اسطوره های یونانی در روم
اسطوره های یونانی در روم
اسطوره های یونانی در روم
نویسنده:استیوارد پرون
ترجمهی باجلان فرخی
ترجمهی باجلان فرخی
دین رومی درآغازجمهوری روم متبلور اما متحجر نشد؛ و این آیین کیش سازمان یافته کشوری و کارگزارانی خاص را در خدمت داشت. انجام مراسم آیینی به عهده این کارگزاران و کار مردم برگزاری مراسم آیینی و بدوی خانگی و مزارع بود. همراه با گذر زمان و تحول زندگانی شهروندی این آداب و رسوم پاسخگوی نیازهای شهروندان نبود و هم بدین دلیل بود که در پیوند با تجارت، جنگ و سفر به سرزمینهای دیگر ادیان و فلسفه مردمان این سرزمینها به روم راه یافت. ملتهایی که در این تحول نقشی خاص داشتند عبارتند از: ایتالیاییها، اتروسک ها، یونانیان و مردمان سرزمینهای شرقی.
فرایند اقتباس و هم خوانی حتی بیش از تولد جمهوری روم آغاز شده بود. از پیدایی مینرو Minerva پیش از این سخن گفتیم. مینرو خدایی اتروسکی و بسیاری را نظر براین است که این خدابانو ایتالیایی است. دو کیش مهم یونانی یعنی هراکلس Heracles و دیوسکور Dioskoura ها یعنی کاستور Castor و پولوکس در دوره های بسیار مهم یونانی از طریق ایتالیا و شهرهای لاتن و رابطه تجاری با یونان به روم راه یافت، که دین همراه تجارت دست به دست میرود. بدین سان این کیشها در گذر زمان و به شکل غیر مستقیم به روم راه یافتند: هراکلس در عصر عتیق قوی مرد بود بدان سان که در داستانهای تخیلی علمی معاصر انسانهایی از این دست هستی مییابند. هراکلس نیم خدا اما انسانی چون دیگران و شیدای زن و شراب و توانایی آن را داشت که از نتیجهی زیاده روی دراین شیدایی سالم بماند. هراکلس در سرزمینهای لاتن، هرکول Hercules نام میگیرد و نخستین خاستگاه او دراین حوزه تیبور Tibur (تی وُلی Tivoli) و جایی است که از طریق بازرگانان به روم راه مییابد.
کیش کاستور و پولوکس از طریق توسکولوم Tusculum و بلندای تپهی فراسکاتی Frascati از مناطق زیبای روستایی زادگاه سیرو به روم راه یافت. این کیش در روایتی از 499 پیش از میلاد و زمانی که دو قلوی آسمانی دیوسکور کنار رومنها علیه قوم لاتن و تارکوین Tarquin در کنار دریاچه رژیلوس جنگیدند و خبر پیروزی را به روم آوردند بدین شهر رسید. بدین روایت دیوسکورها با اسبان بالدار خود در لاسوس ژورتورنه از دریاچه گذشتند و چنین بود که در 488 ستایشگاهی به افتخارآنان بر پا شد. لاسوس سنگ راست گوشه ای است که آب انبار است و هنوز هم ساختار آن بر جای مانده. سه ستون از این معبد یا ستایشگاه که از جانب اگوستوس برای سومین بار بازسازی شد برپاست. کاستور و پولوکس با تجارت پیوند داشتند و یک مرکز توزین در جوار معبد آنان قرار داشت.
دیرگاهی مردمان اتروسک در دین رومنها تأثیر داشتند و ازاین طریق بود که رمیها نخستین اطلاعات خود را از دین و فلسفه یونان دریافت کردند و بدین سان از اهمیت دوگانه در تحول تجارب آیینی رومیان برخوردار بودند. این که اتروسک ها نخستین مهاجران آسیایی یا ترکیبی از ذخایر فرهنگ عصر آهن ایتالیایی شمالی، ویلانوا Villanova، و عصر نئولتیک یا نوسنگی بود آن چه روشن است این است که مردمان اتروسک نخستین کسانی بودند که با محیط و فرهنگ یونانی آشنا شدند. بازمانده گورهای این مردمان دربردارنده دست سازهای متأثر از نفوذ یونان و نیزظروف بسیار زیبای یونانی است. تماس آنان با یونان و فرمانروایی محدود آنان بر روم انتقال فرهنگ یونانی به سرزمینهای جنوب تیبر را تسهیل کرد، که رومنها ساختاری داشتند که آن چه را برای آنان مفید بود میپذیرفتند. نقاشی آرامگاه های اتروسکی دربردارنده نمودهایی است که تاریخ باستان چاپ کمبریج (جلد 8 صفحهی 449) آن را دینی شیطانی میخواند؛ و بدین روایت: «هیچ اثری از تأثیرگذاری مستقیم این دین وحشت در ادبیات و هنر روم نیست و ترس کیفر بعد از مرگ و آن چه لوکرسیوس از آن سخن میگوید چیزی بیش از تاثر هشیارانه و مستقیم از منابع یونانی است. آن چه رومنها از اتروسک ها گرفتند دو چیز بود: ساختن معابد و بعد مراسم و آداب تفائل و پیشگویی.»
در نخستین دید ایجاد معابد تاثری بی زیان و موجب ایجاد نیایشگاههایی با بامهای روستایی شد. اما با ایجاد معبد تمثال خدایان نیز بدین معابد راه یافت و به روایتی از وارو [مارکور ترنتیوس واود 27-116؟ پیش از میلاد فرهیخته و نویسنده رومی] تا 170 سال این معابد به هیأت آرامگاههایی بود که در آن جا به روایت از اگوستین قدیس «رومنها خدایان اتروسک را تا زمان نخستین شهریار اتروسک بدون وجود تندیسی دراین آرامگاهها نیایش میکردند.» کهنترین معبد رمی معبد کاپیتول بود که به روایتی به هنگام فرمانروایی تارکونیوس Tarquinius [ 510- 534 شهریار رمی] ایجاد و در سال اول جمهوری یعنی 509 پیش از میلاد گشایش یافت. این معبد به شیوه معماری اتروسک ها و به نیایش ژوپیتر، ژونو و مینرو اختصاص داشت و تندیسی از ژوپیتر درآن دیده میشد. از همین تاریخ است که روند گرایش به خدایان دارای هیأت انسانی و انسان ریخت گرایی به جای آنیمیسم و جان گرایی شتاب مییابد و قرنها بعد است که بعد از تلاش جانکاه فلاسفه یونان و خداشناسی یهودی – مسیحی این روند معکوس میشود و با گذر زمان ترس رومیان از این خدایان کمتر و متوجه نومن هایی میشود که توانایی آنان ازخدایان انسان ریخت و دارای تندیس بیشتر بود.
