رويكرد ابزار گرايانه به دين و روحانيت در تاريخ معاصر ايران (5)


 

نويسنده: داود مهدوي زادگان (1)




 

(عصر مشروطه) (5)
 

نهضت مشروطيت (1324 ق/1285ش)در فرآيند نفوذ و گسترش غرب گرايي و تجدد خواهي در ايران، تأثير مهمي دارد. به طوري كه مشروطيت در اين فرآيند نقطه عطف و يكي از مراحل بسيار مهم دوره گذار به شمار آمده است. هيچ پژوهشگري نمي تواند بدون مطالعه و بررسي اين مرحله از تاريخ معاصر ايران به فهم درست و عميقي از فرايند سكولاريزاسيون در ايران نائل گردد. بر اين اساس، موضوع بحث ما نيز از اين قائده مستثنا نيست بلكه براي فهم درست رويكرد ابزاري به دين و روحانيت به مثابه حاملان اصلي انديشه ديني بايد پيرامون اين مقطع تاريخي بيشتر درنگ كرد.
گر چه جريان دنيوي گرايي مدرن (2) در نهضت مشروطيت تفاوتي بنيادي با پيش از اين دوره ندارد، ليكن به لحاظ روش و سياست عملياتي، تفاوت بارزي مشاهده مي شود. فعاليت فكري اين جريان پيش از مشروطيت عمدتا به شكل رساله نويسي هاي مستقل بوده است اما در دوره مشروطتي به نظر مي رسد شكل كار از قالب رساله نويسي هاي سياسي تا اندازه اي فاصله گرفته، كار فكري غرب گرايان در قالب جريده نويسي پي گرفته شده است. دراين دوره، آن گونه رساله هاي سياسي كوتاه و بلند تأليف امثال آخوند زاده، ملكم خان، مستشار الدوله و طالبوف و. . . كمتر به چشم مي خورد ولي تلاش فكري منور الفكران غرب گرا در قالب جريده نويسي شدت بيشتري يافته است. در اين دوره، جرايد سياسي زيادي در تهران وشهرهاي مهم ايران اعم از جرايد يوميه، هفتگي و ماهانه ـبه يكباره تأسيس شد وبه ترويج و تبليغ فرهنگ سياسي غربي در ايران همت گماشته بودند. برخي از اين روزنامه ها مانند روح القدس و صور اسرافيل، عمر كوتاي داشتند و حوادث پس از تثبيت مشروطيت(فتح تهران به دست مشروطه خواهان)را نديدند ولي در دوره اي كه منتشر مي شدند بسيار تأثير گذار بودند. برخي ديگر مانند يوميه حبل المتين و تمدن بيشتر دوام يافته بر حوادث پس از فتح تهران (1327 ق)نيز تأثيرگذار بودند. به هر حال، در دوره مشروطيت، جرايد سياسي جايگزين رساله هاي سياسي شده است. البته اين سنت (رساله نويسي)در اين دوره ميان علما نه تنها پا بر جا بوده بلكه تشديد شده است. به طوري كه بسياري از رسائل سياسي علما مانند رساله مكالمات مقيم و مسافر حاج آقا نورالله اصفهاني، تنبيه الامه و تنزيله المله آيت الله نائيني و رساله تذكره الغافل و ارشاد الجاهل اثر شهيد شيخ فضل الله نوري، در همين دوره نوشته شده است.
