دیدگاه ها درباره استخاره(1)


 

ابوالفضل طریقه دار




 
امام خمینی (قدس سره الشریف) در کتاب کشف اسرار می فرماید:
آیا ما می توانیم به وسیله استخاره یا غیر آن، با خدا ارتباط پیدا کنیم و از نیک و بد آینده با خبر شویم یا نه؟ اگر می توانیم پس باید از این راه، سودهای بزرگ مالی و سیاسی و جنگی ببریم و از همه دنیا جلو باشیم.پس چرا مطلب، به عکس شده:
و لو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیر و ما مسنی السوء (1) و اگر نمی دانیم پس چرا با نام خدا و جان و مال مردم بازی می کنند.
پس از آن که ما مورد استخاره و معنای آن را روشن کنیم، جواب این سؤال هم معلوم می شود.و واضح است که مخالفان با طرح چنین موضوع ساده و روشنی، ندانسته با دین داران به نبرد برخاسته و بزرگان دین را هدف ناسزاها قرار داده اند و یا دانسته و از روی تعمد برای بدبین کردن مردم به بزرگان آیین، چنین دروغی را به آن ها بسته و نتیجه هایی کودکانه از پیش خود گرفته اند و آن چه آن ها می گویند، علما از آن برکنارند.
معنای استخاره: برای استخاره دو معنا است: یکی از آن ها معنای حقیقی استخاره است [یعنی استخاره مطلق] و در اخبار و روایات (2) ما از آن بیش تر نام برده شده و پیش خواص، متعارف است و آن، طلب خیر نمودن از خداست.این نوع از استخاره در تمام کارهایی که انسان می کند، خوب و مستحب است.هم چنین این نوع استخاره، یکی از رشته های دعاست که خداوند متعال در قرآن، به آن اهمیت شایانی داده است، حتی در سوره فرقان می فرماید:
«قل ما یعبؤا بکم ربی لو لا دعاؤکم فقد کذبتم فسوف یکون لزاما» (3).
خلاصه کلام آن که: این قسم از استخاره - که اخبار، بیش تر در اطراف و آداب آن دستور دادند - صرف دعا و از خدا طلب خیر کردن است.شاید یاوه سرایان و طعن زنندگان به استخاره، این طور، استخاره را ندیده یا نشنیده باشند، چون پیش عامه مردم به عنوان استخاره، معروف نیست تا به گوش مثل این ها برسد.
یک معنای استخاره آن است که: پس از آن که انسان به کلی در امری متحیر و وامانده شد، به طوری که نه عقل، او را به خوبی و بدی آن، راهنمایی کرد و نه عاقل دیگری، راه خیر و شر را به او فهماند و نه خدای جهان درباره آن کار، تکلیفی و فرمانی داشت که راهنمای او باشد، در این صورت که هیچ راهی برای پیدا کردن خوب و بد در کار نیست، و دین دار و بی دین به ناچار، یک طرف را اختیار می کند و کورکورانه و متحیرانه و دو دل، آن را انجام می دهند، در این حال بی چارگی و دو دلی و تحیر - که باید آن را از بدترین حالات بشر شمرد - اگر یکی پیدا شود و انسان را به یک سوی کار، دل گرم کند و با اراده راسخ و امیدوارانه، به کار وادار کند، چه منت بزرگی به انسان دارد.
این جا دین داران می گویند: خدای عالم که پناه بی چارگان و دادرس افتادگان است، در حالت تحیر و دو دلی - که در آن حال، انسان بیش تر از همه حالات، محتاج به دستگیری است - خداوند متعال از عالم رافت و رحمت و مهربانی اش، یک راه امیدی بر روی انسان باز کرده و اگر انسان با این حال اضطرار به او پناه ببرد و از او راهنمایی جوید و عرض کند: «بار الها، این وقتی است که عقل ما و دیگران در پیدا کردن راه خوب و بد، وامانده است و راه چاره برای ما نیست، تو که چاره ساز بی چارگان و عالم به اسرار پنهانی، ما را به یک سوی کار، راهنمایی کن و اراده ما را به یک طرف قوی کن، تو به ما دل گرمی ده و از ما دست گیری کن » .