بخش دیگر دین رمی که از جانب اتروسک ها نظم یافت پیشگویی و تفأل بود. به هنگام جمهوری مدرسه اگر Augur ها، بدان سان که رمیها آن را بدین نام مینامیدند. دارای طلاب و کاهنانی بود که در فرهنگ مردم و دین رمی تخصص مییافتند. تاریخ ایجاد این مدرسه به بعد از 300 پیش از میلاد باز میگردد و آن را به رومولوس نسبت میدادند و نه عضو داشت. این که واژه اگر از ریشه اُو Av به معنی پرنده یا از ریشه ای گرفته شده که نام اوگوستوس نیز از آن ریشه بود هر چه هست تردیدی نیست که دگرگونیهای اگری در گذر زمان از اتروسک متأثر و با پرندگان پیوند داشت. اووید میگوید رومولوس و رموس مکان ایجاد روم را از طریق تفأل با پرنده مشخص کردند، و در جمهوری روم سخن از پرندگان بسیار است. در شعر اووید میخوانیم که: magna fides avium est, experianur avas «بیا پرندگان را بیازماییم که آیین بزرگ نهفته در پرندگان است. پرندگان را بیازماییم چونان که هستند، هنگامی که آب مینوشند یا از نوشیدن باز میایستند، جایی که مینشینند، صداهایی که بر میآورند.» که ازاین دید از چنین نمودهایی است که خواست آسمان را میتوان دریافت که آسمان پروازگاه پرندگان است. نزد اتروسک ها یکی دیگر از انواع تفأل و پیشگویی بررسی اندرونه ی حیوان قربانی شده و رومیان در بسیاری از موارد به هنگام نیاز به پیشگویی از پیشگویان اتروسک بهره میجستند؛ و یکی دیگر از راه های پیشگویی اتروسک ها تفسیر آذرخش بود.
پیشگوای از جانب اوگری (پیشگو) یا از راه های دیگر در جهت اطمینان در همراهی خدایان با اراده نیازمند به پیشگویی انجام میگیرد و نگرشی آیینی است. از آن جا که پیشگویی با رویدادی در آینده پیوند دارد چگونگی این رویداد بر دو گونه است: الف- رویداد نامطلوب که پیشگو ممکن است نسبت بدان تجابل کند. ب-رویداد مطلوب که غالباً این رخداد مورد توجه پیشگو است و اطمینان شهریار و فرمانده نیازمند به پیشگویی را فراهم میآورد. چنین کاری بی تردید تأثیری مخرب بردین رمی داشت و چنین رویکردی موجب ترویج خرافات و رانش در جهت پیدایی دینی سیاسی بود.
رومیان فرهیخته دیدی بدبینانه بدین رویکرد داشتند. در نمودی ازاین دست لوی Livy در 293 در مخالفت با یکی از مرغداران پیشگو به نام پولاری از تفأل مطلوب متکی به نوع دانه برچیدن مرغان پولاری به کنسول سخن میگوید و برادرزاده کنسول که از مطلوب نبودن تفأل آگاه است کنسول را از ماجرا آگاه و هم بدین دلیل پولاری را در صف اول جنگجویان قرار میدهد و پولاری کشته میشود.
در روایتی چندی بعد در 249 پیش از میلاد کلودیوس و همتای او ژوینوس تفأل نامطلوب مرغان را نادیده میگیرند و در نبرد دریایی شکست مییابند و کلودیوس مرغان را در آب خفه میکند. در توجه بدین خرافات در گزارشی علت شکست فلامینوس از آنیبال در دریاچه تراسمن (در سال 217 پیش از میلاد) آن است که فلامینوس بدون تفأل و انجام مراسم ایینی روم را برای شرکت در جنگ پشت سر میگذارد و از سوی دیگر مارسیلوس معاصر فلامینوس نتیجه تفأل با آذرخش را که بر نوک نیزهی سربازان پدیدار میشود نادیده میگیرد و از سرنوشت تلخ همتای خود دوری میجوید.
سال 193 پیش از میلاد در روم سال زمین لرزه های پی در پی و چندان این ماجرا تکرار میشود که جلسات سنای روم به علت انجام مراسم کفاره دادن به تعویق میافتد و سرانجام سنا از گزارشگران میخواهد در هر روز فقط یک زلزله را گزارش دهند و این گویایی آن است که رومیها از چنین مراسمی خسته شدهاند.
تفاخر و موهوم پرستی دو دشمن حقیقی دین و هم بدین دلیل است که در تاریخ جهان باستان چاپ کمبریج میخوانیم که «اهمیت اتروسک ها در تاریخ روم اندک اما تأثیرآنان در توجه به انسان ریخت گرایی خدایان و موهوم پرستی در رویکرد به پیشگویی مخرب بود.» رومنها در توجه به کیش کشوری خویش عناصر دیگری را نیز از اتروسک ها گرفتند. اتروسک ها شش خدا و شش خدابانو را که ژوپیتر را در کارهای بزرگ وی و به ویژه در زمینه نزول آذرخش یاری میکردند، نیایش مینمودند و مجموعه این خدایان همانند شورای جنگی بود. رومنها با عنایت به این خدایان و دوازده خدای هلنی خدایان خویش را برگزیدند و اینان خدایانی بودند که ما از طریق اساطیر یونان با آنان آشنا و گاه آنان را با خدایان رمی اشتباه میکنیم.
پس از یگانه شدن این خدایان مردخدایان و خدابانوان رمی انسان ریخت تر و روایتهای افسانه ای همتایان آنان اینک به روایت رمی بدل شده بود.
در جمع خدایان یاد شده تنها یک خدا در یونان و روم هم نام اند و این خدا همانا آپولو جذابترین و الهام بخش ترین خدایان این جمع و این بدان دلیل است که این خدا از خدایان کوم Cumea در حاشیه شمالی خلیج ناپل از مستعمرات کهن یونان است. کوم یا کومه به سبب نیایش آپولو و پیشگوی معروف آن سی بیل Sybil شهرت بسیار داشت.
