روز احساس مسئوليت


 

نویسنده : لعيا اعتمادي




 

امروز، روز باباي من است و روز باباهايي كه دست‌هايش پر از پينه است. امروز، روز باباي من و روز همه باباهايي است كه شب‌ها دير وقت، وقتي بچه‌هايشان خواب هستند، به خانه مي‌آيند.

امروز، روز باباي من و روز همه باباهايي است كه صبح‌هاي خيلي زود، وقتي هوا هنوز تاريك است و بيشتر آدم‌ها توي خواب ناز هستند، از خواب بيدار مي‌شوند و به سر كار مي‌روند.

امروز، روز باباي من و روز همه باباهايي است كه دست‌هايشان، به جاي عطر و ادكلن‌هاي خارجي، بوي مهر و محبت مي‌دهد.

امروز، روز باباي من و روز همه بابايي است كه بچه‌هايشان، گاهي مجبورند روزهاي عيد لباس نو نپوشند.

امروز، روز باباي من و همه بابايي است كه اگر جيب‌هايشان خالي از اسكناس‌هاي رنگي است، اما دل‌هايشان به بزرگي آسمان و به گرمي خورشيد است.
 

امروز، روز كارگر است. روز باباي من، روز باباي تو و روز باباي بچه‌هايي كه درس ايثار را مي‌آموزند، بچه‌هايي كه مي‌توانند تابلوي مهرباني را در پشت قاب چشم پدرهايشان به تصوير كشند.

امروز، روز كارگر است. روز مهرباني، روز علاقه، روز احساس مسئوليت، احساس مسئوليت من و تو در براب ردل‌هاي مهربان پدرهايمان، روزي كه من و تو بايد به اين دل‌هاي مهربان و پاك نشان دهيم كه هيچ‌وقت تنها نيستندف چراكه هيچ وقت گود فراموشي بر ذهن ما نخواهد نشست.
 

امروز، روز كارگر است. روز علاقه، روز مهرباني، روز... .
منبع ماهنامه قاصدک شماره 52