افول رساله نويسي سياسي و جايگزيني جريده نويسي دلايلي دارد. يك دليل آن فقدان نخبگان فكري، آن گونه كه پيش از مشروطيت وجود داشت، مي تواند باشد. گر چه منور الفكراني چون آخوند زاده و ملكم خانو طالبوف، متفكر و نظريه پرداز اصيل نبودند و انديشه آنان ملهم از تفكر غربي بود امادر نسبت با نخبگان دوره مشروطه اصيل بودند. در واقع عمر نسل اول نخبگان فكري تجدد خواهي پيش از آغاز نهضت مشروطيت، كم و بيش، به سر آمده بود. در اين دوره عمدتا روشنفكراني جوان صحنه گردان انديشه سياسي بودند كه بعدها در عصر پهلوي به مرتبه نظريه پردازي رسيدند. از اين رو، فقدان نخبگان نسل اول موجب افول رساله نويسي هاي سياسي در دوره مشروطيت شده بود. دليل ديگر آنكه اوضاع سياسي و اجتماعي در دوره نهضت مشروطيت بيشتر كار فكري را در قالب جريده نويسي طلب مي كرد تا شكل رساله نويسي. شرايط انقلابي بر اي دوره حاكم بود و مردم وارد صحنه سياست شده بودند و هر لحظه به هدايت و كسب اگاهي و اخبار از آخرين وضعيت سياسي نياز داشتند. جنبش مردمي مشروطيت مخاطبان عام تر و بيشتري را وارد صحنه كرده بود. پاسخ به نيازهاي فكري در چنين وضعيتي ازعهده كار به شكل رساله نويسي بر نمي آمد. حال آنكه جرايد كاملا مي توانستند پاسخگوي نيازهاي فكري خبري مردم انقلابي باشند. سرعت پيام رساني و گستردگي شمول مخاطبان جرايد، بسيار بيشتر از رساله هاي سياسي بود. بدين لحاظ، منور الفكران ايراني به اين شكل از كار فكري سياسي روي آوردند. اين توجه را در اولين سر مقاله روزنامه تمدن مي توان مشاهده كرد. سرمقاله نويس(مدبرالممالك)راه ترقي دول غربي را درحصول دو عامل (علم و اتفاق و تبري از جهل و نفاق)دانسته كه بدون محرك ممكن نيست :
محركي بايست كه لاينقطع اذهان عموم را به طور سهل و ساده به ذكر حوادث و شرح وقايع به جانب اين دو[عامل]جلب نمايد و اين محرك استمراري را امروزه روزنامه يا جريده مي ناميم كه همه روزه يا همه هفته با بياناتي شيرين و عباراتي نمكين وقايع، حادثه و نصايح مفيده و كيفيت و ثمرات مخترعات جديده يا مفاسد و
مضارعادات ذميمه را به عرض عموم برساند و بالخصوص اين رويه و روش رااثري خاص است كه به وسايل ديگر بدين گونه سهل مقصود حاصل نگردد. چنانچه بر شخص دقيق بصير روشن است كه قسمت عمده ترقيات دول و ملل مغرب زمين را صحت و كثرت مطبوعات و جرايد آزاد آن ممالك باعث و سبب گشت. (3)
شايد يكي از اشتباهات يا كاستي هاي علماي عصر مشروطه همين كم توجهي به اهميت وجه تأثيرگذاري جرايد سياسي باشد. (4)اين امر باعث پديد آمدن فضاي مطبوعاتي مناسب و بدون رقيب براي منور الفكران شده بود. به طوري كه غرب گرايان توانستند ازهمان آغاز جنبش مشروطيت، سلطه رسانه اي بلامنازعي به دست آورند. بر اين اساس، بايد براي تحقيق در باب رويكرد ابزاري به دين و روحانيت به سراغ نشريات عصر مشروطه رفت. بررسي اين بخش از اسناد تاريخ معاصر اهميتي خاص دارد.

