خدايان خاك چین


 

نویسنده: آنتونی کریستی
ترجمه: محمد حسین باجلان فرخی



 

كارگزاران منطقه‌ای
 

نقش خداي بزرگ آسمان همانند نقش خاقان بر زمين است و زماني كه وزير او قدرت می‌یابد زماني است كه وزيران در دربار خاقانان قدرت یافته‌اند، يا اين كه اين افسانه‌ها در زمان وزيري قدرتمند شكل گرفته است. در اين اسطوره‌ها خدايان زميني و گسترش يا محدود شدن حوزه فرمانروايي آنان از گسترش يا محدود شدن حوزه فرمانروايي خاقانان و خداي آسمان پيروي می‌کند.


شرح تصویر: تنديس شو – لائو (1) خداي طول عمر كه در اصل خدايي نجومي است و اداره يكي از هفتاد و پنج بخش حوزه فرمانروايي بزرگ فرمانروايي قله شرق با اوست. شولائو طول عمر هر فرد را در دفتر خويش رقم می‌زند و در مورد كودكان گاه با زاري والدين تصميم خود را تغيير می‌دهد. تصاوير و تندیس‌های اين خدا هميشه خندان و در اين جا نقش جثه تنديس همانند ديوار كوب هاي گران بهاي ابريشمي و نمونه‌ای از جبه‌های دربار خاقانان است. از زمان دودمان كانگ سي، موزه ويكتوريا و آلبرت.
با گذشت زمان [و با گسترش شهر و برخورد قدرت‌ها] جاي خدايان خاك به خدايان خندق و باروها و نقش يوهوانگ نيز به چنگ هوانگ (2) واگذار می‌شود. چنگ هوانگ در اين نقش مسئول زمين و ساكنان منطقه و نقش خداي خاك دوره فئودالي را به عهده دارد. چنگ هوانگ هر منطقه انسان را در برابر حيوانات موذي، درندگان، خشكسالي و سيل محافظت و صلح و آرامش را به مردمان ارزاني می‌دارد. بررسي وضع ارواح مردگان هر منطقه نيز از وظايف چنگ هوان آن منطقه است. در روايتي چنگ هوانگ خادم يا دربان جهان زيرين ين – لو (3) را احضار می‌کند تا از شر ايط مردگان قلمرو خويش در جهان زيرين آگاه شود. در اين روايت دو خادم شهريار جهان زيرين ارواح مردگان مورد پرسش چنگ هوانگ را به حضور او می‌آورند تا چنگ هوانگ را از صدق گفتار ين لو مطمئن سازند. يكي از پرسش‌های چنگ هوانگ از مرده به طول عمر مرده به هنگام زنده بودن مربوط می‌شود، كه از وظايف حوزه وزارت دونگ يودا – دي است. در اين روايت پس از بررسي مقدماتي اعمال مرده به هنگام زنده بودن قضاوت نهايي در اين زمينه به ين – لو و سرانجام شهريار مردگان يمه (4) واگذار می‌شود.


شرح تصویر: لي تاي – گواي (5) از مريدان لائو – دزو كه با ديدار استاد تن رها كرد و روان او ديگر بار در كالبد گدايي كه عصايي آهنين در دست داشت متولد شد و يكي از هشت دائوئيست جاودانه شد. طومار نقاشي دائوئي.


شرح تصویر: هشت دائو گراي جاودان كه جاودانگي آنان پاداشي است از شو – لائو خداي طول عمر. از کرنش‌های اين هشت جادوانه در تصوير چنين بر می‌آید كه آنان نيز از پايايي مقام خويش مطمئن نيستند. بشقاب چيني از دودمان فرمانروايي ون لي (6) ( 1573-1620).


