توصيه به آنهايي كه كار و زندگي خود را زيادي جدي گرفتند
توصيه به آنهايي كه كار و زندگي خود را زيادي جدي گرفتند
توصيه به آنهايي كه كار و زندگي خود را زيادي جدي گرفتند
درباره اينكه در كار و زندگي چه قدر بايد جدي بود، هميشه اختلاف نظرهايي وجود داشته و دارد. عده اي بر اين عقيده بودند كه موفقيت، محصول جديت در كار است و عده اي ديگر درست در نقطه مقابل، بر اين باورند كه اگر كار و زندگي تان را زيادي جدي بگيريد، هيچ وقت نمي توانيد از آن ها لذت ببريد و به موفقيت برسيد. فارغ از اينكه حق با كدام يكي از اين دو گروه است، اين هفته در صفحه «موفقيت» مي خواهيم از زبان همين گروه دوم حرف بزنيم؛ گروهي كه معتقدند جديت بيش از حد در كار و زندگي، مشكلات متعددي برايتان به همراه مي آورد؛ استرس، اضطراب، لطمه هاي رواني و حتي شكست! آن ها بر اين باورند كه حل مشكلات زندگي با جديت بيشتر دقيقاً مثل اين است كه بخواهيد كامپيوترتان را با چكش تعمير كنيد!
اگر عادت كنيد كه در كار و زندگي تان كاه را كوه نكنيد و زيادي جدي نباشيد، راحت تر مي توانيد با ديدي مثبت به مواجهه باسختي ها و مشكلات بپردازيد و انرژي بيشتري براي دست و پنجه نرم كردن با مشكلات خواهيد داشت. اين طوري حل مشكلات آسان تر مي شود و ديگران هم بيشتر با شما همكاري مي كنند تا بيشتر احساس آرامش كنيد. در نتيجه، عمرتان طولاني تر مي شود و موفقيت بيشتري كسب مي كنيد. براي دستيابي به اين هدف مي توانيد راه هاي زير را امتحان كنيد:
1) در موقعيتي كه كار و زندگي تان را خيلي جدي گرفته ايد، ناگهان از خودتان بپرسيد: «آيا جدي بودن در اين موقعيت واقعاً باعث پيشرفت محسوسي در حل مساله مي شود؟» و به جواب اين سؤال، خوب فكر كنيد.
2) عمداً جاي يك كاه را با كوه عوض كنيد و براي مشكلات كوچك راه هاي بزرگ انتخاب كنيد! مثلا گاهي بگوييد: «من احساس بهتري دارم وقتي كاغذهايم دقيقاً به اين صورت قفسه بندي مي شوند؛ دقيقاً به اين صورت!»
3) روي مثبت ها تمركز كنيد: «چه چيزي درستي درباره اين موقعيت وجود دارد؟ چه چيز درستي؟ چه چيز ديگري؟»
4) تغييري بزرگ و حسابي را بررسي كنيد؛ مثلاً دوباره درس بخوانيد يا يك كارجديد را شروع كنيد.
5) از خودتان بپرسيد: «وقتي در بستر مرگ هستم، آيا آن وقت هم از اين كه اين موضوع را اين قدر جدي گرفته ام راضي و خرسند خواهم بود؟»
6) حواس تان به اين نكته باشد كه چالش پيدا كردن در يك بازي بهتر از اين است كه هيچ بازي اي انجام ندهيم.
7) از بين رفتن تمام ابعاد يك مشكل را بررسي كنيد؛ مثلاً اگر شما مشكلات خانواده تان را خيلي جدي گرفته ايد، از خودتان بپرسيد: «اگر اصلاً خانواده اي نداشتم، چه؟» و اگر درباره سرمايه گذاري تان خيلي جدي هستيد، از خودتان بپرسيد: «اگر پولي نداشتم كه سرمايه گذاري كنم، چه؟»
8) ممكن است ابعاد مشكلات تان به اندازه تمام بازي تان باشد، پس بازي بزرگ تري انتخاب كنيد. اگر به طور مثال: قرار گرفتن پرونده هايتان در كشويي اشتباه شما را عصباني مي كند، اندازه بازي تان خيلي كوچك است. مسئوليت پذيري تان را دوبرابر كنيد. اهداف خيلي بزرگ براي خودتان تنظيم كنيد. با بزرگ فكر كردن مي توانيد موفق تر شويد.
