مهار شهوت مساوي با خوشبختي


 

نويسنده:مصطفي مرجوّي
منبع : اختصاصي راسخون



 

شهوت رانی عبارت است از: متابعت كردن آدمى قوه شهویه خود را در هر چیزى كه میل به آن مى‏كند و آدمى را به آن مى‏خواند، از: شهوت شكم و فرج و حرص مال و جاه و زینت وامثال این‌ها؛ و بسیارى از علماى اخلاق تخصیص داده‏اند آن را به متابعت شهوت شكم و فرج و حرص براكل وجماع. حكمت و فايده شهوت با اين همه آشوب و آفتى كه براى انسان به بار مى‏آورد بقاء نسل و دوام وجود انسان است، امّا اگر شهوت كنترل نشود و بوسيله عقل در حد اعتدال نگهدارى نشود از بزرگ‌ترین موجبات هلاكت انسان است. عقل كه كارفرماى مملكت بدن است به واسطه آن مقهور و (منكوب)، و قوه عاقله كه مخدوم قوا و حواس است، خادم و مغلوب مى‏گردد. تا كار به جائى مى‏رسد كه همت انسان بر تمتّع و از سلوك آخرت مهجور مى‏شود، حتی چنان قوه شهویه غلبه نماید كه قوه دین را مضمحل و خوف خدا را از دل زایل نموده، آدمى را به ارتكاب فواحش بدارد.
حال که اهميت قوه شهوت را دانستيم همت براين كرديم تا این مجموعه را گردآوری كنيم تا بتوانیم شناخت بهتری را در رابطه با این موضوع به خوانندگان محترم به خصوص جوانان عزیز بدهیم.
در این تحقیق ابتدا ما اهمیت شهوت را از دیدگاه قرآن و روایات اهل بیت بیان کردیم تا بدانیم که خدا و اهل بیت علیه السلام این موضوع را مورد توجه قرار داده‌اند برخلاف بعضی افراد که فکر می‌کنند این موضوع باید طرد شود، چون حد اعتدال آن را نمی‌دانند، لذا برای اهمیت این موضوع در ادامه شاخه های شهوت وعوامل و اسباب شهوت پرستی را آوردیم تا با مطالعه آن متوجه افراط و تفریط این نعمت الهی بشویم، که اگر از حد اعتدال خارج شود آثار زیانباری را در بردارد که در این تحقیق ما آن‌ها را بیان کرده‌ایم.
اما نباید نگران شد هرمشکلی راه چاره اي دارددر اين تحقيق برای شهوت پرستی هم دو راه چاره ذكرشده است: علمی و عملی، که در ادامه این دو راه را بیان کردیم.
شكم منشأ دردها و بیماری‌ها و آفات و سرچشمه شهوات است، زيرا به دنبال آن شهوت فرج به هيجان مى‏آيد و باعث روى آوردن به آميزشهاى بسيار مى‏شود، و اين دو شهوت، ميل و رغبت به جاه طلبى و مال جوئى را افزون مى‏كند تا به خوراك و آميزش بيشتر دست يابد، و به دنبال آن انواع بيماريهاى روانى از حسد و هم چشمى و ريا و تفاخر و عجب و كبر پديد مى‏آيد و از اين‏ها حقد و دشمنى پيدا مى‏شود و اين همه آدمى را بى‏انديشه به به گناهان و ستم و تجاوز و منكرات و فحشاء مى‏كشاند؛ و تمامى اين‏ها ثمره اهمال و رها ساختن شكم و سركشى سيرى و پرخورى است؛ و اگر بنده‏اى نفس خود را به گرسنگى رام سازد و راه وسوسه‏هاى شيطان را ببندد به طغيان و سركشى نمى‏افتد و كارش به فرو رفتن در دنيا نمى‏كشد و در گردابهاى هلاكت گرفتار نمى‏شود، لذا در انتهاي پژوهش از شكم پرستي و شهوت جنسي به طور جداگانه صحبت شده است و راههاي پسشگيري از اين آفت را هم بيان كرديم، باشد كه اين پژوهش بتواند كمكي را در اين رابطه به خوانندگان عزيز، به خصوص جوانان برساند تا باكنترل اين عطيه الهی بتوانيم به سعادت ابدي دست پيدا كنيم.
كليد واژه: شهوت، عقل، شهوت پرستي، شهوت جنسي، شكم پرستي
مقدمه:
زندگى در هر مجموعه نظام‏مندى، تابعى از هدفمندى‏ها و ابزارهاى لازم براى رسيدن به آن اهداف است. ازاين‏رو شرايط و امكانات و چگونگى زندگى در دوران جنين، با زندگى در دنيا متفاوت است چنان كه زندگى دنيا با چگونگى زندگى در نظام آخرت متفاوت است. پس از بيان اين واقعيت به خوبى قابل درك است كه زندگى در دنيا و برآوردن نيازهاى مختلف جسمى و روحى انسان و چگونگى روابط با دوستان و مقابله با دشمنان نيازمند نيروها و ابزارهاى ويژه‏اى مى‏باشد. از آن جمله نيروى شهوت، غضب، خيال و عقل و هر كدام در گردش مجموعه زندگى شخص و روابط با ديگران، نقش خاصى را ايفا مى‏كنند و اگر با نگاهى همه جانبه به زندگى انسان در دنيا نگريسته شود وجود همه نيروها و غرايز تعريف شده و نمايان‏گر هندسه مستحكم نظام هستى است.
بي‎ترديد يكي از نيرومندترين غرايز، نيروي شهوت و غريزه جنسي است. اين نيرو كه از ابتداي تولد به صورت نهفته در وجود آدمي به وديعه نهاده شده است، تا زمان بلوغ هم چنان دوران آرام و بي‎تحركي را پشت سر مي‎گذارد، اما به محض شروع دوران نوجواني آرام آرام زمان بيداري و شكفتگي آن فرا مي‎رسد و رفته رفته تمامي وجود انسان به خصوص جوان را در برمي‎گيرد و بر تمامي رفتار انسان اثر مي‎گذارد. به همين دليل غريزه جنسي و نيروي شهوت فرد را با مشكلاتي مواجه مي‎سازد. اسلام تنها راه ارضاي غريزه جنسي را ازدواج می‌داند چه دايم و چه موقت؛ و در صورت نبود شرايط ازدواج توصيه به تعديل و كنترل آن تا فراهم شدن موقعيت ازدواج می‌کند. كنترل غريزه امري ممكن و در عين حال پيچيده و دشوار است و در روايات از آن تعبير به جهاد اكبر می‌کنند.
حال که متوجه این امر مهم شدیم این مجموعه را گردآوری کردیم تا با عنایت خدا و امام زمان بتوانیم قدمی در این راستا برداریم، اميد است با رعايت اين نكات و به خصوص توجه به تقوا و نماز بتوانيم غريزه جنسي و حس شهوت را در خويش كنترل و مهار نماييم.

مفهوم شهوت:
 

«شهوت» در لغت داراى مفهوم عامى است كه به هرگونه خواهش نفس و ميل و رغبت به لذّات مادى اطلاق می‌شود؛ گاهى علاقه شديد به يك امر مادى را نيز شهوت می‌گویند. مفهوم شهوت، علاوه بر مفهوم عام، در خصوص «شهوت جنسى» نيز به كار رفته است. واژه «شهوت» در قرآن كريم هم به معنى عام كلمه آمده است و هم به معنى خاص آن. در اين بحث، نظر ما بيشتر به معناى خاص آن است، زيرا آثار مخرّب و زيانبار آن بيش از ساير کشش‌های مادى است وموجب سقوط فرد و جامعه می‌شود. طبق نظر كارشناسان حقوقى، «شهوت جنسى» در ايجاد جرم و جنايت نقش عمده را دارد تا جايى كه گفته شده است: «در هر جنايتى، شهوت جنسى نيز دخيل بوده است». شايد اين تعبير، مبالغه آميز باشد، ولى به يقين منشأ بسيارى از جنايات و انحرافات، طغيان «غريزه جنسى» و شهوت پرستى است. خون‌های بسيارى در اين راه ريخته شده و اموال فراوانى برباد رفته، اسرار مهم كشورها به وسيله زنان جاسوسى كه سرمايه و ترفند كارشان استفاده از زيبايى و آلودگى يشان بوده، افشا شده و آبروى بسيارى از آبرومندان در اين راه ريخته شده است. (1)

مصاديق شهوت در قرآن كريم
 

شهوات مانعي در راه سعادت واقعي
 

زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعَمِ وَ الْحَرْث ذَالِكَ مَتَعُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ اللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمََاب‏(2)
محبّت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند ولى) این‌ها (در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند)، سرمايه زندگى پست (مادى) است و سرانجام نيك (و زندگىِ والا و جاويدان)، نزد خداست.

