حق توحش امريكا از ملت ايران ! (3)


 

نويسنده: فاطمه صوفي آبادي




 

تبعيد امام خميني ؛ اثبات وطن فروشي درباريان
 

اگر مملكت ما اشغال امريكايي است ، پس بگوييد ! پس ما را برداريد بريزيد بيرون از اين مملكت ! (1)
افشاگري ها و سخنراني هاي امام خميني باعث گرديد رژيم ستمشاهي كه از امريكا و ايادي آن دستور مي گرفت ايشان را از ايران تبعيد نمايد . در نخستين دقايق بامداد 13 آبان 1343 ، عده اي كماندو و چتر باز وارد منزل امام خميني شدند ، ايشان را دستگير و روانه تهران كردند و مستقيما وارد فرودگاه شدند ؛ امام به تركيه تبعيد شد .
هواپيماهايي كه امام را به تركيه مي برد در ساعت 11 : 30 صبح در فرودگاه آنكارا بر زمين نشست . مأموران امنيتي تركيه كه در فرودگاه به استقبال آمده بودند ، امام را به هتل بلوار پالاس ، طبقه چهارم ، اتاق شماره 514بردند . فرداي آن روز (آبان ) در ساعت 2 بعد ازظهر ، امام را به يكي از ساختمان هاي فرعي خيابان آتاتورك منتقل كردند تا او را از ديد خبرنگاران داخلي و خارجي آن كشور كه به دنبال خبر تبعيد او به تركيه ، سخت كنجكاو شده بودند ،‌دور نگه دارند و سرانجام در تاريخ 21 آبان ماه 43 او را به شهر بورسا ، واقع در 460 كيلومتري غرب آنكارا انتقال دادند . (2)
پس از تبعيد امام خميني اطلاعيه اي از سوي ساواك در راديو پخش شد و در مطبوعات به چاپ رسيد .
طبق اطلاعيه مؤثق و شواهد و دلايل كافي چون رويه آقاي خميني و تحريكات مشاراليه بر عليه منافع ملت و امنيت و استقلال و تماميت ارضي كشور تشخيص داده شد ، لذا در تاريخ 13 آبان ماه 1343 از ايران تبعيد گرديد .
سازمان اطلاعات و امنيت كشور (3)
اين اطلاعيه نشان دهنده نقض قانون اساسي ،‌موازين بين المللي و حقوق بشر است و نمايانگر آن است كه ساواك بالاتر از دستگاه هاي قضايي و اجرايي قرار دارد و مي تواند مرجع تقليد را كه طبق قانون از هر گونه تعرض مصون است ؛ بدون انجام محاكمه ـ حتي محاكمه اي فرمايشي ـ از كشور تبعيد كند .
« من به جرم دفاع از استقلال وطنم تبعيد مي شوم . » اين نخستين جمله اي است كه امام در حال تبعيد به تركيه و در هواپيما خطاب به يكي از مأموران همراه خود فرمودند . (4) همان روز سيد مصطفي خميني در حالي كه براي مشورت و تلاش براي آزادي امام خميني در منزل آيت الله مرعشي نجفي به سر مي برد ؛ دستگير و به زندان قزل قلعه تهران انتقال يافت .

ادامه مبارزات در غياب رهبر نهضت
 

دستگيري و تبعيد امام موج خشم و نگراني را در مجامع مذهبي كشور پديد آورد . حوزه هاي علميه درس خود را تعطيل كردند . ائمه جماعات در شهرستان هاي مختلف در اعتراض به تبعيد امام از برگزاري نماز جماعت خودداري نمودند . ملت غيور و فداكار ايران در برخي اماكن دست به اعتصاب و تظاهرات زدند . در تهران ، قم و برخي ديگر از شهرستان ها بازار تعطيل شد . « پس از تبعيد امام تا مدت ها جاي امام معلوم نبود و در بين مردم شايعاتي مبني براينكه امام را به اسرائيل يا آلمان يا تركيه برده اند ، وجود داشت . » (5)
حوزه علميه قم اعلاميه اي در اين رابطه منتشر كرد . در اصفهان نيز شبنامه اي توزيع شد كه مردم را به تعطيل عمومي در روز 16 آبان 1343 دعوت مي كرد . حوزه علميه خرم آباد طي نامه اي سرگشاده به علماي قم نگراني خود و اهالي لرستان را از تبعيد امام خميني بيان داشتند . روحانيون بهبهاني مقيم قم با ارسال نامه اي به رئيس جمهور تركيه مقام علمي و روحاني امام را گوشزد كردند و مسئوليت دولت آن كشور را در قبال ايشان ياد آور شدند . شماري از روحانيان تهران نيز طي نامه اي به سفير تركيه در تهران ، پشتيباني خود را از امام خميني اعلام داشتند .