9) حل مشكلاتي كه باعث جديت بيشتر شما مي شوند را متوقف كنيد. مشكلات خاصي وجود دارد كه اگر شما آن ها را به حال خود بگذاريد خود به خود حل مي شوند. شايد مشكلات شما هم از اين دست باشند.
10) مقايسه كنيد و ببينيد اگر شغل ديگري داشتيد چه مي كرديد؟ مثلاً تصور كنيد يك ماليات جمع كن بوديد.
11)گاهي تمرين كنيد كه بي خيال تمام افراد دور و اطرافتان شويد. مي توانيد؟
12)به راه حل هاي عجيب و غريب فكر كنيد. چه راه حل احمقانه اي وجود دارد كه مي تواند مشكل تان را حل كند؟ چه راه حل خنده داري وجود دارد؟ (البته به شرطي كه مختصري مشكل تان را حل كند).
13)براي مدتي احمقانه عمل كنيد؛ مثلاً موهايتان را نامرتب روي صورت تان بريزيد و خيلي مهم و مرتب بودن را مدتي كنار بگذاريد. يك آدم ظاهراً احمق شويد و ببينيد مي توانيد بي خيال و راحت باشيد يا نه.
*اصرار بر اين عقيده كه فرمان زندگي ما دست خودمان نيست: اين نحوه نگرش باعث مي شود فرد تصور كند هرچه براي او اتفاق مي افتد به علت سلسله اي از عوامل بيروني است. اگر شما واقعاً جدي هستيد كه موفق باشيد، بايد طرز فكرتان را از مركز كنترل بيروني به مركز كنترل دروني تبديل كنيد.
*نداشتن استقامت كافي: چه فايده اي دارد اگر شما مهارت ها و قابليت هاي زيادي داشته باشيد، ولي با يك يا دوبار شكست اميدتان را از دست بدهيد؟ آن هايي موفق مي شوند كه در زندگي شان آن قدر استقامت و پافشاري داشته باشند و كارشان را ادامه دهند تا به آنچه مي خواهند برسند، حتي اگر بارها و بارها شكست بخورند.
*انعطاف پذيرنبودن: انعطاف پذيري، توانايي وفق يافتن با شرايط بيروني و امتحان كردن روشهاي جديد است، هنگامي كه روش هاي فعلي تان جواب نمي دهند. هرچه انعطاف پذيرتر باشيد، بيشتر مي توانيد با شرايطتان كنار بياييد و شانس موفقيت تان افزايش پيدا خواهد كرد.
*ضعف در برنامه ريزي: اگر شما هيچ هدف و برنامه اي نداشته باشيد، جزيي از نقشه هاي ديگران خواهيد شد. اگر برنامه اي براي رهبري تيم كاري تان نداشته باشيد ديگران با برنامه ريزي اين فرصت را از شما خواهند گرفت. اگر شما برنامه ريزي نداشته باشيد، ديگران پله هاي موفقيت را بالا خواهند رفت و شما به تماشاي آن ها خواهيد نشست. برنامه ريزي اصلي ترين ابزار رسيدن به موفقيت است.
*كمبود اعتماد به نفس: اگر اعتماد به نفس پاييني داشته باشيد، احتمالاً از بيان عقايدتان خجالت خواهيد كشيد و اگر كسي به شما بگويد آرزوها و رؤياهاي تان ناشدني است، به سرعت تسليم خواهيد شد. شما از ريسك كردن مي ترسيد و به همين دليل فرصت هايي كه ممكن است باعث موفقيت شما شوند را رد مي كنيد. اگر مي خواهيد شانس موفق بودن تان را افزايش دهيد، پس بايد اعتماد به نفس تان را افزايش دهيد.
