تفسير علمي قرآن از ديدگاه مفسران شيعه (1)


 

نويسنده: دکتر محمد علي رضايي اصفهاني
دانشيار جامعة المصطفي العالميه



 

چکيده
 

تفسير علمي قرآن، به معناي استفاده از يافته هاي اطمينان آور علوم تجربي در فهم قرآن است که به عنوان قرائني براي تفسير قرآن به کار مي رود؛ البته تفسير علمي در طول تاريخ، فراز و نشيب هايي داشته است و گاهي به صورت افراطي مطرح شده؛ يعني تلاش شده است همه ي جزئيات علوم بشري، از قرآن استخراج شود، يا نظريه هاي علمي اثبات نشده و غير اطمينان آور بر قرآن تحميل گردد، که منتهي به تفسير به رأي شده است. گاهي نيز راه اعتدال پيموده، به صورت استخدام علوم در فهم و تفسير قرآن مطرح شده است.
مفسران شيعه از هزار سال قبل، به اين شيوه ي تفسيري توجه کرده اند، ولي راه اعتدال را پيموده اند، سرنخ هاي تفسير علمي را در مجمع البيان مي يابيم؛ سپس مفسران ديگر شيعه به ويژه در قرن اخير، به اين مباحث توجه کرده اند و حتي ديدگاه هاي خاصي ارائه کرده اند؛ از جمله: آيت الله مکارم شيرازي که بين تفسير علمي به وسيله علوم تجربي قطعي و غير قطعي تفاوت مي گذارد و قسم اول را مي پذيرد و علامه معرفت که بين نسبت دادن قطعي علوم به قرآن و نسبت دادن احتمالي آنها تفاوت مي گذارد و قسم دوم را مي پذيرد و در موارد متعددي، ادعاي اعجاز علمي قرآن را نيز مطرح کرده، پذيرفته اند.

کليد واژه ها: قرآن، تفسير، علم، مفسر، شيعه.
 