به دنبال تبعيد امام روزنامه هاي وابسته به دربار شروع به اهانت و هتاكي به ايشان كردند و تلاش نمودند آثار سخنان ماندگار ايشان را خنثي كنند . نمايندگان مجلس نيز براي اثبات شاهدوستي خود به بدگويي امام پرداختند و كاپيتولاسيون و دريافت وام دويست مليون دلاري از امريكا را از افتخارات ملت ايران بر شمردند .
اين اهانت ها نيز با واكنش سريع و توفاني مردم روبه رو شد . اعلاميه هاي پرباري در پاسخ به اين اقدامات رژيم از سوي روحانيان و مردم صادر شد . اعلاميه آيت الله سيد حسن قمي يكي از آن اعلاميه ها بود كه گوياي تمام جنايات رژيم ، خفقان حاكم بر كشور، تبعيد بي رحمانه و غير قانوني امام خميني ، محدوديت ها و مشكلات علما ، روحانيان و مردم مبارز و اوضاع نامناسب اقتصادي كشور بود . در قسمت هايي از اعلاميه ايشان آمده است :
ملت مسلمان ايران . همه مي دانيد كه دستگاه جبار و هيئت حاكمه ايران در تعقيب جنايات چند ساله خود در اين دو ماه اخير چه جنايات و حوادث ناگوار ديگري به وجود آورده و چه ضرباتي بر پيكر قرآن مجيد و اسلام و استقلال و اقتصاد مملكت وارد آورده است . همه مي دانيد يكي از مراجع بزرگ تقليد حضرت آيت الله خميني را كه از حق شرعي و قانوني خود استفاده كرده و از خيانت هاي هيئت حاكمه پرده برمي داشت به خارج ايران تبعيد كردند و اين تبعيد تنها به جرم دفاع معظم له از حريم دين و قرآن و دفاع از استقلال و عظمت مملكت ، دفاع از مال و جان و نواميس و آبروي ملت ايران ، به جرم بيان حق و حقيقت و آشكار نمودن خودسري ها و خيانت هاي پشت پرده مسئولين امور صورت گرفته است . آيت الله خميني تبعيد شدند زيرا عموم ملت را از خيانت بزرگي كه اولياي امور مرتكب شده بودند و مي خواستند مستور و زير پرده بماند آگاه ساخت . اكنون ديگر همه ملت مي داند كه چگونه لايحه شرم آوري را مجلسين تحميلي در نهايت شتابزدگي بنا به پيشنهاد دولت تصويب كرد كه مستشاران نظامي امريكا در ايران محكمه نشوند ؛ يعني در دفاع هر مستشار امريكايي مي تواند هر عمل غير قانوني و هر جنايتي را كه بخواهد در ايران انجام دهد و هيچ مقامي حق اعتراض يا محاكمه آنها را ندارد ... جاي بسي تعجب و تأسف است در كشوري كه مراجع عاليقدر ديني كه حتي به حكم قانون اساسي فوق قوه مقننه اند ، براي بيان سخنان منطقي و قانوني خود در دفاع از حريم دين و قرآن و دفاع از حقوق اين ملت بي پناه داراي مصونيت نباشند . در كشوري كه هيچ گونه آزادي در حدود قانون براي طبقات بيدار و رجال علمي و افراد زنده و متفكر كشور در دفاع از حقوق ديني و قانوني و خود ملت ايران وجود ندارد ؛ در چنين كشوري مجلسين تحميلي بنا به پيشنهاد دولت به مستشاران امريكايي در برابر هرگونه جنايت و تجاوزي كه اراده كنند مصونيت بدهد ؛ هر چند بايد گفت از دولت نمايندگاني كه فرمايشي و تحميلي باشند و با اراده ملت به وجود نيامده باشند جز اين انتظار نمي توان داشت . مجلسيني كه حتي يك بار هم در برابر تجاوزات صريح دولت نسبت به حقوق ملت مقاومت نمود ، مجلسيني كه عمل دولت را در گرفتن دويست ميليون دلار وام امريكا در برابر سود سنگين با استقبال تصويب نمود ؛ پس از چند روز ديگر باز مشغول به رسيدگي به لايحه گرفتن هفتاد و شش ميليون مارك از دولت آلمان غربي گرديد و بدين وسيله ملت ايران را براي ساليان دراز تا گلوگاه در زير بار قرض هاي سنگين و سودهاي كمرشكن آن قرار داد ... دولت