وسوسه هاي مزاحم


 

نويسنده: سعيد بي نياز




 

بيماري وسواس ممکن است در اوج جواني زندگي شما را فلج کند. چقدر اين بيماري را مي شناسيد؟
 

احتمالاً تا موضوع اين مقاله ما را ببينيد، فکر مي کنيد که وسواس چه ربطي دارد به ما جوان ها. راستش دقيقاً قضيه همين جاست. تا مي گويند فلاني «وسواسي» است ما يک آدم ميانسال يا پير توي ذهنمان مي آيد که دارد پشت سرهم دست هايش را مي شويد اما طبق تحقيقات، متوسط سن شروع وسواس دقيقاً 20 سالگي است. اين آدم هاي ميانسال و سالخورده به اين خاطر توي ذهن ما مي آيند که معمولاً ده سال بعد از شروع پروسه بيماري وسواس به متخصص مراجعه مي کنند. پس اين مطلب يک جورهايي هشداري است براي توجه بيشتر به يک اختلال شايع جوانانه. ربط وسواس به موفقيت هم اين است که وقتي وسواس واقعاً به يک اختلال تبديل مي شود مي تواند زندگي روزمره شما را به هم بريزد. جالب اينجاست که وقتي هم وسواس هنوز در حد يک مشکل است، بعضي ها آن را با نام هاي موفقيت پسندي مثل تميزي و نظم و از اين قبيل توجيه مي کنند. پس اين شما و اين همه حداقل چيزهايي که بايد درباره وسواس بدانيد.

وسواس اصلاً چي هست؟
 

چيزي که در زبان روزمره مردم به وسواس مشهور است، در زبان روزمره روان شناس ها و روانپزشک ها اختلال وسواسي- اجباري (OSD) ناميده مي شود. آنها مي گويند کسي که براي انجام يک کار آن را به شکل اجبارآميزي انجام مي دهد (مثلاً دستش را پشت سر هم مي شويد) حتماً توي سرش يک فکر وسواسي (مثلاً وسواس تميزي) وجود دارد. ما معمولاً به رفتارهاي ملت مي گوييم وسواس اما روان شناس ها به آن مي گويند اجبار و به فکر و حسن پشت رفتار هم مي گويند وسواس. ضمن اينکه ممکن است يک نفر هيچ عمل وسواسي اي انجام ندهد اما توي سرش پر باشد از فکرهاي وسواسي. وسواس ها حداقل روزي يک ساعت وقت آدم را تلف مي کنند، زندگي عادي را به هم مي ريزند و رابطه شغلي، اجتماعي و خانوادگي آدم را مي فرستند روي هوا، به هر حال عمل وسواسي و فکر وسواسي دقيقاً اين شکلي هستند:

1. فکر وسواسي
 

فکر يا حس وسواسي مي آيد توي سر آدم وسواسي و آن قدر مزاحمش مي شود که او را مضطرب مي کند. البته او مي داند که اين فکرها از ذهن خودش بيرون آمده اند و کسي از بيرون آنها را تحميل نمي کند. ضمن اينکه فرد مي داند که اين فکرها صرفاً نگراني هاي بيش از حد به خاطر مشکلات زندگي روزمره نيستند. بالاخره اضطرابي که اين فکرها ايجاد مي کنند بايد يک جوري خنثي شوند. آدم وسواسي يا اين فکرها را سرکوب مي کند يا مي خواهد با انجام رفتارهاي خاصي جلويش را بگيرد. اين رفتارها همان عمل وسواسي يا اجبار هستند.

2. عمل وسواسي
 

عمل وسواسي يک رفتار تکراري (مثل چک کردن قفل در، منظم کردن ميز يا شستن دست ها) يا يک عمل ذهني تکراري (مثل شمارش عددها، تکرار کلمات در ذهن يا تکرار اجباري يک ورد) است که فرد به خاطر رها شدن از اضطراب فکرهاي وسواسي انجامش مي دهد. در واقع هدف اين رفتارها و افکار ذهني اين است که جلوي فاجعه اي را که وسواس مي گويد بگيرد. اما اين رابطه فقط در ذهن آدم هاي وسواسي است و در واقعيت خيلي افراطي به نظر مي رسد. مثلاً کسي که در واکنش به يک فکر وسواسي که نکند در بازمانده باشد، سه بار متوالي موقع بيرون رفتن از خانه در واحد مسکوني را چک مي کند، در نظر ديگران عمل نامعقولي انجام مي دهد.