انحراف از آثار شهوتراني
 

وَ اللَّهُ يُرِيدُ أَن يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَ يُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشهََّوَاتِ أَن تمَِيلُواْ مَيْلاً عَظِيمًا (3)
خدا مى‏خواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاك نمايد)، امّا آن‌ها كه پيرو شهواتند، مى‏خواهند شما به کلی منحرف شويد.

شهوت پرستي موجب ظلم
 

فَلَوْ لَا كاَنَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُوْلُواْ بَقِيَّةٍ يَنهَْوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فىِ الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُم وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِيهِ وَ كاَنُواْ مجُْرِمِين‏ (4)
چرا در قرون (و اقوام) قبل از شما، دانشمندان صاحب قدرتى نبودند كه از فساد در زمين جلوگيرى كنند!؟ مگر اندكى از آن‌ها، كه نجاتشان داديم! و آنان كه ستم مى‏كردند، از تنعّم و كامجويى پيروى كردند و گناهكار بودند (و نابود شدند)!

پيروي از شهوات موجب گمراهي
 

فخََلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُواْ الصَّلَوةَ وَ اتَّبَعُواْ الشهََّوَات فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا (5)
امّا پس از آنان، فرزندان ناشايسته‏اى روى كار آمدند كه نماز را تباه كردند، و از شهوات پيروى نمودند و بزودى (مجازات) گمراهى خود را خواهند ديد
پناه بردن به خدا هنگام آماده بودن زمينه بروز شهوات
قَالَ رَب السِّجْنُ أَحَبُّ إِلی مِمَّا يَدْعُونَنىِ إِلَيْه وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنی كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيهِْنَّ وَ أَكُن مِّنَ الجَْاهِلِين‏، فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَه كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم‏ (6)
(يوسف) گفت: «پروردگارا! زندان نزد من محبوب‌تر است از آنچه این‌ها مرا بسوى آن مى‏خوانند! و اگر مكر و نيرنگ آن‌ها را از من باز»
نگردانى، بسوى آنان متمايل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود! پروردگارش دعاى او را اجابت كرد و مكر آنان را از او بگردانيد چرا كه
او شنوا و داناست!

شهوت در روايات اسلامي
 

اين مسئله در منابع روايى اسلام، مورد توجه فراوان قرار گرفته است كه بيشتر آن‌ها بيانگر هشدار، درباره پيامدهاى خطرناك آن است. اين احاديث تكان دهنده، هر خواننده اى را تحت تأثير عميق قرار داده و روشن می‌سازد كه آلودگى به «شهوت» ـخواه به مفهوم عام و خواه به مفهوم خاص آن از موانع اصلى سعادت و كمال انسان‌ها و از اسباب مهم گسترش گناه و جنايت در جامعه بشرى است كه در ذيل، به بعضى از آن احاديث اشاره می‌شود:
1. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) می‌فرمایند: «مَا تَحْتَ ظِلِّ السَّماءِ مِن اِلَه يُعبَدُ مِنْ دُونِ اللّهِ اَعْظَمُ عِنْدَ اللّهِ مِنْ هَوىً مُتَّبِع؛ در زير آسمان معبودى جز خدا پرستيده نشده است كه در پيشگاه خدا، بدتر از هوا و هوسى باشد كه انسان را به دنبال خود می‌کشاند».(7)
2. امام اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (عليه السلام) می‌فرمایند: «اَلشَّهَوَاتُ سُمُومٌ قَاتِلات؛ شهوت‌ها، زهرهاى كشنده است» كه شخصيّت و ايمان و مروّت و اعتبار انسان را نابود می‌سازد (8)
3. مردى به حضرت باقر (عليه السلام) گفت: عبادتم ضعيف و روزه‌ام اندك است ولى اميد دارم كه جز حلال نخورم . حضرت فرمود: كدام كوشش و عمل از نگاه داشتن شكم و شهوت از حرام برتر است ؟ (9)
4. رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: أَكْثَرُ مَا تَلِجُ بِهِ أُمَّتِى النَّارَ الأجْوَفَانِ: البَطْنُ وَالفَرْجُ. « بيشتر چيزى كه امت من به سبب آن وارد آتش می‌شوند شكم و شهوت جنسى است » . (10)
5. همان حضرت (عليه السلام) در جاى ديگر می‌فرمایند: «اِمْنَعْ نَفْسَكَ مِنَ الشَّهَواتِ تَسْلَمْ مِنَ الآفات؛ اگر می‌خواهید از آفات در امان باشيد، خويشتن را از تسليم شدن در برابر شهوات بازداريد».(11)
6. امام صادق (عليه السلام) می‌فرماید: «مَنْ مَلَكَ نَفْسَهُ اِذا غَضِبَ وَ اِذا رَغِبَ وَ اِذا رَهِبَ وَ اِذا اِشْتَهى، حَرَّمَ اللّهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّار؛ کسى كه به هنگام غضب و تمايل و ترس و شهوت، مالك نفس خويش باشد، خداوند جسد او را بر آتش دوزخ حرام می‌کند».(12)
7. امير مؤمنان على (عليه السلام) در حديث ديگرى می‌فرمایند: «ضَادُّوا الشَّهْوَةَ مُضادَّةَ الضِّدِ ضِدَّهُ وَ حَارِبُوهَا مُحَارِبَةَ الْعَدُوِّ العَدُّو؛ با خواهش‌های نفسانى در تضاد باشيد، همچون تضاد دو ضد با يكديگر و با آن به پيكار برخيزيد (مانند) پيكار دشمن با دشمن».(13)

عقل‏هاى اسير شهوت:
 

قال على عليه السلام: «وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ اسيرٍ تَحْتَ هَوى‏ اميرٍ»؛
«چه بسيار هوى و هوس‏هايى كه عقل‏ها را تحت سلطه خود در آورده و آن‏ها را اسير كرده است» (14)
در وجود هر انسانى دو نيرو وجود دارد:
1. نيروى عقل، كه بايد بر تمام اعضاء و نيروها و احساسات انسان امير باشد.
2. تمايلات و شهوات نفسانى، كه بايد ابزار اجرايى عقل باشند و تحت فرمان او
اگر هر يك از اين دو نيرو در جاى خود به كار گرفته شود، آنچه خداوند از انسان انتظار دارد به انجام مى‏رسد، و انسان حقيقتاً خليفه خداوند مى‏شود. امّا اگر برعكس شد، و هوى و هوس فرماندهى را در دست گرفت و عقل به عنوان ابزارى در اختيار آن قرار گرفت و اسير تمايلات شهوانى شد، چنين انسانى از مسير حق منحرف مى‏گردد و اين انحراف ممكن است آن قدر زياد شود و چنين انسانى به قدرى از صراطمستقيم دور گردد، كه مانند چهارپايان بلكه پست‏تر از آن‏ها شود! (15)
آرى اگر عقل، كه به منزله پدر پر تجربه‏اى در يك خانواده است، اسير تمايلات و بى‏بندوبارى‏هاى جوان‏هاى خام و بى‏تجربه و مالامال از شهوات گردد، چنين خانواده‏اى از هيچ خطرى در امان نخواهد بود!.
بنابراين اگر مى‏خواهيم مورد نظر خداوند باشيم، بايد عقل را در خانواده، جامعه، كلّ كشور، و بلكه سراسر دنيا حاكم كنيم و او را از اسارت هوى‏ها و هوس‏ها آزاد نماييم. در اين صورت بدون شك جهان، كه در شرايط موجود همچون جهنّمى سوزان است، تبديل به گلستانى با صفا خواهد شد، و همه انسان‏ها مى‏توانند بدون تجاوز به حقوق يكديگر، به صورت مسالمت‏آميز زندگى راحت و بى‏دغدغه‏اى داشته باشند. (16)

