حوزه ي حديثي نيشابور از ابتدا تا اوايل قرن هفتم هجري (1)


 

نویسنده: احمدرضا شرفي




 

چكيده
 

يكي از مهم‌ترين و فعال‌ترين و مؤثرترين حوزه‌ها و مراكز حديثي در جهان اسلام، بخصوص در زمينه ي حديث اهل سنت، حوزه ي حديثي نيشابور است كه اوج شكوفايي و رونق آن از نيمه ي قرن سوم تا اواخر قرن ششم بوده است.
عوامل مختلفي سبب رونق و شكوفايي حوزه ي حديثي نيشابور در جهات مختلف علمي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي شده است. از جمله مهم‌ترين آنها مي‌توان به وجود مدارس و مساجد متعدد و عظيم ديني، وجود كتابخانه‌ هاي غني و سودمند، آب و هوايي مناسب، وسعت و آباداني، ورود امام رضا (عليه السلام) به آن در سال 200 هجري، توجه حاكمان و واليان سلسله‌ هاي مختلف به اين شهر و عالمان آن، وجود جريآنها و گرايش‌ هاي مذهبي و كلامي مختلف در آن اشاره كرد.
از جمله مهم‌ترين ويژگي‌ها و مشخصه‌ هاي اين حوزه، كثرت كم نظير روات و محدثان آن، تدوين برخي از مهم‌ترين مجموعه‌ هاي گران سنگ حديثي در حوزه ي حديث اهل سنت، تدوين كتاب‌ هاي حديثي متعدد در موضوعات مختلف، وجود محدثان برجسته و بزرگ در جهان اسلام، اهتمام شديد بر حفظ سلامت احاديث از آسيب خلط با احاديث ضعيف و غلو آميز، گرايش به سمت مباحث عقلي و مناظرات كلامي، كثرت سفر هاي عالمان و محدثان از نقاط مختلف به اين شهر و بالعكس و گرايش‌ هاي صوفيانه در اين حوزه، اشاره كرد. اين مقاله گزارشي كوتاه از فعاليت‌ هاي حديثي اين حوزه تا اوايل قرن هفتم است.
كليد واژه‌ها: حديث، محدثان، راويان، نيشابور، حوزه ي حديثي.

درآمد
 

در ميان شهر هاي خراسان، چهار شهر از ديگر شهر هاي آن از اهميت بيشتري برخوردار بوده‌اند كه هر يک از آنها را «ربع» مي‌ناميدند، كه عبارت اند از: نيشابور، بلخ، مرو، هرات. سه استان خراسان کنوني (رضوي، شمالي و جنوبي) تقريباً همان ربع نيشابور قديم بوده‌اند. (1) نيشابور در اوايل اسلام «اَبَرشهر» نام داشت. بنا بر روايتي در سال 17تا 23 هجري عمر بن خطاب، خليفه دوم مسلمين، يکي از سرداران خود به نام «احنف بن قيس» را براي فتح خراسان به اين سرزمين گسيل داشت. حاکم خراسان با شنيدن خبر نزديک شدن سپاه اسلام، گريخت و رزمنده‌اي به نام «مطرف بن عبدالله»، نيشابور را تسخير كرد و سراسر سرزمين خراسان را سايه نشين اسلام نمود. (2)
نشانه‌ هاي تشيع ايرانيان و نيشابوريان نيز در قرن دوم هجري و در ايام امامت امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) و همزمان با حکومت بني اميه ظهور کرد. اين دو امام، شيعياني در ايران داشتند که از طريق مکاتبه، مسائلي را با آن امامان در ميان مي‌گذاشتند و حقوق مالي خود را براي اين دو امام مي بردند يا مي‌فرستادند.
از جمله نشانه‌ هاي تشيع در نيشابور مي‌توان به: شکوه ورود امام رضا (عليه السلام) به نيشابور و استقبال بي‌شمار مردم و علما از ايشان، اعزام تعدادي نماينده به سرپرستي «ابوجعفر محمدبن ابراهيم نيشابوري» به همراه حقوق و ماليات‌ هاي شرعي مردم در سال 148هجري به نزد امام صادق (عليه السلام) و ديدار آنها با امام كاظم (عليه السلام)، آمدن «محمد ديباج» از فرزندان امام صادق (عليه السلام) به نيشابور و گردآوري روات و محدثان نيشابوري، وجود تعداد کثيري از وكيلان امامان همچون محمدبن عبده نيشابوري و مخلد بن يزيد نيشابوري از اصحاب امام صادق (عليه السلام) در نيشابور و مواردي ديگر اشاره كرد.
مهم‌ترين اسباب و زمينه‌ هاي شكل گيري و رونق حديث در حوزه ي حديثي نيشابور:

