نقد سندي احاديث در الميزان در بوته ي آزمايش (3)


 

نويسنده: دكتر سيد علي ‌اكبر ربيع‌ نتاج*




 

د. طلحه بن يزيد:
 

در ميان كتب شيعه فقط در معجم ‌الرجال الحديث از طلحه بن يزيد نام برده شده است و در ذيل اسم او آمده است:
روي عن أبي عبدالله (عليه السلام) و روي عنه ابراهيم بن مهزم.
و در ادامه مي‌آورد:
طلحه بن زيد و هو صحيح. (1)
به نظر مي‌رسد آنچه در معجم ‌الرجال ‌الحديث آمده، صحيح‌ باشد؛ چون در بحث رجالي طلحه بن زيد از جمله كساني را كه از او روايت مي‌كنند، ابراهيم بن مهزم و عبدالله بن مغيره معرفي مي‌كند. (2)
بنابراين در بحث رجالي طلحه بن زيد آمده است: شيخ طوسي او را بتري (گروهي از زيديان منسوب به مغيره ابتر بن سعد) و عامي‌المذهب مي‌شمارد. (3)
بدين ترتيب، مي‌توان گفت ديدگاه علامه در مورد ضعف سندي اين روايت، صحيح است؛ گرچه به نظر مي‌رسد عبدالله بن مغيره از ثقات است، اما اكثريت اين سند از ضعفا هستند.
7. علامه در ذيل آيه ي وَلَو أَرَادُوا الخُرُوجَ لَأَعَدُوا لَهُ عُدَه يً (4) روايتي به نقل از تفسير العياشي از مغيره نقل مي‌كند و در ادامه مي‌گويد:
اين روايت، صرف نظر از اين که مرسل است و راويانش معلوم نيستند، و مضمر است با لفظ آيه هم تطبيق ندارد. (5)
شايد علامه علت مرسل بودن روايت را از اين جهت دانسته كه فقط مغيره در سلسله سند آن است. در بحث رجالي مغيره بايد گفت:
در كتب رجالي، مغيره ي بن سعيد و مغيره ي مولاه ي أبي عبدالله (عليه السلام) وجود دارد و در اين روايت، روشن نيست كدام‌ يك از اين دو راوي هستند. شيخ طوسي تنها به ذكر مغيره ي مولاه ي ابي عبدالله اكتفا كرده (6)و علامه حلي نيز از مغيره بن سعيد با عنوان مولي بجيله ي ياد كرده (7) و وصفي از آن ياد نکرده است که اين نيز باعث ضعف سند اين روايت است و با ديدگاه علامه مطابق است.
8 . در بحث روايي آيه ي وَلَو أَنَ قُرآناً سُيِرَت بِهِ الجِبَالُ أَو قُطِعَت بِهِ الأَرضُ أَوكُلِمَ بِهِ المَوتَى (8) روايتي را به نقل از الكافي، از محمد بن يحيي، از احمد أبي زاهر، از محمد بن حماد، از برادرش احمد بن حماد، از ابراهيم، از پدرش، از أبي الحسن اول (عليه السلام) آورده و معتقد است سند اين روايت ضعيف است. (9)
در جرح و تعديل راويان آن آمده است:

الف. محمد بن يحيي:
 

شيخ طوسي او را در زمره ي أصحاب أبي الحسن الثالث علي بن محمد (عليه السلام) شمرده. (10) و برقي او را از أصحاب أبي عبدالله جعفر بن محمد دانسته و در محل ديگر، او را اصحاب أبي الحسن موسي بن جعفر (عليه السلام) ياد كرده، (11) و وصفي از آن نشده است.

ب. احمد بن أبي زاهر:
 

شيخ طوسي در مورد او مي‌گويد: اسم أبي زاهر موسي أبو جعفر الأشعري القمي مولي كان وجهاً بقم و حديثه ليس بذاك النقي. (12) اين بحث رجالي‌ در كتاب‌ هاي رجال ديگر نيز آمده است. (13)

ج. احمد بن حماد:
 

آيه يالله خويي در بحث رجالي، او را احمد بن حماد المروزي معرفي مي‌كند. (14) شيخ طوسي وي را از أصحاب أبي جعفر محمد بن علي الثاني (عليه السلام) شمرده است و به جرح و تعديل او نپرداخته است (15) و أبي داود او را ضعيف معرفي كرده است. (16)

د. محمد بن حماد:
 