نخستین سی بیل دختر نجیب زاده ای از تروا است، و این بدان دلیل است که رومنها افسانه های مربوط به تروا را بر روایتهای یونانی ترجیح میدادند و خاستگاه این روایتها را به زمان هومر و پیش از او باز میگردانیدند. رومیان به داستان پناهندگان و آوارگان تروایی علاقه مند و در قله این شاه پورها انه یا ایئناسAenesa قرار دارد. سی بیلها به خواست آپولو از موهبت پیشگویی برخوردار و مهمترین این سی بیلها سی بیل اریتره در ساحل آسیای کوچک و نزدیک کیوسChios به پیشگوای مشغول بود. همین سی بیل است که به کوم مهاجرت و داستانهای بسیاری از عمر طولانی او نقل میشود. در روایتی آپولو به اندازه دانه های شنی که سی بیل در دست میگیرد بدو فرصت زنده بودن میدهد و این بدان شرط است که سی بیل هرگز به ارتیره باز نگردد و سی بیل موافقت میکند. این موافقت ادامه دارد تا زمانی که سی بیل از زادگاه خود نامه ای دریافت میکند که مردمان ارتیره آن را با خاک ارتیره مهر کردهاند و سی بیل بدین روایت با دیدن آن مهر بی درنگ میمیرد. در روایتی دیگر بدان شرط که سی بیل همیشه دوشیزه بماند آپولو بدو عمری دراز ارزانی میکند. سی بیل اما از دختر ماندن دوری میجوید و چنین است که در گذر عمر و با گذر زمان کوچک و کوچکتر میشود و زمانی میرسد که جثهی او به اندازه جثه زنجره ای است و او را در قفس میکنند و بر دیوار معبد آپولو در کوم میآویزند. در چنین هیأتی است که کودکان سی بیل را در قفس آزار میدهند و وقتی از سی بیل میپرسند «سی بیل چه میخواهی؟» سی بیل که از زنده بودن خسته شده بود میگفت: «میخواهم که بمیرم.»
سی بیل کومه ای در کتاب ششم ویرژیل، انه (ایناس) را به جهان زیرین راهنمایی میکند و این گویای آن است که نفوذ او در سرزمین رومنها دیرگاهی پیش ازاین آغاز شده است.
میگویند به هنگام شهریاری تارکن Tarquin بود که سی بیل به روم رفت و نه مجموعه پیشگوای را به این شهریار عرضه میکند و تارکن به سبب گرانی حاضر به خرید این کتاب نشد و هر بار که تارکن بهای پیشنهادی سی بیل را رد میکرد سی بیل سه کتاب از مجموعهی نه کتاب را در آتش میافکند. در سومین بار سرانجام تارکن سه کتاب آخر را خرید و آنها را به معبد کاپیتول ژوپیتر داد و سی بیل بعد ازاین ماجرا ناپدید شد. به هنگام جمهوری و تا زمان فرمانروایی اگوست این کتابها نفوذ سیاری در دین رمی داشت و با پیدایی هر مشکل برای پیشگویی بدان روی میآوردند و گروهی مأمور نگهداری و استفاده از این آثار بودند. به روایتی نفوذ سی بیل به 493 پیش از میلاد باز میگردد و در آن زمان معبد خاصی در جوار معبد آپولو برای وی ساخته بودند و این معبدی بود که به سه خدای یونانی یعنی دمتر، لاسوس و پرسفونه اختصاص داشت. لاسوس پسر دمتر یا پرسفونه و به روایتی همسر دمتر و توجهی ازاین دست بازگوی اهمیت این سه خدا و چیزی است که روم را با الوزیس و راز انگیزترین مراسم آیینی یونانی مربوط میسازد.
شبستان مأمن سی بیل کومه ای هنوز هم برای بازدیدکنندگان معبد او رازانگیز و یادآور دگراندیشیهایی است که طی آن به هنگام فراموشی خدایی کهن خدایی دیگر جایگزین او میشد؛ و هم از این طریق که هرمس و پوزایدون در روم پذیرفته شدند؛ و اسکلیپوس از پسران آپولو نیز خدای شفابخش یونانی و خدایی بود که پس از پذیرفته شدن دررم اسکولاپوس نام یافت.
در سال 399 پیش از میلاد و به هنگام شیوع بیماری مهلکی مراسم آیینی جدیدی رواج یافت که پیش ازاین از آن نشانی نبود. در این مراسم برخاسته از کتاب سی بیل مراسم هشت روزه ای به نام لکتیسترنیوم Lectisternium برپا و طی آن مراسم تقدیس سه جفت از خدایان لاتن – یونانی در خارج از معبد و کنار میزی پر از غذا و نوشیدنی به تماشا نهاده شد. مراسم آیینی و جشنهای بیرون از معابد به سبب شرکت مردم دراین مراسم نشاط انگیز و با نوآوری همراه بود. در گذر زمان و در این زمینه مراسم دیگری توسط مردم شکل گرفت که در آن زنان و مردان و کودکان آراسته به تاج گل و شاخههایی از درخت غار پیرامون معبد میچرخیدند و این مراسم همراه با ندبه و خواندن دعا و به هنگام نیاز انجام میشد. این مراسم تدارک The Supplication نام داشت و غالباً با مراسم لکتستریوم همراه و از ویژه گی این دو رسم شرکت مردم در مراسم و جشنی بود که اجرای آن فقط خاص کاهنان نبود و نوآوریهای مردم شکل این جشن را تغییر میداد.