عقل و شهوت ملاك سعادت و شقاوت:
 

آن نيروئى كه موجب درك حقايق، و پذيرش واقعيات، و طراح سعادت و سلامت، و مدبّر امور مثبته در حيات انسان می‌باشد عقل است. در روايات اهل بيت به نقل اصول كافى در باب عقل، از اين گوهر باارزش تعبير به پيامبر باطن شده!
شهوت به طور طبيعى نعمت حق و موجب لذت برى از حيات مادى، و باعث حركت و كار و كوشش و فعاليت انسان در جهت زندگى دنيائى و گاهى آخرتى است. شهوت اگر مقيد به نور عقل، و دنباله رو براى اين چراغ پرفروغ معنوى باشد، فضاى زندگى فضائى سالم، و عرصه گاه حيات سفره رحمت حق، و وجود آدمى مصداق انسانيت، و ارزشش از ارزش ملائكه برتر!!
عقل اگر در زندان شهوت اسير شود، و از پخش نور خود ممنوع و محروم گردد، كارگردان حيات آدمى شهوت بى قيد و شرط، وخواسته هاى بى محاسبه شود، و چشم باطن و ظاهر از پى شهوت، جز امور مادى نبيند، و ملاك حيات انسان شكم و غريزه جنسى گردد، آثار انسانيّت محو، و آدمى بدتر از حيوانات و بهائم شود.
عبداللّه بن سنان می‌گوید از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيدم: ملائكه بالاترند يا بنى آدم؟ حضرت پاسخ دادندكه اميرالمؤمنين فرموده‌اند:
إِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَكَّبَ فِى الْمَلائِكَةِ عَقْلا بِلا شَهْوَة، وَ رَكَّبَ فِى الْبَهائِمِ شَهْوَةً بِلا عَقْل، وَ رَكَّبَ فى بَنى آدَمَ كِلْتَيْهِما، فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلائِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهائِم. (17)
خداوند عز و جل در ملائكه عقل بدون شهوت قرار داد، و در چهارپايان شهوت بدون عقل گذاشت، و در بنى آدم عقل و شهوت مقرّر داشت، پس كسى كه عقلش بر شهوتش غالب آيد بهتر از ملائكه، و هر آنكس شهوتش بر عقلش غلبه كند بدتر از حيوانات است.
اين حقيقت اگر در جنس زن همانند مرد تجلى كند بدون ترديد ارزش و قيمت و كرامتش بيش از ملائكه خواهد شد، و اگر اين موجود از عقل دورانديش، و پيامبر باطن، و نور درون چشم بپوشد، و همت خود را زر و زيور، و عشوه و ناز و آرايش و شهوت، و جلوه و خودنمائى در برابر ديگران، و بيگانه از خدا زيستن قرار دهد همچون مردان فاسد و كافر و ناسپاس از حيوانات بدتر است. (18)

فرق عاقل و جاهل‏:
 

قال على عليه السلام: «الْعاقِلُ عَدُوُّ لَذَّتِه‏ وَ الْجاهِلُ عَبْدُ شَهْوَتِه»؛ (19)
«انسان عاقل دشمن هوس‏ها و شهوات خويش است، ولى شخص نادان اسير و بنده شهوات خود مى‏باشد»
امتياز انسان نسبت به ساير موجودات زنده عقل اوست و گرنه از نظر جسمانى بسيار ضعيف و آسيب‏پذير و نيازمند است، به گونه‏اى كه بخشى از علم طب را از حيوانات فراگرفته است! بعضى از حيوانات به هنگام بيمارى از گياهان خاصّى استفاده مى‏كنند و درمان مى‏شوند. انسان از اين حيوانات راه درمان برخى بيمارى‏ها را فرا گرفته است! تحمّل انسان در برابر آفات طبيعى و مشكلات بسيار كمتر از حيوانات است. به هر حال امتياز انسان به عقل اوست، عقلى كه او را حاكم مطلق بر جهان كرده است.
ولى سؤالى كه در اين جا مطرح مى‏باشد اين است كه عقل چيست؟
از ديدگاه مادّى‏ها عقل چيزى است كه انسان را با كمترين زحمت به‏ بيش‏ترين منافع برساند! امّا از ديدگاه خداپرستان عقل چيزى است كه موجب جلب رضاى خداوند شود و انسان را به سعادت برساند!
حضرت على عليه السلام در تفسير عقل مى‏فرمايد: «عاقل كسى است كه مخالف و دشمن هواپرستى باشد و بى‏عقل و نادان كسى است كه اسير خواسته‏هاى دل خويشتن است». منظور از «لذّت» در اين روايت «هواپرستى» است و گرنه اسلام نه تنها با «لذّت» مخالف نيست بلكه دستور داده است كه هر روز بخشى از وقت انسان صرف سرگرمى‏هاى سالم شود، تا براى باقى‏مانده روز توان انجام كارها را داشته باشد.
بنابراين مراد از لذّت در اين حديث هوى و هوس‏هاى نامشروع است.
جمله بعدى روايت كه تصريح به كلمه «شهوت» دارد شاهد خوبى بر اين مدّعا است، طبق اين روايت شريف دنياى امروز، كه غرق در هوى و هوس، شهوات جنسى، موادّ مخدّر، فحشا، فساد، تبعيض و بى‏عدالتى و مانند آن است، دنياى عاقلى محسوب نمى‏گردد. (20)
شاخه هاي شهوت: (21)
سبب هيجان شهوت ، محبت و عشق بى اندازه به دنياست كه مانند درختى در كنار وسوسه هاى شيطان و همنشينى با بدكاران و از خدا بى خبران رشد و نمو می‌کند و شاخه هاى شهوات از آن می‌روید و تبديل به شجره‌ی ملعونه می‌شود ، كه ميوه اى جز ارتكاب گناهان ، و حاصلى جز دور شدن از خدا و رسيدن به محروميت از رحمت و اهليّت براى خزى دنيا و آخرت و افتادن به دوزخ ندارد . اين درخت خطرناك كه نمونه اى از درختان جهنم ، و به ويژه درخت زقّوم است ، جز با تیشه‌ی موعظه و نصيحت و توجه به خدا و بازگشت به او و انديشه در عاقبت و عبرت گرفتن از حوادث ريشه كن نمی‌شود . اهل حقيقت می‌گویند: از خطرناک‌ترین شاخه هاى اين درخت كه در بسيارى از نفوس ريشه دوانده و سبب بروز انواع معاصى و گناهان و علّت پيدايش بسيارى از زشتی‌های اخلاق در آنان شده است ، هفت شاخه است:
1. شهوت مقام و رياست و جاه و جلال .
2. شهوت مال و ثروت و مُلك و منال .
3. شهوت كاخ و قصر و عمارت هاى گران قيمت .
4. شهوت مباشرت با زنان زيبا و طنّازان هم چون حور
5. شهوت خوراکی‌ها و نوشیدنی‌های لذت بخش و سكرآور
6. شهوت لباس‌های فاخر و پوشیدنی‌های ابريشمى و رنگارنگ
7. شهوت معاشرت و نشست و برخاست با اهل فسق و فجور و آلوده دامنان به گناه و معصيت .
8. اين هفت شهوت خواه ناخواه سبب بروز هفت صفت شيطانى از افق باطن انسان ، و مانع تابش خورشيد عرفان بر مرغزار دل‌های غافلان است:
9. تكبّر
10. ريا و خودنمايى
11. حسد و حقد
12. حرص و طمع
13. بخل
14. ستم
15. خشم و غضب

عوامل و اسباب شهوت پرستى (22)
 