*زيادي فكر كردن به منابع مالي: خودتان را با اين فكر كه سرمايه اي ندارم، گول نزنيد؛ زيرا اگر واقعاً مصمم باشيد كه جزو آدم هاي موفق شويد، بدون هيچ منبع مالي و با كوشش فراوان به آن خواهيد رسيد.
*ترسو بودن: البته منظورمان ترس هاي طبيعي نيست. منظورمان ترس از شكست است كه جلوي موفقيت را مي گيرد.
منبع: نشريه راه کمال، شماره 34.
اگر عادت كنيد كه در كار و زندگي تان كاه را كوه نكنيد و زيادي جدي نباشيد، راحت تر مي توانيد با ديدي مثبت به مواجهه باسختي ها و مشكلات بپردازيد و انرژي بيشتري براي دست و پنجه نرم كردن با مشكلات خواهيد داشت. اين طوري حل مشكلات آسان تر مي شود و ديگران هم بيشتر با شما همكاري مي كنند تا بيشتر احساس آرامش كنيد. در نتيجه، عمرتان طولاني تر مي شود و موفقيت بيشتري كسب مي كنيد. براي دستيابي به اين هدف مي توانيد راه هاي زير را امتحان كنيد:
1) در موقعيتي كه كار و زندگي تان را خيلي جدي گرفته ايد، ناگهان از خودتان بپرسيد: «آيا جدي بودن در اين موقعيت واقعاً باعث پيشرفت محسوسي در حل مساله مي شود؟» و به جواب اين سؤال، خوب فكر كنيد.
2) عمداً جاي يك كاه را با كوه عوض كنيد و براي مشكلات كوچك راه هاي بزرگ انتخاب كنيد! مثلا گاهي بگوييد: «من احساس بهتري دارم وقتي كاغذهايم دقيقاً به اين صورت قفسه بندي مي شوند؛ دقيقاً به اين صورت!»
3) روي مثبت ها تمركز كنيد: «چه چيزي درستي درباره اين موقعيت وجود دارد؟ چه چيز درستي؟ چه چيز ديگري؟»
4) تغييري بزرگ و حسابي را بررسي كنيد؛ مثلاً دوباره درس بخوانيد يا يك كارجديد را شروع كنيد.
5) از خودتان بپرسيد: «وقتي در بستر مرگ هستم، آيا آن وقت هم از اين كه اين موضوع را اين قدر جدي گرفته ام راضي و خرسند خواهم بود؟»
6) حواس تان به اين نكته باشد كه چالش پيدا كردن در يك بازي بهتر از اين است كه هيچ بازي اي انجام ندهيم.
7) از بين رفتن تمام ابعاد يك مشكل را بررسي كنيد؛ مثلاً اگر شما مشكلات خانواده تان را خيلي جدي گرفته ايد، از خودتان بپرسيد: «اگر اصلاً خانواده اي نداشتم، چه؟» و اگر درباره سرمايه گذاري تان خيلي جدي هستيد، از خودتان بپرسيد: «اگر پولي نداشتم كه سرمايه گذاري كنم، چه؟»
8) ممكن است ابعاد مشكلات تان به اندازه تمام بازي تان باشد، پس بازي بزرگ تري انتخاب كنيد. اگر به طور مثال: قرار گرفتن پرونده هايتان در كشويي اشتباه شما را عصباني مي كند، اندازه بازي تان خيلي كوچك است. مسئوليت پذيري تان را دوبرابر كنيد. اهداف خيلي بزرگ براي خودتان تنظيم كنيد. با بزرگ فكر كردن مي توانيد موفق تر شويد.
9) حل مشكلاتي كه باعث جديت بيشتر شما مي شوند را متوقف كنيد. مشكلات خاصي وجود دارد كه اگر شما آن ها را به حال خود بگذاريد خود به خود حل مي شوند. شايد مشكلات شما هم از اين دست باشند.
