نماد پرهيزکاري و فداکاري


 






 

گفت و گو با نصرالله چمران، برادر شهيد مصطفي چمران
 

اولين پرسش را درباره ابعاد شخصيت مرحوم شهيد چمران آغاز مي کنيم. هر چند که در دوران تبعيد ايشان، کمتر با يکديگر ارتباط داشته ايد، اما به هر حال چند سالي در کنار يکديگر همکاري کرده ايد.
با تشکر از ماهنامه شاهد ياران که آثار ماندگار شهدا را تدوين مي کنند، اين شهدا باقيات الصالحات بشريت هستند و زنده نگه داشتن آثار و راهکار آنان کاري ارزشمند است. در حقيقت بنده و شهيد چمران با يکديگر 18 سال تفاوت سني داشتيم. ايشان در سال 1311 تولد يافت و من در سال 1329 متولد شدم. بنابراين ايشان در دوران کودکي بنده با بورسيه تحصيلي عازم يکي از دانشگاه هاي آمريکا شد. تا آنجا که به ياد دارم ايشان در دوران جواني به اقامه نماز و روزه داري و رعايت احکام شرعي بسيار مقيد بود. آدم کم حرف و در کار مبارزه و پيکار جدي بود. همواره نوع دوست و خيرخواه ديگران بود. ميان خانواده و افراد فاميل با متانت و وقار رفتار مي کرد. اولين خاطره اي که از برادرم شهيد چمران به ذهنم مي رسد، خاطرات رويدادهاي کودتاي ننگين 28 مرداد سال 1332 و رويدادهاي 16 آذر مي باشد. ايشان در جريان تظاهراتي که بر ضد دخالت آمريکا در ايران در روز 16 آذر به راه افتاد به شدت مجروح شد. چرا که شهيد چمران از دانشجويان فعال آن مرحله بود و در فعاليتهاي مبارزاتي دانشگاه ها شرکت مي کرد. همواره در کلاسهاي تفسير قرآن مرحوم آيت الله طالقاني حضور داشت.
بنده در سال 1336 در دبستان ثبت نام کردم که ايشان در سال 1337 به عنوان يکي از شاگردان اول دانشکده فني دانشگاه تهران معرفي شد و بي درنگ توسط دانشگاه تهران به يکي از دانشگاه هاي آمريکا معرفي شد. معدل ايشان در دانشکده فني 17 بود و اين معدل در آن دوره بالا محسوب مي شد. مرحوم مهندس بازرگان که در آن دوره رياست دانشگاه را برعهده داشت به شهيد چمران گفته بود اگر ضوابط و مقررات دانشگاه اجازه دهد به شما 22 يا 24 نمره مي دهم.
شهيد مصطفي چمران پس از عزيمت به آمريکا هر هفته و يا هر ده روز يکبار براي خانواده نامه مي فرستاد و از اين نامه ها چنين برداشت مي کرديم که ايشان تعهد و تدين و روحيه انقلابي گري و روحيه ستيزه جويي خود را با رژيم شاه حفظ کرده است. در پايه گذاري انجمن اسلامي دانشجويان مسلمان در آمريکا نقش اساسي داشت. هنگامي که تحصيلات دانشگاهي ايشان در آمريکا به پايان رسيد، سازمان فضانوردي آمريکا (ناسا) ايشان را به همکاري دعوت کرد ولي ايشان اين پيشنهاد را رد کرد. دوستان همکلاسي شهيد چمران نقل کرده اند که ايشان در دوران تحصيل ابتکارات و اختراعات چشم گيري ارائه داد، تئوري هاي علمي جديدي ارائه داده بود.
شهيد مصطفي چمران حدود سال 1350 از کشورهاي الجزاير، مصر و لبنان بازديد کرد و در اين سفر با امام موسي صدر رهبر شيعيان لبنان آشنا شد.

به نامه هايي که شهيد چمران از آمريکا ارسال مي کرد اشاره کرديد. آيا در اين نامه ها به رويدادهاي داخلي ايران به ويژه حوادث 15 خرداد هم اشاره مي کرد؟
 

در نامه هايي که به تهران مي فرستاد و ديدگاه هاي خود را در آن با احتياط بيان مي کرد، نشان مي داد که اوضاع داخلي ايران او را آزار مي دهد. خشم خود را نسبت به رژيم و عملکرد شاه به نوعي بيان مي کرد.