شرح تصویر: رؤياي يك اره‌ات. مريد بي واسطه بودا می‌تواند با تامل به وارستگي و آراسته شدن به فضايل به سعادت دست يابد، سعادتي كه شبيه جاودانگي دائوئيسم و «به شبنم در شدن، يشم ناب شدن و در هواي كوهساران شناور شدن» است. هر ميرنده می‌تواند به مقام خدايي و مرتبه‌ای بهتر از مقام دنيوي خويش دست يابد. نقاشي طوماري بودايي از سده هيجده ميلادي.
خداي خندق و باروي هر منطقه خادمان خويش را از قلمرو خود برمي گزيند. در اين زمينه كارگزار موسوم به بولائو – يه (7) يعني سياه يا سياه جامه و هئي لائو – يه (8) يعني سفيد يا سفيد جامه مشهورتر و كار آنان انجام فرامين چنگ هوانگ در شب و روز است. هر چنگ هوانگ خدايان فرودستي را در خدمت خود دارد كه به تو- دي جن (9) مشهورند (و جن عنواني است كه به پائين ترين درجه خدايي اختصاص دارد).
به نقل از ماسپرو (10) خدايان پيرو چنگ هوانگ هر يك قلمروي خاص دارند كه از اين شمار است خداي روستاها، ميادين، خیابان‌ها، معابد، اماكن عمومي، مزرعه و جز آن. هر يك از اين خدايان داراي معبد، نيايشگاه و محراب خاص خويش است و درتوجه به اهميت و مقام اين خدايان آن كه معبد و محرابي ندارد در تابلويي با ذكر نام و عنوان نيايش می‌شود. نقش چنگ هوانگ و خدايان روستايي و شهري همانند و وظیفه‌ای شبيه به يكديگر دارند.


شرح تصویر: لونگ ( 11) يا اژدها روح مفيد باران، نماد نرينگي و يانگ كه در ابر و دريا مقام دارد. اژدهايان پنج گروهند: آسماني و پاسدار كاخ خدايان، روح و فرمانده باران و گاه سيل، زميني و مايه پاكي رود و دريا، پاسدار گنج‌ها، و نماد خاقاني. برخي از اژدهايان اين تصوير پنج چنگال و برخي چهار چنگال دارند. بشقاب چيني از دودمان فرمانروايي گانگ سي. موزه هنرهاي مترو پوليتن نيويورك.
نگهداري آمار مردمان و به خاطر سپردن نام مردگان نيز از وظايف چنگ هوانگ و كارگزاران اوست و بدين دليل است كه پس از مرگ هر فرد زنان خانواده در شب بعد از مرگ هر فرد به معبد می‌روند تا مرگ خويش خود را خبر دهند و اين مراسم با مويه و زاري و افكندن كاغذهاي سيمين و زرين رنگ در آتش همراه است. چنگ هوانگ و خدايان تابع او بدون شك خدايان جهان زیرینند كه همانند خداي خاك و با گذشت چند قرن بعد از پيدايي كيش مسيحيت تغيير شكل يافته و به روسی منطقه‌ای مبدل شدند و بعد در همان منطقه جنبه آسماني و خدايي يافتند. از ديد يك فرمانرواي چيني سده نوزده و به گفته او چنگ هوانگ در واقع فرمانرواي رؤساي منطقه و شادي بخش نيكوكاران و غمگين كننده بدكاران است و در توجه به افزايش مردمان، براي قرباني دادن، به خانواده‌های بي فرزند عنايتي خاص دارد و با گرفتن قرباني و فديه آنان را زايا می‌سازد. پيش از اين مردم در هفتمين ماه سال، و زماني كه می‌پنداشتند چنگ هوانگ و خدايان تابع او به بازديد قلمرو خود می‌پردازند، جشني براي ارواح درگذشتگان بي فرزند بر پا می‌ساختند و به پيشگاه خداي منطقه قرباني و فداییای بسيار تقديم می‌کردند.
چنگ هوانگ هر منطقه داراي مرتبه و مقامي در حد آن منطقه و وظيفه خويش و پيشوايي روحاني بود. چنگ هوانگ در اين مقام به هنگام مشكلات و براي يافتن حقيقت توسط مقامات محلي و گاه مردمان مورد مشورت قرار می‌گرفت. روايت چنگ هوانگ شهر ين چنگ (12) نمونه‌ای است از ياري جستن مردم از اين خدا: می‌گویند يتيمي بود كه او را عمو و عمه او بزرگ كردند. روزي يتيم متهم شد كه سنجاق طلاي عمه خود را دزديده است. پسرك يتيم براي اثبات بي گناهي به معبد رفت و در پيشگاه تنديس چنگ هوانگ سوگند خورد. می‌گویند وقتي پسرك يتيم با ديگران از معبد بيرون می‌رفت لغزيد و به زمين افتاد و هم به اين دليل خويشان او را گناهكار دانستند و از خود راندند. روزها و سال‌ها گذشت و پسرك با تقوا و پشتكار سرانجام به مقام ماندارين دست يافت. پس جوان به زادگاه خود بازگشت و براي يافتن حقيقت ماجرا به معبد رفت تا در آن جا بخوابد و با تأمل به علت آن ماجرا دست يابد. جوان در رؤياي خود جاي سنجاق طلا را كه در شكاف يكي از تخته‌های كفپوش اتاق عمه‌اش بود يافت. جوان به خانه رفت و جاي سنجاق را به عمه نشان داد و آنان از كار خويش شرمنده شدند. پس جوان به معبد بازگشت تا از خداي معبد تشكر كند و فداییای خود را به معبد تقديم كند. جوان به هنگام فديه دادن گفت: «تو موجب شدي كه من لغزيدم و فرو افتادم و ديگران مرا مقصر دانستند. اكنون فداییای مرا بپذير! شرمنده نيستي؟ تو را چهره‌ای نيست تا شرم را در چهره تو ببينم». هنوز كلام جوان به پايان نرسيده بود كه گچ چهره تنديس چنگ هوانگ فرو ريخت و با آن كه پس از اين ماجرا چهره تنديس را مرمت كردند گچ چهره فرو ريخت. می‌گویند روزي كه پسرك يتيم براي سوگند خوردن به معبد رفت خدا در معبد نبود و ارواح خبيث و بدخواه موجب لغزيدن و فرو افتادن پسرك شدند. اماهنوز هم خداي معبد را چهره‌ای نيست و پس از هر مرمت گچ چهره او فرو می‌ریزد.