و مجلسين انتصابي گويا دست به دست يكديگر داده و هنوز در صدد به وجود آوردن پرتگاه هاي سهمگين ديگري به منظور نابودي ملت ايران هستند . راستي جاي تعجب است رفتاري كه دولت و مجلسين فرمايشي نسبت به ملت مسلمان ايران مي كنند كمتر از رفتار دولت هاي بيگانه با اسراي جنگي نيست . در اين ايام سخت زمستان با وجود هزينه هاي كمر شكن زندگي و نبودن كار به حد كافي در كشور و ركود وحشت بار بازار و مراكز اقتصاد و خلاصه در اين شرايطي كه سايه شوم و فقر و بدبختي بر سر همه مردم افتاده است ،‌در چنين موقعيت خطرناك و حساسي به جاي آنكه دولت و مجلسين در صدد تأمين آسايش و رفع نگراني هاي اقتصادي و پايين آوردن هزينه زندگي و توليد منابع درآمد براي ملت باشند روز به روز با بالا بردن كالاهايي كه مورد احتياج عموم و در اختيار آنهاست و وضع ماليات هاي سنگين دردي بر دل هاي بي درمان ديگر اين ملت مسلمان رنجديده ايران افزوده و يك قدم او را به پرتگاه سقوط و نيستي نزديك تر مي سازد ... اينها همان جناياتي كه براي اجراي آنها استعمار مجبور شد آيت الله خميني را به خارج كشور تبعيد كند و مراجع بزرگ ديني را در منازلشان محصور و زنداني نمايند و روابط آنان را با مردم قطع سازند و خفقان در كشور ايجاد نمايند . حكومت وحشت و ترس در پناه سرنيزه و زور به وجود آمد تا شايد بتواند صداي روحانيت را خفه سازد و جلوي بيداري ملت را بگيرد .. آري ! اگر دست هاي ناپاك آنان به خون ملت و تجاوز به مصالح ديني و به حقوق مردم ،‌آلوده نبود ، اگر پرونده كارنامه حكومت آنها سياه و تاريك نبود ،‌چرا از گويندگان مذهبي و اطباي اجتماع يعني مراجع بزرگ تقليد كه زبان واقعي ملت مسلمان هستند و دردهاي دروني آنان را بيان مي كنند تا اين درجه ترس و وحشت دارند تا آنجا كه مراجع بزرگ را از ملت ايران دور سازند و يا در محاصره شديد نگاه دارند تا مبادا صداي آنها به ملت برسد يا آنكه مراجع ديني براي نشر مقاصد مصلحانه خود نه راديو در اختيار دارند و نه مجلات و روزنامه ها و نه وسايل طبع در اختيار آنهاست ؛ ولي دستگاه جبار همه اين وسايل را به طور كامل در اختيار دارد و علاوه اسلحه و تمام قواي نظامي در اختيار آنهاست . اين نيست مگر ترس و وحشت از آگاه شدن ملت بر گوشه از ناپاكي ها و قانون شكني ها و بيدادگريهاي آنان و از همه عجيب تر آنكه با اين همه ناپاكي و آلودگي باز به نويسندگان مزدور و جرايد جيره خوار خود دستور مي دهند تا به روحانيت اهانت كنند ، مسبب حوادث جانگداز پانزده خرداد و بعضي حوادث ناگوار ديگر را روحانيت بداند . ولي مردم مسلمان به خوبي چهره هاي حقيقي كشتار كنندگان عمومي و مسببين اين حوادث را مي شناسند . آنها و تمام اعمال استعمار بايد بداند كه تنها در برابر ملت ايران خائن و مجرم شناخته شده و محكوم اند بلكه خداوند منتقم در كمينگاه آنهاست « ان ربك لبالمرصاد » ما ضمن دعوت عموم مردم به استمداد و عرض حاجت از پيشگاه حضرت احديث جل شأنه و توسل به مقام ولايت حضرت ولي عصر ارواحناه فداه و عجل الله تعالي فرجه الشريف از همه طبقات انتظار داريم كه با حفظ كمال آرامش و نظم از طريق قانون براي لغو اين لوايح استعماري كه با حيثيت و آبرو و استقلال و آزادي و اقتصاد ملت مسلمان ايران غير قابل سازش است با تمام قوا بكوشند تا بدين وسيله حداقل وظيفه مذهبي و ملي خود را انجام و دين خود را به اين كشور اسلامي ادا كرده باشند ...