در مورد کودتاي 28 مرداد چه ديدگاهي داشت؟
 

در آن زمان سن بنده بسيار کم بود ولي بعدها از افراد خانواده شنيدم که شهيد مصطفي چمران مانند ساير انقلابيون و مبارزان ايران، کودتاي ننگين 28 مرداد را کودتاي آمريکايي براي حفظ رژيم شاه مي دانست. قيام 15 خرداد هم که اتفاق افتاد، ايشان در آمريکا بود و از مريدان امام خميني به شمار مي رفت، و گاهي اوقات در نامه هايي که به تهران مي فرستاد به نحوي از امام خميني نام مي برد و نشان مي داد که براي امام خميني(ره) احترام خاص قايل مي باشد.

قبل از آغاز نهضت امام خميني و رويدادهاي 15 خرداد يکسري سازمانها و احزاب سياسي در ايران فعاليت داشتند، مانند نهضت آزادي، احزاب، مذهبي، حزب مؤتلفه، شهيد چمران به کدام يک از اين سازمان ها گرايش داشت؟
 

شهيد چمران در دوران جواني بعد ديني و مذهبي و انقلابي داشت از جرئيات گرايش هاي سياسي ايشان اطلاع کافي ندارم. البته همان گونه که مي دانيد اکثريت جريانات فعال سياسي آن مرحله با رژيم شاه مبارزه مي کردند. به طور مسلم شهيد چمران جرياناتي را قبول داشت که هم بعد اعتقادي داشتند و هم بعد انقلابي.

از دلايل و زمينه هاي آشنايي شهيد چمران با امام موسي صدر چه اطلاعي داريد؟
 

شهيد چمران در پايان تحصيلات دانشگاهي در آمريکا مدتي هم سرگرم تدريس شدند. ايشان آمريکا را بستر فعاليتهاي صهيونيستي مي دانست و علاقه نداشت در آن کشور بماند و زندگي کند. در يادداشت هاي ايشان ذکر شده و يا يکي از دوستانشان نقل کرده اند، دقيقاً يادم نيست. به هر حال نقل شده که برخي دوستان نزديک شهيد چمران از ايشان پرسيدند که چرا پيشنهاد همکاري با سازمان فضانوردي آمريکا (ناسا) را رد کرديد و چرا براي تدريس در آمريکا نمانديد؟ ايشان در پاسخ گفتند که نمي خواهند نتيجه و ثمره کارشان به نفع صهيونيست ها و کساني تمام شود که بر ضد اسلام و انسانيت برنامه ريزي مي کنند. ايشان تأکيد کردند که ميل ندارند علمي را که آموخته اند در خدمت دشمنان اسلام قرار دهند. شايد بر اساس اين ديدگاه بوده که به مصر و الجزاير و سپس لبنان عزيمت کرد و با امام موسي صدر آشنا شد. به هر حال آشنايي با امام موسي صدر نقطه عطفي بود براي تحقق اهداف و ديدگاه هاي اعتقادي مرحوم شهيد چمران.

اشاره فرموديد که شهيد چمران ابتدا به مصر و الجزاير رفتند و بعد عازم لبنان شدند. علت اينکه ابتدا به مصر و الجزاير رفتند چيست؟
 

گمان کنم که به خاطر فراگيري آموزشهاي نظامي بوده باشد. در آن برهه رژيم هاي انقلابي در الجزاير و مصر حکومت مي کردند.

در دوران زمامداري جمال عبدالناصر بود؟
 

همين طور است. در مصر جمال عبدالناصر و در الجزاير هواري بومدين حکومت مي کردند و از جنبش ها و احزاب ضد استعماري و ضد استبدادي پشتيباني به عمل مي آوردند.