شرح تصویر: گوان دي همراه با جانگ فئي در سمت راست و ليوبئي در سمت چپ. به سبب اداي سوگند وفاداري در باغ هلو به برادران باغ شكوفه هلو معروفند. جانگ فئي دژخيم يا قصاب را بلندي بالا دو و نيم متر، سرش چون سر پلنگ، ريشش چون ريش ببر، چشمانش گرد و صدايش چون تندر بود. نقاشي طوماري از نقاشي دائوگراي در سده هيجده ميلادي.

پاسداران خانه
 

دونگ يودا – دي و چنگ هوانگ پاسداران سرنوشت انسان و حيوان و ناظر بر اجراي سرنوشتي هستند كه خدايان بسياري آن را رقم می‌زنند. گفتيم كه هر خانه را خدايان متعددي است و از اين ميان برترين خدا، خداي آشپزخانه است كه در اصل از خدايان نظام دائوگرايي و در واقع بازرس و پليسي است كه وقايع خانوادگي را به دائوگراي بزرگ گزارش می‌کند. اين خدا را هر ماه دوبار فديه می‌دادند و اين فدیه‌ها را در برابر تصوير كاغذي او می‌نهادند. علاوه بر اين در آغاز سال نو فديه اين خدا از نوعي بود كه او را از گزارش خطاهاي خانوادگي باز می‌داشت.