در این صورت، خدای جهان - که قادر بر پیدا و نهان است - یا دل او را به یک سو می کشاند و راهنمای قلب او می شود [در استخاره قلبی] که او مقلب القلوب است، یا دست او را به یک طرف تسبیح می اندازد [در هنگام استخاره با تسبیح] یا به وسیله قرآن، دل او را گرم می کند [در استخاره با قرآن] .
اکنون یاوه سرایان باید به این پرسش، پاسخ دهند که: آیا در ایام زندگانی و در روزگار پرآشوب جهان، برای انسان، چنین حالی پیش نمی آید؟
جواب آن ها به ناچار، مثبت است، زیرا که تمام دانش مندان عالم هم، گاهی راه تاریکی برای آن ها پیش می آید که نور عقل و چراغ خرد آن ها، پیش پای شان را روشن نمی کند.آیا در این حال دو دلی و تحیر، انسان وامانده متحیر، که از عقل دیگران نیز استمداد جسته و راهی پیش پای او نگذاشته اند، نیازمند به یک راهنمایی نیست که راه چاره برای او باز نماید.آیا پس از خاموشی چراغ عقل ها و واماندن تدبیر عاقلانه خردمندان غیر از خدای جهان - که همه پیدا و نهان، پیش او آشکار است - کسی راهی به مقصود خود دارد.
در این جا یک پرسش دیگر، گفتار ما و مخالفان [استخاره] را به پایان می رساند و آن این است که: آیا خداوند که خود را به رحمت و رافت و مهربانی، معرفی کرده و سفره رحمت و خوان نعمت او بر جهانیان باز است و شیوه راهنمایی و سنت او دستگیری است، در چنین حالی اگر بنده بیچاره او با روی نیازمندی و دست گدایی، در خانه او رود او را محروم می کند؟
دین داران می گویند ما آن خدایی را شناختیم که دستگیر بی چارگان و راهنمای واماندگان است.شما در این جا چه جواب دارید؟ من می گویم در آن محبس تاریک، مختاری [ظاهرا زندان بان سنگ دلی بوده است] هم اگر چنین حالی از انسان ببیند و به قلب انسان، آگاه باشد که امیدش به غیر او به کس دیگری نیست، او هم از انسان، دست گیری می کند، شما اگر خدا را دست کم به قدر مختاری بدانید، آن گاه با دین داران آشتی خواهید کرد.
گواه قرآنی برای گفته ما: ما برای این امر روشن ساده، که عقل هر خردمندی به آن ایمان دارد و هر کس کوچک ترین ایمانی به خدای جهان داشته باشد در قبول آن ناگزیر است، خود را نیازمند به دلیل دیگری جز راهنمایی عقل نمی دانیم، ولی برای آن که خوانندگان بدانند در این گفتار، دین داران از آیات قرآن، گواه دارند، ما خود را به ذکر آن نیازمند دیدیم:
خداوند متعال در قرآن می فرماید:
«امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء...» (4).
خداوند متعال در ضمن آیاتی که قدرت ها و نعمت های خود راشمارش می کند، می فرماید: آیا غیر از خدای جهان کیست که جواب بی چارگان را بدهد و خواهش و دعای آنان را اجابت کند و بدی ها را از آن ها بردارد و دور کند، مگر خدای دیگری در کار است که مردم به او پناه ببرند و از او جواب بگیرند و به واسطه او بدی ها را رفع کنند؛ یعنی در حال اضطرار و بی چارگی جز خدای جهان کسی نمی تواند، خواهش بی چارگان متحیر را اجابت کند و بدی را از آن ها رفع کند؛ مثلا جوانی بیمار شده است، برای درمان او شورای عالی طبی، متشکل از پزشکان و دانش مندان طراز اول، تشکیل شده است.این پزشکان در عمل کردن این جوان، به تردید افتاده اند؛ یعنی می گویند در عمل کردن خطر است و در عمل نکردن هم خطر است.پدر و مادر این بیمار جوان هم با امیدهای دور و دراز در انتظارند.در این حالت، نور دانش پزشکان، پیش پای آن ها را روشن نکرده، بنابراین تکلیف قطعی برای بیمار، معلوم نکردند.آیا در این حال اضطرار و بی چارگی پدر و مادر مهربان، که تنها در این جهان به آن یک جوان، دلخوش کرده بودند، اگر خدای متعال با دعا و توجه و توسل آنان به پیش گاه او یک راه امید به رویشان باز کند و خوب و بد عمل کردن را به آنان و پزشکان، نشان دهد کجای عالم به هم می خورد.آیا در این حال، جز خدای جهان، دادرسی هست؟ در این حالت، دین داران می گویند به وسیله استخاره و توجه به خدای مهربان، می توان راهی به دست آورد.