شيخ طوسي فقط به ذكر اسم او اكتفا كرده است. (17) بدين ‌ترتيب، مهمل است.
در اين سند ابراهيم مشخص نيست که كسي است؛ اگرچه به نظر مي‌رسد أحمد بن أبي زاهر در اين روايت مورد مدح است و ذمي در مورد او صورت نگرفته باشد؛ اما اكثريت سند ضعيف است و اين خود دليل بر صحت ديدگاه علامه در مورد سند اين روايت است.
9. در ذيل آيه ي وَإِن مِنكُم إِلَا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِكَ حَتماً مَقضِياً * ثُمَ نُنَجِي الَذِينَ اتَقَوا وَنَذَرُ الظَالِمِينَ فِيهَا جِثِياً (18) روايتي را از أبوصالح و غالب بن سليمان، وكثير بن زياد، و أبي سميه نقل مي‌كند و در اين مورد مي‌گويد اين روايت تفسير آيه‌ است؛ ولي عيبي كه دارد، آن كه سندش به خاطر افراد ناشناخته ضعيف است. (19)
در بررسي رجالي سلسله سند آمده است:

الف. ابو صالح:
 

آيه يالله خويي به نقل از ابن فضال او را ثقه معرفي کرده است. (20)
كشي در مورد او گفته است:
محمد بن مسعود قال: سمعت علي بن حسين بن علي بن فضال يقول: عجلان أبوصالح ثقه. (21)
ابن داود او را در شمار ممدوحين ذكر كرده است. (22)
از بقيه ي راويان اين سند در كتب رجالي معتبر شيعه ذكري به ميان نيامده است. به نظر مي‌رسد که آنها از مجهولان ‌باشند و اين مطابق با ديدگاهي است كه علامه در مورد سند اين روايت ذكر كرده است.
10. در بحث روايي آيه ي وَآوَينَاهُمَا إِلَى رَبوَه يٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ (23) مي‌گويد:
در درالمنثور از ابن عساكر از أبي امامه از رسول خدا و نيز أبن عساكر و غير او از مره ي بهزي روايتي آمده است كه اين روايات سهمي از ضعف دارد. (24)
شايد بتوان يكي از دلايل ضعف اين روايت را وجود ابن عساكر در سلسله اين روايت دانست كه علماي رجال او را از ضعفا دانسته‌اند. در بررسي رجالي ابي امامه و مره ي بهزي آمده است:

الف. أبي امامه:
 

آيه يالله خويي او را ازصحابه پيامبر (صلي الله عليه و آله ) مي‌داند. (25) شيخ طوسي هم در مورد او گفته است:
كان معاويه ي وضع عليه الحرس لئلا يهرب الي علي. (26)
ابن داود نيز او را در شمار ممدوحين نام مي برد. (27)

ب. مره ي بهزي:
 

از او در كتب معتبر رجال شيعه ذكري به ميان نيامده است، اما در بخشي از تهذيب التهذيب (28) آمده است:
مره ي بهزي في ترجمه كعب بن مره ي و قيل مره ي بن كعب البهزي السليمي سكن البصره ثم الاردن و قال ابن عبدالبر و الاكثر يقولون كعب بن مره ي. قلت ما نقله عن أبي عبدالبر سبقه اليه ابن سكن. (29)
همان‌گونه كه واضح است، جرح و تعديلي در آن نيامده است. به نظر مي‌رسد وي مهمل ‌باشد. بنابراين به نظر مي‌رسد ضعفي كه علامه در مورد اين روايت گفته، همان ضعف سندي است.
11. علامه در بحث روايي تفسير (سوره ي شوري) حديثي به نقل از معاني الأخبار، به سند محمد بن زياد و محمد بن سيار، از امام عسكري (عليه السلام) مي‌آورد و مي‌گويد:
اين حديث از تفسير امام عسكري (عليه السلام) نقل شده كه ضعيف است. (30) به نظر مي‌رسد علامه تنها علت ضعف اين حديث را نقل آن از تفسير امام عسكري (عليه السلام) مي‌داند. در بررسي رجالي اين سند آمده است:

الف. محمد بن زياد:
 

شيخ طوسي بدون بحث رجالي به ذكر اسم او اكتفا كرد. (31) در معجم الرجال الحديث محمد بن زياد مشترک ميان پانزده نفر است که از اين ميان، دو نفر مي‌توانند از امام حسن عسکري روايت کنند. از اين دو نفر نيز وصفي نشده است.
ب. محمد بن سيار:
آيه يالله خويي در مورد او آورده است: أقول الظاهر أنه والد علي بن محمد بن سيار المتقدم و قد تقدم عن الفقيه ضبطه محمد بن يسار، و قلنا هناك ان كلمه ي يسار فيه محرفه ي و الصحيح هو سيار.(32)
در جلد هيجدهم معجم الرجال الحديث نيز در عنوان محمد بن يسارگفته است که او از مالک اسدي و ابن محبوب روايت نقل کرده است، ولي وصفي از او نياورده است.
بنابراين، در كتب رجالي جرح و تعديلي در مورد اين دو راوي صورت نگرفته است. به نظر مي‌رسد که اين دو راوي مهمل باشند. اين نيز مي‌تواند دليل ديگري بر ضعف اين روايت و صحت ديدگاه علامه در مورد اين روايت باشد.
12. علامه در ذيل سوره ي ممتحنه روايتي از مجمع ‌البيان، به نقل از أبي الجارود ذكر مي‌كند و مي فرمايد:
اين روايت راوي آن ضعيف است. (33)
ضعيف بودن راوي خود دليل بر ضعف سندي است. همان طور كه قبلاً گفته شده است، أبي الجارود از علماي غلات و از ضعفاست. (34)
13. در ذيل آيه ي هفدهم سوره ليل روايتي از اسماعيل بن مهران، از ايمن بن محرز، از أبي بصير، از امام صادق (عليه السلام) بيان مي‌كند و در ادامه مي‌گويد:
اين روايت به خاطر اين‌كه يكي از راويانش (ايمن بن محرز) شناخته شده نيست، ضعيف و غير قابل اعتماد است. (35)