وسواس، انواع و اقسام
 

اينکه هميشه توي ذهن ما وسواس با شست و شوي مفرط گره خورده، به خاطر اين است که در واقعيت هم بيشترين وسواس مربوط به آلودگي است. اما وسواس ها انواع عجيب و غريب تري هم دارند. البته اينها، همه انواع وسواس نيستند:

1. وسواس آلودگي
 

شايع ترين نوع وسواس. هي طرف فکر مي کند که نکند فلان چيز کثيف باشد. اگر بشود از اين کثيفي اجتناب کرد که آدم وسواسي اجتناب مي کند و گرنه هي پشت سر هم خودش و دست هايش را مي شويد تا تميز شود. آنها مي گويند آلودگي با کوچک ترين تماس ممکن است منتقل شود. حمام کردن کساني که وسواس آلودگي دارند ساعت ها طول مي کشد و مسواک زدنشان دقيقه ها. در موارد شديد آنها حتي از خانه بيرون نمي روند چون بيرون از خانه تحت کنترل رفتارهاي وسواسي آنها نيست و بنابراين پر است از ميکروب.

2. وسواس ترديد
 

« نکند گاز را خاموش نکرده باشم»، « نکند در خانه را نبسته باشم»، « نکند ريموت ماشين را نزده باشم» همه اين شک و سؤال ها اگر زياده از حد باشند نشانه وسواس ترديد هستند. در برابر اين ترديدها آدم وسواسي شروع مي کند به چک کردن؛ چک کردن قفل، چک کردن ريموت، چک کردن گاز و چک کردن همه چيز جالب اينجاست که آنها حتي درباره توانايي ذهني خودشان هم ترديد دارند: «نکند من فراموش کرده باشم».

3. وسواس تقارن
 

« آيا اين شقيقه دقيقاً با آن شقيقه ميزان است؟»، « آيا ميز غذا دقيقاً متقارن است؟»، « آيا اين ابرو با آن ابرو شکل هم هستند؟» در ذهن کساني که وسواس تقارن دارند اين فکرها مرتب تکرار مي شوند. آنها آن قدر مي خواهند با دقت و تقارن همه چيز را برگزار کنند که هر کارشان چند برابر زمان معمول وقت مي برد. آنها از طرف ديگران معمولاً به کند بودن متهم مي شوند.

4. فکرهاي مزاحم
 

همان طور که گفتيم بعضي ها عمل خاصي انجام نمي دهند اما توي سرشان پر است از فکرهاي مزاحم وسواسي. معمولاً اين فکرها از نظر خود بيمار زشت و شرم آورند؛ فکرهايي درباره آزار رساندن به ديگران يا اعمال مستهجن. بعضي وقت ها اين فکرها آن قدر اذيت مي کنند که فرد خودش را معرفي مي کند به پليس.

وسواس از کجا مي آيد؟
 

حالا که نشانه هاي وسواس را خوانده ايد حتماً براي شما هم اين سؤال پيش آمده که چرا عده اي به اين نشانه هاي عجيب و غريب مبتلا مي شوند. معمولاً متخصصان مختلف از ديد خودشان نظريه هاي مختلف و البته پيچيده اي درباره وسواس دارند. عصب شناس ها دنبال ريشه هاي فيزيولوژيک قضيه اند، روانکاوها دنبال اتفاق هاي دوره کودکي و رفتارگراها هم همه چيز را با شرطي شدن توجيه مي کنند. اما نظريه هاي ساده تر و همه فهم تري هم درباره وسواس وجود دارند:

1. استرس شديد
 

ممکن است به هر دليلي يک نفر مستعد وسواس باشد اما هيچ گاه نشانه هايش را نشان ندهد اما استرس هاي شديد مي توانند اين استعداد را شکوفا کنند! استرس هاي مربوط به حاملگي، بچه دار شدن و مراقبت از فرزندان از نمونه هاي اين استرس هاي شديد بيماري روکن هستند. مشکلاتي هم که در ارتباط با ديگران پيش مي آيند مي توانند چنان استرس شديدي ايجاد کنند که وسواس را از اعماق وجود بکشند بيرون.

2. جلب توجه خانواده
 

معمولاً آدم وسواسي ديگران را هم مجبور مي کند تا در بازي وسواس شرکت کنند. غالباً ديگران هم براي اينکه فرد وسواسي از خشم منفجر نشده يا زيادي مضطرب نشود با او راه مي آيند. در واقع وسواس ناخودآگاه باعث مي شود که دور و بري ها توجه بيشتري به آدم وسواسي بکنند و اين خودش مي تواند يکي از دلايل وسواس باشد.

3. شرطي شدن
 

بعضي از روان شناس ها مي گويند يک فکر خنثي بعضي وقت ها با يک اتفاق اضطراب آور همراه مي شود و بعدش فرد شرطي مي شود و تا آن فکر به ذهنش آمد مضطرب مي شود. کم کم فرد به اين نتيجه مي رسد که مي شود با انجام دادن کارهايي اثر اين فکرهاي اضطراب آور را خنثي کرد. اين کارها همان رفتارهاي وسواسي هستند. اين دو تا با هم يک دور باطل را تشکيل مي دهند و باعث مي شوند فرد هيچ وقت نفهمد که ريشه اضطرابش کجاست.