نبرد آنیبال یا دومین نبرد قرطاجنه در 218-210 پیش از میلاد که نبرد فرد علیه دولت نام گرفته خاستگاه تغییری بنیادی در تاریخ روم بود. پریشانی و تنشهای جنگ مراسم ژوسدیوینیوم jusdivinium و چهره برخی از خدایان را مخدوش و شرایط را به گونه یی بود که مردم را به ره نمودهای جدیدی کشانید. چنین بود که مردم و کاهنان دیگر باز به پیشگویی و آثار سی بیل بازگشتند. در سال 349 پیش از میلاد با اتکای به این آثار مراسمی که
لودی سنیچی Ludiscenici یا نمایش خیابانی نام داشت رواج یافته و این زمانی بود که مردم و کاهنان از این مراسم برای دفع طاعون بهره جسته بودند و اکنون در 217 پیش از میلاد، بعد از شکست دریاچه تراسمن بازیهای دیگری بدین مراسم افزوده شده بود. در این مراسم گلادیاتورها برای زدودن تحقیر شکست شرکت کردند و این رسمی خشن و اتروسکی بود که پیش از این طی آن اتروسک ها بردگان را بر گور ارباب میکشتند و تفاوت این کار با کشتن انسان چون حیوانات دراین بود که بردگان را به کشتن یکدیگر وا میداشتند. استفاده از نبرد گلادیاتورها درانجام مراسم آیینی نخستین بار در 264 پیش از میلاد در روم انجام شد. در مراسمی خشنتر که بی تردید خاستگاه اتروسکی داشت از مراسمی یاد میشود که طی آن در فوروم بواریوم، مکان انجام نبرد گلادیاتورها، زن و مردی یونانی و زن و مردی گال را زنده به گور کردند. لوی Levi، تیتوس لیویوس مورخ رومی 17-50 پیش از میلاد، از این مراسم با تنفر یاد میکند و از اثرپلینی Peliny، نویسنده سده اول میلادی روم، و درج دعای این مراسم قربانی در کتاب او در مییابیم که این مراسم تا زمان او نیز ادامه داشته است.
نمودهایی از این گونه در تاریخ روم فراوان و گویی طیفی غریب از شنهای خون رنگ مناطق آتش فشان یا بارانی از خون بود که بر مردمان فرو میبارید و آنان را به هیأت تندیسهای سِتان افتاده در زیر گدازه های آتش فشانی پدیدار میساخت و در چنین شرایطی بود که اگر با عنایت به حیواناتی که با دو سر زاده میشدند یا پرندگانی که جگر نداشتند! به پیشگویی میپرداخت. در چنین شرایطی هر نمود عادی میتوانست به هیأتی غریب و نادر مورد توجه اگر قرار گیرد و هر نمود شگفت انگیزی در این راه اخطار پیشامدی بود که در راه بود. چنین است که مورخ میانه روی چون پلوتارخ یا آمیانوس Ammianus، مارسلینوس مورخ رومی 398-325 میلادی، که خود سرباز بود در سراسر آثار خود از رویدادهای نادری یاد میکنند که در درک تاریخ روم ارزشمند است. بسیاری از این رخدادهای غریب با تولد [و گاه با مرگ] یکی از بزرگان همراه است و در پایان دوره امپراتوری نویسنده کتابی را تألیف میکند که دربردارندهی این رویدادهای نادر و اکنون در شناخت مردم روم اثری ارزنده است.
سخن گفتن ازاین ماجراهای غریب گویای آشفته شدن نظم پیشین و آشفتگی مردمان روم و با این همه چنین روندی خاستگاه نوآوری در انجام مراسم آیینی بود: نخست پیدایی مراسم آیینی لکتیسترینوم و سوپلیکاسیون در جهت به نمایش نهادن تندیس خدایان و شرکت مردان و زنان و کودکان همپای کاهنان در مراسم به تماشا نهادن دوازده خدای یونانی و رومی و دوم از بین رفتن تمایز بین خدایان خود و بیگانه و به سرآمدن دوره انحصاری آیین روم و تبدیل آن به آیینی است که نه رمی است و نه یونانی رمی.
در 205 پیش از میلاد حرکتی بنیادگرای که مشکل میتوان برای آن توجیهی یافت شکل گرفت و دراین زمینه شاید بتوان گفت که این روند گویای نفوذ عمیق آسیا و شرق بر روم و یونان بود. [به روایت پوزایناس سی بیل که در بابل، سابهSabbe دختر بروسوسBerosos و اریمانتهErymanthe و خاستگاهی عبری داشت]. در سال 205 پیش از میلاد پس از بارش رگبار سنگین و غیرعادی سنگ ریزه از آسمان دیگر بار کتابهای سی بیل مورد مشورت قرار گرفت و پیشگو رها شدن از شر آنیبال را که هنوز در ایتالیای جنوبی بود در آوردن «بزرگ مادر» به روم دانست. بزرگ مادر خدابانویی آسیایی بود که در پسینوس Pessinus واقع در گالاتیا Galatia در نزدیکی آنکارای کنونی نیایش میشد در آوریل سال 206 پیش از میلاد بزرگ مادر و آن چه آن را سی بل Cybel شرقی مینامیدند به هیأت شهاب سنگی سیاه یا آسمانی به روم رسید. این شهاب سنگ را شهریار آتالوس اول Altalus I، [شهریار پرگاموم از مستعمرات یونان در آسیای غربی 197- 241 ق. م]، به روم فرستاد و در این زمینه پیشنهاد کرد این شهاب سنگ در قسمت شرقی روم و در معبد سی بیل نگهداری شود. پیشگوی دلفی نیز این کار را تأیید و فرمانده بزرگ سیپو Scipio [یا پابلیوس کرنلیوس سیپو که آنیبال را شکست داد] نیز این نظر را پذیرفت.
زمانی که این شهاب سنگ یا خدابانوی آسیایی به بندر اوستیا Ostia رسید فرمانده رومی سیپو به عرشه کشتی رفت و شهاب سنگ را نجیبترین کدبانوی انتخابی در سودای ارتباط با سرزمین تروا به ساحل آورد و این خدابانو به پالاتن و معبد پیروزی انتقال یافت. از این سال به بعد هر سال روز چهارم آوریل مراسمی آیینی به نام لودی مگالنز مگاله Ludi Megalses Megale از جانب خانواده های بزرگ اریستوکرات در سودای پیوند با تروا برگزار میشد. پس از این ماجرا سال بعد بدان سان که کتاب سی بیل پیش گویی کرده بود آنیبال ایتالیا را ترک کرد و هرگز بازنگشت.
بزرگ مادر نخستین خدای شرقی بود که در روم مورد توجه قرار گرفت و آخرین پناهگاهی بود که کتابهای سی بیل رومیان را بدان سوی سوق داد. با گسترش کیش باکوس و جشنهای دیونیزوس که توسط خواجه کاهن ها و زنان و جوانان برپا میشد سنای روم [در 186 پیش از میلاد] شرکت مردم در این جشنها را به دلیل انحراف جوانان تحریم و نیایش باکوس نه در روم که در سرزمینهای دیگر وابسته به روم نیز ممنوع شد. این جشنها توسط امیران اتروریاپی از طریق بندرهای مستعمره یونان به روم راه یافته و به گونه ای خطرناک گسترش یافته بود.