این هم ناگفته نماند، اخباری که درباره استخاره است وعده نکرده اند که همیشه شما را بی کم و کاست به مقصود برسانند بلکه آن چه وعده شده این است که خدای عالم به کسی که از او خیر بخواهد، خیر می دهد، اگر در این جهان، صلاح باشد این جا می دهد و گرنه برای او ذخیره می کند.
تاثیر قوت اراده: دانش مندان جهان و علمای معرفة الروح و روان شناسان قدیم و جدید و شرقی و غربی، این سخن را به خوبی پذیرفته اند و در محافل علمی، تلقی به قبول شده است که انسان با قوت اراده، کارهایی از پیش می برد که بدون آن، ده یک آن را هم نمی تواند انجام دهد بلکه اراده قوی گاهی در خود انسان یا دیگری کارهای فوق العاده انجام می دهد، مرضی را که باید با به کار بردن داروها علاج کرد، اراده قوی خود مریض یا دکتر، علاج می کند.
هم چنین روشن است که دلگرمی به کاری و امید به پیشرفت امری، آثار خارق العاده ای دارد، چه بسا دو نفر به کاری مشغول اند، یکی از آن ها از انجام آن کار مایوس است یا با دو دلی و تردید، مشغول است ولی دیگری با خاطر جمعی و اطمینان نفس، مسلم است که فرد دومی به خاطر قوت اراده و دل چسبی به کار، آن را از پیش می برد و اولی به خاطر تردید و دو دلی، وقت را گذرانده و سرانجام موفق نمی شود.
ما می گوییم شما اگر با دلایل قبلی ما - که از روشن ترین احکام خرد بود - موافقت نکنید و خدای جهان را از حال بندگان خود، غافل بدانید یا بگویید به کارهای مردم کاری ندارد، با این دلیل نمی توانید مخالفت کنید.
اگر برای استخاره همین یک نتیجه، بیش تر نباشد که مردم دو دل را گاهی قوی الاراده می کند و سردی ها و سستی ها را مبدل به گرمی و پشت کار می کند، برای خوبی آن، بس بود.شما می گویید ما اشخاصی را که متحیر و دو دل اند، به کار دل گرم کنیم و آن ها را از دو دلی و تحیر، بیرون آوریم یا آن ها را در همان حال تحیر و دودلی بگذاریم و روزگار را با سستی و سردی بگذرانند.
غلط اندازی ماجراجویان: ماجراجویان بی خرد، اشتباه کاری و عوام فریبی را از دست نمی دهند و به مردم چنین وانمود می کنند که ملاها یکسره حکم خرد و فرمان عقل را کنار گذاشته تمام کارها را با استخاره انجام می دهند.از این جهت، می گوید: «خوب است ما عالم را با استخاره بگیریم » بی چاره بی خرد، غافل از آن است که بیش تر کسانی که با روحانیان سر و کار دارند، می دانند که مورد استخاره کجاست.کار روشنی که عقل خود انسان یا دانای دیگر به آن راه دارد، نه مردم، پیش روحانی رفته و استخاره می خواهند و نه اگر رفتند و به آن شخص روحانی، کار خود را گفتند، آن ها چنگ به تسبیح می زنند.مریض به حکم عقل، محتاج معالجه و نیازمند طبیب است، اگر در این شهر، فقط یک پزشک وجود داشته باشد و کسی مریض باشد، باید نزد او برود و استخاره لازم نیست ولی اگر در همین شهر، دو پزشک دانش مند وجود داشته باشد که یکی را از دیگری بهتر نمی دانیم و راه ترجیح هم نداریم و پای عقل در گل است، در این حالت، دین داران یا از خدای عالم طلب خیر می کنند و با دل گرمی به یکی از آن ها رجوع می کنند و این یک نوع استخاره است، و یا با حال بی چارگی با خدای جهان، مشورت می کند و قرآن را باز کرده و یک راه امیدی پیدا می کنند. خدای مهربان هم آن ها را محروم نمی کند و از در خانه رحمت بی زوال، نمی راند.
