بررسي رابطه رضامندي زناشويي (بر اساس معيارهاي ديني) با ثبات هيجاني (1)
بررسي رابطه رضامندي زناشويي (بر اساس معيارهاي ديني) با ثبات هيجاني (1)
چكيده
نتايج نشان مي دهد كه بين رضامندي زناشويي و ثبات هيجاني رابطه معناداري وجود دارد. اين بدان معنا است كه هر قدر نمره رضامندي زناشويي افراد بالا باشد، نمره روان آزرده خويي پايين بوده و افراد از ثبات هيجاني بالاتري برخوردار هستند.
حاصل پژوهش اينكه بين رضامندي زناشويي و ثبات هيجاني رابطه وجود دارد.
كليدواژه ها:رضامندي زناشويي، ثبات هيجاني، مقياس رضامندي زناشويي
مقدمه
رضايت زناشويي فرايندي است كه در طول زندگي زوجين به وجود مي آيد؛ زيرا لازمه ي آن، انطباق سليقه ها، شناخت ويژگي هاي شخصيتي، ايجاد قواعد رفتاري و شكل گيري الگوهاي مراوده اي است. (4)به نظر مي رسد، زوجين داراي رضامندي و سازگار در حيطه هاي مختلف زندگي، با همديگر توافق دارند. اين چنين زن و شوهرهايي از نوع و سطح روابط كلامي و غيركلامي شان راضي اند، روابط جنسي شان را لذت بخش و ارضا كننده مي دانند، پايبندي هاي مذهبي مشتركي دارند، مسائل مالي شان را به خوبي برنامه ريزي و مديريت مي كنند، در تعارض و اختلاف نظرها، مصلحت زندگي و خانواده را بر مصلحت خود ترجيح داده و از انعطاف پذيري بالايي برخوردارند، از نوع و كيفيت گذران اوقات فراغت و رفت و آمد با اقوام و دوستان رضايت دارند و نهايتاً، در تعداد و نوع تربيت فرزندان با هم اشتراك نظر دارند.
آمار روزافزون طلاق، خشونت خانوادگي و اختلافات خانوادگي نشانگر آن است كه رضايت زناشويي به آساني قابل دستيابي نيست. (5)باتوجه به اين مسئله كه نارضامندي زناشويي و طلاق موجب بروز اختلال هاي جسماني و رواني زوجين شده، (6)مي تواند موجبات بزه كاري فرزندان را فراهم آورد (7)و در نهايت، از جانب خانواده هاي ناسالم، جامعه نيز آسيب خواهد ديد، همه اين امور محقق را وادار مي كند تا در پي كشف مؤلفه هاي رضامندي زناشويي بوده، تا بتواند عوامل آن را شناسايي كند.
كارشناسان امور خانواده عوامل مختلفي را براي پربارسازي رابطه زناشويي و رضايت از زندگي زناشويي مطرح مي كنند. براي مثال، رايان (1981)و شلينگر(1982)مؤلفه هايي چون رضايت از ميزان عشق و علاقه، دوستي ها، ارضاي جنسي، زمان صرف شده در خانه با بچه ها، كمك به همسر در خانه، دوستان و رفتار خويشان و بستگان، احترام متقابل، اعتماد، عشق، توجه، وفاداري و ارتباط متقابل را به عنوان عوامل مهم رضامندي نام مي برند. (8)
يانگ (1991)و نلس (1991)نيز مؤلفه هايي همچون تفاهم در اهداف زندگي و نگرش هاي اخلاقي زن و شوهر، ارتباط با خويشان سببي و دوستان، قدرداني و حمايت ازهمسر را از جمله عوامل رضامندي زناشويي تلقي مي كنند؛ همچنين كاسلو و ديگران (1994) معتقدند:زن و شوهرهايي كه حسن تعلق و وابستگي شديد به هم دارند، از ميزان رضامندي زناشويي بالايي برخوردار مي باشند. (9)ايشان در تحقيقات ديگرخود به اين نتيجه رسيدند كه بالاترين رضايت زناشويي در بين زوجيني بود كه در زمينه ي فلسفه ي زندگي، تصورات آنها از رضايت در روابط جنسي، ميزان وقتي كه با هم مي گذرانند و چگونگي گذراندن اوقاع فراغت با هم همگن بودند. (10)موريس و كارتر (2000)عواملي چون ويژگي هاي شخصيتي، بازخوردها، انتظارات، رابطه جنسي و الگوهاي ارتباطي راازجمله عوامل مؤثر بررضامندي زناشويي مي دانند. (11)