منع پیروی از کیش باکوس بی تردید مؤثر بود اما بیست و چهار سال بعد سنا فرمان پیشین را منسوخ و در گذر زمان سدها و حصارها از میان رفت و ورود کیشهای شرقی از آسیا مصر و ازآن شمار آیین یهود و مسیحیت را تسهیل کرد. رویکرد به کیش دیونیزوس و جشنهای پرهیجان آن ناشی از هیجان گرایی بود اما مشابهت خدایان رومی و یونانی موجب رویکرد به فلسفه یونان و پیدایی فرهیختگانی شد که از آیینهای پر زرق و برق گریزان و آرامش را در این نظامها جستجو میکردند.
منبع:پرون، استیوارد؛ (1381) شناخت اساطیر روم، ترجمه باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ نخست.
فرایند اقتباس و هم خوانی حتی بیش از تولد جمهوری روم آغاز شده بود. از پیدایی مینرو Minerva پیش از این سخن گفتیم. مینرو خدایی اتروسکی و بسیاری را نظر براین است که این خدابانو ایتالیایی است. دو کیش مهم یونانی یعنی هراکلس Heracles و دیوسکور Dioskoura ها یعنی کاستور Castor و پولوکس در دوره های بسیار مهم یونانی از طریق ایتالیا و شهرهای لاتن و رابطه تجاری با یونان به روم راه یافت، که دین همراه تجارت دست به دست میرود. بدین سان این کیشها در گذر زمان و به شکل غیر مستقیم به روم راه یافتند: هراکلس در عصر عتیق قوی مرد بود بدان سان که در داستانهای تخیلی علمی معاصر انسانهایی از این دست هستی مییابند. هراکلس نیم خدا اما انسانی چون دیگران و شیدای زن و شراب و توانایی آن را داشت که از نتیجهی زیاده روی دراین شیدایی سالم بماند. هراکلس در سرزمینهای لاتن، هرکول Hercules نام میگیرد و نخستین خاستگاه او دراین حوزه تیبور Tibur (تی وُلی Tivoli) و جایی است که از طریق بازرگانان به روم راه مییابد.
کیش کاستور و پولوکس از طریق توسکولوم Tusculum و بلندای تپهی فراسکاتی Frascati از مناطق زیبای روستایی زادگاه سیرو به روم راه یافت. این کیش در روایتی از 499 پیش از میلاد و زمانی که دو قلوی آسمانی دیوسکور کنار رومنها علیه قوم لاتن و تارکوین Tarquin در کنار دریاچه رژیلوس جنگیدند و خبر پیروزی را به روم آوردند بدین شهر رسید. بدین روایت دیوسکورها با اسبان بالدار خود در لاسوس ژورتورنه از دریاچه گذشتند و چنین بود که در 488 ستایشگاهی به افتخارآنان بر پا شد. لاسوس سنگ راست گوشه ای است که آب انبار است و هنوز هم ساختار آن بر جای مانده. سه ستون از این معبد یا ستایشگاه که از جانب اگوستوس برای سومین بار بازسازی شد برپاست. کاستور و پولوکس با تجارت پیوند داشتند و یک مرکز توزین در جوار معبد آنان قرار داشت.
دیرگاهی مردمان اتروسک در دین رومنها تأثیر داشتند و ازاین طریق بود که رمیها نخستین اطلاعات خود را از دین و فلسفه یونان دریافت کردند و بدین سان از اهمیت دوگانه در تحول تجارب آیینی رومیان برخوردار بودند. این که اتروسک ها نخستین مهاجران آسیایی یا ترکیبی از ذخایر فرهنگ عصر آهن ایتالیایی شمالی، ویلانوا Villanova، و عصر نئولتیک یا نوسنگی بود آن چه روشن است این است که مردمان اتروسک نخستین کسانی بودند که با محیط و فرهنگ یونانی آشنا شدند. بازمانده گورهای این مردمان دربردارنده دست سازهای متأثر از نفوذ یونان و نیزظروف بسیار زیبای یونانی است. تماس آنان با یونان و فرمانروایی محدود آنان بر روم انتقال فرهنگ یونانی به سرزمینهای جنوب تیبر را تسهیل کرد، که رومنها ساختاری داشتند که آن چه را برای آنان مفید بود میپذیرفتند. نقاشی آرامگاه های اتروسکی دربردارنده نمودهایی است که تاریخ باستان چاپ کمبریج (جلد 8 صفحهی 449) آن را دینی شیطانی میخواند؛ و بدین روایت: «هیچ اثری از تأثیرگذاری مستقیم این دین وحشت در ادبیات و هنر روم نیست و ترس کیفر بعد از مرگ و آن چه لوکرسیوس از آن سخن میگوید چیزی بیش از تاثر هشیارانه و مستقیم از منابع یونانی است. آن چه رومنها از اتروسک ها گرفتند دو چیز بود: ساختن معابد و بعد مراسم و آداب تفائل و پیشگویی.»
در نخستین دید ایجاد معابد تاثری بی زیان و موجب ایجاد نیایشگاههایی با بامهای روستایی شد. اما با ایجاد معبد تمثال خدایان نیز بدین معابد راه یافت و به روایتی از وارو [مارکور ترنتیوس واود 27-116؟ پیش از میلاد فرهیخته و نویسنده رومی] تا 170 سال این معابد به هیأت آرامگاههایی بود که در آن جا به روایت از اگوستین قدیس «رومنها خدایان اتروسک را تا زمان نخستین شهریار اتروسک بدون وجود تندیسی دراین آرامگاهها نیایش میکردند.» کهنترین معبد رمی معبد کاپیتول بود که به روایتی به هنگام فرمانروایی تارکونیوس Tarquinius [ 510- 534 شهریار رمی] ایجاد و در سال اول جمهوری یعنی 509 پیش از میلاد گشایش یافت. این معبد به شیوه معماری اتروسک ها و به نیایش ژوپیتر، ژونو و مینرو اختصاص داشت و تندیسی از ژوپیتر درآن دیده میشد. از همین تاریخ است که روند گرایش به خدایان دارای هیأت انسانی و انسان ریخت گرایی به جای آنیمیسم و جان گرایی شتاب مییابد و قرنها بعد است که بعد از تلاش جانکاه فلاسفه یونان و خداشناسی یهودی – مسیحی این روند معکوس میشود و با گذر زمان ترس رومیان از این خدایان کمتر و متوجه نومن هایی میشود که توانایی آنان ازخدایان انسان ریخت و دارای تندیس بیشتر بود.