در آن مرحله بسياري از انقلابيون ايراني در راستاي دفاع از آرمان فلسطين عازم لبنان و مصر و الجزاير مي شدند. اين نشان مي دهد که ميان جنبشهاي انقلابي و جنبش اسلامي ايران با رژيم هاي مترقي منطقه نوعي همکاري وجود داشته است. آيا عزيمت شهيد چمران به کشورهاي ياد شده ابتکار شخصي بوده است؟
 

در مدتي که شهيد چمران در آمريکا حضور داشتند، انجمن اسلامي دانشجويان مسلمان ايراني را پايه گذاري کردند. اين انجمن به فعاليتهاي سياسي و مذهبي گوناگون دست مي زد. به طور مثال اين انجمن هنگام سفر شاه به آمريکا تظاهرات گسترده اي در برابر کاخ سفيد برگزار مي کرد که تأثير بسزايي روي افکار عمومي مردم آمريکا داشت. اين تظاهرات باشکوه توانست افکار عمومي آمريکا را نسبت به رويدادهاي داخلي ايران آگاه کند.
هنگامي که وارد لبنان شد بيدرنگ با امام موسي صدر رهبر شيعيان لبنان همکاري کرد و در نتيجه اين همکاري جنبش محرومان توسط امام صدر پايه گذاري شد. چرا که وضعيت شيعيان لبنان بسيار نامناسب بود. شيعيان از بسياري امتيازات سياسي محروم بودند و اين جنبش تا حدودي توانست خواسته ها و حقوق شيعيان را به آنان مسترد گرداند. يکي از اهداف اين جنبش اين بود که شيعيان به حقوق خود آشنا شوند. اين حرکت محرومان به شيعيان اصالت بخشيد و به آنها انسجام بيشتري داد. پس از پايه گذاري جنبش محرومان، حرکت امل تشکيل شد که بازوي نظامي جنبش محرومان بود. به هر حال شهيد چمران آموزش هاي نظامي که ديده بودند به بچه هاي جنبش امل منتقل مي کردند. شايد بتوان گفت اين فعاليتها زمينه پايه گذاري حزب الله را فراهم کرد.

آيا شهيد چمران هنگام اقامت در لبنان با سازمان هاي فلسطيني هم ارتباط داشتند؟
 

هنگامي که جنبش امل به عنوان يک حرکت نظامي شناخته شده ظهور کرد، جنبش مقاومت فلسطيني (الفتح) با اسرائيل در حال مبارزه بود. اين اهداف مشترک باعث شده بود که جنبش هاي امل و فتح با يکديگر ارتباطاتي داشته باشند. شايد به دليل تفاوت ديدگاهها و خط مشي هاي سياسي با يکديگر نزديک نبوده باشند. اما مبارزه مشترک با رژيم صهيونيستي آن دو جنبش را به يکديگر نزديک کرده بود. البته آن موقع جنبش الفتح يک جنبش انقلابي قوي بود و به حرکت هاي نظامي گسترده دست مي زد. من شنيده بودم که مرحوم شهيد چمران جنبش فتح را به طور مطلق تأييد نمي کرد. مي دانست که اين جنبش اهداف سياسي و گروهي و... را دنبال مي کند. نظر به اينکه فلسطيني ها آواره و محروم بودند و براي حقوق شان مبارزه مي کردند، شهيد چمران تا حدودي مبارزات آنان را تأييد مي کرد. شايد برخي حرکتهاي سياسي آنها را به طور مطلق تأييد نمي کرد. اوايل پيروزي انقلاب اسلامي که شهيد چمران به ايران منتقل شدند، ديدگاه هاي خود را نسبت به حرکت جنبش فتح بيان مي کرد. چون بسياري از هموطنان ايراني در آن برهه سمپاتي شديدي به فلسطيني ها و ياسر عرفات داشتند. وقتي عرفات آمده بود ايران مردم به ايشان به عنوان نماد و الگوي مبارزات ضد صهيونيستي نگاه مي کردند، البته شهيد چمران در صدد تضعيف عرفات نبود، ولي معتقد بود عرفات آنگونه که مردم تصور مي کنند نيست.