برخي پژوهش هاي ايراني همچون آقا محمديان شعرباف و همكاران(12)نشان داد كه مؤلفه هايي چون ميزان همكاري، واكنش هاي هيجاني، رابطه ي خانوادگي با خويشان همسرودوستان، رابطه ي فردي باخويشاوندان خود، وضعيت اقتصادي و مديريت امور مالي، رابطه ي جنسي، چگونگي گذران اوقات فراغت و باورهاي اخلاقي و مذهبي وعمل به آنها، آداب و سنن اجتماعي، ارضاي عاطفي، تفاهم فكري و شناختي، ميزان تحصيلات و زيبايي، ازجمله عوامل مؤثر براستحكام و رضايت اززندگي زناشويي محسوب مي شود.
باتوجه به اين عوامل، محققان ابعاد رضامندي ونارضامندي زناشويي رادرحوزه هاي گوناگون شناسايي و طبقه بندي كرده اند. براي مثال، لانديس ابعاد رضامندي و نارضامندي را درشش حوزه، سيسون در نُه حوزه، مس در ده حوزه، توراج در پنج حوزه و كان وي در ده حوزه طبقه بندي كرده اند. (13)موضوعات اخيرعوامل مؤثربر رضامندي را درچارچوب يافته هاي تجربي و عقلي نشان مي دهد. با توجه به اينكه مذهب امروزه به عنوان يك مؤلفه اصلي درزندگي انسان مطرح است، به عنوان شواهد نقلي و وحياني چه عواملي را مي توان دراين زمينه مؤثر دانست؟
متون ديني مؤلفه هاي مؤثري را در اين زمينه ارايه مي دهند. براي مثال، يكي ازمؤلفه هاي رضامندي زناشويي در متون ديني، نقش هايي است كه هر يك از زوجين بايد ايفا كنند.
قرآن كريم نقش اصلي مرد را قوام بخشي به زندگي مي داند. «الِّرجالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّساءِ . . . »(نساء: 34)اين قوام بخشي بيشتر دردو حوزه تامين معيشت زندگي (34/ نساء)و حسن معاشرت و ارضاي نيازهاي عاطفي همسر«عاشِروُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»(نساء: 19) نمود پيدا مي كند. همچنين قرآن كريم و متون روايي نقش اصلي زن را در زندگي، مهرورزي به شوهر و خانواده مي داند. (14) «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً»(روم: 21) . نقش مهرورزي در خانواده، چنان با اهميت است كه حضرات معصومان عليهم السلام سفارش مي كنند كه زناني را به همسري برگزينيد كه«ودود» باشند. «ودود»به كسي گفته مي شود كه محبتش را به شوهرش علني كرده، او را خيلي دوست مي دارد. (15)
ارتباط كلامي و غيركلامي زوجين، يكي ديگر از مؤلفه هاي تقويت و استحكام خانواده است. در زمينه ي رفتار كلامي مي توان به مواردي از قبيل عدم پرخاشگري كلامي و نرمي بيان (16)و فراخواني يكديگر به نام هاي خوب و القاب زيبا (17)اشاره كرد. ابراز احساسات، (18)مصافحه كردن، (19)هديه دادن به همديگر، (20)سلام كردن، (21)ومواردي از اين قبيل مي تواند به پرباري روابط زوجين كمك كند.