مقدّمه
 

قرآن کريم با روش ها و گرايش هاي متعددي تفسير مي شود؛ همچون روش تفسير قرآن به قرآن، روايي، عقلي، اشاري (باطني)، اجتهادي و نيز: گرايش هاي فقهي، کلامي، فلسفي، ادبي و ... . تفسير علمي يکي از اين موارد است. (ر.ک: عميد زنجاني، 1366/ علوي مهر ، 1381/ رضايي اصفهاني، 1385/ مؤدب، 1380)که به توضيح آيات علمي قرآن مي پردازد. برخي از صاحب نظران تعداد آيات علمي قرآن را 1322 آيه بر شمرده اند (محمد جميل الحبال، و مقداد مرعي الجواري، [بي تا]، ص35ــ36) که اگر آيات مربوط به علوم انساني را اضافه کنيم، بيش از اين مي شود.
هر چند تفسير علمي، سابقه اي هزار ساله دارد(ر.ک: ابوحجر، 1411ق/ رفيعي، 1379/ رضايي اصفهاني، 1376)، ولي در يک قرن اخير، بيشتر مورد توجه مفسران و دانشمندان ميان رشته اي قرار گرفته است؛ با اين حال متأسفانه تاکنون کتاب مستقلي در مورد موضع گيري و عملکرد مفسران شيعه در مورد تفسير علمي نگاشته نشده است؛ از اين رو ضروري است در اين مورد، بررسي مستقلي صورت گيرد؛ ولي قبل از ورود، يادآوري چند نکته ي مهم لازم است:
1.هدف اساسي قرآن، هدايت بشر به سوي خداست(بقره: 97/ نحل :89)؛ بنابراين اگر اشارات علمي در قرآن وجود دارد، در راستاي هدايت انسان و اثبات خداشناسي و معاد شناسي است؛ همان طور که در آيات قرآن به اين هدف، تصريح شده است(رعد: 3ــ4/ حج: 5)؛ بنابراين قرآن کريم کتاب فيزيک، شيمي و علوم ديگر نيست تا بخوانيم و همه ي جزئيات علمي آن را استخراج کنيم و اگر قرآن بيان کننده ي همه چيز معرفي شده است «تبياناً لکل شي ء»(نحل:89)، مقصود، کليات چيزهاست که در راستاي هدف هدايتي قرآن باشد.
2.تفسير علمي در طول اعصار، فراز و نشيب هاي متعددي داشته است. تفسير علمي به طور عمده به سه دوره تقسيم مي شود:
دوره ي نخست از حدود قرن دوم هجري تا حدود قرن پنجم بود(1) که با ترجمه ي آثار يوناني به عربي آغاز شد و بعضي مسلمانان سعي کردند آيات قرآن را با هيئت بطلميوسي تطبيق کنند(مانند بوعلي سينا). نمونه هاي مکتوب تفسير علمي در آثار بوعلي سينا (370ــ428ق) يافت مي شود.
دوره ي دوم از حدود قرن ششم شروع شد؛ هنگامي که بعضي دانشمندان به اين نظريه متمايل شدند که همه ي علوم در قرآن وجود دارد و مي توان علوم مختلف را از قرآن کريم استخراج کرد(در اين مورد غزالي سرآمد بود). اين دو نوع تفسير علمي(تطبيق قرآن با علوم و استخراج علوم از قرآن) قرن ها ادامه داشت و هر زمان، دانشمندان مسلمان، به موافقت يا مخالفت با آن مي پرداختند.
دوره ي سوم از تفسير علمي که موجب اوج گيري و رشد فوق العاده آن گرديد، از زماني شروع شد که در قرن هجدهم ميلادي به بعد، علوم تجربي در مغرب زمين رشد کرد و کتاب هاي مختلف در زمينه ي علوم فيزيک، شيمي، پزشکي و کيهان شناسي به عربي ترجمه شد. اين دوره ي جديد به ويژه در يک قرن اخير که در جهان اسلام، آثار خود را در مصر و هندوستان بر جاي گذاشت، موجب شد دانشمندان مسلمان، درصدد انطباق قرآن با علوم تجربي برآيند. در دوره سوم، تفسير القرآن هو الهدي و الفرقان سر سيد احمد خان هندي (1817ــ 1898م)و تفسير الجواهر في تفسير القرآن طنطاوي(متولد 1862م) شکل گرفت و به
صورت افراطي به ذکر نظريه هاي علمي اثبات نشده در تفسير قرآن روي آوردند.
3.تفسير علمي قرآن مي تواند به يکي از چهار گونه ي زير صورت گيرد:

الف.استخراج همه ي علوم از قرآن کريم
 

طرفداران قديمي تفسير علمي، مانند ابن أبي الفضل المرسي، غزالي و ... کوشيده اند همه ي علوم را از قرآن استخراج کنند؛ زيرا عقيده داشتند همه چيز در قرآن وجود دارد و در اين راستا، آياتي را که ظاهر آنها با يک قانون علمي سازگار بود، بيان مي کردند و هر گاه ظواهر قرآن کفايت نمي کرد، دست به تأويل مي زدند و ظواهر آيات را به نظريات و علومي که در نظر داشتند، بر مي گرداندند و از اين جا بود که علم هندسه، حساب، پزشکي، هيئت، جبر، مقابله و جدل را از قرآن استخراج مي نمودند؛ براي مثال از آيه ي شريفه: «و إذا مرضت فهو يشفين»(شعراء:80) [ابراهيم(ع) نقل مي کند:] وقتي بيمار شدم، اوست که شفا مي دهد، علم پزشکي را استخراج کردند(غزالي، [بي تا]، ص27، فصل پنجم)و علم جبر را از حروف مقطعه ي اوايل سوره ها استفاده کردند(ذهبي، 1381، ج2، ص481) و از آيه ي شريفه «إذا زلزلت الأرض زلزالها»(زلزله:1) زمين لرزه سال 702 هجري را پيش بيني نمودند(زرشکي، 1410ق، ج2، صص181ــ182).
روشن است که اين نوع تفسير علمي، منجر به تأويلات بسياري در آيات قرآن، بدون رعايت قواعد ادبي، ظواهر و معاني لغوي آنها مي شود.
از همين روست که بسياري از مخالفان، تفسير علمي را نوعي تأويل و مجازگويي دانسته اند (ر.ک به: ذهبي، 1381، ج2، صص454 تا 495) که البته در اين قسم از تفسير علمي، اشکالاتي وارد است.