10) مقايسه كنيد و ببينيد اگر شغل ديگري داشتيد چه مي كرديد؟ مثلاً تصور كنيد يك ماليات جمع كن بوديد.
11)گاهي تمرين كنيد كه بي خيال تمام افراد دور و اطرافتان شويد. مي توانيد؟
12)به راه حل هاي عجيب و غريب فكر كنيد. چه راه حل احمقانه اي وجود دارد كه مي تواند مشكل تان را حل كند؟ چه راه حل خنده داري وجود دارد؟ (البته به شرطي كه مختصري مشكل تان را حل كند).
13)براي مدتي احمقانه عمل كنيد؛ مثلاً موهايتان را نامرتب روي صورت تان بريزيد و خيلي مهم و مرتب بودن را مدتي كنار بگذاريد. يك آدم ظاهراً احمق شويد و ببينيد مي توانيد بي خيال و راحت باشيد يا نه.
حرف آخر
8 ترمز موفقيت
*اصرار بر اين عقيده كه فرمان زندگي ما دست خودمان نيست: اين نحوه نگرش باعث مي شود فرد تصور كند هرچه براي او اتفاق مي افتد به علت سلسله اي از عوامل بيروني است. اگر شما واقعاً جدي هستيد كه موفق باشيد، بايد طرز فكرتان را از مركز كنترل بيروني به مركز كنترل دروني تبديل كنيد.
*نداشتن استقامت كافي: چه فايده اي دارد اگر شما مهارت ها و قابليت هاي زيادي داشته باشيد، ولي با يك يا دوبار شكست اميدتان را از دست بدهيد؟ آن هايي موفق مي شوند كه در زندگي شان آن قدر استقامت و پافشاري داشته باشند و كارشان را ادامه دهند تا به آنچه مي خواهند برسند، حتي اگر بارها و بارها شكست بخورند.
*انعطاف پذيرنبودن: انعطاف پذيري، توانايي وفق يافتن با شرايط بيروني و امتحان كردن روشهاي جديد است، هنگامي كه روش هاي فعلي تان جواب نمي دهند. هرچه انعطاف پذيرتر باشيد، بيشتر مي توانيد با شرايطتان كنار بياييد و شانس موفقيت تان افزايش پيدا خواهد كرد.
*ضعف در برنامه ريزي: اگر شما هيچ هدف و برنامه اي نداشته باشيد، جزيي از نقشه هاي ديگران خواهيد شد. اگر برنامه اي براي رهبري تيم كاري تان نداشته باشيد ديگران با برنامه ريزي اين فرصت را از شما خواهند گرفت. اگر شما برنامه ريزي نداشته باشيد، ديگران پله هاي موفقيت را بالا خواهند رفت و شما به تماشاي آن ها خواهيد نشست. برنامه ريزي اصلي ترين ابزار رسيدن به موفقيت است.
*كمبود اعتماد به نفس: اگر اعتماد به نفس پاييني داشته باشيد، احتمالاً از بيان عقايدتان خجالت خواهيد كشيد و اگر كسي به شما بگويد آرزوها و رؤياهاي تان ناشدني است، به سرعت تسليم خواهيد شد. شما از ريسك كردن مي ترسيد و به همين دليل فرصت هايي كه ممكن است باعث موفقيت شما شوند را رد مي كنيد. اگر مي خواهيد شانس موفق بودن تان را افزايش دهيد، پس بايد اعتماد به نفس تان را افزايش دهيد.
*زيادي فكر كردن به منابع مالي: خودتان را با اين فكر كه سرمايه اي ندارم، گول نزنيد؛ زيرا اگر واقعاً مصمم باشيد كه جزو آدم هاي موفق شويد، بدون هيچ منبع مالي و با كوشش فراوان به آن خواهيد رسيد.
*ترسو بودن: البته منظورمان ترس هاي طبيعي نيست. منظورمان ترس از شكست است كه جلوي موفقيت را مي گيرد.
منبع: نشريه راه کمال، شماره 34.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}