تفسير علمي قرآن از ديدگاه مفسران شيعه (4)


 

نويسنده: دکتر محمد علي رضايي اصفهاني
دانشيار جامعة المصطفي العالميه



 

6.آيت الله سيد محمود طالقاني(متوفاي 1358ش)
 

ايشان يکي از علماي انقلابي معاصر و مفسّر قرآن است که در مواردي از تفسير خود، پرتوي از قرآن، از مسايل علمي، براي تبيين مقاصد و مفاهيم قرآني، استفاده کرده اند؛ براي مثال در تفسير سوره ي شمس، ذيل آيه ي «و الأرض و ما طحاها»
(شمس:9)، با استفاده از معاني لغوي کلمه «طحا» مي گويد: خلاصه آنکه اين آيه ي کوتاه و فشرده، با اين تعبير«ماي» ابهام و فعل خاص، اين حقايق را صراحتاً و ضمناً مي رساند:
1.زمين در اغاز به منشأ پيوسته و خود فشرده بوده، و گرنه حدوث دفع طحاها معنا ندارد.
2.سپس نيرويي که نام و نشاني نداشته «ما» به کار آمده و آن را به صورت کره اي از منشأ اصلي جدا کرده و دور رانده است. اين نيرو به صراحت فعل و مفعول طحاها و دلالت آن بر حدوث، بايد داراي قدرت دفعي شده باشد که پس از جذب پديد آمده است.
3.لازمه ي اينگونه دفع ــ که بر جسم کروي زمين، وارد شده و آن را رانده است ــ حرکت وضعي آن مي باشد.
4.واقعش دن زمين ميان دو نيروي جذب و دفع، موجب حرکت انتقالي آن مي گردد.
5.از آثار جدا شدن و رانده شدن زمين از جسم اصلي و اولي، خارج شدن آن از محيط جذب شديد و واقع شدن ميان دو کشش مخالف، اين بوده که به تدريج جرم آن امتداد و گسترش يافته، تا به صورت ثابت و متعادل کنوني در آمده است.
چنين به نظر مي رسد که اين معاني و لوازم به ضوح، از تعبير اين آيه استفاده شود و تأويل و تکلفي در ميان نباشد؛ در واقع پيشرفت علم و تحقيق است که اينگونه آيات را تفسير مي نمايد(طالقاني، 1348، ج2 از جزء سي ام، ص110).
آيت الله طالقاني در موارد متعددي از تفسير خود، به رويکردهاي جديد تفسير علمي در زمينه علوم انساني مثل تفسير اجتماعي و اقتصادي و سياسي قرآن روي آورده است و از اين جهت، تفسير او بسيار قابل استفاده است.

7.سيد عبدالحسين طيب(متوفاي 1370ش)
 

ايشان که از مفسران شيعه به شمار مي آيند و روش تفسير اجتهادي را دنبال مي کنند، در تفسير اطيب البيان در موارد متعددي، به توضيح آيات علمي پرداخته اند؛ از جمله ذيل آيه 29 سوره بقره در مورد آسمان هاي هفتگانه ديدگاه هيئت بطلميوسي را ردّ مي کنند و نيز اين را که مقصود از هفت آسمان قمر، عطارد، زهره، شمس، مريخ، مشتري و ذحل باشد نمي پذيرد و نيز تطبيق کرات جوّيه و منظومه هاي شمسي را نمي پذيرند؛ زيرا تعداد آنها بيش از اينهاست که تاکنون کشف شده است.
در نهايت ايشان بر آن است که شايد فضاي پهناور، مشتمل بر هفت طبقه باشد که طبقه ي اول آن همين آسمان پر ستاره است که ما مشاهده مي کنيم، ولي حقيقت اين طبقات هفتگانه را جز خدا، کس نمي داند (طيب، 1366، ج1، ص491).
بررسي: ديدگاه ايشان از طرفي ردّ برخي نظريه هاي علمي در باب تفسير آيه است و از طرف ديگر، طرح احتمال علمي جديد (وجود هفت طبقه آسمان که آسمان دنيا نخستين آنهاست)؛ يعني ايشان در تفسير علمي، به صورت احتمالي سخن گفته است؛ همچنين در تفسير آيه ي 219 بقره در مورد زيان هاي شراب خواري به معده و کبد و ريه و اعصاب و قلب و بينايي اشاره مي کنند و سپس به نظرات پزشکان قديم و جديد در اين مورد استناد مي کنند که کتاب ها در اين موضوع نوشته اند(همان، ج2، ص426).