الف. ايمن بن محرز
 

شيخ طوسي فقط به ذكر نام او اكتفا كرده و وصفي از او ننموده است. (36)در رجال برقي نيز همين‌گونه آمده است. (37) دركتب رجال اهل سنت، از جمله تهذيب‌ التهذيب، ذكري از او به ميان نيامده است. بنابراين، مي‌توان گفت ديدگاه علامه در مورد ناشناخته بودن راوي صحيح است.
اينها نمونه‌ هايي بود که علامه طباطبايي، بدون بررسي رجالي اسناد، اصل حديث را مورد خدشه قرار داده است. اين در حالي است که بررسي سندي اسناد، تقريباً صحت ادعاي او را تأييد مي‌کند.

نتيجه
 

از جمع‌بندي مطالب ارائه شده در اين مقاله نتايج ذيل حاصل مي شود:
علامه شيوه ي تفسيري قرآن به قرآن را پذيرفته و تفسير را بر اين مبنا استوار کرده است؛ اما بر خلاف ديدگاه تفسيري او، در بسياري از موارد در فهم آيات، از روايات به عنوان قرينه و مؤيدي براي صحت تفسيرش بهره مي‌گيرد.
هنگام نقل روايات، كمتر به نقل كامل سند مي‌پردازد و در مواردي پاره‌اي از سند روايات را از ابتدا يا انتها گزارش مي‌كند. گاهي در داوري سند، وجه ضعيف آن را اشاره کرده، و در ذكر سند روايات شيوه ي ثابتي را برنمي‌گزيند.
بر خلاف ديدگاه فقهي‌ ايشان كه معتقد است بررسي رجالي تنها امور تعبدي مانند مسائل فقهي را شامل مي شود، در مواردي به بررسي رجالي روايات غيرفقهي پرداخته است؛ اما در مجموع، مي‌توان گفت بررسي رجالي راويان در تفسير الميزان محدود بوده است.
بررسي اسناد رواياتي كه علامه بدون بررسي رجالي، آنها را ضعيف شمرده، نشان مي‌دهد که در موارد زيادي ديدگاه ايشان صحيح بوده است؛ جز در موارد معدودي كه در مقاله اشاره گرديد. اين نتيجه ثابت مي‌کند که در سنجش احاديث، عدم مخالفت آن با قرآن در مقايسه با بررسي اسناد، در رتبه ي بالاتري قرار دارد.