ازمتون ديني، مؤلفه هاي ديگري را از جمله پايبندي هاي مذهبي زوجين، حل اختلاف و تعارض، ارضاي نياز جنسي، مديريت اقتصادي خانواده، صفات شخصيتي، تفريح و اوقات فراغت خانواده، رفت و آمدهاي فاميلي و توليد فرزند و فرزندپروري را به عنوان مؤلفه هاي تقويت كننده روابط زناشويي و رضامندي زناشويي استخراج كرد.
نقش هيجان، به عنوان يكي از ابعاد زيستي- روان شناختي انسان درزندگي زناشويي حايز اهميت است. دراين ميان، ثبات يابي ثباتي هيجاني به عنوان يك خصيصه در گستره ي شخصيت، مي تواند حوزه ي مهمي از مسائل مربوط به روابط خانوادگي را در قالب روابط عاطفي بين فردي، روشن كند. موضوعي كه كمتر درپژوهش ها به آن پرداخته شده است. ثبات هيجاني عبارت است از:رشد يافتگي هيجاني، پايدار بودن از نظر هيجاني، آرام و واقع نگر بودن درزندگي، نبود خستگي عصبي و داشتن آرامش. (22)
تحقيقات نشان مي دهد كه رگه هاي هيجاني منفي نظير تكانش گري، بي ثباتي هيجاني، ترسو بودن و افسردگي، پيش بيني كننده سازگاري زناشويي مي باشد. هرچه سازگاري ضعيف تر باشد، رضامندي نيز پايين خواهد بود. (23)پژوهش هاي مختلفي تاثيرعامل شخصيتي روان آزرده خويي را در زندگي زناشويي مورد بررسي قرار داده اند. ازجمله اين پژوهش ها مي توان به پژوهشي كه كلي و كانلي (1987)انجام داده اند اشاره كرد. اين پژوهش به صورت طولي و در خلال سال هاي 1930 تا 1980 در مورد 300 زوج صورت گرفت. بر اساس تحليل هاي آماري، قوي ترين عامل پيش بيني كننده موفقيت زندگي حتي پيش ازازدواج، عامل ثبات هيجاني يا به عبارت ديگر، سطح نوروزگرايي در چارچوب مؤلفه هاي شخصيت بود كه مي تواند مهم ترين عامل پيش بيني كننده طلاق و يا شكست در زندگي باشد. (24)
نتايج تحقيق بوچارد، لوسيرو سابورين، (25) كه بر روي 446 زوجي كه پرسش نامه 5 عاملي را پر كرده بودند انجام گرفت، نشان داد كه روان آزرده خويي پيش بيني كننده قابل توجهي براي رضامندي زناشويي هم براي زنان و هم براي مردان است.
تحقيقات ترمن، کارني وبرادبري، كاگلين، هوستون و هوتس و روبينز، كاسپي و مافيت نشان داد كه روان آزرده خويي با رضامندي زناشويي رابطه دارد. (26)همچنين تحقيقات ديگري نيز از جمله آدن 1947، زتمين و ماريا، (27)آلوجا، باريو و گارسيا، (28) دانيلان، كانگر و برنيت، (29)بنتلر ونيوكمب، بوث، كرداك و جست وگيلبريت، لوسير و سابورين (30)نشان دهنده تاثير منفي روان آزرده خويي يا همان بي ثباتي هيجاني بر زندگي زناشويي و تاثير مثبت پايداري هيجاني بر زندگي زناشويي مي باشد. گزارش اخير راگ نيز بر همين يافته ها تاكيد دارد.