رژيم پهلوي در مقابل اين اقدامات مبارزان بار ديگر ماهيت وحشي و ديكتاتور خود را عيان ساخت و شروع به دستگيري و حبس علما و روحانيان نمود . اقدامات رژيم باعث شد مردم به فعاليت هاي گسترده تري دست بزنند و بار ديگر شاه و دولت تلاش كردند با ترفندهاي فريبنده از خشم عمومي بكاهند .
منصور با حضور در مجلس سنا و بيان مطالبي درباره كاپيتولاسيون سعي در آرام نمودن مردم و توجيه اقدام وطن فروشانه خود و شاه داشت .
... رجال معظمي كه در اينجا تشريف داريد ، شما با يك افكار پاك و با يك تجربه وسيع و با يك دنيا خدمت به اين محل آمده ايد و در اينجا ناظر خدمات دولت هستيد و تدابير و راهنمايي ها و ارشادي كه در اين نه ماه دولت از مجلس سنا كسب كرده است به قدري مغتنم است كه بنده در مقابل چنين مجمعي جز اظهار تشكر و اطمينان ، نمي توانم عرض ديگري بكنم ؛ ولي آنچه در خارج مي گذرد و آنچه مغرضان و حسودان به شايعه مي پردازند چنان كه در يك موردي به طور مثال عرض مي كنم نسبت به مصونيت سياسي عده اي از مستشاران نظامي امريكا كه در خدمت دولت ايران هستند ، چه حرف ها كه نزدند . اين واقعا براي اين كشور كه با اين ثبات و آرامش هست به نظر بنده قدري مذبوحانه و به قدري مغرضانه است كه احتياجي به دفاع ندارد ... ولي بنده در اينجا امروز به استحضار مجلس سنا مي رسانم ، با وجود اينكه اين قانون از مجلسين گذشت و ابلاغ شد و دولت مجري آن است ، ولي با مذاكراتي كه با مقامات امريكايي به عمل آمد از طرف دولت امريكا موافقت شد كه نسبت به هر موردي كه دولت ايران تشخيص بدهد كه ضرورت داشته باشد ، دولت امريكا موافقت خواهد كرد كه نسبت به آن فرد سلب مصونيت سياسي بكند . در حقيقت اين يك مسئله اي است كه ما فقط نسبت به خدمتگزاراني در ارتش ايران حقوقي قائل هستيم با حق اينكه هر موقع ضروري تشخيص بدهيم اين مصونيت را سلب بكنيم و دولت امريكا اين موافقت را اعلام كرده است و بنده امروز در مجلس سنا با اعلام آن احساس افتخار مي كنم تا ديگر وسيله به دست حسودان و بدبينان داده نشود...(6)
در شرايطي كه حسنعلي منصور با وعده هاي دروغين ـ موافقت دولت امريكا با سلب مصونيت سياسي برخي اتباع امريكايي در صورت تشخيص دولت ايران ـ سعي در آرام نمودن اوضاع داشت ، سيد مصطفي خميني از زندان آزاد گرديد تا اين اميد در مردم پديد آيد كه كاپيتولاسيون لغو شده است و امام خميني به كشور باز مي گردد .
