مشهد در تب و تاب انقلاب اسلامي (3)


 

نويسنده : حسن شمس آبادي (1)




 

« در آمدي بر حوادث روزهاي نهم و دهم دي خونين مشهد »
 

وقايع نهم و دهم دي مشهد
 

در روزهاي شنبه و يکشنبه نهم و دهم دي 57 ، مشهد شاهد حوادث خونيني بود . جنايتي که رژيم در روز يکشنبه دهم دي در مشهد انجام داد باعث شد تا اين روز به نام يکشنبه خونين مشهد در تاريخ انقلاب اسلامي ثبت گردد .
روز نهم دي 57 ، برابر با اول صفر 1399 ، گروه هاي مردمي در منازل شيرازي ، قمي و سيد کاظم مرعشي اجتماع و شعارهايي عليه رژيم سردادند . در اين روز بازار ، مغازها و کليه ادارات دولتي تعطيل بودند . مقصد راهپيمايي امروز بر خلاف روزهاي قبل ، استانداري بود . اين راهپيمايي در واقع حمايت از کارکنان دادگستري بود که از چند روز قبل همبستگي خود را با روحانيت و مردم اعلام کرده بودند . راهپيمايان پس از حرکت از بالا خيابان ، طي عبور از خيابان هاي تهران ( امام رضا ) ، ميدان برق ، داخل استانداري شدند . پيشاپيش جمعيت علماي انقلابي و مبارز مشهد از جمله سيد عبدالکريم هاشمي نژاد ، عباس طبسي ،شيرازي سيد علي خامنه اي و ... بودند .
با ورود صفوت راهپيمايان به داخل استانداري ، تانک ها در مقابل استانداري مستقر شدند . مردم اطراف تانک ها جمع شدند و شعار مي دادند : « ما به شما گل داديم ،شما به ما گلوله » آنها حتي روي تانک ها و نفربرها رفتند و شعارهايي بر ضد رژيم سردادند : « به گفته خميني ، ارتش برادر ماست . به زودي اي شه جلاد ـ سرت را مي دهيم بر باد » ظاهر قضيه حاکي از دوستي و پيوند ارتش باملت بود ، اما اين ظاهر قضيه بود . علما که از اين مسئله احساس خطر کرده بودند به مردم هشدار دادند که از نزديک شدن به ارتشيان خودداري کنند . در اين لحظه سيد علي خامنه اي اقدامات ذيل را انجام داد :
1 . به جمعيت حاضر دستور داد تا از ضرب و شتم و يا احيانا کشتن ارتشي ها که وارد جمعيت شده اند ، خودداري کنند ، چرا که اين مسئله باعث متشنج شدن بيشتر وضعيت مي شد .
2 . جويا شدن از علل حضور ارتشيان و تانک ها ميان جمعيت .
با تجمع مردم در مقابل استانداري يکي از پسران شيرازي روي يکي از تانک ها رفت و اعلام کرد که ارتش با مردم و روحانيت اعلام همبستگي نموده است . در اين لحظه ناگهان تانک ها و نيروهاي رژيم به سوي جمعيت حاضر شروع به تيراندازي کردند . به دستور علما ، مردم به سرعت محوطه استانداري را ترک کردند . با وجود اين موجي از خون و آتش محيط را فراگرفت . پس از درگيري مردم بر خلاف راهپيمايي هاي قبلي متفرق نشدند ، بلکه همچنان به تظاهرات خياباني ادامه دادند .