براى درمان مفاسد اخلاقى، بايد نخست علل و ریشه‌ها و اسباب آن را بيابيم. بزرگان علم اخلاق نيز، درمباحث اين علم، به بحث از انگیزه‌ها، اهمّيّت فوق العاده اى داده‌اند؛ به همين دليل لازم است بحث دقيقى در مورد عوامل شهوت پرستى داشته باشيم. اميال و خواسته هاى درونى كه از آن به شهوات تعبير می‌شود، مخصوصاً شهوت جنسی يك امر طبيعى و خدادادى بوده و از عوامل حركت انسان، براى پيشرفت زندگى بشمار می‌آید. به همين دليل، گرچه نمی‌توان آن‌ها را از ميان برد، اما هرگز نبايد براى سركوبى آن‌ها نيز تلاش كرد؛ زيرا اگر اين شهوات در حدّ اعتدال باشند؛ نه تنها مشكلى ايجاد نمی‌کنند، بلكه يكى از اسرار تكامل و تقدّم انسان نيز محسوب می‌گردند. آنچه كه به صورت مفسده اخلاقى ظاهر می‌شود، همان طغيان شهوات و خارج شدن آن‌ها از كنترل نيروى عقل و خرد است.
حال بايد ملاحظه كرد كه چه عواملى سبب خارج شدن اميال و خواست‌های درونى از تحت كنترل عقل گشته و به صورت نيرويى ويرانگر درمى آيد. به يقين، امور زير تأثير زيادى در اين مسئله دارد:

ضعف ايمان
 

ضعف ايمان، علت اصلى ناديده گرفتن فرمان‌های الهى است. اگر انسان، خدا را حاضر و ناظر بداند و دادگاه بزرگ الهى را در قيامت با چشمان قلب خويش مجسم نمايد؛ هرگز حدود الهى را نمی‌شکند و از مرزها تجاوز نكرده و آلوده شهوات و مفاسد اخلاقى نمی‌گردد.
اين همان برهان الهى است كه در بدترين شرايط زندگى حضرت يوسف (عليه السلام) به سراغش آمد و او را از آلودگى به فحشا كه تمام زمينه هاى ارتكاب، موجود و موانعش مفقود بود حفظ كرد. اگر ايمان ضعيف گشته و توجه به مبدأ و معاد كم گردد، زمينه طغيان شهوات كاملا فراهم می‌شود كه انسان در چنين شرايطى مثل حيوان درنده اى كه از قفس خارج شده باشد و هيچ گونه مانعى در برابر خود نبيند، به همه جا حمله می‌کند و اگر كسى در برابرش ظاهر شود، می‌درد.
در اين رابطه در حديث علوى آمده است: «مَنِ اِشتَاقَ اِلَى الجَنَّةِ سَلا عَنِ الشَّهوات؛ كسى كه مشتاق به بهشت (و معتقد به آن) باشد، شهوات سركش را به فراموشى می‌سپارد».(23)
گاهى نيز انسان براى بهره گيرى از شهوات بدون قيد و شرط، سدّ ايمان را درهم می‌شکند تا در شهوت پرستى آزاد باشد؛ قرآن مجيد می‌فرماید: «بَلْ يُريدُ الاِنسانُ لِيَفْجُرَ اَمَامَه يَسْئَلُ اَيَّانَ يَوْمُ القيامَةِ...بلكه انسان می‌خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت) در تمام عمر، گناه كند؛ (از اين رو) می‌پرسد: قيامت كى خواهد بود!؟ (سؤالى كه نشانه انكار يا ترديد است)».(24)
بى اعتنايى به حيثيت اجتماعى و شخصيت انسانى
بى اعتنايى به آبرو و حيثيت اجتماعى و ضعف شخصيت انسانى، اغلب سبب آلودگى به انواع شهوات می‌شود، در حالى كه آبرو و شخصيت انسانى و توجه به حيثيت اجتماعى، انسان را هر چند كه ايمان به خدا نيز نداشته باشد در برابر طغيان شهوات، كنترل می‌کند.
به همين دليل، در جوامع غير دينى، افراد آبرومند و با شخصيت، كمتر تسليم طغيان شهوات گشته و به «شكم پرستى» و شهوات بى قيد و شرط جنسى روى می‌آورند؛ زيرا آبرو و حيثيت اجتماعى و شخصيت انسانى آن‌ها، سدى است در برابر طغيان شهوات. بنابر اين هميشه تنها افراد رذل و بى شخصيت، در چنگال اين امور گرفتار می‌گردند.

غفلت و بى خبرى
 

غفلت و بى خبرى از پيامدهاى شهوت پرستى، عامل ديگر آلودگى به اين رذيله اخلاقى است؛ زيرا بيشتر رذايل اخلاقى، آثار سوء جسمانى و بهداشتى دارد؛ مثلا، شكم پرستى، انسان را به انواع بیماری‌ها مبتلا می‌سازد و يا افراط در شهوت جنسى، نيرو و توان انسان را كاهش داده، اعصاب را درهم می‌کوبد و عمر را كوتاه نموده و در نهايت سلامت جسمى و روحى انسان را مختل می‌سازد.
به همين دليل، در جوامع غير مذهبى، افراد زيادى مقيّد به رعايت اعتدال در خوردن و مسايل جنسى هستند؛ زيرا توصيه پزشكان رادر اين زمينه پذيرفته و نتايج آن را درك کرده‌اند.
مشكلات اجتماعى ناشى از شهوت پرستى نيز قابل انكار نيست. به يقين «شكم پرستى» گروهى از مردم سبب گرسنگى گروه هاى ديگرى خواهد شد. بى بندو بارى در مسائل جنسى نيز سبب ناامنى زن و فرزند اين افراد می‌شود و چه بسا كه آلودگى به عمق خانه آن‌ها نيز نفوذ كند.
بنابر اين هركس كه به اين امور توجه كند، به يقين در كنترل شهوات خويش می‌کوشد.

معاشرت‌های نامناسب و محیط‌های آلوده
 

معاشرت‌های نامناسب، دوستان ناباب، محیط‌های آلوده و فساد وسائل ارتباط جمعى يكى از عوامل ديگر آلودگى به شهوت پرستى است. اغلب انسان‌های ناباب، دوستان خود را به گناه سوق داده و آن‌ها را غرق گناه می‌سازند و راه هاى مختلف ارتكاب گناه را به آنها می‌آموزند، به گونه اى كه می‌توان گفت: رایج‌ترین اسباب آلودگى به شهوت پرستى، معاشرت با انسان‌های گناهكار و آلوده است.
بدآموزى ناشى از وسائل ارتباط جمعى و محیط‌های آلوده نيز از عوامل مهم اين آلودگى است. معاشرتهاى آلوده، نه تنها انسان را آلوده گناه و مفاسد اخلاقى می‌کند، بلكه تا سر حد كفر نيز پيش می‌برد.
قرآن مجيد نيز درباره بعضى از دوزخيان می‌گوید: «وَ يَومَ يَعَضُّ الظَالِمُ عَلَى يَدَيهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اِتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسولِ سَبيلا يَا وَيْلَتى لَيْتَنِى لَمْ اَتَّخِذْ فُلاناً خَليلا لَقَدْ اَضَلَّنِى عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ اِذ جَائَني وَ كَانَ الشَّيطانُ لِلْاِنسَانِ خَذُولا. (25)»
و به خاطر بياور روزى كه ظالم دست خويش را از شدّت حسرت به دندان می‌گزد و می‌گوید: اى كاش! با رسول خدا (صلى الله عليه وآله) راهى برگزيده بودم. اى واى برمن! كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نكرده بودم! او مرا از ذكر خدا گمراه ساخت، بعد از آن كه (ياد حق) به سراغ من آمده بود و شيطان هميشه خواركننده انسان است. (او را گمراه می‌سازد، سپس در بيراهه رهايش می‌کند)
محیط‌های آلوده، پدران و مادران فاسد و منحرف، از ديگر عومل مؤثر آلودگى به شهوت پرستى است كه تأثير مخرّب آن‌ها قابل انكار نيست. به همين دليل، هنگامى كه بيشتر افراد پاك وارد چنين محیط‌هایی شوند، دين و ايمان خود را از دست داده و آلوده شهوات و مفاسد اخلاقى می‌شوند.