ب.تطبيق و تحميل نظريات علمي بر قرآن کريم
 

اين شيوه از تفسير علمي، در يک قرن اخير رواج يافته و بسياري از افراد با مسلّم پنداشتن قوانين و نظريات علوم تجربي سعي کردند آياتي موافق آنها در قرآن بيابند و هر گاه آيه اي موافق با آن نمي يافتند، دست به تأويل يا تفسير به رأي زده، آيات را بر خلاف معاني ظاهري، حمل مي کردند. مثال اينگونه تفسير را در تفسير آيه ي 189 سوره اعراف از عبدالرزاق نوفل مي توان ديد که «نفس» را به معناي پروتون و «زوج» را الکترون معنا کرده است و گفته است: «منظور قرآن، اين است که همه ي شما را از پروتون و الکترون که اجزاي مثبت و منفي اتم است، آفريديم»(نوفل، 1393ق، ص156). وي در اين تفسير، حتي معناي لغوي و اصطلاحي نفس را بيان نکرده است.
اينگونه تفسير علمي، در يک قرن اخير، در مصر و ايران رايج شد و موجب بدبيني برخي دانشمندان مسلمان نسبت به مطلق تفسير علمي گرديد؛ به نحوي که ايشان يکسره تفسير علمي را به عنوان تفسير به رأي و تحميل نظريات و عقايد بر قرآن طرد کردند؛ چنان که علّامه طباطبايي، تفسير علمي را نوعي تطبيق اعلام کرد (ر.ک: مقدمه تفسير الميزان، ج1، ص6، به بعد).
البتّه در مورد اين نوع تفسير علمي، حق با مخالفان آن است؛ چرا که مفسّر در هنگام تفسير، بايد از هر گونه پيش داوري خالي باشد تا بتواند تفسير صحيح انجام دهد و اگر با انتخاب يک نظريه ي علمي، آن را بر قرآن تحميل کند، پا در طريق تفسير به رأي گذاشته که در روايات، وعده ي عذاب به آن داده شده است.