شهيد چمران در جنبش محرومين چه نقشي داشتند؟ فعاليت هاي ايشان چگونه بود؟
 

از جزئيات فعاليت هاي ايشان اطلاع دقيقي ندارم. اما به ياد دارم که يکي از فعاليت هاي شهيد چمران در لبنان تأسيس هنرستان صنعتي (المهنيه ي العامليه) در شهر صور در جنوب لبنان بود. اطلاع داريد که شيعيان لبنان در آن مرحله از نظر علم و دانش در سطح پايين قرار داشتند. شهيد چمران براي اينکه جوانان شيعه اطلاعات علمي و صنعتي و هنري و فني بيشتري کسب نمايند و کارآمد باشند، هنرستان صنعتي العامليه را تأسيس کردند و تعدادي از معلمان شيعه در آن تدريس مي کردند. اين ابتکار باعث شده بود که ميان شيعيان جنوب لبنان اعتماد به نفس ايجاد شود. و اين نکته بسيار مهم و در راستاي اهداف امام موسي صدر يک انسان فرهيخته و عالم ديني متدين و آگاه بود که قصد داشت همه مسلمانان متحد و متفق شوند و در مقابل کساني که حقوق شان را محترم نمي شمارند بايستند.
شنيده بودم که يک شخص مسيحي دريکي از مناطق شيعه نشين و يا مسلمان نشين لبنان نوشابه فروشي داير کرده بود، معمولاً فروشندگان مسيحي نوشابه هاي الکلي هم مي فروختند. اما گويا اين شخص مسيحي نوشابه الکلي نمي فروخت. مردم شيعه از اين فروشنده خريد نمي کردند. اين فروشنده مسيحي به ديدار امام موسي صدر مي رود و به او مي گويد که من فقط نوشابه مي فروشم. اما چرا شيعيان از من خريد نمي کنند؟ امام موسي صدر به او دلداري مي دهند و روزي به مغازه او مي روند و از مغازه او يک نوشابه ميل مي کنند. اين اقدام تأثير مثبتي بر روابط مسلمانان و مسيحيان بر جاي مي گذارد. امام صدر با اين اقدام نشان مي دهد که پيروان طوايف لبنان بايد متحد و يکپارچه و همدل باشند.
شهيد مصطفي چمران نيز در همين جهت حرکت مي کرد. در انديشه و عقيده خود تعصب و افراط گري نداشت، با ديد انساني و اسلامي به افراد جامعه نگاه مي کرد.

تصاوير به جاي مانده از شهيد چمران هنگام حضورشان در لبنان نشان مي دهد که ايشان همواره سلاح بر دوش و مسلسل به دست مي گرفت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي و بازگشت به ايران، پست وزارت دفاع به ايشان واگذار شد و سپس ستاد جنگ هاي نامنظم را تشکيل داد. از ابعاد نظامي شخصيت شهيد چمران چه شناختي داريد؟
 

شکي نيست که شهيد چمران انسان بسيار با استعداد بود و استعدادها، نوآوري ها، ابتکارات و اختراعات ايشان شناخته شده است. به طور مسلم جنگهايي که در جنوب لبنان روي مي داد با جنگ تحميلي رژيم صدام بر ضد ايران به کلي فرق مي کرد. صحنه ها فرق مي کرد. ابعاد جنگ متفاوت بود. تجارب نظامي و فني که ايشان آموخته بود، به ايشان در ايران خيلي کمک کرد. زماني که در لبنان اقامت داشت، اصول جنگهاي چريکي را آموخته بود. ولي اصل عمل کردن به فنون جنگهاي چريکي که موفق باشد و کمترين تلفات و کمترين هزينه را داشته باشد و بيشترين کاربرد و بيشترين بهره وري را داشته باشد يک اصل مهمي است. ايشان با استعداد و نبوغي که داشت، در ايران ابتکارات و تکنيک هاي جديدي اختراع کرد و در راه مبارزه با ارتش قوي صدام آن را به کار برد. ايشان با تکيه و توکل بر خداي متعال و با استفاده از تجربيات و دانش فني که آموخته بود، و با توجه به ايمان و اعتقاد و عشق به اسلام و شهادت مسئوليت هاي نظامي سنگيني در جمهوري اسلامي ايران بر عهده گرفت و تاکتيک هاي جديدي را ابداع کرد. شايد اين نکته قابل مطالعه باشد زماني که ارتش ايران پس از پيروزي انقلاب ضعيف بود، سپاه پاسداران و بسيج هنوز تشکيلات منسجمي نداشتند. شهيد چمران با تاکتيکهايي که به کار مي برد توانست پيشروي ارتش صدام را متوقف کند و ضربات شکننده اي بر ارتش عراق وارد کند.