حوادث خونين عصر نهم دي
 

پس از درگيري بين مردم و نيروهاي رژيم در صبح نهم ، عصر همان روز هم مشهد باري ديگر شاهد حوادث خونيني بود . مردم که از تيراندازي تانک ها و نظاميان به خروش آمده بودند به طور خود جوش و بدون هماهنگي قبلي وارد عمل شدند و به انتقام حمله تانک ها ، برخي از مراکز دولتي و وابسته به رژيم را به آتش کشيدند . اين در حالي بود که روحانيت مبارز مشهد از اين حوادث بي خبر و با اين اقدامات موافق نبودند و انجام اين کارها را به ضرر انقلاب و حربه اي در دست نيروهاي رژيم مي دانستند « ما در مسجد کرامت يعني ستاد عملياتي انقلابي مشهد بوديم و با تلفن و با تماس و ارتباط با افراد با جريان ها ارتباط داشتيم . به نظر مي رسيد که حرکت حساب نشده و غير قانوني کنترلي در جريان است . مردم به چند کلانتري حمله کرد و آنها را به آتش کشيده بودند و بعضي از جاها هم اجتماع مردمي برپا شده بود . »
مردم ، فروشگاه لشکر ، انجمن ايران و امريکا ، ساختمان هاي انجمن ايران و امريکا ، شوراي فرهنگي بريتانيا ، اداره آگاهي ، زندان زنان ، کارخانه پپسي کولا ، سينما شهر فرنگ و بعضي ديگر از پايگاه هاي رژيم را به آتش کشيدند . « مردم براي اولين بار در خيابان ها راه افتادند و به مراکز مربوط به دولت حمله کردند . يکي از مراکزي که مورد هجوم قرار گرفت و دچار آتش سوزي شد ، فروشگاه ارتش بود » احمد صابرفرد که خود از شاهدان عيني واقع بوده است درباره به آتش کشيده شدن فروشگاه ارتش و اجناس آن مي گويد :
يکي از وقايع بعد از ظهر نهم دي مشهد ، آتش زدن فروشگاه ارتش بود . اجناس فراوان در طبقه پايين بود که بلافاصله عده اي از همکاران رفتند خدمت آيت الله شيرازي استفتاء کردند که که تکليف چيست ؟ ايشان فرمودند که بيت المال است و چون از آنجا تا زير زمين بيمارستان هم افتاده بود ، بخشي از اجناس فروشگاه را مردم به زير زمين بيمارستان امام رضا ( ع ) بردند و آنجا انبار کردند که بعدا در هر کجا مصلحت مي دانستند ،توزيع کنند . به هر حال فروشگاه ارتش با آن عظمت سوخت و از بين رفت . (2)
آنها حتي مقابل فروشگاه لشگر و استانداري با مأموران درگير و با موضع گيري در بين درختان اطراف بيمارستان شاهرضا به سوي تانک ها بطري هاي مواد آتش زا پرتاب کردند و به اين ترتيب تعدادي از آنها را به آتش کشيدند . (3) مردم خشمگين حتي چند تن از ساواکي ها را در ميدان شهدا به دار آويختند . از ديگر اقدامات آنها اين بود که دو دژبان را که به سوي مردم شليک مي کردند دستگير و به منزل آيت الله شيرازي تحويل دادند .
زندان زنان که در حد فاصل ميدان تختي و چهار راه ميدان بار مشهد قرار داشت از سوي مردم محاصره و پس از به آتش کشيدن ، کليه زندانيان آن ـ که حدود 150 نفر بودند ـ آزاد و به بيمارستان شاهرضا منتقل شدند . شهرباني خراسان حمله به زندان زنان و آزاد ساختن کليه زندانيان به تعداد 60 نفر و سرقت 2 قبضه اسلحه ژ 3 و يک قبضه برن ، به آتش کشيدن يک دستگاه جيپ روسي و 6 دستگاه اتومبيل متعلق به افسران و مأموران ندامتگاه و سرقت و تخريب مقداري از وسايل زندان را از ديگر اقدامات انجام شده در نهم دي اعلام کرده است . (4)