سياست مطبوعاتي
 

گر چه جريان سكولار درعرصه جرايد تقريبا بدون رقيب ديني مشغول به كار بود اما اين جرايد در دنياي انتزاعي يا سكولار به سر نمي بردند بلكه در جامعه اي مذهبي و برخوردار از مرجعيت با نفوذ علما منتشر مي شدند. از اين رو، خواسته هاي غيرديني ترقي خواهانه و اصلاح طلبانه مديران و جريده نگاران اين گونه نشريات در ايران با رقبا و مخالفان سرسختي روبه رو بودند. طبيعي است كه به سبك و شيوه آخوند زاده نمي توان بر ذهنيت و عمل چنين جامعه اي اثر گذاشت. همان گونه كه مخالفت و ضديت رو در رو با دين و روحانيت براي آخوند زاده نتيجه بخش نبود، براي نشريات سكولار هم اثر بخش نخواهد بود بلكه بايد به شيوه ملكم خان عمل كرد و انديشه ترقي و اصلاح گري سكولار را موافق و منطبق با دين اسلام
نشان داد. بسياري از نخبگان و عوامل اصلي مشروطه خواهان توجه دقيق به اتخاذ چنين خط مشيي داشتند. به طوري كه ارباب جرايد سياسي مشروطه، سياست مطبوعاتيشان را بر همين اساس پيش مي بردند. اين تصميم در جلسات سري به تصويب مشروطه خواهان رسيده بود.
ملك زاده گزارش مفصلي از جلسه اي داده كه در آن همه اعضا خود را متعهد به رعايت چنين خط مشيي كردند.
بعد از ظهر روز داوزدهم ربيع الاول 1322، بيش از شصت نفر از گردانندگان مشروطه خواه كه در ميان آنها برخي از مديران نشريات مشروطه، مانند سيد جمال الدين واعظ (روزنامه الجمال)، سيد محمد رضا مساوات (روزنامه مساوات)و ميرزا جهانگير خان (روزنامه صوراسرافيل )، نيز بودند، دور از چشم مردم و دولتيان درجنوب شهر تهران (خيابان گمرك)درباغ فردي به نام سليمان خان ميكده كه او نيز از گردانندگان اصلي بود جمع شده درباره«خط مشي و راهي كه بايد پيش گرفت»به بحث و گفتگو پرداختند. نتيجه اين نشست سري صدور قطعنامه اي در هجده ماده بود. در اين قطعنامه موادي وجود دارد كه مؤيد گفتار ماست:
دوم: از اين اختلاف و دو دستگي ميان پيروان عين الدوله و طرفداران ميرزا علي اصغر خان اتابك حداكثر استفاده را براي پيشرفت منظوري كه داريم بنماييم.
سوم :آتش اختلافاتي كه ميان دو دسته مذكور شعله ور شده دامن بزنيم و مخالفين عين الدوله را كمك نموده تشويق به پايداري بنماييم.
چهارم :اشخاص جاه طلب را به مخالفت با دولت ودستگاه فعلي تشويق نماييم.
هفتم:درميان روحانيون متنفذ تهراني با آنهايي كه جسارت و شجاعت دارند بدون اينكه از منظور ما آگاه شوند همكاري كنيم.
چهاردهم:براي اينكه از اول كار دچار حمله مخالفين و مستبدين و ملاهاي رياكار نشويم، رفقا بايد تمام مطالبي را كه به وسايل مختلفه منتشر مي كنند با احكام اسلام مطابق كنند و چيزي كه حربه تكفير به دست بدخواهان بدهد ننويسند.
هفدهم :گر چه سرلوحه مرام آزادي خواهان جهان، آزادي عقيده است ولي به واسطه مشكلاتي كه در پيش است اكيدا به برادران توصيه مي كنيم كه از اين به بعد از حضور
در مجالس ديني و مذهبي غير از مجالس اسلامي خودداري نمايند و وسيله به دست بدخواهان ندهند. (5)
ظاهرا نشريات مشروطه از هم صحبتي با اين گونه انجمن ها بي نصيب نبوده توصيه هاي آنها را رعايت مي كردند، چنان كه جريده حبل المتين از مذاكرات«انجمني كه چند نفر چيز فهم حضور داشتند»خبر داده است كه در آن جلسه مباحث انتقادي نويسنده سابق حبل المتين از رساله راه نجات جناب صنيع الدوله مورد انتقاد و سرزنش قرار گرفته است و از نويسنده حبل المتين خواسته اند كه«قدري در اصلاح مزاج خود بكوشد»، حبل المتين هم از انجمن به خاطر تندي مزاج نويسنده اش عذر خواسته است. (6)با وصف اين، بنا نداريم سياست مطبوعاتي نشريات مشروطه را انحصارا به چنين نشست هايي نسبت دهيم تا به سادگي مورد انكار قرار گيرد بلكه قطع نظر از اينكه برخي از هم پيمانان اين گونه انجمن ها از ارباب جرايد مي باشند، خواسته ايم از وجود دغدغه اي مهم ميان رهبران ترقي خواه مشروطيت خبر دهيم. دغدغه اي كه حتي در انجمن هاي سري آنان مورد بحث و تصميم بوده است و آن دغدغه عبارت است از خط مشي مبارزاتي براي پيشبرد اهداف سكولاردر جامعه اي مذهبي كه علما مرجعيت فكري سياسي مستحكمي در آن دارند. پس طبيعي به نظر مي آيد كه مشروطه خواهان تصميماتي نظير همين قطعنامه هجده ماده اي اتخاذ نمايند. مسأله مهم در اينجا نشان دادن عمل جرايد سياسي بر مبناي اين گونه خط مشي هاي مبارزاتي مي باشد.