8.يعسوب الدين رستگار جويباري
 

ايشان از مفسران معاصر و صاحب تفسير البصائر است. رستگار جويباري ذيل هر سوره، با مطرح کردن بيست بحث مختلف، راجع به فضيلت سوره، غرض، قرائت، لغت، نحو و ... تفسير را انجام مي دهد و يکي از بحث هاي آن، وجه اعجاز سوره يا
آياتي از آن است که در اين موارد، به مسايل علمي قرآن هم توجه کرده است؛ چنان که در مقدمه ي تفسير مي گويد: «قرآن اساس علوم دين و معارف اسلام است و کشف اسرار وجود و قوانين(نواميس) طبيعت مي کند و قرآن مصدر علوم اجتماعي و سياسي است» (رستگار جويباري، 1413ق، ج1، ص6).
وي در جاي ديگر، با شاهد آوردن از کلمات دانشمندان علوم تجربي، بيان مي کند: «علوم طبيعي، فلسفي و رياضيات که از قرن دهم ميلادي رشد کرد، از قرآن اخذ شده است، بلکه اروپا شهر اسلام است» (همان، ص 98) و يا ذيل سوره ي شمس، طي بحثي مفصل که هفتاد صفحه است، راجع به خورشيد، وزن، حرارت و گردش آن و خورشيدهاي ديگر و ... از نظر علوم روز بحث مي کند(همان، ج56، صص110و 180). اين تفسير، نمونه اي از تفاسيري است که براي روشن کردن معاني آيات قرآن، در حد زيادي از علوم مختلف کمک گرفته است.

9.محمد تقي شريعتي(متوفاي 1355ش)
 

وي صاحب تفسير نوين است که کتابش شامل تفسير جزء سي ام قرآن کريم مي باشد و در موارد متعدد، به اعجار علمي قرآن و آيات علمي آن اشاره مي کند. او در مقدمه ي تفسير مي گويد: «در سوره ي نمل آيه ي 19، خداوند به صراحت از سخن گفتن مورچه خبر داده است(و مورچه اي گفت: اي مورچگان در مساکن خود داخل شويد، تا سليمان و لشکريانش در حالي که ملتفت نباشند، شما را در هم نکوبند) و مفسران در معناي آيه درمانده بودند. برخي، بر اعجاز حضرت سليمان حمل مي کردند، در صورتي که معجزه براي اقناع مردم است و کسي نه سخن مورچه را مي شنيد و نه مي فهميد؛ بعضي ديگر به تأويلات شگفتي مي پرداختند، بسياري هم تعبداً مي پذيرفتند؛ تا علم
حشره شناسي پيشرفت نمود و در زمان ما معلوم شد مورچه سخن مي گويد و از اين قبيل معجزات هم در قرآن فراوان است» (شريعتي، 1335،ص67 مقدمه».
وي يکي از جنبه هاي اعجاز قرآن را اعجاز علمي مي داند؛ براي مثال به آياتي که درباره حرکت زمين يا مرکب بودن نور خورشيد است، اشاره مي کند(همان، ص66 مقدمه). او در جايي، آيه ي «نار الله الموقدة»(همزه: 7) را اشاره به اشعه ي «رونتگن» مي داند؛ همان طور که يک دکتر مصري اعلام و اثبات کرده است(همان، ص64 مقدمه)؛ نيز ذيل آيه ي شريفه ي «و خلقناکم أزواجاً»(نبأ: 8)، آن را يک معجزه ي علمي قرآن مي شمارد و تحت عنوان يک معجزه ي علمي، به بحث درباره زوجيت گياهان و حيوانات از لحاظ علمي مي پردازد و آيات ديگر قرآن راجع به اين مطلب را شاهد مي آورد(همان، ص11).

