نخل ايمان بارور خواهد شدن
نخل ايمان بارور خواهد شدن
تا مي گوييم تعزيه به ياد تئاتر مذهبي درباره شهادت و عزا مي افتيم . اما تعزيه با بيشتر از 1500 موضوع ، تنوعش خيلي بيشتر از اين حرف هاست . يکي از تعزيه هاي کمتر خوانده شده و مهجور ، مجلس تعزيه تولد امام حسين(ع) است . تعزيه اي که کمتر خوانده مي شود و اتفاقا کوتاه هم هست . در اين تعزيه ، جبرئيل خبر تولد و آينده امام حسين (ع) را به پيامبر مي دهد . پيامبر (ص) هم امام علي و فاطمه (س) را ازماجرا خبردار مي کند . همزمان وقتي فرشتگان براي تبريک ولادت امام حسين(ع) دارند به زمين مي آيند ، از جزيره اي عبور مي کنند که در آن جزيره فرشته اي به نام فُطرُس ( بر وزن دکتر ) وجود دارد . فُطرُس قبلا از حاملان عرش الهي بوده. فُطرُس چون در يکي از اوامر الهي تاخير و سهل انگاري کرده ، در آن جزيره محبوس شده و بالهايش شکسته. در اين زمان 700 سال از عذاب فُطرُس مي گذرد . فُطرُس از جبرئيل مي خواهد تا او را پيش پيامبر ببرد تا بلکه فرجي حاصل شود . فُطرُس با دستور پيامبر (ص) بال و پرش را به گهواره حسين(ع) مي مالد و خوب مي شود . فُطرُس که آزاد شده امام حسين(ع) است تعهد مي کند که تا روز قيامت هر کسي به امام حسين(ع) سلام بدهد ، او سلامش را برساند .
اين داستان در روايات معتبر نيامده و با توجه به ويژگي هاي وصف شده براي فرشتگان احتمالاً صحت و سنديت ندارد . با اين حال داستان ، داستان دراماتيک و جالبي است . استاد شهيد مطهري در مورد اين داستان مي گويد : « داستان فُطرُس ملک ، رمزي است از برکت وجود سيدالشهداء که بال شکسته ها با تماس به او صاحب بال و پر مي شوند . افراد و ملت ها اگر به راستي خود را به گهواره حسيني بمالند ، از جزاير دور افتاده رهايي مي يابند و آزاد مي شوند . ( مجموعه آثار ، ج 17 ، ص 564 ، يادداشت امام حسين (ع) و عيسي (ع))
بخش هايي از اين تعزيه را از روي جُنگي که به خط پدر بزرگم ، مرحوم عباس جعفري در سال 1328 نوشته شده نقل کرده ام .
ـ مجلس تعزيه امام حسين(ع) هشت شخصيت دارد: پيامبر (ص) ، امام علي (ع) ، فاطمه (س) ، جبرئيل (ع)، فُطرُس ، ميکائيل ، رضوان ( يکي از ملائکه ) و ملائکه ( چند سياهي لشکر )
ـ جبرئيل :
سلامت مي رسانم يا رسول الله ز الله
پيامت مي رسانم رسول الله ز الله
که اي فخر بشر وي مقتداي جمله عالم
مبارک باد دارم يا رسول الله از الله
ز يزدان مژده بادا مر تو را اي رهبر خلقان
که باشد حرز جانم يا رسول الله از الله
ز مولودي که بر فرزند دلبند تو يا احمد
ضيا ديده گانم يا رسول الله ز الله
ز صلب حيدر و ز بطن زهرا در وجود آيد
شود روشن چراغ غم رسول الله ز الله
ـ پيامبر (ص) (با خوشحالي ):
شدم دلشاد زين مولود يا الله يا الله
که مي گردد چنين مولود يا الله يا الله
آيا جبرئيل چون شدان نمودي قلب افکارم
بگو بر کم کنون مقصود يا الله يا الله
ـ جبرئيل :
مژده که اينک نخل ايمان بارور خواهد شدن
زور بازوي شريعت بيشتر خواهد شدن
طفلي از زهرا شود ظاهر که در بازار حشر
عذرخواه امت خيرالبشر خواهد شدن
گردد اين زيبا پسر در باغ جنت باغبان
نه امام از نسل اين زيبا پسر خواهد شدن
آخر از بيداد امت کشته گردد گر چه او
جان نثار امت بيدادگر خواهد شدن
ـ پيامبر (ص)( با نگراني ):
از چه رو جبرئيل ، گويي يار ، بي ياور شود
او حقير ، او ذليل فرقه کافر شود
گو گناهانش چيست ، تقصيرش چه باشد جبرئيل
کين چنين او کشته شمشير از خنجر شود
گو به من اي جبرئيل نامش چه فرموده خدا
از جفاي کوفيان ، او خوار هم مضطر شود
ـ جبرئيل :
اي شهنشاه محفل ثقلين
اي مرا روشني نور دو عين
اسم او را ملائک از احسان
در سما مي برند چند زبان
يک از آن نام ها ذبيح اله
اسم ديگر ، شهيد کرب و بلا
ليک خواندش مهميمن سبحان
به حسين ، اي سرول عالميان
پيامبر بعد از اينکه ماجرا را مي فهمد و اينکه حسين (ع) چه سرانجامي خواهد داشت پيش امام علي (ع) مي رود تا او را مطلع کند .