- اسد الغابه في معرفه الصحابه- عزالدين ابن اثير، بيروت: دارالفكر، 1409ق.
- اصول الرجال، شيخ عبدالهادي فضلي، بيروت: مؤسسة ام القري لتحقيق، ط الثاني، 1420ق.
- «پژوهشي در اعتبار احاديث تفسيري»، علي أحمد ناصح، پژوهش نامة قرآن و حديث، 1382ش.
- تفسير الميزان، محمد حسين طباطبايي، ترجمه: محمدباقر موسوي همداني، قم: انتشارات اسلامي وابسته به جامعة مدرسين، 1460ق.
- همان، بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي، مركز نشر و فرهنگي رجا.
- تلخيص مقباس الهدايه، عبدالله مامقاني، تلخيص: علي اكبر غفاري، تهران: نشر صدوق، 1369ش.
- تهذيب التهذيب، حافظ شهاب ادين احمد بن علي بن حجر عسقلاني، بي جا، دارالفكر، ط الاولي، 1415ق/1995م.
- حق و باطل؛ ضميمة احياي تفكر اسلامي، مرتضي مطهري، بي جا، انتشارات صدرا، 1362ش.
- خلاصه اقوال، حسن بن يوسف حلي، بي جا، مؤسسة نشر الفقاهة، ط الثاني، 1422ق.
- دانش رجال الحديث، محمدحسن رباني، مشهد: به نشر (انتشارات آستان قدس رضوي)، اوّل، 1382ش.
- دايره المعارف تشيع، زير نظر احمد صدر و ديگران، تهران: نشر شهيد محبي، اوّل: 1386ش.
- رجال ابن غضايري، احمد بن حسين بن غضايري، قم: مؤسسة اسماعيليان، 1364ش.
- رجال البرقي، احمد بن خالد برقي، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1383ش.
- رجال الطوسي، محمد بن حسن طوسي، نجف: انتشارات حيدريه، 1381ش.
- رجال الكشي، محمد بن عمركشي، مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد، 1348ش.
- رجال النجاشي، احمد بن علي بن احمد(نجاشي)، تحقيق: الحجه السّيد موسوي الشبيري زنجاني، بي جا، قم: مؤسسه نشر الاسلامي، ط الثامن، 1427ق.
- رجال النجاشي، احمد بن علي بن احمد(نجاشي)، تحقيق: محمد جواد انائيني، بيروت: دارالاضواء، ط الاولي، 1408ق/1998م.
- رجال النجاشي، احمد بن علي بن احمد(نجاشي)، قم: جامعة مدرسين، 1416ق.
- «روش شناسي تفسير تسنيم»، حميدرضا فهيمي تبار، پژوهش هاي قرآني، 1387ش، ش53.
- علامه طباطبايي و حديث، شادي نقيسي، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، اول، 1384ش.
- الفرائد الاصول، مرتضي انصاري، تحقيق: مجمع الفكر الاسلامي، قم: 1419ق.
- الفوائد الرجاليه، محمدباقر وحيد بهبهاني، چاپ شده در خاتمه رجال خاقاني، دفتر تبليغات اسلامي، 1404ق.
- الفهرست، محمد بن حسن طوسي، نجف: المكتبه المرتضويه.
- قاموس الرجال، الشيخ محمد تقي التستري، قم: مؤسسه الاسلامي التابعه لجماعه المدرسين، ط الثاني، بي تا.
- قرآن در اسلام، محمد حسين طباطبايي، تهران: انتشارات دارالكتب الاسلاميه، 1353ش.
- الكافي، محمدبن يعقوب كليني، تحقيق: علي اكبر غفاري، تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1363ش.
- كليات علم رجال، آيت الله جعفر سبحاني، ترجمة علي اكبر روحي، مسلم قلي پور گيلاني، قم: انتشارات قدس، دوم، 1385ش.
- معجم الرجال الحديث، آيه الله سيّد ابوالقاسم خويي، قم: مركز نشر آثار شيعه، 1410ق/1369ش.
- منتهي المقال، محمداسماعيل حائري مازندراني، تحقيق: مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، قم: 1416ق.
- نقش دانش رجال در تفسير و علوم قرآني، علي اكبر كلانتري ارسنجاني، قم: مؤسسة بوستان كتاب قم، اوّل، 1384ش.

پي نوشت ها :
 

* دانشيار دانشگاه مازندران
1) معجم الرجال الحديث، ج9، ص167 .
2) همان، ج9 ص165 .
3) رجال الطوسي، ص138؛ الفهرست، ص256 .
4) سوره توبه، آية46 .
5) الميزان، ج9، ص406 .
6) رجال الطوسي، ص327 .
7) خلاصه اقوال الحلي، ص410 .
8) سوره رعد، آية31 .
9) الميزان، ج11، ص505 .
10) رجال الطوسي، ص391 .
11) رجال البرقي، ص50 و 19 .
12) رجال الطوسي، ص61 .
13) قاموس الرجال، ص384 .
14) معجم الرجال الحديث، ج9، ص165 .
15) رجال الطوسي، ص373 .
16) رجال أبي داود، ص420 .
17) الفهرست طوسيف ص431 .
18) سورة مريم، آية 71-72 .
19) الميزان، ج14، ص126 .
20) معجم الرجال الحديث، ج11، ص132 .
21) رجال الكشي، ص411 .
22) رجال ابن داودف ص233 .
23) سوره مؤمنون، آية50 .
24) الميزان، ج15، ص48 .
25) معجم الرجال الحديث، ج21، ص28 .
26) رجال الطوسي، ص89 .
27) رجال ابن داود، ص392 .
28) ارجاع داده به جلد كعب بن مره.
29) تهذيب التهذيب، ج6، ص581 .
30) سورة شوري، ج18، ص18 .
31) رجال الطوسي، ص452 .
32) معجم الرجال الحديث، ج16، ص173؛ ج18، ص49 .
33) الميزان، ج19، ص416 .
34) رجال الكشي، ص229 .
35) الميزان.
36) رجال الطوسي، ص166 .
37) رجال البرقي، ص49 .
 

منبع: نشريه علوم حديث شماره 57