با وسواس چه کار کنيم؟
 

با اضطراب روبروشو!
 

همين اول کاري بگويم که قرار نيست شما خودتان دست به خوددرماني براي وسواس بزنيد. وسواس آن قدر پيچيده است و خم و چم دارد که حتماً بايد زير نظر يک متخصص درمانش کرد. اگر با دارو حال مي کنيد. اين متخصص روانپزشک است و اگر با روان درماني حال مي کنيد بايد برويد پيش يک روان شناس باليني. به هر حال اتفاق هايي که در مطب مي افتند اينها هستند:

1. حساسيت زدايي منظم
 

در حساسيت زدايي منظم، روان شناس اول به شما ياد مي دهد که چطور بدنتان را کاملاً ريلکس کنيد. او به اين خاطر اين کار را انجام مي دهد که ذهن و بدن شما نمي تواند همزمان هم آرام باشد و هم تنيده. در مرحله دوم با کمک شما فکرها و تصويرهاي اضطراب آور وسواسي درجه بندي مي شوند؛ مثلاً تصوير دست کردن در چاه توالت براي يک نفر که وسواس آلودگي دارد مي تواند نمره 100 از 100 واحد اضطراب داشته باشد اما لمس در بدون دستمال کاغذي 5 از 100 واحد. به هر حال اين تصويرهاي ذهني از کمترين تا بيشترين سطح اضطراب آوري رديف مي شوند؛ در مرحله سوم روان شناس از شما مي خواهد بدنتان را ريلکس کنيد و فکرهاي اضطراب آور را از کمترين فکر تا بيشترين فکر به ذهن آوريد. البته اين کار چندين جلسه طول مي کشد و تا شما نتوانيد با فکرهاي کمتر مضطرب کننده همچنان ريلکس بمانيد، به فکرهاي بيشتر مضطرب کننده نخواهيد رسيد.

2. مواجهه
 

احتمالاً در فيلم ها اين روش را ديده ايد. در اين روش، کاري مي کنند تا شما دستتان بيايد حتي زدن به سيم آخر هم اضطراب آور نيست؛ مثلاً اگر وسواس آلودگي داريد، مستقيماً بايد بپريد توي يک حوض پر از کثافت و براي هميشه بفهميد که کثيفي آن قدرها هم اضطراب آور نيست. البته اين روش فقط براي بعضي از بيماران کاربرد دارد و همه وسواسي ها را نمي توان اين جوري دق داد.

3. توقف فکر
 

روش توقف فکر مستقيماً مي رود سراغ فکرهاي وسواسي. روان شناس با بيمار تمرين مي کند که چطور مي شود وقتي فکرهاي وسواسي هجوم مي آورند با يک فرمان ايست آنها را متوقف کرد. اين فرمان ايست اولش با صورت کوبيدن روي ميز است و بعد کم کم به يک ايست ذهني تبديل مي شود.

4. تکرار فکر
 

اين هم از عجايب وسواس است که تکرار يک فکر وسواسي مي تواند آن را بي ارزش کند. در اين روش از بيمار خواسته مي شود که فکر وسواسي را هر روز در ساعت معيني به مدت مشخصي تکرار کرده و آن را ضبط کند و گوش دهد. اين کار باعث مي شود که فکرهاي مزاحم وسواسي در کنترل فرد قرار بگيرند و او به اين آگاهي برسد که مي تواند فکرها را به ميل خودش به سرش بياورد يا از سرش بيرون کند.

5. روانکاوي
 

در روانکاوها روي احساس هاي پنهان و فروخورده پشت وسواس کار مي کنند. روانکاوها راست مي زنند به ريشه بيماري و ريشه مشکلات رواني هم که معمولاً به تدريج و در طول کودکي به وجود آمده اند. البته اصولاً روان شناس ها از روش هاي قبلي براي درمان وسواس استفاده مي کنند و به سراغ روانکاوها نمي روند.

6. خانواده درماني
 

بعضي وقت ها مشکل از روابط خانوادگي است؛ يعني وسواس فرد نشانه يک خانواده بيمار است و نه يک فرد بيمار. در اين مواقع کل خانواده با هم تشريف مي برند پيش يک خانواده درمانگر تا هم ريشه هاي خانوادگي وسواس درمان شود و هم وسواس، خانواده را از هم نباشد.

8. دارو درماني
 

آن دسته از متخصصاني که به ريشه زيستي وسواس باور دارند براي رفع وسواس از دارو هم استفاده مي کنند. البته محققان مي گويند ترکيب دارودرماني و روان درماني معجون خوبي براي درمان وسواس است.
منبع: هفته نامه فرهنگي اجتماعي همشهري جوان، شماره 243