الف. رونق علمي و فرهنگي نيشابور
 

يکي از عوامل شکل‌گيري و رونق حديث، در حوزه حديثي نيشابور، شکوفايي و رونق علمي و فرهنگي آن بوده است که از قرن سوم آغاز شد و در قرن چهارم و پنجم به اوج خود رسيد و تا حمله مغول در قرن هفتم ادامه يافت. نيشابور، زادگاه نخستين مدارس اسلامي و مجمع دانشمندان و فقها و محدثان بسيار مشهور بوده است، تا آنجا که از چنان رونق و اعتبار علمي و ادبي برخوردار بوده که در تاريخ علوم و معارف اسلامي به عنوان «دارالعلم خراسان» شهرت يافته و محيط و جايگاه دانشمندان و ‌انديشمندان جهان اسلام بوده است. در واقع، برجسته‌ترين نقش نيشابوريان در تاريخ ايران، نقشي است که در عرصه دانش و فرهنگ اين سرزمين بر جاي گذاشته اند و از استوانه‌ هاي مستحکم ديار خراسان و مشرق زمين به شمار مي‌آمده‌اند. نيشابور در تقويت بنيه علمي سرزمين پهناور ايران نقشي بي‌بديل و بنيادين داشته و سرحلقه بسياري از مکتب‌ها و جريان‌ هاي فکري جهان اسلام را به سرنوشت تاريخي خويش پيوند زده است. (3)
نيشابور، پيش از آن که گرفتار تاخت و تاز ترکان غز و حمله خانمان سوز مغول مواجه شود، از نظر علمي و ادبي از چنان رونق و اعتباري برخوردار بود که حتي بغداد، مرکز خلافت عباسي را تحت الشعاع قرار داده بود. وجود دانشمندان و فضلا و مدارس و مجامع علمي فراوان، نيشابور را قبله‌گاه اهل علم در شرق و غرب اسلام نمود؛ چنان که نوشته‌اند: در چهار قرن اول اسلامي، علماي نيشابور بالغ بر سه هزار نفر بوده‌اند که بيش از نيمي از اين دانشمندان، متعلق به خود نيشابور و بقيه از بيش از هفتاد بلده اسلامي بوده‌اند که به نيشابور آمده و به تحقيق علوم و تکميل معارف خود پرداخته‌اند و به تدريج، جزوِ اعلامِ اين شهر شده اند. (4)
در سده‌ هاي چهارم و پنجم هجري مهم‌ترين مراکز حديثي که پايه و مايه بسياري از علوم نقلي اسلامي بوده‌اند عبارت بودند از: بغداد و نيشابور.
در تحليل چرايي رونق علمي و فرهنگي در نيشابور بايد عوامل غير مستقيمي چون وضعيت خوب اقتصادي مردم نيشابور، موقعيت مناسب جغرافيايي شهر، سهولت رفت وآمد به آن، وسعت شهر و برخورداري از امکانات رفاهي مورد نياز براي اقامت و توجه حاکمان و پادشاهان به آن را دخيل دانست. علاوه بر اينها، عوامل ديگري نيز بر رونق هر چه بيشتر علم و فرهنگ در نيشابور اثري مستقيم داشته‌اند که عبارت اند از: وجود مدارس علميه و مساجد در نيشابور و نيز وجود کتابخانه‌ هاي غني و سودمند. (5)