در ايران نيز نتايج پژوهش عبدالله زاد نشان داد كه بين مؤلفه روان آزرده خويي شخصيت در آزمون NEO-FFI و رضايت زناشويي رابطه منفي وجود دارد. (31)
روان شناسان اين عامل را در كنار عوامل ديگر شخصيتي در پرسش نامه هاي خود گنجانده اند. به براي مثال، كتل سومين عامل از عوامل شانزده گانه شخصيت را به اين رگه اساسي-پايداري و ناپايداري هيجاني- اختصاص داده و آن را با عامل (C)مشخص كرده است. وي دربازنگري آزمون خود، معناي اين عامل را در شكل منفي (نمره ي پايين)تحت عنوان شخصيت واكنشي و در حالت اشباع شده مثبت(نمره ي بالا)شخصيت با ثبات هيجاني معرفي كرده است و پايداري هيجاني را به«قدرت من»نسبت داده است. (32)
به عقيده كتل، فردي كه داراي اين خصوصيت مي باشد، پخته با واقعيت شكل يافته و آرام مي باشد. درمقابل ثبات هيجاني پايين و تغييرپذيري است كه فرد با اين خصوصيت به آساني برآشفته مي شود. (33)
به اعتقاد آيزنك، كه اين عامل را در پرسش نامه خود با بعد روان آزرده خويي-ثبات هيجاني عنوان كرده، فردي كه داراي ويژگي نورزگرايي است به آساني از اشيا واشخاص كسل مي شود، ازموقعيت خود، خانواده خود، محدوديت هاي زندگي و سلامت خويش ناراضي است، افراد در مقابل اين موقعيت ها، با تظاهرات نوروزگرايي عمومي به شكل هراس، اختلالات روان تني، اختلال خواب و توام با رفتارهاي هيستريكي و وسواس پاسخ مي دهد. (34)افراد روان آزرده معمولاً مضطرب، افسرده با احساس هاي گناه، عزّت نفس پايين، عصبي (تنيده)غيرمنطقي، خجالتي و كمرو، دمدمي و هيجاني اند و دردهاي بدني مانند سردرد، ناراحتي معده، سرگيجه و غيره و حالت خلقي ناپايداري دارند. (35)
يكي ازعوامل پنج گانه پرسش نامه neo ، عامل روان آزرده خويي است كه مك كري و كوستا، آن را با عنوان عامل (N)معرفي مي كنند. اين افراد، دمدمي وبيش ازحد حساس بوده و ازبسياري از جنبه هاي زندگي رضايتي ندارند. در اين افراد، سطح بالايي از هيجان منفي و دوره هايي از پريشاني روان شناختي ديده مي شود. اين افراد معمولاً عزّت نفس پاييني دارند و ممكن است عقايد و انتظارات غيرواقعي نيزداشته باشند. آنها همواره نگرانند و معمولاً درباره خود و برنامه آينده احساس عدم امنيت مي كنند. دوستان و همسايگان اين افراد، آنها رامضطرب، مسئوليت پذير، با دلشوره زياد و درمقايسه با افراد عادي، آسيب پذير معرفي مي كنند.
اين افراد معمولاً مضطرب، بيمناك و مستعد همگرايي مي باشند و معمولاً نسبت به ديگران عصباني مي شوند. ولي دوره هاي ناخشنودي آنها مانند ديگران است. شرم يا خجالت در مواجهه با غريبه ها، اغلب براي اين افراد يك مسئله است. اين افراد دركنترل سائق ها و اميال خود موفقند، ولي درمقابله با فشار رواني موفقيت چنداني ندارند. (36)
عامل روان آزرده خويي تحت تاثير مداخله هاي درماني قابل تغيير است. آيزنك و آيزنك (37)معتقدند براي حذف يا كاهش رفتارهاي نوروتيك، شرطي سازي تقابلي از كارايي بالايي برخوردار است. بااستفاده ازاين روش، كه در آن فرد بايد يك پاسخ جديد را كه قبلاً ازرفتار ديگري بيرون كشيده شده است، در مقابل محرك شرطي بياموزد و فعاليت سيستم عصبي سمپاتيك، كه عامل واكنش هيجاني است، باانجام فعاليت هاي لذت بخش كه سيستم عصبي پاراسمپاتيك را درگير مي سازد، كند مي شود. بدين ترتيب، پاسخ هيجاني در ارتباط باموقعيت هاي مورد نظر حذف مي شود.