تشکيل جلسه توسط رهبران نهضت در بيت شيرازي
 

شب هنگام علماي مشهد جهت جلوگيري از گسترش حوادث ناگوار و ايجاد آرامش و ادامه مبارزه عليه رژيم پهلوي در منزل آيت الله سيد عبدالله شيرازي تشکيل جلسه دادند . در اين جلسه آيات عظام سيد علي خامنه اي ، واعظ طبسي ،سيد عبدالکريم هاشمي نژاد ، عزالدين زنجاني حسيني ، محامي ، سيد کاظم مرعشي ، حسنعلي مرواريد ، ابوالحسن شيرازي و دکتر محمود روحاني حضور يافتند تا درباره حوادث اخير بحث و گفتگو نمايند . سيد علي خامنه اي که يکي از اعضاي اصلي آن جلسه بود درباره علت تشکيل جلسه مذکور اظهار داشت :
به نظر مي رسيد که يک حرکت حساب نشده و غير قابل کنترل در جريان است . مردم به چندين کلانتري حمله کرده و آنها را به آتش کشيده بودند . شهرباني مايل نبود به مردم تيراندازي کند و از طرفي مردم به کلانتري حمله مي کردند . لذا خطر درگيري و کشته شدن افراد بود . خلاصه وضع خطرناکي بر شهر حاکم بود و لازم بود فکر اساسي شود . حدود يک ساعت از شب گذشته بود که ما به منزل مرحوم آيت الله سيد عبدالله شيرازي رفتيم تا مسئله را بررسي کنيم و ببينيم چه بايد کرد ؟ به همراه آقاي طبسي و آقاي هاشمي نژاد و بعضي از برادران روحاني و غير روحاني ، به منزل ايشان رفتيم و قضايا را مطرح و تبادل نظر نموديم . (5)
اخبار و رويدادهايي که در سطح شهر اتفاق افتاده بود توسط مخبرين به رهبران نهضت ابلاغ مي شد . يکي از شاهدان ، شرايط حاکم بر فضاي شهر را به هنگام تشکيل جلسه رهبران اين گونه بيان مي کند :
... صداي گلوله ها ، غرش تانک ها و انفجار نارنک ها ادامه داشت . هنوز آدمکشي چهره مي نمود . خون سرخ شهيد ، انقلاب را سيراب مي کرد که نهضت نيازمندش بود . در چنين شرايطي ، در لحظات شهادت ، رگبارها و آتش سوزي ها ، روحانيت مبارز در منزل آيت الله العظمي شيرازي جلسه اي تشکيل داد و به بررسي نشسته بود . در اين جلسه ، روحانيت مبارز مذاکرات خود را دنبال مي کرد . اخبار و رويدادها در اختيار اعضايش قرار مي گرفت و سرنوشت نهضت به بررسي گذاشته شده بود ، تلفن ها لحظه اي قطع نمي شد . (6)
در آن شب چندين تماس تلفني بين مقامات دولتي با علما و بالعکس صورت گرفت . چنان که اويسي چندين بار با آيت الله زاده شيرازي گفتگو و سرانجام گفتگوهاي طولاني به تهديد از سوي اويسي مبني بر به راه انداختن جوي خون در فردا ختم گرديد .
آن شب که ما در منزل آقاي سيد عبدالله شيرازي بوديم ، پسر ايشان ( حجه الاسلام سيد محمد علي شيرازي ) با اويسي تماس گرفت . با هم صحبت کردند . ايشان به اويسي گفت که آقا به شدت از عملياتي که فرماندهان نظامي در اين شهر انجام داده اند ، ناراحت هستند و اويسي با لحن بسيار تندي گفت : من شدت عمل بيشتري خواهم کرد و مي گويم همه را بکشند . او با کمال وقاحت به جاي اينکه عذرخواهي کند و يا وعده اي بدهد و يا ملايمتي نشان بدهد ، گفت که من شدت عمل به خرج خواهم داد و به اين صورت تهديد کرد . (7)
طي آن جلسه تصميم گرفته شد که از هجوم مردم به کلانتري ها جلوگيري به عمل آيد ، چرا که اين مسئله بهانه اي جهت يورش مأموران به مردم و در نتيجه قتل عام آنها مي شد . لذا چند تن از علما در کلانتري ها حضور يافتند تا بدين وسيله مانع درگيري مردم شوند .
... نظر ايشان ـ آيت الله سيد عبدالله شيرازي ـ اين بود که بايد کاري بکنيم کلانتري ها توسط مردم مورد تهاجم قرار نگيرد . چون بهانه به دست دستگاه خواهد داد ؛ ضمن اينکه مستلزم زد و خورد و کشته شدن مردم مي باشد . روي اين جهت قرار شد چند نفر از برادران به صورت گروه دو نفري به طرف کلانتري ها بروند تا به مردم توصيه کنند که زمينه درگيري با نيروهاي رژيم را فراهم نسازند . (8)