زماني که شهيد چمران به جنوب لبنان منتقل شدند، آيا ارتباطشان را با انجمن اسلامي دانشجويان ايراني در آمريکا و دانشجويان مبارز ايراني خارج از کشور حفظ کردند؟
 

گمان کنم اين ارتباط ادامه يافت و بسياري از دانشجويان و مبارزاني که به لبنان مي رفتند با ايشان ديدار و گفت و گو مي کردند، بسياري از دانشجويان و مبارزان ايراني در لبنان ماندگار شدند و مبارزه بر ضد رژيم شاه را ادامه دادند. تعداد زيادي از مبارزان ايراني و شخصيت هاي روحاني که تحت تعقيب مأموران رژيم شاه بودند در لبنان مستقر شدند.

آيا خانواده شهيد هم به ديدار ايشان در لبنان رفتند؟
 

آري همين طور است. پدر و مادرم دو بار براي ديدار ايشان به لبنان رفتند. پدرم تعريف کرده اند که هر بار به لبنان مي رفتند تعدادي از روحانيون و انقلابيون ايراني را در لبنان مشاهده مي کردند. انقلابيوني که در خارج از ايران به سر مي بردند و توان آمدن به ايران را نداشتند در لبنان با خانواده هاي خود ملاقات مي کردند.

پدر و مادرتان پس از ديدار با شهيد مصطفي چمران و بازگشت به تهران چه خاطراتي را تعريف مي کردند؟
 

پدر و مادرم نقل کرده اند که برادرم شهيد چمران فعاليتهاي زيادي در لبنان داشت. شب و روز نمي شناخت، آرامش و آسايش نداشت. مادرم به ايشان توصيه مي کرد کمي استراحت کند. اما شهيد چمران به مادر مي گفت مگر حضرت علي(عليه السلام) آرامش داشت؟ ما که پيرو اميرمؤمنان(عليه السلام) هستيم نبايد آسايش و آرامش داشته باشيم. شهيد چمران در لبنان نه امکانات و نه بودجه کافي در اختيار داشت و درصدد بود با امکانات اندک کارهاي زيادي انجام دهد. بنابراين هم به مردم جنوب لبنان رسيدگي مي کرد و هم مبارزات ملت ايران را پيگيري مي کرد. با وجودي که شهيد چمران آدم فروتن و متواضعي بود افراد زيادي به لبنان مي رفتند و از تجربيات ايشان بهره مند مي شدند، هر چند که خيلي افراد با ايشان هم عقيده نبوده اند.

زماني که شهيد چمران در لبنان مستقر شدند آيا به ايران هم آمدند؟
 

خير نتوانست به ايران بيايد، چون تحت تعقيب رژيم بود. البته مقام هاي ساواک چند بار افرادي را به لبنان اعزام کرد تا ايشان را به بازگشت به ايران متقاعد کنند. اما شهيد چمران اين پيشنهاد را نپذيرفت. چون مي دانست اگر به ايران باز گردد، به اين راحتي او را رها نخواهند کرد. امکان داشت فعاليتهاي او را در ايران محدود کنند.
آيا ساواک پيامهاي خود را توسط خانواده به شهيد چمران منتقل مي کرد يا مستقيم اقدام مي کرد؟
البته از طريق مأموران سفارت ايران در لبنان چندبار با ايشان تماس گرفتند. در تهران ساواک چند بار هم پدرم را احضار کرد و درصدد بود از پدرم اطلاعاتي کسب کند. پدرم از جزئيات فعاليتهاي شهيد چمران اطلاع کافي نداشت و اطلاعات کلي در اختيار ساواک قرار مي دادند ولي برادرم شهيد چمران همواره مورد تعقيب ساواک بود.