اساس اسلام بر مشروطيت
 

در شرايطي كه جامعه ايراني حاضر به پذيرش هرامري جداي از اسلام و مستقل از دين نيست، چاره اي از اسلامي نشان دادن آن امر نيست. اگر هم حاكمان مستبد و ظالم توانستند در
ميان چنين جامعه اي نفوذ كرده حاكميت را به دست آورند، به دليل آن است كه خود را به عنوان«پادشاه اسلام پناه» معرفي كردند. از اين رو، ايده مشروطه خواهي هنگامي مي توانست در ميان جامعه ايراني جا باز كند و مردم هواخواه آن شوند كه به اسلام منتسب گردد. بايد مشروطيت را در ذات و گوهر اسلام نشاند تا قبول عام پيدا كند. نشريات سكولار همواره در القاي اين مطلب تلاش مي كردند كه مشروطيت در حقيقت اسلام نهاده شده است.
واقعيت مشروطه خواهي كه امروزه در فرنگستان عينيت يافته است به دليل«پيروي» و اقتباس از قواعد و قوانين دين حنيف اسلام» است. (7)
چنين نيست كه دول مترقي غرب، خود به اصول ترقي دست يافتند. آنان آيين مشروطيت را از اسلام دزديدند.
روزنامه تمدن به عصبيت اسلامي ايرانيان كاملا توجه دارد و با عنايت به اين مطلب تأكيد مي كند كه احكام اقتباسي از غرب احكامي است كه آنان از اسلام به سرقت برده اند:
اگر [مجلس محترم ملي] در بعضي از جزئيات نتايج افكار ساير دول را بپذيرند فقط همان احكامي را خواهند اخذ كرد كه سايرين از ما دزديدند نه اينكه ابداع بدعتي بنمايند نعوذبالله چگونه مي توان چنين تصوري را به خاطر راه داد و حال آنكه رگ و پي همشهريان ما پر است از عصبيت اسلام و مهر اسلام در وريد و شريان كودكان وطن ما با خون آميزش و خلط يافته است. (8)
بنياد مشروطيت به شور و مشورت است و اين بنياد با آيات محكمه و فرمايشات معصومين (ع)، مدلل و مبرهن است. (9)
يوميه صوراسرافيل استدلال كرده است كه «سلطنت مشروطه» به دليل فاصله زماني و فراموشي مسلمانان از اسلام اوليه، واژه اصطلاحي مستحدثه تصور شده است. به طوري كه
براي درك اين معنا از واژگان زبان هاي خارجه كمك مي گيريم و حال آنكه اصول و ترقيات آن (سلطنت مشروطه)موافق با احكام قرآن واصول حقه اسلاميه است. مشروطيت وظيفه اي جز اجراي قوانين اسلامي ندارد. (10)
بر همه اهل عالم روشن و مبرهن است كه مراد از مجلس شوراي ملي نيست مگر اجراي قوانين اسلام. (11)
مشروطه خواهان به همين اندازه اكتفا نكرده بالاتر از اين مطالب را ادعا كرده اند. اگر به عبارات بالا، مشروطيت را موافق با اسلام دانسته است، در عبارات ديگري اساس اسلام بر مشروطيت تلقي شده است:
ذات اسلام چيزي غير از مشروطه خواهي نيست. (12)
بايد دانست كه «مشروطيت خميره آيين و مذهب »اسلام است و به همين دليل است كه «چهار خمس»مردم ايران هواخواه اين اساس اند. (13)
بدين ترتيب، مشروطيت به مفهوم غربي آن كه يك امر عرفي است، تقديس شده حرمت ديني پيدا مي كند. البته چنين تقديسي در آن دوره به شدت مورد نياز بود.
اولا بر مقننين هر مملكت لازم است كه در وضع قانون به هر اندازه بتوانند دقت نمايند. ثانيا بر هر ملت متحتم است قوانين عرفي مملكت خودرا مقدس شمارند مخالفت قانون عرف را كافر عرف و مستوجب كيفر عرفي بدانند. (14)
اما تقديس قوانين جز با ساز و كار ديني ميسر نيست. زيرا در قوانين شرعي فضيلتي وجود
دارد كه در قوانين عرفي نيست. آنچه فرد را پايبند به قوانين شرعي مي كند، علاوه بر مجازات دنيوي، عقاب اخروي است. فرد ديندار حتي اگر درخلوت باشد و هيچ ناظري بر اعمال او نباشد، باز سعي مي كند خطايي از او سر نزند، زيرا فرضا ازمجازات دنيوي مصمون بماند ولي از عقاب اخروي خلاص نمي شود. براي همين است كه قوانين شرعي در نظر دينداران مقدس است. بر همين اساس، يوميه صبح صادق با عنايت به اين نكته لازم دانسته كه قوانين عرفي جزئي ازدين شمرده شود تا همانند قوانين شرعي، عمل به آن واجب وترك آن حرام اخروي تلقي شود:
در صورتي كه تخلف از قانون فقط منحصر به مجازات ظاهري باشد يقين است كه چون عامه مردم بالطبع سلامت نفس ندارند و از شهوات نفسانيه نمي توانند بگذرند همين كه مانع، يعني ترس مجازات قانوني در ميان نباشد مرتكب هرنوع خطا وعصيان خواهندشد. . . پس مي توان گفت كه قانون وقتي كامل مي شود كه پيروي آن را واجب و عدول از آن را حرام دانندو عمل بر وفق قانون را جزء اهم دين و مذهب خود قرار دهند در اين صورت مي گوييم قانون به منزله جسمي [است]كه روح و حيات آن مذهب و عقيده است. (15)
حال كه مشروطيت جزء اهم دين و مذهب قلمداد شد، صداي زنگ خطر بهتر به گوش مردم خواهد رسيد. بهتر مي توان بانگ برآورد كه مشروطيت در خطر است چرا كه اسلام در خطر است.
دين اسلام در خطر است و مملكت مسلمانان قريب به انهدام اگر قدري جنبش غيورانه نفرماييد و از انجام وظيفه خود غفلت نماييد بر اسلام فاتحه و سلام بايد خواند. (16)
پس نگراني و دغدغه مشروطه خواهي رويه ديگر دغدغه اسلام است. اسلام خواهي در
مشروطه خواهي تبلور يافته است. اينكه چگونه مشروطه خواهي اساس اسلام خواهي است بايد به تفصيل آن رجوع كرد تا حقيقت معلوم گردد.