ج.استخدام علوم براي فهم و تبيين بهتر قرآن
 

در اين شيوه از تفسير علمي، مفسّر با دارا بودن شرايط لازم و با رعايت ضوابط تفسير معتبر، اقدام به تفسير علمي قرآن مي کند؛ يعني تلاش مي کند با استفاده از مطالب قطعي علوم که از طريق دليل عقلي پشتيباني مي شود و با ظاهر آيات قرآن طبق معناي لغوي و اصطلاحي موافق است، به تفسير علمي بپردازد و معاني مجهول قرآن را کشف و در اختيار انسان هاي تشنه ي حقيقت قرار دهد. اين شيوه ي تفسير علمي، بهترين نوع و بلکه تنها نوع صحيح از تفسير علمي است.
ما در مبحث آينده، معيار اينگونه تفسير را، به طور کامل بيان خواهيم کرد، اما در اين جا تأکيد مي کنيم که در اين شيوه ي تفسيري، بايد از هر گونه تأويل و تفسير به رأي، پرهيز کرد و تنها به طور احتمالي از مقصود قرآن سخن گفت؛ زيرا علوم تجربي به سبب استقراي ناقص و مبناي ابطال پذيري که اساس آنهاست، کمتر مي توانند مطلبي علمي و قطعي بيان کنند؛ براي مثال، آيه ي شريفه ي «و الشمس تجري لمستقرّ لّها» (يس:38): خورشيد در جريان است تا در محل خود اسقرار يابد، وقتي صدر اسلام نازل شد، مردم همين حرکت حسّي و روزمرّه خورشيد را مي دانستند؛ به اين ترتيب، از اين آيه، همين حرکت را مي فهميدند، در حالي که حرکت خورشيد از مشرق به مغرب، کاذب است؛ زيرا اين ديد ماست و در حقيقت، زمين در حرکت است؛ از اين رو ما خورشيد را متحرک مي بينيم؛ همان طور که شخص سوار بر قطار خانه هاي کنار جاده را در حرکت مي بيند؛ بنابراين با پيشرفت علوم بشري و کشف حرکت زمين و خورشيد، روشن شد خورشيد هم، خود داراي حرکت انتقالي است(نه حرکت کاذب، بلکه واقعي) و خورشيد، بلکه تمام منظومه ي شمسي و حتي کهکشان راه شيري در حرکت است.(اوبلاکر، 1370، صص45ــ 48)؛ پس مي گوييم: اگر به طور قطع اثبات شد خورشيد در حرکت است و ظاهر آيه ي قرآن هم مي گويد خورشيد در جريان است پس منظور قرآن حرکت واقعي
(حرکت انتقالي و ...) خورشيد است؛ علاوه بر آن، قرآن از «جريان» خورشيد سخن مي گويد نه حرکت آن و در علوم جديد کيهان شناسي بيان شده که خورشيد حالت گازي شکل دارد که در اثر انفجارات هسته، مرتب زير و زبر مي شود(همان، ص45ــ 48) و در فضا جريان دارد و همچون گلوله اي جامد نيست که فقط حرکت کند، بلکه مثل آب در جريان است (براي اطلاع بيشتر: نک: رضايي اصفهاني، 1380/همو، 1376).

د.نظريه پردازي و جهت دهي به علوم
 

در دهه ي اخير، اينگونه تفسير علمي مطرح شده است که مفسّر در علوم انساني، به دنبال به دست آوردن مباني علوم از قرآن است؛ براي مثال از آيات اقتصادي قرآن، نظام و مکتب اقتصادي اسلام به دست مي آيد(صدر، 1408ق) و اقتصاد بدون ربا مطرح مي شود (بقره، 275ــ 279) و بر اساس آيات تربيتي، نظام و اهداف و روش هاي تربيتي به دست مي آيد(شهيد صدر، همان)و گاهي بر اساس آيات قرآن، موضوعات جديد براي پژوهش هاي علوم مطرح مي شود و با تسامح، به آن نظريه پردازي هاي علمي قرآن گفته مي شود؛ براي مثال از آيه «و من آياته خلق السّماوات و الأرض و ما بثّ فيهما من دابّة»(شوري:29)، وجود موجودات زنده در آسمان مطرح مي شود که مي تواند موضوع و نظريه اي براي تحقيقات کيهان شناسي باشد.
بنابراين وقتي سخن از تفسير علمي قرآن به ميان مي آيد، حتماً مقصود تحميل نظريه هاي علمي بر قرآن يا استخراج جزئيات علوم از ظواهر قرآن نيست، بلکه گاهي منظور استخدام علوم در فهم قرآن و جهت دهي به علوم انساني و نظريه پردازي علمي قرآني است که قابل دفاع است و اگر بر اساس ضوابط تفسيري صورت پذيرد، صحيح و معتبر است.

پي نوشت ها :
 

1.البتّه در برخي احاديث اهل بيت(ع) نيز نکات علمي در تفسير آيات قرآن آمده است؛ مثلاً در مورد تعداد 360 مشرق و مغرب در سوره معارج، آيه 40(شيخ صدوق 1380، ص221) و نام سيارات در تفسير آيات 15ــ 16 سوره تکوير(طبرسي، 1395، ج1، ص677)و ... از جمله از موارد تفسيري اهل بيت(ع) به شمار مي آيند؛ با اين حال تفسير علمي مصطلح نيست؛ چون از يافته هاي علمي در تفسير قرآن استفاده نشده است، بلکه اهل بيت(ع) اسرار علمي آيه را با کمک علم امامت بيان کرده اند که اين جزئي از تفسير روايي است.
 

منبع: نشريه شيعه شناسي، شماره 26.