حساسيت زدايي منظم، (38)استفاده از روش رفتار درماني عقلاني-هيجاني اليس، (39) درمان آموزش تنش زدايي به همراه آرام سازي سبك زندگي(40)وآموزش تنش زدايي توحيدي با گرايش مذهبي(41)ازجمله مداخله هايي است كه مي تواند عامل پايداري هيجاني را در افراد افزايش دهد.
با توجه به تحقيقات اندكي كه درزمينه ثبات هيجاني انجام شده و اين را به عنوان محور اصلي پژوهش قرار داده است، مسئله اصلي اين پژوهش اين است كه آيا ثبات هيجاني به عنوان يك مؤلفه شخصيتي، كه در چارچوب آزموني مانند تست پنج عاملي قابل سنجش است، مي تواند با رضايت زناشويي، آن گونه كه در دين اسلام مؤلفه هاي آن تعيين شده است، رابطه داشته باشد؟ به عبارت ديگر، اگر ثبات هيجاني عاملي است شخصيتي، كه بسياري از مؤلفه هاي نورزگرايي عمومي را تبيين مي كند واگراين عامل بر اساس پژوهش هاي انجام گرفته با رضايت زناشويي رابطه دارد، آيا عوامل مذهبي رضايت زناشويي مي تواند با اين عامل رابطه معنادار داشته باشد؟ بنابراين، مسئله اصلي اين پژوهش، رابطه رضامندي زناشويي براساس مؤلفه هاي ديني، با ثبات هيجاني به عنوان يك عامل نگهدارنده زندگي زناشويي مي باشد.
روش تحقيق
با توجه به ماهيت پژوهش حاضر، كه از نوع همبستگي مي باشد، 110 پرسش نامه مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. اين تعداد به عدم عودت برخي از پرسش نامه ها و ناقص بودن تعدادي ديگراز بين 200 پرسش نامه توزيع شده به دست آمده است.
روش نمونه گيري در اين پژوهش، نمونه گيري تصادفي خوشه اي بوده است. بدين منظور، ابتدا از بين 12 رشته تحصيلي فعال، 5 رشته تحصيلي اقتصاد، مديريت، علوم تربيتي، كلام و دين شناسي و روان شناسي به صورت تصادفي انتخاب و سپس، از بين كلاس هاي موجود در اين رشته ها، در دو سطح كارشناسي و كارشناسي ارشد، 10 كلاس به صورت تصادفي انتخاب گرديد. وبدين ترتيب، كل افراد كلاس ها- 200 نفر بوده- نمونه پژوهش حاضر را تشكيل دادند. آنگاه با مراجعه به كلاس ها و ارائه توضيح راجع به پرسش نامه و پژوهش براي رعايت حقوق ايشان در حفظ اسرار و جلب رضايت آنها، از ايشان خواسته مي شود تا در انجام اين پژوهش همكاري نمايند. از بين ايشان، پرسش نامه 110 نفر مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. از مشخصات كساني كه پرسش نامه را عودت ندادند، اطلاعاتي در دست نيست.