ـ پيامبر(ص):
رسيده از بر معبود کردگار جليل
امين وحي خداوند حضرت جبرئيل
به داده مژده مولود گوهري ز شما
ز صلب پاک تو و بطن دخترم زهرا
ز بعد تهنيتم تعزيت نموده ورا
که کشته مي شود او در زمين کرب و بلا
ز راه کينه کوفي به آه شيون شين
نهاده نام گرامي او امام حسين
امام علي (ع) ابتدا از اين ماجرا ناراحت مي شود اما وقتي مي فهمد که حسين (ع) در راه دين و براي بقاي اسلام و سنت پيامبر (ص) کشته خواهد شد ، با شادماني از اين اتفاق استقبال مي کند اما مي گويد فاطمه (س) ، مادر حسين (ع) ، داغدار اصلي است و بايد به او خبر بدهد . پيامبر (ص) به خانه فاطمه مي رود و مي بيند او از اينکه حسين(ع) شير نمي خورد ، غمگين است .
ـ فاطمه (س):
در دلم غصه گرفته عيان
ليک اين لحظه ، حل او نتوان
طفل زارم ننوشد از چه لبن
سببش را پدر بگو با من
ـ پيامبر(ص) :
سبب دارد اي الم پرور
نخورد شير اي ضيا بصر
يکي آن ياد آورد ز وفا
تشنگي هاي دشت کرب و بلا
وان دگر خواهد اي حزين فکار
ز زبانم لبن کند افطار
ده به من طفل ناز پرور من
تا بنوشانمش ز مهر لبن
پيامبر(ص) ، حسين (ع) را در آغوش مي گيرد و وقتي لب هاي او را مي بيند ، اشک مي ريزد و ماجراي ظهر عاشورا را براي فاطمه (س) مي گويد .
فاطمه (س) هم گريه مي کند . پيامبر (ص) سعي مي کند او را آرام کند و دليل اين اتفاق را بگويد .
ـ پيامبر(ص) :
ديده گريان از براي چيستي اي فاطمه
واقف از سارار چون نيستي اي فاطمه
سينه اين طفل باشد مخزن اسرار دوست
گرمي بازار حشر از گرمي بازار اوست
گر چه قتلش موجب افغان ماتم خيز ماست
خون پاکش در حضور دوست دستاويز ماست
گر بريزد در قيامت خون وي در آتش آب
عاصيان امتم گردند در آتش کباب
ـ فاطمه (س):
چه غم گر ملال از براي تو کردم
فداي تو و خاک پاي تو گردم
به قتل پسرکي رضا گشته مادر
چه گردم رضا در رضاي تو گردم
ملول از غم امت بي وفايي
مخور غم فداي وفاي تو گردم
شدم راضي از جان که طفل عزيزم
فداي تو و امتان تو گردم
در همين هنگام به خاطر تولد امام حسين (ع) عرش پر از جنب و جوش است و فرشتگان خوشحالند . فُطرُس که يکي از ملائکه است و به خاطر اشتباهي که قبلا کرده و بال و پرش شکسته ، پيگير اوضاع مي شود و از جبرئيل مي پرسد چه خبر شده ؟
ـ فُطرُس :
براي چيست تزلزل به عالم ناسوت
چه شورش است عيان در صوامع ملکوت
فتاده غلغله در عرش فرش جن ملک
کنند آمد و شد قدسيان ز بام فلک
ـ جبرئيل :
بدان تو فُطرُس ايا رانده خداي ودود
که نيست روز قيامت ، حسين شده موجود
بدان ز لطف خداوندگار فر و حمد
عطا نموده حسين بر حبيب خود احمد
حسين عزيز خداوند باشد اي فُطرُس
حسين حبيب خداوند باشد اي فُطرُس
فُطرُس از جبرئيل مي خواهد تا او را نزد پيامبر ببرد تا بلکه به خاطر برکت وجود حسين(ع) ، نجات پيدا کند . جبرئيل موافقت مي کند و با فُطرُس پيش پيامبر مي روند . پيامبر به فُطرُس مي گويد که پر و بالش را به گهواره حسين (ع) بکشد .
ـ پيامبر (ص) :
برو فُطرُس اين دم به صد شورشين
به گهواره نور چشمم حسين(ع)
پر و بال خود مال با صد نوا
به لطفش طلب کن عطا از خدا
کند عفو عصيانت اندر زمان
به قرب حسينم ، خداي جهان
فُطرُس بال و پرش را به گهواره آن حضرت مي کشد و شفا مي گيرد .
ـ فُطرُس :
الحمدالله که روييد همه بال و پرم
اي به قربان جلال تو حسين جان و سرم
يا محمد شدم از قرب حسين ات شادان
سر و جانم به ره حب حسينت قربان
بدان که از دل و جان خادم حسينم من
نه فُطرُسم دگر آزاده حسينم من
فُطرُس در هوا مي پرد و به آسمان ها مي رود ، در حالي که مي گويد : کيست که مثل من آزاد شده حسين باشد ؟
منبع : همشهري جوان شماره 316
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}