آثار زيانبار شهوت پرستى (26)
 

از بحث‌های قبل روشن شد كه «شهوت» داراى مفهوم عام و وسيعى بوده و شامل هرگونه دوست داشتن، تمايل و رغبت به درك لذت و خواهش نفس می‌شود. بدون اين كه اختصاص به شهوت جنسى داشته باشد، گرچه گاهى در خصوص شهوت جنسى نيز به كار رفته است.
در قرآن مجيد نيز اين مفهوم در يازده مورد به صورت عام استفاده شده است و تنها در دو مورد در معنى خاص آن به كار رفته است. در روايات اسلامى و كلمات علماى اخلاق نيز اغلب در مفهوم عام به كار رفته كه در مقابل آن واژه «عفت» به معنى خويشتن دارى و چشم پوشى از لذايذ گناه آلوده مادى به كار می‌رود. اين مفهوم بيشتر داراى بار منفى بوده و در مواردى كه هوا و هوس افراطى بر انسان چيره گشته و تمايلات ويرانگر و گناه آلود بر تمام وجودش مستولى گردد به كار می‌رود.
به هر حال «شهوت» به هر معنى كه باشد، هرگاه مفهوم خاص آن كه همان خواست‌های افراطى و شهوانى است مورد نظر باشد؛ آثار زيانبارى به دنبال خواهد داشت كه به وضوح قابل مشاهده است كه ضمن توجه به رواياتى كه در فصل قبل آورديم؛ بايد اذعان داشت كه سرتاسر تاريخ نيز مملو از پيامدهاى نامطلوب شهوت پرستى هاست كه به طور خلاصه می‌توان به عناوين زير، اشاره كرد:

آلودگى به گناه
 

شهوت پرستى انسان را به سوى انواع گناهان می‌کشاند و در واقع يكى از سرچشمه هاى اصلى گناه و معصيت و نافرمانى خدامحسوب می‌گردد؛ زيرا چشم و گوش انسان را بسته و به مصداق حديث نبوى «حبُّك للشَّىء يُعمى و يُصم» (27) آدمى را كور و كر كرده و قدرت درك واقعیت‌ها را از او می‌گیرد و در چنين حال، زشتی‌ها در نظر او زيبا و زیبایی‌ها در نظر او زشت و بى رنگ می‌شود.
در اين رابطه مفسران و ارباب حديث، در ذيل آيات 16 و 17 سوره حشر، داستانى درباره عابدى از قوم بنى اسرائيل به نام «برصيصا» آورده‌اند كه شاهد زنده اى براى اين مدعاست، داستان گرچه معروف است، اما تكرارش خالى از صواب نيست:
...مرد عابد بنى اسرائيلى به خاطر سال‌ها عبادتش، به آن حد از مقام قرب الهى رسيده بود كه بيماران با دعاى او سلامت خود را باز می‌یافتند و به اصطلاح مستجاب الدعوه شده بود.
روزى، زن جوان زيبايى را كه بيمار بود، نزد او آوردند و به اميد شفا در عبادتگاه او گذاردند و رفتند. شيطان به وسوسه آن عابد مشغول شد و آن قدر صحنه گناه را در نظرش زينت داد كه عنان اختيار را از كف او ربود؛ آن چنان كه گويا عابد كر و كور گشته و همه چيز را به دست فراموشى سپرده است. ديرى نپاييد كه آن عابد دامان «عفت» خويش را به گناه بيآلود. پس از ارتكاب گناه به خاطر اين كه احتمال داشت آن زن باردار شود و موجب رسوايى او گردد؛ باز شيطان و هواى نفس به او پيشنهاد كرد كه زن را به قتل رسانده و در گوشه اى از آن بيابان وسيع دفن كند. هنگامى كه برادران دختر، به سراغ خواهر بيمار خويش آمدند و عابد اظهار بى اطلاعى كرد؛ آنان نسبت به عابد مشكوك گشته و به جستجو برخاستند و پس از مدتى، سرانجام جسد خونين خواهر خويش را در گوشه بيابان از زير خاك بيرون كشيدند. اين خبر در شهر پيچيد و به گوش امير رسيد. او با گروه زيادى از مردم به سوى عبادتگاه آن عابد حركت كرد تا علت اين قتل را بيابد. هنگامى كه جنايات آن عابد روشن شد؛ او را از عبادتگاهش فرو كشيدند تا بر دار بياويزند. در ادامه اين حكايت آمده است: هنگامى كه عابد در كنار چوبه دار قرار گرفت؛ شيطان در نظرش مجسم شد و گفت:من بودم كه با وسوسه هاى خويش تو را به اين روز انداختم؛ حال اگر آنچه را كه من می‌گویم، اطاعت كنى، تو را نجات خواهم داد. عابد گفت: چه كنم؟ شيطان گفت: تنها يك سجده براى من كافى است. عابد گفت: می‌بینی كه طناب دار را بر گردن من افکنده‌اند و من در اين حال توانايى سجده بر تو را ندارم. شيطان گفت: اشاره اى هم كفايت می‌کند. عابد بيچاره نادان، پس از اين كه با اشاره، سجده اى بر شيطان كرد؛ طناب دار گلويش را فشرد و او در دم جان سپرد. آرى! شهوت پرستى باعث شد تا آن عابد، ابتدا به زنا آلوده شود و سپس قتل نفس انجام دهد و بعد دروغ بگويد و سرانجام مشرك گردد و بدين ترتيب محصول سال‌ها عبادت او برباد رفته و نزد خاص و عام رسوا شود.

فساد عقل
 

شهوت پرستى، پرده هاى ضخيمى بر عقل و فكر انسان می‌اندازد؛ حق را در نظر او باطل و باطل را در نظر او، حق جلوه می‌دهد. به همين دليل بسيارى از شهوت پرستان به هنگام غلبه شهوت، كارهايى انجام می‌دهند كه بعد از فرونشستن آتش شهوت، از آن عمل خويش سخت پشيمان شده و گاه تعجب می‌کنند كه چگونه دست به انجام آن كار احمقانه و غلط زده‌اند. در حديث ديگرى اميرمؤمنان علی (عليه السلام) می‌فرمایند: «اِذا اَبْصَرَتِ الْعَينُ الشَّهْوَةَ عَمِىَ الْقَلْبُ عَنْ العَاقِبَة؛ هنگامى كه چشم، مظاهر شهوت را ببيند، عقل از مشاهده عاقبت كار باز می‌ماند».(28)

تضعيف شخصيت اجتماعى انسان
 

شهوت پرستى، شخصيت و احترام اجتماعى انسان را در هم می‌شکند و او را به ذلّت می‌کشاند؛ زيرا براى کامیابی‌های شهوانى بايد تمام قيد و بندهاى اجتماعى را شكست و تن به هر پستى داد. بديهى است كه انسان با شخصيت، در كشاكش شهوات، بر سر دوراهى قرار می‌گیرد كه يا بايد به خواست‌های شهوانى دل خويش برسد، يا شخصيت و احترام اجتماعى خود را حفظ نمايد كه اغلب جمع ميان اين دو غير ممكن است!
در حديثى از اميرمؤمنان على (عليه السلام) آمده است: «زيَادَةُ الشَّهْوَةِ تُزرى بِالْمُرُوَّة؛ افزون شدن شهوت، شخصيت انسان را لكه دار می‌کند».(29)

اسارت نفس
 

اسارت و بندگى در برابر خواست‌های نفسانى، يكى ديگر از پيامدهاى شهوت پرستى است؛ زيرا انسان شهوت پرست چنان اسير شهوات خود می‌شود كه بازگشت و دورى جستن از آن‌ها، برايش مشكل و گاهى نيز غير ممكن می‌گردد.
نمونه بارز آن، زندگى خفت بار معتادان به مواد مخدّر است كه در ظاهر آزادند؛ ولى از هر اسيرى، اسيرترند. زنجير اعتياد ناشى از شهوت پرستى نيز آن چنان دست و پاى انسان را می‌بندد كه گويا هر گونه حركت و تلاش براى دورى جستن از خواست‌های رذيله، بسيار مشكل می‌گردد؛ مخصوصاً اگر هواپرستى، به سرحد عشق‌های جنون آميز جنسى برسد كه در اين حال اسارت انسان به اوج خود می‌رسد.
حضرت امير مؤمنان على (عليه السلام) در اين رابطه می‌فرمایند: «عَبْدُ الشَّهْوَةِ اَسيرٌ لايَنَفَّكُ اَسْرُه؛ بنده شهوت چنان اسير است كه هرگز روى آزادى را نخواهد ديد».(30)

رسوايى و بى آبرويى
 

رسوايى، يكى ديگر از پيامدهاى شهوت پرستى است. تاريخ بشر مملو از شرح زندگى كسانى است كه در جامعه داراى مقام و موقعيت ممتاز بودند؛ ولى هنگامى كه اسير «شهوت» و هواى نفس شدند، كارشان به رسوايى كشيد.