این دل گرمی به علاج و چشم داشت به لطف خدای مهربان، چه قوه روحانی در مریض، تزریق می کند و پرستاران را با چه دل گرمی به کار وادار می کند و طبیب را با چه اطمینان به معالجه وامی دارد.این خود یکی از راه های معالجه است که علمای روان شناسی، اکنون پس از سال های طولانی به آن برخورد کرده اند، ما با نور نبوت، بیش از هزار سال است آن را دریافته ایم.
پس گفتار بیهوده شما که می گویید خوب است به وسیله استخاره و با چند نفر پیاده و سواره به مملکت انگلستان حمله کنیم و همه جهان را به زیر پرچم بیاوریم، غلط اندازی بی خردانه ای است که اگر در عالم، رسوایی، معنای درستی داشته باشد گمان ندارم از گوینده این حرف بیهوده تجاوز کند.
و اما این که گفتید: موسیلینی (دیکتاتور ایتالیایی) به جای این که چند سال جنگ کند و پس از آن همه خسارت های جانی و مالی بفهمد شکست می خورد، خوب بود به تسبیح چنگ می انداخت، حرف بی خردانه ای است.ما می گوییم اگر «موسیلینی » هم نیروی خود را حریف میدان پهناور جنگ جهانی نمی دید، بی استخاره بایداز آن دوری می کرد، زیرا که عقل در این جا راه به واقع دارد و اگر حقیقتا متحیر بود و خدا هم فرضا برای او وظیفه تعیین نکرده بود و در حال اضطرار و بی چارگی در خانه خدا می رفت، خدا به او اجازه نمی داد که وارد چنین جنگ خانمان سوزی شود، لکن ما نمی دانیم شما از «موسیلینی » پرسیدید و او گفته که استخاره من خوب آمده تا این نقض شما به دین داران وارد شود یا مثلی بی مورد ذکر می کنید.
و اما مثال هایی که زده اید: دختری را برای جوانی پسندیدند، پس از گفت و گو، با بد آمدن استخاره، قضیه به هم خورد.کسی خانه ای را برای خریدن مناسب دید، اما استخاره کرد و بد آمد و از خریدن منصرف شد.
جواب این ها و هزاران مثال دیگر، با مراجعه به این گفتار و به دست آوردن مورد استخاره، روشن است و جز به بی خردی و ماجراجویی نمی توان حمل کرد.
در مورد زناشویی، چون انسان غالبا از خصوصیات اخلاقی خانوادگی زن و شوهر، بی خبر است، آن هم مورد تردید و تحیر می شود و خدای عالم در چنین وقت تاریک و پرخطری، انسان را راهنمایی می کند.
و اما این که می گویید: خدا می داند چه ضررها و خسارت هایی از همین استخاره به ما رسیده و این ها از زرنگی مخصوص به خود بر روی همه روپوش گذاشته اند.کاش یک مثال روشن با نشانه می زدید که همان مورد که دین داران برای استخاره، تعیین کردندزیانی وارد شد تا مورد قبول شود و گرنه با صرف ادعا می شود یکی بگوید خدا می داند از همین استخاره چه سودهای بزرگی به ما رسیده و این ها به روی آن پرده می پوشانند ولی در بازار دانش، گفتار بی دلیل، ارجی ندارد. (5)
من خودم استخاره می کنم و با آن مخالف نیستم، ولی بهتر این است که هر کس خودش استخاره کند، حتی بعضی می گویند استخاره کسی برای کس دیگر درست نیست و هر کس باید خودش استخاره کند نه این که علما یکی از وظایفشان، استخاره کردن است. (6)

پي نوشت ها :
 

1.اعراف (7) آیه 188: اگر علم غیب می دانستم بر خیر خود بسی می افزودم و هیچ شری به من نمی رسید.
2.ر.ک: وسائل الشیعه، باب صلاة استخاره.
3.فرقان (25) آیه 77: بگو اگر پروردگار من شما را به اطاعت خویش نخوانده بود به شما نمی پرداخت که شما تکذیب کرده اید و کیفرتان همراه تان خواهد بود.
4.نمل (27) آیه 62: یا آن که درمانده را چون بخواندش پاسخ می دهد و آسیب از او دور می کند.
5.امام خمینی، کشف اسرار (قم، انتشارات پیام اسلام) ص 89- 96.
6.استاد مطهری، خاتمیت (چاپ ششم: انتشارات صدرا، قم، 1372) ص 114.

منبع:hawzah.net
ادامه دارد