بخش دیگر دین رمی که از جانب اتروسک ها نظم یافت پیشگویی و تفأل بود. به هنگام جمهوری مدرسه اگر Augur ها، بدان سان که رمیها آن را بدین نام مینامیدند. دارای طلاب و کاهنانی بود که در فرهنگ مردم و دین رمی تخصص مییافتند. تاریخ ایجاد این مدرسه به بعد از 300 پیش از میلاد باز میگردد و آن را به رومولوس نسبت میدادند و نه عضو داشت. این که واژه اگر از ریشه اُو Av به معنی پرنده یا از ریشه ای گرفته شده که نام اوگوستوس نیز از آن ریشه بود هر چه هست تردیدی نیست که دگرگونیهای اگری در گذر زمان از اتروسک متأثر و با پرندگان پیوند داشت. اووید میگوید رومولوس و رموس مکان ایجاد روم را از طریق تفأل با پرنده مشخص کردند، و در جمهوری روم سخن از پرندگان بسیار است. در شعر اووید میخوانیم که: magna fides avium est, experianur avas «بیا پرندگان را بیازماییم که آیین بزرگ نهفته در پرندگان است. پرندگان را بیازماییم چونان که هستند، هنگامی که آب مینوشند یا از نوشیدن باز میایستند، جایی که مینشینند، صداهایی که بر میآورند.» که ازاین دید از چنین نمودهایی است که خواست آسمان را میتوان دریافت که آسمان پروازگاه پرندگان است. نزد اتروسک ها یکی دیگر از انواع تفأل و پیشگویی بررسی اندرونه ی حیوان قربانی شده و رومیان در بسیاری از موارد به هنگام نیاز به پیشگویی از پیشگویان اتروسک بهره میجستند؛ و یکی دیگر از راه های پیشگویی اتروسک ها تفسیر آذرخش بود.
پیشگوای از جانب اوگری (پیشگو) یا از راه های دیگر در جهت اطمینان در همراهی خدایان با اراده نیازمند به پیشگویی انجام میگیرد و نگرشی آیینی است. از آن جا که پیشگویی با رویدادی در آینده پیوند دارد چگونگی این رویداد بر دو گونه است: الف- رویداد نامطلوب که پیشگو ممکن است نسبت بدان تجابل کند. ب-رویداد مطلوب که غالباً این رخداد مورد توجه پیشگو است و اطمینان شهریار و فرمانده نیازمند به پیشگویی را فراهم میآورد. چنین کاری بی تردید تأثیری مخرب بردین رمی داشت و چنین رویکردی موجب ترویج خرافات و رانش در جهت پیدایی دینی سیاسی بود.
رومیان فرهیخته دیدی بدبینانه بدین رویکرد داشتند. در نمودی ازاین دست لوی Livy در 293 در مخالفت با یکی از مرغداران پیشگو به نام پولاری از تفأل مطلوب متکی به نوع دانه برچیدن مرغان پولاری به کنسول سخن میگوید و برادرزاده کنسول که از مطلوب نبودن تفأل آگاه است کنسول را از ماجرا آگاه و هم بدین دلیل پولاری را در صف اول جنگجویان قرار میدهد و پولاری کشته میشود.
در روایتی چندی بعد در 249 پیش از میلاد کلودیوس و همتای او ژوینوس تفأل نامطلوب مرغان را نادیده میگیرند و در نبرد دریایی شکست مییابند و کلودیوس مرغان را در آب خفه میکند. در توجه بدین خرافات در گزارشی علت شکست فلامینوس از آنیبال در دریاچه تراسمن (در سال 217 پیش از میلاد) آن است که فلامینوس بدون تفأل و انجام مراسم ایینی روم را برای شرکت در جنگ پشت سر میگذارد و از سوی دیگر مارسیلوس معاصر فلامینوس نتیجه تفأل با آذرخش را که بر نوک نیزهی سربازان پدیدار میشود نادیده میگیرد و از سرنوشت تلخ همتای خود دوری میجوید.
سال 193 پیش از میلاد در روم سال زمین لرزه های پی در پی و چندان این ماجرا تکرار میشود که جلسات سنای روم به علت انجام مراسم کفاره دادن به تعویق میافتد و سرانجام سنا از گزارشگران میخواهد در هر روز فقط یک زلزله را گزارش دهند و این گویایی آن است که رومیها از چنین مراسمی خسته شدهاند.
تفاخر و موهوم پرستی دو دشمن حقیقی دین و هم بدین دلیل است که در تاریخ جهان باستان چاپ کمبریج میخوانیم که «اهمیت اتروسک ها در تاریخ روم اندک اما تأثیرآنان در توجه به انسان ریخت گرایی خدایان و موهوم پرستی در رویکرد به پیشگویی مخرب بود.» رومنها در توجه به کیش کشوری خویش عناصر دیگری را نیز از اتروسک ها گرفتند. اتروسک ها شش خدا و شش خدابانو را که ژوپیتر را در کارهای بزرگ وی و به ویژه در زمینه نزول آذرخش یاری میکردند، نیایش مینمودند و مجموعه این خدایان همانند شورای جنگی بود. رومنها با عنایت به این خدایان و دوازده خدای هلنی خدایان خویش را برگزیدند و اینان خدایانی بودند که ما از طریق اساطیر یونان با آنان آشنا و گاه آنان را با خدایان رمی اشتباه میکنیم.
پس از یگانه شدن این خدایان مردخدایان و خدابانوان رمی انسان ریخت تر و روایتهای افسانه ای همتایان آنان اینک به روایت رمی بدل شده بود.
در جمع خدایان یاد شده تنها یک خدا در یونان و روم هم نام اند و این خدا همانا آپولو جذابترین و الهام بخش ترین خدایان این جمع و این بدان دلیل است که این خدا از خدایان کوم Cumea در حاشیه شمالی خلیج ناپل از مستعمرات کهن یونان است. کوم یا کومه به سبب نیایش آپولو و پیشگوی معروف آن سی بیل Sybil شهرت بسیار داشت.