شهيد چمران در زماني که در لبنان حضور داشت جايگاه خاصي براي خود باز کرده بود. آيا دوستان سابق لبناني همچنان نسبت به ايشان اظهار علاقه و تقدير مي کنند؟
 

از شهادت شهيد چمران حدود 26 سال مي گذرد. يک نسل تغيير کرده است. اما در سالهاي اول پيروزي انقلاب و نيز پس از شهادت ايشان بسياري از شخصيتها و گروه هاي لبناني که به ايران مي آمدند با ايشان و با برادر بزرگترم ديدار مي کردند و احترام مي گذاشتند. به ياد دارم روزي يک هيئت از علماي لبنان که از ايران ديدن مي کردند با برادرم که عضو شواري شهر تهران مي باشد ديدار و نسبت به شهيد چمران اداي احترام کردند.

بفرماييد دليل اينکه شهيد چمران لبنان را ترک کرد و به ايران بازگشت چيست؟
 

در حقيقت پيروزي انقلاب اسلام ايران نقطه عطفي در تاريخ جهان اسلام بود. در پي پيروزي انقلاب اوضاع خاورميانه به کلي دگرگون گرديد. روابط ايران با آمريکا و استعمارگران غربي از بين رفت. ايران به کانون حرکت و انقلاب رهايي بخش براي ملت هاي منطقه تبديل شد. شايد شهيد چمران ترجيح مي داد اگر مردم لبنان موفق شوند و مسلمانان لبنان به حقوقشان برسند، به يک پشتوانه قوي نياز دارند و ايران پشتوانه معنوي و اعتقادي همه ملتهاي جهان را تشکيل داد. ايران به محور و مرکز حرکت انقلاب اسلامي در دنيا تبديل شده بود و بر اين اساس شهيد چمران ترجيح داد به تهران باز گردد و به انقلاب و مسلمانان خدمت کند تا آثار انقلاب همه کشورهاي اسلامي را فرا گيرد. ايشان ايران را سرچشمه حرکت انقلاب اسلامي در جهان دانست و به اين دليل به ايران بازگشت.

چند مدت شهيد چمران مسئوليت وزارت دفاع را بر عهده داشت؟
 

گمان کنم در سال 1358 و پس از شهادت سپهبد قرني مسئوليت وزارت دفاع را بر عهده گرفت. در اولين دوره مجلس شوراي اسلامي به نمايندگي مجلس انتخاب شد و سپس به نمايندگي حضرت امام در شواري عالي دفاع منصوب شد. در پي آغاز جنگ تحميلي شهيد چمران ستاد جنگهاي نامنظم را پايه گذاري کرد و بيشتر وقت خود را در جبهه هاي جنگ گذراند و به شهادت رسيد.

شهيد چمران با اين همه مسئوليت و پشتکار تا چه اندازه مي توانست ميان خانواده پدر و مادر حضور داشته باشد؟
 

پس از آغاز جنگ همواره در جبهه ها حضور داشت. به ياد دارم که فقط چند بار به تهران آمد. شايد در اين مدت يک بار به منزل پدر آمد تا اينکه روز 31 خرداد سال 1360 به درجه رفيع شهادت نايل آمد.

هنگامي که مطلع شديد برادرتان پس از سالها غربت و دوري از وطن به تهران بازگشته است چه احساسي داشتيد؟
 

احساس خوب و شيريني بود. چون از ايشان خاطرات خوبي از دوران کودکي ام داشته بودم. محبت و مهرباني ايشان را هرگز فراموش نمي کنم، مخصوصاً با بچه ها.

از اولين ملاقات با ايشان پس از بازگشت به تهران چه خاطره اي داريد؟
 

پس از پيروزي انقلاب اسلامي اطلاع يافتم که ايشان همراه يک گروه از علماي شيعه و سني لبنان تصميم گرفته به تهران بيايد. چون اين علما مي خواستند خدمت حضرت امام برسند. اولين بار ايشان را در مدرسه علوي زيارت کردم. به ياد دارم علماي اهل سنت عمامه هاي خاصي روي سر داشتند. اما عمامه هاي علماي شيعه مانند عمامه هاي روحانيون ايراني بود. علماي مسلمان لبناني روحيه خوبي داشتند و نسبت به پيروزي انقلاب احساس غرور و شادي مي کردند و به امام احترام مي گذاشتند.