از موضوعات مهم مطرح شده در آن جلسه سرنوشت دو دژبان اسير شده توسط مردم بود که در آن روز به سوي مردم آتش گشودند . عده بسياري از مردم مقابل منزل شيرازي تجمع و خواهان اعدام آن دو بودند . گروهي حتي آيت الله زاده شيرازي را هم تهديد کرده بودند که حتي اگر دو دژبان آزاد گردند آنها خود او را نيز خواهند کشت . تجمع کنندگان به طور متوالي فرياد مي زدند : « مي کشم مي کشم آنکه برادرم کشت .» پس از ساعتي مذاکره و بررسي ، علماي حاضر در جلسه تصميم به آزادي دو دژبان گرفتند و اين تصميم توسط حاج ميرزا آقا تهراني به اطلاع مردمي که تجمع کرده بودند رسانده شد . سيد کاظم مرعشي با حضور در جمعيت دلايل اتخاذ اين تصميم را براي مردم تشريح نمود و آيت الله زاده شيرازي هم آن را تأييد کرد . « آيت الله سيد کاظم مرعشي در برابر جمعيت خروشان قرار گرفت و با ارائه دلايل و استنادهايي آزادي آنها را اعلام کرد و آيت الله شيرازي نيز عدم اعدام دژبان ها را تصريح نمود و آنها را بنابر اقرارشان مستحق قتل تشخيص نداد که روحانيت مبارز و رهبران مذهبي و سياسي تأييدش کرده بودند .» (9) مردم خشمگين نيز دلايل ذکر شده را متقن دانستند و متفرق شدند .
پس از اطمينان از متفرق شدن مردم ، دو دژبان بازداشت شده آزاد شدند اما در اين حال چند نفري که در آن نواحي کمين کرده بودند با حمله به دو دژبان آنها را به طرز فجيعي کشتند . (10)
به تدريج منزل آيت الله سيد عبدالله شيرازي خلوت شده بود و بيش از ده نفر در منزل نبودند ، دژبان ها را به راهرو آوردند . چند نفري دوباره خيابان را نگاه کردند و به داخل بازگشتند ، آن گاه دو دژبان هراسان را از منزل بيرون راندند . ابتدا به طرف کوچه مخابرات رفتند و سپس به طرف صحن مطهر آماده حرکت شدند ، در منزل بسته شد و از در ديگر به طرف اتومبيل رفتند که ناگهان صداي فرياد دژبان ها شنيده شد و ناله آخرشان به آسمان رفت . اعدامشان به وقوع پيوسته بود و جنازه شان بر آسفالت خيابان ها جا گرفت . چند نفري كه كمين كرده بودند در پيچ و خم كوچه گم شدند و خيابان را سكوت فراگرفت.هيچ کس نفهميد دو دژبان با اجازه يا بي اجازه کشته شدند . نقطه مبهمي شکل گرفته بود ؛ زيرا ساعتي پيش جلسه روحانيت مبارز ، آزادي آنها را اعلام کرده بود که شرايط حساس اقتضاي آن را مي کرد . صبح روز بعد جنازه دژبان ها در رديف ديگر اجسادي که به وسيله خود مزدوران شاه مثله شده بود ، در مسجد پادگان ارتش به نمايش گذاشته شد و عامل محرک گرديد . (11)
علما و روحانيت پس از تبادل نظر و تصميم گيري لازم در شب نهم دي ، منزل شيرازي را ترک کردند ؛ چرا که در آن شب بيم حمله ساواک به منازل علما و روحانيون مشهد هم وجود داشت . سيد علي خامنه اي پيرامون حوادث اين شب بيان مي کند که به همراه واعظي طبسي ، هاشمي نژاد و دکتر روحاني شب ها را به منزل نمي رفتند و حتي به علت وجود خطر براي اهل خانواده آنها را به جاي ديگر منتقل کرده بودند . سيد علي خامنه اي در اين باره مي گويد :
شايد بيش از يک ماه بود که ما به خانه هايمان نمي رفتيم . بنده و همچنين آقاي طبسي و آقاي هاشمي نژاد و آقاي دکتر محمود روحاني شب ها را به منزل نمي رفتيم و علت آن اين بود که به ما خبر داده بودند که عمال رژيم درصدد هستند که به منازل ما حمله کنند لذا ما خانواده هايمان را هم از منزل خارج کرده بوديم . (12)
ايشان در ادامه مي افزايد :
اتفاقا به منازل ما هم حمله کردند . هم به منزل شهيد هاشمي نژاد حمله کردند و هم يک شب به منزل ما آمدند و يک شب به منزل آقاي طبسي ... اين بود که ما به منزل نمي رفتيم . در مدت اين چند هفته که شب مي شد و هوا تاريک مي شد يکي از دوستان مبارز ما چند نفر را با ماشين به منزل يکي از آقايان مي برد ...
آقاي محمودي روحاني از دوستان و همرزمان شهيد عبدالکريم هاشمي نژاد هم در خاطرات خود بر اين قضيه صحه مي گذارد :
ما قريب يک ماه به دليل اينکه دوستانمان به ما اطلاع داده بودند که عوامل ساواک در صدد حمله به منازل شما را دارند ، شب ها به منزل نمي رفتيم و روزها را در ستاد و مرکزي که راهپيمايي ها تنظيم مي شد يعني مسجد کرامت به سر مي برديم و شب ها توسط دوستانمان به نقاط مختلف شهر برده مي شديم تا شب را مخفي بوده و صبح کار را شروع کنيم . در اين اواخر کار به جايي رسيده بود که ما افراد خانواده را هم از منزل خارج کرده بوديم ، چرا که احتمال خطر وجود داشت همان طور که به منزل آقاي خامنه اي ، هاشمي نژاد و آقاي طبسي و منزل ما هم حمله کرده بودند و ما در منزل نبوديم . (13)
در برخوردها و درگيري هاي اين روز اسلحه و مهمات ذيل به دست مردم افتاد :
1. مسلسل کاليبر 50 ضد هوايي ( دو قبضه) 2. مسلسل معمولي ( 5 قبضه) 3. تفنگ ژ3 (42 قبضه) 4. فشنگ (10800 تير) 5. بي سيم (شش دستگاه ) ، همچنين يک تانک و سه خودرو طعمه حريق شدند . (14)