نخستین سی بیل دختر نجیب زاده ای از تروا است، و این بدان دلیل است که رومنها افسانه های مربوط به تروا را بر روایتهای یونانی ترجیح میدادند و خاستگاه این روایتها را به زمان هومر و پیش از او باز میگردانیدند. رومیان به داستان پناهندگان و آوارگان تروایی علاقه مند و در قله این شاه پورها انه یا ایئناسAenesa قرار دارد. سی بیلها به خواست آپولو از موهبت پیشگویی برخوردار و مهمترین این سی بیلها سی بیل اریتره در ساحل آسیای کوچک و نزدیک کیوسChios به پیشگوای مشغول بود. همین سی بیل است که به کوم مهاجرت و داستانهای بسیاری از عمر طولانی او نقل میشود. در روایتی آپولو به اندازه دانه های شنی که سی بیل در دست میگیرد بدو فرصت زنده بودن میدهد و این بدان شرط است که سی بیل هرگز به ارتیره باز نگردد و سی بیل موافقت میکند. این موافقت ادامه دارد تا زمانی که سی بیل از زادگاه خود نامه ای دریافت میکند که مردمان ارتیره آن را با خاک ارتیره مهر کردهاند و سی بیل بدین روایت با دیدن آن مهر بی درنگ میمیرد. در روایتی دیگر بدان شرط که سی بیل همیشه دوشیزه بماند آپولو بدو عمری دراز ارزانی میکند. سی بیل اما از دختر ماندن دوری میجوید و چنین است که در گذر عمر و با گذر زمان کوچک و کوچکتر میشود و زمانی میرسد که جثهی او به اندازه جثه زنجره ای است و او را در قفس میکنند و بر دیوار معبد آپولو در کوم میآویزند. در چنین هیأتی است که کودکان سی بیل را در قفس آزار میدهند و وقتی از سی بیل میپرسند «سی بیل چه میخواهی؟» سی بیل که از زنده بودن خسته شده بود میگفت: «میخواهم که بمیرم.»
سی بیل کومه ای در کتاب ششم ویرژیل، انه (ایناس) را به جهان زیرین راهنمایی میکند و این گویای آن است که نفوذ او در سرزمین رومنها دیرگاهی پیش ازاین آغاز شده است.
میگویند به هنگام شهریاری تارکن Tarquin بود که سی بیل به روم رفت و نه مجموعه پیشگوای را به این شهریار عرضه میکند و تارکن به سبب گرانی حاضر به خرید این کتاب نشد و هر بار که تارکن بهای پیشنهادی سی بیل را رد میکرد سی بیل سه کتاب از مجموعهی نه کتاب را در آتش میافکند. در سومین بار سرانجام تارکن سه کتاب آخر را خرید و آنها را به معبد کاپیتول ژوپیتر داد و سی بیل بعد ازاین ماجرا ناپدید شد. به هنگام جمهوری و تا زمان فرمانروایی اگوست این کتابها نفوذ سیاری در دین رمی داشت و با پیدایی هر مشکل برای پیشگویی بدان روی میآوردند و گروهی مأمور نگهداری و استفاده از این آثار بودند. به روایتی نفوذ سی بیل به 493 پیش از میلاد باز میگردد و در آن زمان معبد خاصی در جوار معبد آپولو برای وی ساخته بودند و این معبدی بود که به سه خدای یونانی یعنی دمتر، لاسوس و پرسفونه اختصاص داشت. لاسوس پسر دمتر یا پرسفونه و به روایتی همسر دمتر و توجهی ازاین دست بازگوی اهمیت این سه خدا و چیزی است که روم را با الوزیس و راز انگیزترین مراسم آیینی یونانی مربوط میسازد.
شبستان مأمن سی بیل کومه ای هنوز هم برای بازدیدکنندگان معبد او رازانگیز و یادآور دگراندیشیهایی است که طی آن به هنگام فراموشی خدایی کهن خدایی دیگر جایگزین او میشد؛ و هم از این طریق که هرمس و پوزایدون در روم پذیرفته شدند؛ و اسکلیپوس از پسران آپولو نیز خدای شفابخش یونانی و خدایی بود که پس از پذیرفته شدن دررم اسکولاپوس نام یافت.
در سال 399 پیش از میلاد و به هنگام شیوع بیماری مهلکی مراسم آیینی جدیدی رواج یافت که پیش ازاین از آن نشانی نبود. در این مراسم برخاسته از کتاب سی بیل مراسم هشت روزه ای به نام لکتیسترنیوم Lectisternium برپا و طی آن مراسم تقدیس سه جفت از خدایان لاتن – یونانی در خارج از معبد و کنار میزی پر از غذا و نوشیدنی به تماشا نهاده شد. مراسم آیینی و جشنهای بیرون از معابد به سبب شرکت مردم دراین مراسم نشاط انگیز و با نوآوری همراه بود. در گذر زمان و در این زمینه مراسم دیگری توسط مردم شکل گرفت که در آن زنان و مردان و کودکان آراسته به تاج گل و شاخههایی از درخت غار پیرامون معبد میچرخیدند و این مراسم همراه با ندبه و خواندن دعا و به هنگام نیاز انجام میشد. این مراسم تدارک The Supplication نام داشت و غالباً با مراسم لکتستریوم همراه و از ویژه گی این دو رسم شرکت مردم در مراسم و جشنی بود که اجرای آن فقط خاص کاهنان نبود و نوآوریهای مردم شکل این جشن را تغییر میداد.