راه هاى درمان شهوت پرستى:
 

راه هاى درمان مفاسد اخلاقى به صورت اصولى تقريباً همه جا يكى است كه به طور كلى در دو راه علمى و عملى خلاصه می‌شود.
راه علمى
منظور از راه علمى، اين است كه انسان در آثار و پيامدهاى شهوت پرستى بينديشد و ببيند كه چگونه تسليم شدن در برابر شهوات، انسان را به ذلّت، بدبختى، اسارت، تضعيف شخصيت اجتماعى و دورى از خدا می‌کشاند كه زندگى خفت بار افرادى كه آلوده شهوت شده‌اند، بيانگر اين واقعيت است. بنابراين تأمّل در امور مذكور و انديشه پيرامون شرح حال «اولياء الله» و پيروان راستين آن‌ها كه بر اثر مبارزه با شهوات به مقامات بالا در دنيا و نزد خدا رسیده‌اند، انسان را از شهوت پرستى باز خواهد داشت.
علاوه بر اين كه تحكيم پايه هاى عقل و ايمان، انسان را قادر به كنترل شهوات می‌کند؛ در اين رابطه اميرمؤمنان علی (عليه السلام) می‌فرمایند: «مَنْ كَمُلَ عَقْلُهُ اِستِهَانَ بِالشَّهَوَات؛ كسى كه عقلش كامل شود، شهوت‌ها را كوچك و بى ارزش می‌شمرد».(31)
آن حضرت در پيام پرمعناى ديگرى نيز می‌فرمایند: «اُذْكُرْ مَعَ كُلِّ لَذَّة زوال‌ها وَ مَعَ كُلِّ نِعْمَة انتقال‌ها وَ مَعَ كُلِّ بَليَّة کشف‌ها، فَاِنَّ ذَلِكَ اَبْقى لِلنِّعمَةِ، وَ اَنْفى لِلشَّهْوةِ، وَ اَذْهَبُ لِلبَطَرِ، وَ اَقرَبُ اِلَى الْفَرَجِ وَ اَجْدَرُ به کشفِ الغُمَّةِ وَ دَرْكِ الْمَأمُول؛ هرگاه در لذت (حرامى) باشى، به ياد بياور كه روزى زايل می‌شود، و اگر در هر نعمتى هستى، به خاطر داشته باش كه روزى سلب خواهد شد. در بلاها نيز انتظار برطرف شدن آن را داشته باش؛ زيرا اين یادآوری‌ها، نعمت را پايدارتر می‌کند و شهوات را دور می‌سازد و مستى و غرور نعمت را زايل می‌کند و به فرج و گشايش امور نزدیک‌تر و در از ميان رفتن اندوه و رسيدن به مقصود، نزدیک‌تر و شايسته است».(32)
به اين ترتيب، انديشه در پيامدها، اثر عميقى در بازدارندگى از آلودگى به شهوت‌ها دارد؛ تمام تلاش رهبران الهى نيز اين بوده است تا عواقب شوم گرفتارى در چنگال شهوات را به انسان‌ها گوشزد نموده و آن‌ها را از كام شهوات نجات دهند.
راه عملى
از نظر عملى راه هاى مختلفى براى درمان «شهوت پرستى» وجود دارد از جمله:
1- يكى از بهترين راه هاى عملى براى نجات از گرداب شهوت، اشباع صحيح اميال و خواست‌های جنسى است؛ زيرا اگر خواست‌ها و اميالى كه در درون انسان وجود دارند از راه هاى صحيح، اشباع گردند، ديگر زيانبار و مخرّب نخواهند بود؛ به تعبير ديگر، اين خواست‌ها را نمی‌توان و نبايد سركوب كرد، بلكه بايد از آن‌ها در کانال‌های صحيح و سازنده استفاده كرد؛ در غير اين صورت ممكن است تبديل به سيلاب ويرانگرى شود كه حرث و نسل انسان را با خود خواهد برد. به همين دليل، اسلام نه تنها تفريحات سالم و بهره گيرى معتدل از خواست‌های درونى را مجاز شمرده، بلكه نسبت به آن تشويق نيز نموده است. خطبه معروفى كه از امام جواد (عليه السلام) در مورد عقد همسرش نقل شده است، شاهد گوياى اين مدعاست. آن حضرت در اين خطبه می‌فرمایند: «اَمّا بَعْدُ فَقَدْ كَانَ مِنْ فَضْلِ اللّهِ عَلَى الاَْنَامِ اَنْ اَغْناهُم بِالْحَلالِ عَنِ الْحَرام؛ يكى از نعمت‌های الهى بر بندگان اين است كه آن‌ها را به وسيله حلال از حرام بى نياز ساخته است».(33)
اين حديث معروف نيز بر همين نكته اشاره دارد: «لِلْمُؤمِنِ ثَلاثُ سَاعَات، فَسَاعَةٌ يُنَاجي فيهَا رَبَّهُ، وَ سَاعَةٌ يَرُمَّ مَعَاشَهُ، وَ ساعَةٌ يُخَلّي بَين نَفْسِهِ وَ بَينَ لذت‌ها فيمَا يَحِلُّ وَ يَجْمُل؛» انسان با ايمان ساعات زندگيش را به سه بخش تقسيم می‌کند؛ قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش می‌کند و قسمت ديگر را در راه اصلاح معاش و به زندگی‌اش به كار می‌گیرد و قسمت سوم را به بهره گيرى از لذت‌های حلال و دلپسند اختصاص می‌دهد. (34)
2- يكى ديگر از راه هاى نجات از شهوت پرستى، برنامه ريزى دقيق براى برنامه هاى زندگى است؛ زيرا، هرگاه انسان، براى تمام اوقات خود برنامه داشته باشد (هر چند برنامه او در پاره اى از موارد جنبه تفريحى و ورزشى داشته باشد)، ديگر مجالى براى كشيده شدن به آلودگی‌های شهوانى باقى نمی‌ماند.
3- برچيدن عوامل آلودگى نيز يكى از راه هاى درمان و يا پيشگيرى است؛ زيرا امكان آلودگى به شهوات در محیط‌های آلوده فراوان است؛ يعنى، اگر محيط، آلوده شهوت شود و اسباب آن در دسترس همه قرار گيرد و آزادى نسبى نيز وجود داشته باشد، نجات از آلودگى، مخصوصاً براى قشر جوان يا كسانى كه در سطح پايينى از «معرفت» دينى قرار دارند، بسيار دشوار خواهد شد.
4- احياى شخصيت معنوى و انسانى افراد جامعه نيز، از راه هاى مهم درمان يا پيشگيرى از آلودگی‌های شهوانى است؛ زيرا انسان، هنگامى كه از ارزش وجود و شخصيت خود، آگاه شود و دريابد كه او عصاره جهان آفرينش و گل سرسبد جهان خلقت و خليفه خدا در روى زمين است؛ به اين سادگى خود را به شهوات نمی‌فروشد. اميرمؤمنان على (عليه السلام) در اين رابطه می‌فرمایند: «مَن كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهْوَتُه؛ كسى كه به ارزش وجود خويش پى برد، شهوات در برابر او بى ارزش می‌شوند» (35) و در حديث ديگرى از آن حضرت (عليه السلام) آمده است: «مَنْ عَرَفَ شَرَفَ مَعْنَاهُ صَائَهُ عَن دَنَائَةِ شَهْوَتِهِ...; كسى كه شرافت ذاتى خود را بشناسد، او را از پستى شهوت مصون می‌دارد!...».(36)
آخرين نكته اى كه ذكر آن لازم به نظر می‌رسد، اين است كه نه تنها در مسئله مبارزه با شهوات، بلكه در تمام موارد مبارزه با مفاسد اخلاقى، بايد به مسئله مبارزه عملى اهمّيّت داد؛ به اين معنى كه هر قدر انسان با خلق و خوى بد به مبارزه برخيزد و در جهت مخالف آن حركت كند، آن خلق و خوها كم رنگ و ضعيف می‌شود و اين مبارزه از صورت فعلى به صورت حالت و از صورت حالت به صورت عادت و از صورت عادت به صورت ملكه در می‌آید و خلق و خوى ثانوى در جهت مقابل شكل می‌گیرد؛ مثلا، اگر انسان بخيل بذل و بخشش را تكرار كند، آتش بخل به تدريج در درون او فروكش كرده و خاموش می‌شود. اگر شهوت پرستان نيز در برابر طغيان شهوات، مقاومت و ايستادگى نمايند، طغيان شهوت فرو نشسته و روح عفّت جايگزين آن می‌شود.