مدارس علميه ديني و مساجد
 

شهر نيشابور از حيث تعداد مدارس، مساجد و کتابخانه‌ها در ممالک اسلامي معروف بوده است. اين شهر در مدت شش قرن، به شهر دانشگاهي خراسان نيز نامبردار بوده و علاوه بر کساني که در آن شهر مقيم و به تحصيل علم مشغول بودند، طالبان علم براي فراگرفتن علوم عاليه و درک مجالس علما و دانشمندان، از اطراف و اکناف ممالک اسلامي به اين شهر مي‌آمدند و کمتر کسي از اهل علم بود که در عمر خويش، حداقل يکبار به نيشابور نيامده باشد. بنابراين، در مورد فرهنگ و تمدن نيشابور سخن همواره اين بوده است که چون از روزگاران دور اين شهر مورد توجه و عنايت پادشاهان و فرماندهان و مرزداران خراسان بوده، لذا همواره نيشابور مرکز تجمع علما و اکابر دانش و دين بوده و پيوسته در اعصار اسلامي نيز مدارس و مکتب خانه‌ها و مساجد اين شهر، شاهد حضور طلابي بوده است که در حلقه درس علماي عظام حاضر مي‌شدند. در واقع، يکي از وجوه مشخصه نيشابور در تمدن اسلامي، وجود مدارس علميه ديني و مساجد در اين شهر بوده است. (6) در کتاب تاريخ نيشابور از عبدالکريم نيشابوري آمده است که در قرون سوم و چهارم هجري از مجموع 32 مدرسه‌اي که در کل جهان اسلام وجود داشت، 27 مدرسه آن در نيشابور بوده است. (7)
تعداد مدارس شهرهاي خراسان (قرن چهارم تا هفتم هجري(

با توجه به جدول، به اين نتيجه مي‌رسيم که نيشابور، با 64 مدرسه، بالاترين تعداد مدارس را در فاصله قرون چهارم تا هفتم هجري داشته است. از آمار جدول چنين بر مي‌آيد که نيشابور، مهد نخستين مدارس خراسان به تدريج مرکزيت علمي و مذهبي يافته بود. مرکزيت سياسي اين شهر در دوران طاهريان و انتقال دانشمندان بزرگ در علوم گوناگون از بغداد به خراسان، زمينه‌ هاي اين امر را فراهم آورده بود. سکونت و تدريس علماي بزرگ مذاهب اهل سنت، بويژه شافعيان و کراميان در نيشابور، مايه‌ هاي علمي چنين امري را فراهم مي‌کرد. (8)
برخي از مهم‌ترين اين مدارس عبارت اند از:
مدرسه ي استاد ابو اسحاق اسفرايني، مدرسه بيهقيه (يا مدرسه کوي سيار نيشابور)، مدرسه‌اي (مسجد) که شيخ ابومحمد عبدالله جويني (پدر امام الحرمين) (م438ق) در نيشابور ساخت که در اين مدرسه مجلس مناظره و تعليم داشت، مدرسه ي امام عبدا.. حکيمي، مدرسه «صابوني» که حدود سال440ق، توسط ابوعثمان صابوني، ملقب به شيخ الاسلام ساخته شد، مدرسه ي ابو القاسم عبدالعزيزبن يوسف بيهقي، دانشمند معروف قرن ششم براي حنفيان، مدرسه ي ابو الحسن ضايي واعظ نيشابور(م416ق) براي فرقه شافعيه، واقع در نوکوي نيشابور، مدرسه ي ابوعسکر عبدالله مطوعي و ابوسهل مطوعي، در محله شادراه نيشابور، مدرسه ي امام علي بن عبدالله بن احمد نيشابوري مشهور به ابن ابي الطيب (م418ق) در کوي اسپريس نيشابور، مدرسه ي امام ابو القاسم قشيري، مدرسه سراجين، مدرسه ي ابو سعد استرآبادي، مدرسه حسان (حسان بن محمد قرشي270 349ق)، مدرسـه محمدبن عبدالله حمشـاد (316 388ق)، مدرسه ابن حيان تميمـي (م354ق)، مدرسه ابوبکر تميمـي (349 430ق)، مدرسه قطان نيشابـوري (قبل از 405ق)، متعلق به ابراهيم بن محمودبن حمزه، مدرسه ابن رضوان نيشابوري، مدرسه سهل صعلوکي (تأسيس404ق)، مدرسه ابوبکر، مدرسه مشطي (قبل از444ق)، مدرسه بسطاميه (قبل از 405ق)، مدرسه خفاف نيشابوري (قبل از 428ق)، مدرسه سعديه(سعيديه)، مدرسه ابوسعد زاهد (م406ق)، مدرسه ابن فورک (م406ق)، مدرسه صندليه، متعلق به حنفي‌ هاي نيشابور، و مدارس ناصريه، سِيوَري، شحاميه، حسيني، زين الاسلام، سُوري، حداد، عماديه و... . (9)