پي نوشت ها :
 

1 . كارشناس ارشد تاريخ ايران اسلامي
2 . خاطرات احمد صابر فرد موجود در آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي ،‌ش بازيابي 13795 .
3 . آرشيو مركزاسناد انقلاب اسلامي ، ش بازيابي 86 ، سند ش 1234 ، همچنين : انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك ، ج 22 ، ص 456 ـ 454 .
4 . همان ،‌ش بازيابي 197 ، سند ش 89 .
5 . روزنامه قدس .
6 . روزنامه خراسان ، ( 1358/10/10 ) .
7 . روزنامه قدس .
8 . همان .
9 . خاطرات محمد زجاجي ، روزنامه خراسان ، ( 58/10/10 ) .
10 . روزنامه خراسان ، ش 8828 ، ص 4 و 5 .
11 . خاطرات محمد زجاجي ، روزنامه خراسان ، ( 58/10/10 ) .
12 . روزنامه قدس .
13 . سيد احمد هاشمي نژاد فريادگر شهر شهادت ( يادنامه شهيد بزرگوار عبدالكريم هاشمي نژاد ) ( تهران : دفتر تبليغات اسلامي ، 1375 ) ، ص 283 .
14 . انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك ، ج 22 ، ص 540 ...
 

منبع: نشريه 15 خرداد شماره 17