شكم پرستى و شهوت جنسى (37)
 

بزرگان علم اخلاق همچون فيض كاشانى در «المحجة البيضاء» و محقق نراقى در «معراج السّعاده» و مرحوم شبّر در كتاب «الاخلاق» شكم پرستى و شهوت جنسى را به صورت مستقل، مورد بحث قرار داده‌اند. در واقع از روايات اسلامى و اشاراتى كه در آيات قرآن مجيد است، پيروى نموده و براى اين دو بخش اهمّيّت ويژه اى قائل شده‌اند.
مرحوم فيض كاشانى در كتاب «المحجة البيضاء» می‌گوید: «بزرگ‌ترین عوامل هلاكت انسان، شهوت شكم است، همان بود كه آدم و حوّا را از بهشتى كه دارالقرار بود به دنيا كه دار نياز و افتقار است فرستاد...، در حقيقت شكم سرچمشه شهوات و منشأ دردها و آفات است؛ زيرا حتى شهوت جنسى نيز پيرو آن است و به دنبال اين دو، شهوت در جمع آورى مال و مقام است كه وسيله اى براى سفره هاى رنگین‌تر و زنان بيشتر محسوب می‌شود و به دنبال آن‌ها، تنازع در دسترسى به مال و مقام و کشمکش‌ها به وجود می‌آید و آفت ريا و خودنمايى و تفاخر و تكاثر و خود برتربينى از آن متولّد می‌گردد؛ سپس اين امور عاملى براى حسد، كينه، عداوت و دشمنى می‌شود و دارنده آن را به ارتكاب انواع ظلم‌ها و منكرات و فحشا می‌کشاند...، حال كه چنين است، لازم است به شرح آفات آن پرداخته شود و طرق مبارزه با آن روشن گردد».(38)
از اين خطرناک‌تر آن است كه انسان‌های شكم پرست و شهوت پرست، دين و ايمان خود را در راه آن از دست داده‌اند. در ذيل آيه: «وَ آمِنُوا به ما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُم وَ لا تَكُونُوا اَوَّلَ كَافِر بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا به آیاتی ثَمَناً قَليلا وَ اِيّاىَ فَاتَّقُون» (39) كه خداوند در آن يهود را به خاطر فروختن آيات الهى به بهاى ناچيز، مذمّت می‌کند؛ آمده است: جمعى از علماى بزرگ يهود، به خاطر تشكيل مجالس ميهمانى پر زرق و برقى از سوى يهوديان براى آن‌ها، آيات الهى را تحريف كردند و عملا آن‌ها را به بهاى ناچيزى فروختند (و پيامبرى را كه تورات وعده ظهورش را داده بود و آن‌ها سال‌ها در انتظارش بودند، انكار كردند).
در روايات اسلامى نيز بحث گسترده اى درباره خطرهاى اين دو نوع از شهوت ديده می‌شود كه در ادامه به برخى موارد اشاره می‌شود:
1. رسول خدا (صلى الله عليه وآله) می‌فرمایند: «ثَلاثٌ اَخَافُهُنَّ بَعدي عَلَى اُمَّتي ألضَّلالَةُ بَعْدَ المَعْرِفَةِ وَ مُضِلاّتُ أَلْفِتَنِ وَ شَهْوَةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْج؛»
سه چيز است كه از آن‌ها بر امّتم بعد از خودم می‌ترسم، گمراهى بعد از آگاهى و آزمايشهاى گمراه كننده و شهوت شكم و شهوت
جنسی. (40)
2. منظور از گمراهى بعد از آگاهى، اين است كه انسان بر اثر وسوسه هاى منحرفان و ايجاد شبهات گوناگون، راه راستى را كه شناخته، رها
كند و در راه انحراف در آيد كه اين موضوع در هر زمان مخصوصاً در زمان ما وجود داشته و دارد.
3. منظور از «مضلاّت فتن» امتحاناتى است كه خداوند براى بندگانش پيش می‌آورد كه گاهى انسان‌ها به خاطر پيروى هواى نفس از عهده
آن برنمى آيند؛ و منظور از «شهوت بطن و فرج» شكم پرستى و افراط در شهوت جنسى است. مفهوم حديث نشان می‌دهد، خطرى كه ازناحيه اين سه امر، مردم را تهديد می‌کند، بسيار جدى است. امام باقر (عليه السلام) نيز در اين رابطه می‌فرمایند: «اِذا شَبَعَ البَطْنُ طَغی؛ هنگامى كه شكم سير شود، طغيان می‌کند».(41)
4. آن حضرت در جاى ديگر می‌فرمایند: «مَا مِنْ شَىء اَبْغَضُ اِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ بَطْن مَمْلُوء؛ هيچ چيزى نزد خداوند، منفورتر از شكم پر (و بيش از اندازه خوردن) نيست».(42)
5. اميرمؤمنان على (عليه السلام) می‌فرمایند: «لايُفْسِدُ التَّقوى اِلاّ بِغَلَبَةِ الشَّهْوَة؛ تقوا و پرهيزكارى را چيزى جز غلبه شهوت از بين نمی‌برد».(43) همان حضرت (عليه السلام) در جاى ديگر فرموده‌اند: «مَا رَفَعَ اِمرَءاً كَهِمَّتِهِ وَ لا وَضَعَهُ كَشَهْوَتِه؛ هيچ چيز مانند همّت، انسان را بالا نمی‌برد و و هيچ چيز مانند شهوت، انسان را بر زمين نمى‏زند» (44)
راه‏هاى پيشگيرى از شكم پرستى و شهوت جنسى (45)
براى كنترل شهوات- مخصوصاً شهوت جنسى و شهوت شكم- راه‏هاى بسيارى وجود دارد كه بخشى جنبه كلّى و عمومى دارد؛ يعنى، در تمام مفاسد اخلاقى سارى و جارى است كه در بحث راهكارهاي عملي بيان شد، مانند: پاك بودن محيط، نقش معاشران و دوستان، تربيت خانوادگى، علم و آگاهى به پيامدهاى رذايل اخلاقى، مسايل فرهنگى و مانند آن.
بخش ديگر، جنبه خصوصى دارد؛ يعنى، مربوط به «عفّت» در مسايل جنسى و سايرخواست‏هاى نفسانى است كه امور زير را مى‏توان به عنوان عمده‏ترين راه كنترل در اين خصوص ذكر كرد:
بى شك، يكى از امورى كه به شهوت جنسى دامن مى‏زند، «برهنگى و خودآرايى زنان و مردان» براى يكديگر است كه تأثير آن، به خصوص در ميان جوانان مجرّد، قابل انكار نيست، به گونه‏اى كه مى‏توان گفت: آلودگى به بى عفّتى رابطه مستقيمى با بى‏حجابى، برهنگى و خودآرايى در انظار عموم دارد؛ حتى طبق بعضى از آمارهاى مستند، هر قدر اين مسئله تشديد شود، به همان نسبت آلودگى به بى‏عفتى بيشتر مى‏شود؛ مثلًا، در تابستان كه به خاطر گرمى هوا، برهنگى زنان بيشتر مى‏شود، به همان نسبت مزاحمت‏هاى جنسى افزايش مى‏يابد و به عكس، در زمستان كه زنان، پوشش بيشتر دارند؛ اين گونه مزاحمت‏ها كمتر مى‏شود.
به همين دليل، دستور حجاب يكى از مؤكدترين دستورهاى اسلام است. قرآن مجيد در آيات متعددى از جمله: آيات 31 و 60 سوره نور و آيات 33 و 53 و 59 احزاب، بر مسئله حجاب تأكيد كرده است كه گاهى زنان با ايمان را مخاطب قرار مى‏دهد و گاهى همسران پيامبر صلى الله عليه و آله را و گاهى نيز با استثناكردن زنان پير و از كارافتاده، تكليف بقيه را روشن مى‏سازد؛ به اين ترتيب با عبارات مختلف، اهمّيّت اين وظيفه اسلامى را بازگو مى‏كند. بديهى است كه برداشتن حجاب، مقدّمه برهنگى، آزادى جنسى و بى بند و بارى است كه مشكلات و مفاسد ناشى از آن، در عصر و زمان ما بر كسى پوشيده نيست.
بى‏حجابى سبب مى‏شود كه گروهى از زنان، در يك مسابقه بى پايان، در نشان دادن اندام خود و تحريك مردان هوسباز شركت كنند. اين امر در عصر و زمان ما كه به خاطر گرفتارى‏هاى تحصيلى و اقتصادى سن ازدواج بالا رفته و قشر عظيمى از جامعه را جوانان مجرّد تشكيل مى‏دهد، آثار بسيار زيانبارى دارد. بى حجابى، علاوه بر اين كه از نظر اخلاقى سبب ناامنى خانواده‏ها و بروز جنايات مى‏شود، ضمناً سبب ايجاد هيجان‏هاى مستمر عصبى و حتّى بيمارى‏هاى روانى نيز مى‏گردد كه ثمره آن سستى پيوند خانواده‏ها و كاهش ارزش شخصيت زن در جامعه است.
بى شك در جامعه مخصوصاً در جامعه فعلى نمى‏توان زندگى زن و مرد نامحرم را به طور كامل از هم جدا كرد، ولى در مواردى كه ضرورتى نداشته باشد، چنان كه از اختلاط پرهيز شود، به يقين، اصول عفت و پارسايى، بهتر حفظ خواهد شد؛ دليل آن هم مفاسد بسيار وحشتناك و شرم‏آورى است كه از اختلاط پسران و دختران در كشورهاى غربى ديده مى‏شود.
مطبوعات و رسانه‏هاى تصويرى نقش بسيار مؤثرى در تحريك مسايل جنسى، مخصوصاً در ميان قشر جوان دارد. افراد سودجو و گروه‏هايى كه از اين راه به درآمدهاى هنگفت نامشروعى مى‏رسند، دست به انتشار مفتضح‏ترين فيلم‏ها، عكس‏ها، رمان‏ها و داستان‏هاى عشقى كثيف مى‏زنند و در شرايطى كه امواج رسانه‏ها به آسانى از يك گوشه جهان به گوشه ديگر منتقل مى‏شود، كنترل آن‌ها كار آسانى نيست؛ ولى به هر حال اگر اين امر به طور كامل، امكان‏پذير نباشد، به طور ناقص امكان‏پذير است كه غفلت از آن، موجب گرفتارى‏هاى فراوان اخلاقى و اجتماعى است.
با نهايت تأسف، گروهى از نويسندگان و ارباب علم و دانش نيز در اين مسئله به موضع انفعالى روى آورده‏اند و به خاطر اين كه شرايط زمان، اجازه مخالفت با اين امور را نمى‏دهد و يا مخالفت با آن‌ها، ما را از نسل جوان جدا مى‏سازد، يا در اذهان مردم‏ متمدّن، به عقب افتادگى متّهم مى‏شويم؛ به همين دليل، دست روى دست گذاشته و مأيوسانه به امواج خطرناكى كه جوامع اسلامى را در برگرفته، نگاه مى‏كنند. هيچ چيز مانند شهوت، انسان را بر زمين نمی‌زند. (46)
1. صبر در شهوت سبب عفت است.
2. خطرناک‌ترین غريزه اي كه انسان را به گناه وادار می‌کند، غريزه غضب و شهوت است و مؤمن بايد بر غرائز خود مسلط باشد.
3. انسان كامل، علاوه بر اقرار به زبان (اسلام) و باور قلبي (ايمان)، بايد شكم و شهوت و زبان خود را كنترل كند.
4. قرآن در مسأله شهوت، تغذيه و تهمت كلمه «خطوات الشيطان» را بكار برده است تا بگويد شيطان گام به گام انسان را به بعضي گناهان وادار می‌کند.
5. يك لحظه هوسراني، يك عمر پشيمانی.
6. شهوت طغيانگر است و به كنترل و حفاظت نياز دارد.
7. دفع شهوت بايد از طريق مشروع باشد، با وجود راه طبيعي و شرعي ازدواج براي ارضاي غريزه شهوت، لواط و همجنس بازي، شگفت آور است.