سيد مصطفي خميني پس از گذرانيدن 57 روز در زندان ،‌8 دي 1343 از زندان آزاد و رهسپار قم گشت . پيش از آزادي سرهنگ مولوي ـ رئيس ساواك تهران ـ نزد وي آمده و پيشنهاد داد كه اگر بخواهد مي تواند به تركيه نزد امام برود . حاج آقا مصطفي كه نگران وضعيت پدرش بود با اين پيشنهاد موافقت كرد ؛ ولي پس از مشورت با اساتيد و فضلاي حوزه علميه قم از اين موضوع منصرف شد .
سرهنگ مولوي و چند تن ديگر با وي تماس گرفتند و خواستار خروج ايشان از كشور شدند ، به دنبال پافشاري وي براي حضور در كشور در 13 دي 43 ،‌رئيس ساواك قم به همراه عده اي از مأموران به منزل امام خميني يورش بردند و حاج آقا مصطفي را دستگير و روانه تهران كردند و در روز 14 دي وي را به استانبول اعزام و سپس به بورسا تبعيد كردند ؛ تبعيدي كه هرگز پاياني نداشت.
چند روز پيش از فرا رسيدن ماه مبارك رمضان ، مجلسي از طرف فضلا و اساتيد عاليمقام حوزه علميه قم در مدرسه فيضيه ترتيب يافت و آقايان منتظري و مشكيني و بعضي ديگر از اساتيد حوزه ، طي سخناني محصلان اسلامي و عموم روحانيان مبارز را كه به منظور تبليغ و ارشاد ، عازم مسافرت به اطراف و اكناف كشور بودند ، به وظايف اسلامي و ملي آنان آشنا ساختند و در مورد بر ملاكردن جنايات و خيانت ها و قانون شكني هاي هيئت حاكمه ، خطر خانمانسوز « اسرائيل » و توطئه هاي پشت پرده رژيم عليه اسلام و ايران و شرح و توضيح و تفسير منويات و اهداف امام ، به آنان رهنمود دادند . (7)
با فرا رسيدن ماه رمضان روحانيان پيرو امام تصميم گرفتند در منابر حمايت خود را از امام بيان كنند و توطئه هاي پشت پرده رژيم را افشا نمايند . شاه دستور داد مسئولان در تمامي شهرها براي روحانيان و وعاظ محدوديت ايجاد كنند و آنان را تحت فشار قرار دهند كه درباره تبعيد امام خميني ، كاپيتولاسيون ، اسرائيل ، بهائيت و ... صحبت ننمايند .
در يكي از بخشنامه هاي شهرباني در اين رابطه آمده است :
به فرموده تيمسار رياست شهرباني كل كشور مقرر است كه به رؤساي كلانتري هاي مربوط اكيدا ابلاغ شود كه بايستي توجه داشته باشند در مساجد و تكايا و منازل حوزه استحفاظي خود هيچ فردي از وعاظ و آخوندها حق ندارند روي منبر در موارد مشروحه زير صحبت و مطالبي را بيان نمايند :
1 . هر گونه صحبتي درباره آقاي خميني
2 . صحبت درباره لايحه مصونيت مستشاران امريكايي
3 . در مورد آزادي سران نهضت آزادي ايران
4 . انتقاد از برنامه هاي اصلاحي دولت
5 . در مورد گراني نرخ نفت و بنزين
ضمنا چنانچه اطلاع حاصل شود كه چنين مطالبي گفته شده است ،‌رئيس كلانتري مربوطه مسئول و شديدا تنبيه خواهند شد .
ضمنا رياست معظم شهرباني نيز مقرر فرمودند : « به سركلانتري ابلاغ نماييد رؤساي كلانتري ها قبلا از تشكيل مجالس ، اطلاع حاصل و تذكرات لازم را به صاحبان مجالس بدهند و چنانچه واعظي مشكوك باشد از رفتن او به منبر جلوگيري شود . »
دستور فرمايند نتيجه اقدامات را مرتبا گزارش نماييد تا به عرض برسد .