10.علامه طباطبايي(متوفاي 1360ش).
 

ايشان صاحب تفسير شريف الميزان و کتاب هاي فلسفي بدايه و نهاية الحکمه و نيز از متفکران، مفسران و فيلسوفان بزرگ شيعه، در قرن حاضر است. ايشان در مورد تفسير علمي مي فرمايند: «بعضي از مسلمانان در اثر غرق شدن در علوم طبيعي و مشابه آنها که مبتني بر حس و تجربه است، به مذهب اصالت حس، از فلاسفه ي اروپا متمايل شدند و بعضي به طريق اصالة العمل، که ارزشي براي ادراکات قائل نيستند، مگر به مقداري که عملي بر آن مترتب شود ــ گرايش پيدا کردند؛ از اين رو گفتند معارف ديني، با طريقه ي علمي(اصالت حس و ماده) معارضت ندارد و موارد آيات مخالف اين نظر را، تأويل کردند و حتي معاد را با قوانين مادي، تطبيق نمودند و گفتند روح مادي است و از خواص ماده به دست مي آيد و نبوت يک نبوغ خاص اجتماعي است که موجب قانونگذاري، براي ايجاد مصالح مي شود و
نتيجه گرفتند روايات، به خاطر خلطي که در آنهاست، قابل اعتماد نيست و تفسير آيات قرآن، به طريق عقلي ــ که در تفسيرهاي گذشتگان انجام مي شد ــ را هم، علم، باطل کرد(روش عقلي را علم باطل کرد)؛ پس قرآن را بايد با علم تفسير نمود» (طباطبايي، 1397، ج1، ص87، با تلخيص و ترجمه).
ايشان در پايان اين مطلب مي فرمايند: «انما الکلام في ان ما اورده علي مسالک السلف من المفسرين(ان ذلک تطبيقاً و ليس بتفسير) وارد بعينه علي طريقتهم في التفسير»: آن اشکالي که بر روش تفسير علماي گذشته وارد کرده اند که تفسير نيست، بلکه تطبيق است [و همان اشکال] بر ايشان نيز وارد است (همان، ج1، 7 ــ 8 با تلخيص و ترجمه).
هر چند علامه، در تفسير بعضي از آيات قرآن از علوم تجربي و نتايج آنها کمک مي گيرد، چنانچه ذيل آيه ي شريفه ي «و جعلنا من الماء کلّ شيءٍ حيٍّ» (انبياء:30) و حيات هر چيزي را از آب قرار داديم، مي فرمايد: «منظور اين است که آب دخالت کاملي در وجود هر موجود زنده اي دارد ...و در بحث هاي علمي جديد، ارتباط حيات با آب واضح شده است» (ر.ک: همان، ذيل آيه ي 30سوره انبياء).
و يا ذيل آيه ي شريفه ي «و السّماء بنيناها بأيدٍ و إنّا لموسعون» (ذاريات:47)، مي فرمايد: مراد، توسعه ي خلقت آسمان است؛ همان طور که علوم رياضي، امروزه به اين مسئله نظر دارد(همان، ج18، ص382).
اين دو نوع برخورد علامه، با تفسير علمي بدين جهت است که تفسير علمي، چند نوع مختلف دارد که همگي يک حکم واحد ندارند؛ از اين رو علامه در شمار قائلان به تفصيل در تفسير علمي محسوب مي شود؛ يعني تحميل نظريه هاي علمي بر قرآن را مردود مي داند، ولي استخدام علوم در فهم قرآن را عملاً مجاز مي شمارد.
منبع: نشريه شيعه شناسي، شماره 26.