پي نوشت ها :
 

1. اخلاق در قرآن 2، ناصر، مكارم شيرازي، ج 1
2. آل عمران 14
3. نساء 27
4. هود 116
5. مريم 59
6. يوسف 33، 34
7. الدرّالمنثور، جلد 6، صفحه 261 به نقل از ميزان الحكمه، جلد 4، صفحه 3478، شماره 21400
8. غررالحكم، حديث 876
9. بحار الانوار: 68 / 269، باب 77، حديث 4
10. بحار الانوار: 68 / 269، باب 77، حديث 5 .
11. غررالحكم، حديث 2440
12. بحار الانوار، جلد 75، صفحه 243.
13. شرح غررالحكم، حديث 5934
14. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 211
15. در آيه 179 اعراف و 44 فرقان به اين مطلب اشاره شده است
16. 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)، آيت الله ناصر، مكارم شيرازي
17. بحار، ج 57، ص 299
18. نظام خانواده در اسلام، استاد حسين، انصاريان
19. ميزان الحكمه، ج 6، 420
20. 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)، آيت الله ناصر، مكارم شيرازي
21. شرح دعاي كميل، حسين، انصاريان
22. اخلاق در قرآن 2، اصر ، ارم شيرازي
23. شرح فارسى غررالحكم حديث 8591. نهج البلاغه، كلمات قصار، حديث 31
24. قيامت، 5 و 6.
25. فرقان، 27 تا 29
26. اخلاق در قرآن 2، اصر ، ارم شيرازي
27. بحار الانوار جلد 74، صفحه 165.
28. شرح غرر الحكم، حديث 4063
29. همان مدرك، حديث 5507
30. غررالحكم، حديث 6300.
31. شرح فارسى غررالحكم، حديث 8226
32. ميزان الحكمه، جلد 4، صفحه 3484، حديث 21507
33. بحارالانوار، جلد 50، صفحه 76
34. نهج البلاغه، كلمات قصار، جمله 390
35. بحار الانوار، جلد 78، صفحه 71
36. غررالحكم، حديث 9069
37. اخلاق در قران 2 ايت الله مكارم شيرازي، ج 1
38. المحجة البيضاء، جلد 5، صفحه 145
39. بقره، 41
40. اصول كافى، جلد 2، صفحه 79
41. اصول كافى، جلد 6، صفحه 270، حديث 10
42. سفينة البحار، جلد 1، صفحه 25، واژه اكل
43. شرح غررالحكم، حديث 10606
44. همان مدرك، ج 6، ص 9707
45. اخلاق در قران 2 ايت الله مكارم شيرازي، ج 1
46. همان مدرك، جلد 6، صفحه 114، حديث 9707

فهرست منابع:
1. قرآن کریم، ترجمه: مهدی الهی قمشه ای، ناشر: به نشر، سال چاپ: 1387، نوبت چاپ: 2 .
2. نهج البلاغه، محمد دشتی، انتشارات قدس، چاپ دوم، 1383 ش.
3. تفسير نمونه‏، ناصر مكارم شيرازی، انتشارات دار الكتب الإسلامي، چاپ اول، 1374، تهران.
4. نظام خانواده در اسلام، حسين انصاريان، انتشارات ام ابیها، 1383 ش.
5. شرح دعاي كميل، حسين انصاريان، انتشارات دارالعرفان، زمستان 1381.
6. اخلاق در قرآن ج 2، نويسنده: آيت الله ناصر مكارم شيرازي، ناشر: مدرسه علي بن ابيطالب (عليه السلام)، سال چاپ: 1380.
7. 110 سرمشق از سخنان حضرت علي عليه السلام، تنظيم کننده و گردآورنده: عليان نژادي ابوالقاسم، ناشر: مدرسه الامام علي بن ابيطالب عليه السلام، محل نشر: قم، چاپخانه: اميرالمؤمنين، نوبت چاپ: اول، سال چاپ: 1383.
8. نرم افزارهاي جامع التفاسير، جامع الاحاديث، گنجينه روايات نور، ميزان الحكمه، كتابهاي اسلامي اينترنت، ره توشه تبليغ، قصص و ...