به دنبال سخنراني هاي افشاگرانه روحانيان و وعاظ ، جمعي از آنان از جمله شيخ محمد جواد حجتي كرماني ، شيخ علي اصغر مرواريد ، شيخ فضل الله محلاتي ، شيخ غلامحسين جعفري ، شيخ جعفر جوادي شجوني ، شيخ مهدي رباني املشي ، سيد قاسم شجاعي ، سيد كاظم قريشي ، فرج الله واعظي ، مقدسيان ، كافي خراساني ، موحدي و ... دستگير و زنداني شدند.
سيد كاظم قريشي از جمله روحانياني بود كه به جرم سخنراني در اعتراض به كاپيتولاسيون دستگير و روانه زندان قزل قلعه شد . وي در بازجويي با شجاعت از اعتقادات خود دفاع نمود و اظهار داشت در سخنراني هايش از مصونيت مستشاران امريكايي و تبعيد امام خميني انتقاد كرده است . با مطالعه خاطرات برخي همرزمان مرحوم قريشي مي توان دريافت كه وي و ساير زندانيان هم جرمش در ابتدا دوراني آرام در زندان قزل قلعه سپري كردند .
مرحوم آيت الله سيد كاظم قريشي از طلاب خوب و انقلابي خمين بود و من در قم ايشان را مي شناختم و كم و بيش با يكديگر ارتباط داشتيم . ولي ارتباط ما زماني بيشتر و گسترده تر شد كه هم من هم ايشان را در رمضان 1343 دستگير و به تهران منتقل كردند ... ارتباط نزديك تر ما با يكديگر از همان زمان آغاز شد و چند ماهي در زندان در كنار هم بوديم ... البته مسئله خاصي مثل شكنجه و آزارهاي جسمي براي اشخاصي كه در فعاليت هاي سياسي صرفا به جنبه تبليغي مي پرداختند ، وجود نداشت . آزادي مرحوم قريشي هم از زندان ، كمي ديرتر از ما صورت گرفت . شايد يك ماهي ديرتر از ما آزاد شد . (8)
به دنبال ترور حسنعلي منصور و دستگيري متهمان قتل وي و روي كار آمدن نصيري به جاي پاكروان به عنوان رئيس ساواك ، اوضاع زندان تغيير كرد و شكنجه جايگزين آرامش زندان قزل قلعه گرديد .
وقتي منصور را كشتند نصيري روي كار آمد . از روزي كه نصيري آمد شكنجه شروع شد ، حتي زندان هاي انفرادي قبل از اين درش باز بود ـ و گاهي مي آمدند از عمومي با ما تماس مي گرفتند ـ اما به مجردي كه او آمد در سلول ها را قفل كردند و سلول هاي انفرادي درش بسته شد و از همان شب شكنجه شروع شد . يادم هست همان شب دو نفر را بردند ، كه از چپي ها بودند ؛ بازوهايشان را از قفل و بند بيرون مي آوردند و مي شكستند ، كه از آنان اقرار بگيرند ، بعد دو مرتبه مي آمدند بازوي آنها را جا مي انداختند . جنايات عجيبي كردند ، براي خاطر اينكه مي خواستند شكنجه بدهند . (9)
سيد كاظم قريشي در شرايطي از زندان آزاد شد كه جسم وي بر اثر بيماري و شكنجه كاملا تحليل رفته بود و مدتي بعد در گذشت . وي يكي از قربانيان احياي كاپيتولاسيون در ايران بود .

پي نوشت ها :
 

1 .صحيفه امام ، ج 1 ، ص 419 .
2 . روحاني ، همان ، ص 1056 و 1057 .
3 . نك : باقر عاقلي ، روز شمار تاريخ ايران « از مشروطه تا انقلاب اسلامي » ج 2 ( تهران : گفتار ، 1370 ) ، ص 180 .
4 . رجبي ، همان ، ص 275 .
5 . خاطرات آيت الله محمد علي گرامي ، ص 284 .
6 . نك : روحاني ، همان ، ص 1095 و 1096.
7 . همان ، ص 1105 .
8 . خاطرات آيت الله طاهري خرم آبادي ، ج 2 ، ص 50 و 51 .
9 . خاطرات و مبارزات شهيد محلاتي ، ص 69 و 70 .
 

منبع: نشريه 15 خرداد شماره 17