نامي از اين شخصيتها به يادتان هست؟
 

يادم هست که يکي از آنها جانشين امام موسي صدر، به نام شيخ محمدمهدي شمس الدين بود. روزي تعدادي از اعضاي اين هيئت را به زيارت حضرت عبدالعظيم در شهر ري بردم و آنان را به محل اقامتشان بازگرداندم. شهيد چمران از روزهاي اول انقلاب در انديشه تشکيل هسته هاي مردمي براي دفاع از انقلاب و برقراري امنيت در شهرها بود. در آن برهه عوامل ساواک ترور انقلابيون را آغاز کرده بود. پس از اينکه مرحوم مهندس مهدي بازرگان به نخست وزيري انتخاب شد، معاونت نخست وزير به شهيد چمران واگذار شد. در آن روزها بي درنگ کميته هاي مردمي شکل گرفت. مهمترين نکته اين است که شهيد چمران در همان روزها در فکر حفاظت از مردم و انقلاب توسط خود مردم بود. در آن روزها ساواکيها و چريک هاي فدايي خلق انقلابيون را ترور مي کردند و دست به ناامني زده بودند.

شهيد چمران چندمين فرزند خانواده است؟
 

سومين فرزند خانواده است که بنده ششمين فرزنده خانواده هستم.

آيا از مرحوم شهيد چمران فرزندي به يادگار مانده است؟
 

زماني که شهيد در آمريکا سرگرم تحصيل بود و تظاهرات ضد شاه را برنامه ريزي مي کرد و تدارک مي ديد، جمعي از آمريکايي ها پيرامون تظاهرکنندگان جمع مي شوند تا بشنوند اينها چه مي گويند و خواسته شان چيست؟ شهيد چمران در حين بحث و گفتگو با يک خانم آمريکايي که همکلاسي ايشان نيز بوده است، آشنا مي شود. اين آشنايي ادامه پيدا مي کند و سرانجام اين خانم آمريکايي مسلمان مي شود و با شهيد چمران ازدواج مي کند. اين خانم از يک خانواده فرهيخته و آگاه بوده است. گويا پدرشان مرکز انتشاراتي و کتابفروشي در آمريکا داشته است و در نتيجه اين ازدواج صاحب سه فرزند مي شوند. اين بانوي باتقوا و مهذب آمريکايي شهيد چمران را تا لبنان همراهي مي کند و سالها با يکديگر به زندگي شان ادامه مي دهند تا اينکه حمله هاي ارتش رژيم صهيونيستي به جنوب لبنان آغاز مي شود. در پي اين جنگها پدر و مادر همسر شهيد چمران از او تقاضا مي کنند که به آمريکا برگردد. خانواده همسر شهيد چمران فرزند پسرشان را به لبنان اعزام مي کنند تا خواهر و سه فرزندانش را به آمريکا بازگرداند. چون احساس کرده بودند که در جنوب لبنان امنيت جاني وجود ندارد. همچنين در جنوب لبنان امکان تحصيل بچه ها وجود نداشت. اين خانواده آمريکايي از شهيد چمران با اصرار خواستند به آمريکا برگردد و در آن کشور زندگي کند. اما ايشان نپذيرفت. پس از گذشت چند سال با يک بانوي لبناني از شيعيان جنوب ازدواج کرد. اين بانو بسيار باسواد و فاضله و از خانواده هاي مبارز جنوب لبنان بودند.

هنگامي که با برادر شهيدتان در جمع خانواده مي نشستيد چه خاطراتي را بازگو مي کرد؟
 

شهيد مصطفي چمران در يکي از اين جلسات نقل کرد که براي ديدن امام(ره) به نجف اشرف سفر کرده بود. زماني که وارد شهر نجف مي شود نيمه شب و در مسافرخانه ها بسته بوده است. به سمت صحن حضرت اميرمؤمنان(عليه السلام) حرکت مي کند و شب را آنجا مي گذراند. نيمه شب که هوا سرد بوده خود را لاي زيلوها و گليم هايي که براي نماز جماعت اختصاص دارد مي پيچاند تا صبح شود و پس از نماز صبح و زيارت به طرف منزل امام حرکت مي کند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 37