نبرد آنیبال یا دومین نبرد قرطاجنه در 218-210 پیش از میلاد که نبرد فرد علیه دولت نام گرفته خاستگاه تغییری بنیادی در تاریخ روم بود. پریشانی و تنشهای جنگ مراسم ژوسدیوینیوم jusdivinium و چهره برخی از خدایان را مخدوش و شرایط را به گونه یی بود که مردم را به ره نمودهای جدیدی کشانید. چنین بود که مردم و کاهنان دیگر باز به پیشگویی و آثار سی بیل بازگشتند. در سال 349 پیش از میلاد با اتکای به این آثار مراسمی که
لودی سنیچی Ludiscenici یا نمایش خیابانی نام داشت رواج یافته و این زمانی بود که مردم و کاهنان از این مراسم برای دفع طاعون بهره جسته بودند و اکنون در 217 پیش از میلاد، بعد از شکست دریاچه تراسمن بازیهای دیگری بدین مراسم افزوده شده بود. در این مراسم گلادیاتورها برای زدودن تحقیر شکست شرکت کردند و این رسمی خشن و اتروسکی بود که پیش از این طی آن اتروسک ها بردگان را بر گور ارباب میکشتند و تفاوت این کار با کشتن انسان چون حیوانات دراین بود که بردگان را به کشتن یکدیگر وا میداشتند. استفاده از نبرد گلادیاتورها درانجام مراسم آیینی نخستین بار در 264 پیش از میلاد در روم انجام شد. در مراسمی خشنتر که بی تردید خاستگاه اتروسکی داشت از مراسمی یاد میشود که طی آن در فوروم بواریوم، مکان انجام نبرد گلادیاتورها، زن و مردی یونانی و زن و مردی گال را زنده به گور کردند. لوی Levi، تیتوس لیویوس مورخ رومی 17-50 پیش از میلاد، از این مراسم با تنفر یاد میکند و از اثرپلینی Peliny، نویسنده سده اول میلادی روم، و درج دعای این مراسم قربانی در کتاب او در مییابیم که این مراسم تا زمان او نیز ادامه داشته است.
مردخدایان رومی |
مرد خدایان یونانی |
ژوپیتر |
زئوس |
نپتون |
پوزایدون |
مارس |
آرس |
آپولو |
آپولو |
وولکان |
هفایئستوس |
مرکوری |
هرمس |
خدابانوان رومی |
خدابانوان یونانی |
ژونو |
هرا |
مینرو |
آتنا |
دیانا |
آرتیمس |
ونوس |
افرودیت |
وستا |
هستیا |
سخن گفتن ازاین ماجراهای غریب گویای آشفته شدن نظم پیشین و آشفتگی مردمان روم و با این همه چنین روندی خاستگاه نوآوری در انجام مراسم آیینی بود: نخست پیدایی مراسم آیینی لکتیسترینوم و سوپلیکاسیون در جهت به نمایش نهادن تندیس خدایان و شرکت مردان و زنان و کودکان همپای کاهنان در مراسم به تماشا نهادن دوازده خدای یونانی و رومی و دوم از بین رفتن تمایز بین خدایان خود و بیگانه و به سرآمدن دوره انحصاری آیین روم و تبدیل آن به آیینی است که نه رمی است و نه یونانی رمی.
در 205 پیش از میلاد حرکتی بنیادگرای که مشکل میتوان برای آن توجیهی یافت شکل گرفت و دراین زمینه شاید بتوان گفت که این روند گویای نفوذ عمیق آسیا و شرق بر روم و یونان بود. [به روایت پوزایناس سی بیل که در بابل، سابهSabbe دختر بروسوسBerosos و اریمانتهErymanthe و خاستگاهی عبری داشت]. در سال 205 پیش از میلاد پس از بارش رگبار سنگین و غیرعادی سنگ ریزه از آسمان دیگر بار کتابهای سی بیل مورد مشورت قرار گرفت و پیشگو رها شدن از شر آنیبال را که هنوز در ایتالیای جنوبی بود در آوردن «بزرگ مادر» به روم دانست. بزرگ مادر خدابانویی آسیایی بود که در پسینوس Pessinus واقع در گالاتیا Galatia در نزدیکی آنکارای کنونی نیایش میشد در آوریل سال 206 پیش از میلاد بزرگ مادر و آن چه آن را سی بل Cybel شرقی مینامیدند به هیأت شهاب سنگی سیاه یا آسمانی به روم رسید. این شهاب سنگ را شهریار آتالوس اول Altalus I، [شهریار پرگاموم از مستعمرات یونان در آسیای غربی 197- 241 ق. م]، به روم فرستاد و در این زمینه پیشنهاد کرد این شهاب سنگ در قسمت شرقی روم و در معبد سی بیل نگهداری شود. پیشگوی دلفی نیز این کار را تأیید و فرمانده بزرگ سیپو Scipio [یا پابلیوس کرنلیوس سیپو که آنیبال را شکست داد] نیز این نظر را پذیرفت.
زمانی که این شهاب سنگ یا خدابانوی آسیایی به بندر اوستیا Ostia رسید فرمانده رومی سیپو به عرشه کشتی رفت و شهاب سنگ را نجیبترین کدبانوی انتخابی در سودای ارتباط با سرزمین تروا به ساحل آورد و این خدابانو به پالاتن و معبد پیروزی انتقال یافت. از این سال به بعد هر سال روز چهارم آوریل مراسمی آیینی به نام لودی مگالنز مگاله Ludi Megalses Megale از جانب خانواده های بزرگ اریستوکرات در سودای پیوند با تروا برگزار میشد. پس از این ماجرا سال بعد بدان سان که کتاب سی بیل پیش گویی کرده بود آنیبال ایتالیا را ترک کرد و هرگز بازنگشت.
بزرگ مادر نخستین خدای شرقی بود که در روم مورد توجه قرار گرفت و آخرین پناهگاهی بود که کتابهای سی بیل رومیان را بدان سوی سوق داد. با گسترش کیش باکوس و جشنهای دیونیزوس که توسط خواجه کاهن ها و زنان و جوانان برپا میشد سنای روم [در 186 پیش از میلاد] شرکت مردم در این جشنها را به دلیل انحراف جوانان تحریم و نیایش باکوس نه در روم که در سرزمینهای دیگر وابسته به روم نیز ممنوع شد. این جشنها توسط امیران اتروریاپی از طریق بندرهای مستعمره یونان به روم راه یافته و به گونه ای خطرناک گسترش یافته بود.
منع پیروی از کیش باکوس بی تردید مؤثر بود اما بیست و چهار سال بعد سنا فرمان پیشین را منسوخ و در گذر زمان سدها و حصارها از میان رفت و ورود کیشهای شرقی از آسیا مصر و ازآن شمار آیین یهود و مسیحیت را تسهیل کرد. رویکرد به کیش دیونیزوس و جشنهای پرهیجان آن ناشی از هیجان گرایی بود اما مشابهت خدایان رومی و یونانی موجب رویکرد به فلسفه یونان و پیدایی فرهیختگانی شد که از آیینهای پر زرق و برق گریزان و آرامش را در این نظامها جستجو میکردند.
منبع:پرون، استیوارد؛ (1381) شناخت اساطیر روم، ترجمه باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ نخست.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}