پي نوشت ها :
 

1ـ محقق و پژوهشگر.
2- خواننده محترم را به اين نكته توجه مي دهيم كه در همين ابتداي گفتار جريان فكري سياسي مورد بحث را با عناوين مختلف چون غرب گرايي، تجدد خواهي، سكولاريزاسيون، دنيوي گرايي، عرفي گرايي و غيره ياد كرديم. اين كار براي ايجاد تشويش در ذهن مخاطبان نيست بلكه براي آن است كه نشان دهيم تمام اين مفاهيم به يك ذات باز مي گردد و تفاوتي بنيادي ميان آنها نيست. هر يك از اين مفاهيم اعتبارات مختلفي از ذات واحد است.
3- تمدن، دانشگاه تهران، 1383، سال 1 (1324ق)، ش 1.
4- اين اشتباه يا كم كاري رسانه اي از سوي علما در دوره انقلاب اسلامي (1357) ديگر رخ نداد. علما كاملا از اهميت رسانه ها در هدايت و رهبري مردم ايران باخبر بودند و به شكل مناسب و گسترده از آن استفاده كردند.
5-مهدي ملك زاده، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، علمي، 1373، ص 236.
6 -حبل المتين، دانشگاه تهران، 1383، سال 1، ش 253.
7 -همان، ش 96.
8 -تمدن، همان، ش 5.
9- صبح صادق، دانشگاه تهران، 1384، سال 1، ش 17، ص 2.
10- صوراسرافيل، رودكي، 1361، ش 14، ص 4.
11- روح القدس، به كوشش محمد گلبن، چشمه، 1363، ش 10.
12- همان، ش 14.
13- تمدن، ‌همان، ش 49، ص 2.
14- همان، ش 69.
15- صبح صادق، همان، ش 26.
16- همان، ش 59.
 

منبع: نشريه 15 خرداد، شماره 8.