نظاميه ي نيشابور
 

اما يكي از مهم‌ترين و بهترين مدارسي كه در نيشابور وجود داشته است، مدرسه ي «نظاميه ي» آن بوده است. بنا به شواهدي نظاميه نيشابور پيش از نظاميه ي بغداد، يعني سال‌ هاي اوليه سلطنت آلب ارسلان سلجوقي (455 465 ق)، ساخته شده است. (10)
نظاميه نيشابور مدرسان بسياري داشته که چند نفري از آنها نامشان باقي ماند و از بقيه متأسفانه نامي باقي نمانده است. چند نفر از معروف‌ترين آنها عبارت اند از:
امام الحرمين جويني (م478ق)، ابوسهل محمدبن هاشم کشميهني مروزي (م حدود 465ق)، ابوسعد بن رئيس سلار منصور، عبدالرحمن بن رامش بن عبدالله بن زيد (م474ق)، ابو القاسم يوسف بن علي هُزلي مغربي سبکري (م465ق)، ابو القاسم جرجاني (م477ق)، ابو القاسم نوغاني ( م479ق)، ابوجعفر طبسي (م482ق)، ابو سعد، عبدالواحد بن عبدالکريم بن ابو القاسم قشيري، ابوحامد غزالي (م505ق)، قطب الدين نيشابوري طريثي، احمد بن عبدالجبار ابو القاسم سمعاني (م534ق)، ابوبکر شيرازي، ابومحمد سمرقندي (م491ق) و ... .
در کنار مدارس علميه، مساجد نيز مرکز اشاعه علم و تحقيق و تدريس بود و در کنار مجالس وعظ در آنها حلقه‌ هاي ديني حديث و فقه و تفسير نيز تشکيل مي‌شد. علما و دانشمندان در اين مساجد جمع شده و به تبادل علم و دانش و مناظره و املا و سماع حديث مي‌پرداختند که از جمله آنها مي‌توان به اين مساجد اشاره نمود:
نخست، مسجد «عبدالله بن عامر» که وي آن را بر جاي آتشکده قهندژ ساخت و يزيد فرزند مهلب بر آن مناره‌اي ساخت و ديگري مسجد «جامع بزرگ» (مسجدالمنبر) و مقصوره بزرگ، که به قول حاکم بدون شک آن را ابومسلم سردار معروف خراسان بنا نهاد و مساحت آن سي جريب بوده است و هزار ستون داشته و شصت هزار نفر به يک باره در آن به اقامه ي نماز مي‌پرداختند.
ديگري مسجدي بود که صحابه رسول خدا هنگام فتح نيشابور در آن ساخته بودند و سنگي بسيار بزرگ را به بازوي خود وارد آن کرده و به علامت قبله نصب نموده بودند. مسجد پرآوازه جامع منيعي که آن را ابوعلي حسان بن سعيد منيعي بنا کرده بود، مسجد محمدبن عقيل، مسجد خباز، مسجد کسلان (يا مسجد حوض کسلان)، مسجد ابوتراب عبدالباقي مراغه اي، مسجد کريمي، مسجد صرافين، مسجد مربعه الکبير و مساجد ديگر که در آنها جلسات درس و حديث برگذار بود. (11)

پي نوشت ها :
 

1) نهج البلاغه، خطبه 217 .
2) تاريخ الطبري، ج3، ص205 .
3) شرح نهج البلاغه، ج8، ص7-17 .
4) اخبار الطوال، ص143 .
5) وقعه الصفين، ص94 .
6) همان، ص499 .
7) نهج البلاغه: ص110 .
8) نهج البلاغه (شهيدي)، ص110 .
9) نهج البلاغه (مبشري)، ص414 .
10) نهج البلاغه )مقيمي)، ص999 .
11) نهج البلاغه (فيض الاسلام)، ص948 .
 

منبع: نشريه علوم حديث شماره 57