ابزار
2. پرسش نامه neo-ffi:كوستا و مك كري در سه مرحله ساخت و تجديد نظر آزمون، پرسش نامه اي را تنظيم كرده اند كه به پرسش نامه تجديد نظر شده ي شخصيت NEO-PI) -R)شهرت دارد كه پنج عامل اصلي در شخصيت را مي سنجد. آنان ابتدا بر سه عامل شخصيت، يعني روان آزرده خويي، برون گرايي و گشودگي به تجربه تاكيده كرده و عنوان پرسش نامه شخصيت NEO را انتخاب كردند. درادامه، توافق گرايي و با وجدان بودن را نيز به آن افزودند. (52) همچنين ضريب آلفاي اين پرسش نامه، در عوامل مختلف تست بين 0/86-0/95 مي باشد. (53)
كوستا و مك كري، تلاش هاي ديگري نيز در راستاي استفاده بيشتر وبهينه تر ازتست انجام داده اند. يكي از اين تلاش ها، تهيه خلاصه شده و اعتباريابي آن است. اين تست براي آزمودني هايي كه وقت زيادي ندارند، يازماني كه اطلاعات كلي نيازمنديم مفيد است. اين تست داراي 60 بُعد بوده و پنج صفت اصلي را مورد سنجش قرار مي دهد و براي هر عامل 12 بعد طراحي شده است. هر بعد بر حسب پاسخي كه دريافت مي كند، از 0 تا 4 نمره گذاري شده است. لازم به يادآوري است براي اجراي اين تست، بايد افراد بالاي هفده سال سن داشته باشند. درپژوهش اماني، خداپناهي و حيدري(54)با استفاده از روش همساني دروني نتايج آلفاي كرونباخ براي هريك ازابعاد توافق پذيري، با وجدان بودن، برون گرايي و گشودگي به تجربه به ترتيب 0/55، 0/79، 0/66، 0/84، 0/54 به دست آمد. همچنين گروسي فرشي (55)بااستفاده از روش همساني دروني نتايج آلفاي كرونباخ براي هريك از ابعاد روان آزردگي، برون گرايي، گشودگي به تجربه، توافق پذيري، با وجدان بودن به ترتيب 0/86، ، 0/73، 0/56، 0/68، 0/87 به دست آورده است. روايي اين آزمون از همبستگي بين دو شكل گزارش شخصي (S)وشكل ارزيابي مشاهده گر(r) استفاده شده است كه حداكثر همبستگي به ميزان 66% درعامل برون گرايي وحداقل آن به ميزان 0/45 در عامل توافق پذيري بود.
پي نوشت ها :
*كارشناس ارشد روانشناسي.
** عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت مدرس.
1. Bradbery, N,T. Fincham, D. F, , & Beach, R. s, Research on the nature and, determinants of marital satisfaction: A decade in review , Journal of marriage and family , 62,964- 980.
2. خدابخش احمدي و همكاران، «بررسي وضعيت ازدواج و سازگاري زناشويي در بين كاركنان سپاه»، طب نظامي، ش7، ص142.
3. Aluga. A, et al. , Personality, social values and marital saticfa as predictors of clinical and health psychology. 7(3و 725-737. )
4. خدابخش احمدي و همكاران، همان.
5. هاجر تركان، مهرداد كلانتري، حسين مولوي، «بررسي اثربخش گروه درماني به شيوه تحليل تبادلي بر رضايت زناشويي»، خانواده پژوهي، ش8، ص403-383.
6. اندرو ساپينگتون، بهداشت رواني، ترجمه حميدرضا حسين شاهي برواتي، ص301.
7. مجتبي حيدري، بررسي رابطه جهت گيري مذهبي و رضايت از زندگي زناشويي، ص80.
8. فريبا جليلي، بررسي و مقايسه عوامل مؤثر در رضامندي زنان شاغل و خانه دار از زندگي زناشويي، ص38.
9. حميد شباني حصار، رابطه بين پايگاه اقتصادي - اجتماعي زوجين با ميزان رضامندي زناشويي، ص88.
10. خدابخش احمدي و همكاران، همان.
11. عبدالحكيم تيرگري، «هوش هيجاني و سلامت روان»، رفاه اجتماعي، ش14، ص102-85.
12. حميدرضا آقا محمديان شعرباف و ديگران، بررسي عوامل مؤثر در تحكيم خانواده و رضايت مندي زناشويي در چكيده مقالات همايش تقويت نظام خانواده و آسيب شناسي آن، ص18.
13. خدابخش احمدي و همكاران، همان.
14. سيد محمدحسين طباطبايي، الميزان، ترجمه همداني، ج16، ص250.
15. همان.
16. لقمان: 19؛ ط: 46.
17. محمدبن يعقوب كليني، اصول كافي، ج2، ص643.
18. محمدبن حسن حر عاملي، وسايل الشيعه، ج2، ص23.
19. محمدبن يعقوب كليني، همان، ص183.
20. محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج11، ص4568.
21. نور: 27 و 61.
22. ژاك كراز، بيماري هاي رواني، ترجمه محمود منصور و پريرخ دادستان، ص196.
23. Ciarrochi, Joseph et al. , Emotional lintalligence in everyday life.
24. Bee, H, Life span development.
25. Bouchard, Genevieve , et al ,. "personality and Marital Adjustment: Utility of the Five - Factor Model of personality" , Journal of marriage and the family , v61, N3, p. 651-660.
26. Donnellan, M. et al. , "The Big Five and enduring marriages" , Journal of research in personality, v38, p. 481- 504.
27. جواد ملازاده، بررسي ويژگي هاي شخصيتي در رابطه با عوامل تنيدگي زاي زناشويي در زوج هاي در حال طلاق و سازگار، ص94 و 98.
28. Aluja. A. et al. , personality , social values , and marital saticfa as predictors of clinical and health psychology , 7(3) , p725.
29. Donnellan, M. et al. , "The Big Five and enduring marriages" , Journal of research in personality, v38, p. 481
30. C. f: Bouchard , et al ,. "personality and Marital Adjustment: Utility of the Five - Factor Model of personality" , Journal of marriage and the family , v61, N3.
31. ر. ك: حسن عبدالله زاده، بررسي رابطه صفات شخصيتي و رضامندي زناشويي در زوجهاي شهر دامغان.
32. Craig,R. J. , Interpreting personality tests. Rows, Inc,
33. دوان شولتز، و سيدني شولتز، نظريه هاي شخصيت، ترجمه يحيي سيد محمدي، ص306.
34. ژاك كراز، همان.
35. جان پروين، شخصيت نظريه و پژوهش، ترجمه جوادي و كديور، ص233.
36. همان.
37. پروين احتشام زاده، بررسي مقايسه سطح ثبات هيجاني بين دانشجويان زن متاهل و مجرد، ص65.
38. جرالد ديويسون و ماروين گلدفريد، رفتار درماني باليني، ترجمه احمد احمدي علون آبادي، ص114.
39. آلبرت اليس و رابرت هارپر، اليس، زندگي عاقلانه، ترجمه مهرداد فيروزبخت، ص58.
40. مسعود جان بزرگي، «ايجاد پايداري هيجاني بر اساس تلفيق آموزشي تنش زدايي تدريجي و مهارتهاي آرام سازي سبك زندگي»، روانشناسان ايراني، ش2، ص144-134.
41. Janbozorgi, M et al,. providing emotional stability through relaxation training, Eastern Mediterranean Health Journal, Vol. 15, No3.
42. Verbal and nonverbal communication.
43. Religious commitment.
44. Conflict resolution.
45. financial management.
46. sexual relationship.
47. Leisure activities.
48. personality issues.
49. children and parenting.
50. Man and woman role.
51. جعفر جديري و مسعود جان بزرگي، «ساخت و اعتبار يابي مقياس رضامندي زناشويي اسلامي»، روانشناسي و دين، ش8، ص58.
52. جان پروين، همان.
53. ميرتقي گروسي فرشي، رويكردهاي نوين در ارزيابي شخصيت، ص230 و 235.
54. فرزانه اماني و ديگران، «رابطه سبك اسناد با عوامل پنجگانه شخصيتي نئو در تعامل با جنس»، فصلنامه روانشناسي، ش40، ص406-390.
55. ميرتقي گروسي فرشي، همان.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}