شرح تصویر: اره‌ات يا لوهان سيزدهم با چهره رنج كشيده و وارسته. ارهت به معني وارسته و شاگرد بي واسطه بودا و مرد تمام بالاترين مرحله كمال در بوديسم هندي و بعد ذن – بوديسم است. كنده كاري بر سنگ در تالار لوهان هنگ جو، اين كنده كاري توسط نقاش و راهب معروف گوان سيو انجام يافته ( 832-912).
از گزارش‌ها چنين بر می‌آید كه اين خدا در دوره هان مورد توجه قرار گرفت. می‌گویند اين خدا در اصل به كوشش رهروي به نام لي شائو- جون كه از رهروان دائوگراي بود مورد توجه مردم قرار گرفت. ماجرا چنين بود كه لي شائو- جون توانسته بود با پاكدلي و پرهيزكاري نزد خداي آشپزخانه تقرب يافته و به جواني جاودان و بدون نياز به غذا دست يابد. رهرو بعد از اين ماجرا به دربار امپراتور سيائووو- دي (13) (140-86 پيش از ميلاد) راه يافت تا راز كيمياگري را، كه می‌پنداشتند خاقان هوانگ – دي بدان دست يافته بود، به خاقان بياموزد. شرط شائو- جو در آموزش كيمياگري به خاقان ترويج كيش نيايش خداي آشپزخانه و حمايت از اين خدا توسط خاقان بود. می‌گویند رهرو موفق شد خدا را بر خاقان متجلي سازد تا خاقان او را قرباني دهد و رهرو نيز اكسير جاودانگي و راز ساختن طلا را براي خاقان دريافت كند.


شرح تصویر: خداي پاسدارخانه در برابر شياطين. اين خدا سيمايي ترسبار داشت و يكي از مدافعان متعدد خطوط دفاعي خانه بود. نقش آجر سفالي پشت بام از دوره مينگ.
خاقان خداي آشپزخانه را قرباني داد اما رهرو نتوانست اكسير جاودانگي و راز كيمياگري را به چنگ آورد و بدين دليل امپراتور سخت خشمگين شد. رهرو براي جلب اعتماد خاقان تدبيري انديشيد و تدبير چنين بود كه روي تكه يشمي كلامي نوشت و يشم را به گاوي خورانيد و به خاقان گفت اگر شكم گاو را بشكافند طلسمي می‌یابند كه بر آن كلامي جادويي نقر شده است. خاقان فرمان داد شكم گاو را پاره كردند؛ و طلسم را يافتند؛ اما خاقان كه خط لي شائو – جون را شناخته بود فرمان داد او را به قتل برسانند. اين ماجرا سبب شد كه از آن پس خداي آشپزخانه معروف شد و به تدريج نيايش او مورد توجه مردمان قرار گرفت.
در دوره باستان خداي آشپزخانه در شمار پنج خدا يا وو – سو (14) مورد نيايش نبود اما به هر حال اين خدا نيز خدايي باستاني است كه پس از اين پنج خدا مورد توجه قرار گرفت. کهن‌ترین خداي خانگي خداي حياط خانه بود كه مقام همپاي خداي منطقه‌ای خاك در محدوده خانه داشت و کوچک‌ترین الگوي خداي منطقه‌ای بود. اين خدا محافظ دروازه خانه و خدايان كوچك ديگر محافظ در پشت خانه، در راهروها (خانه‌های قديمي چندين راهرو داشتند) و خداي چاه آب بودند. پس از دوره هان ارزش اين خدايان ديگرگون و خداي آشپزخانه به مقام رئيسي و رهبري خدايان خانگي راه يافت. من شن (15) بعد از خداي آشپزخانه شهرت يافت و در واقع من شن دو خداي توفان بودند كه هر يك يكي از لنگه‌های دروازه خانه را محافظت می‌کردند و تصوير آنان بر پشت لنگه‌های در ورودي نقش می‌شد. مردم می‌پندارند كه يكي از اين دو خدا آرام و نيكو رفتار و ديگري بسيار شرور است و پيش از اين (در سده هفتم ميلادي) اين دو خدا را در نقش دو پاسدار می‌یابیم كه يوجه (16) و چين شو- بائو (17) نام دارند و در دوره تانگ محافظت از درهاي كاخ خاقان در برابر يورش ارواح خبيث به عهده دارند. در اين نقش اين خدايان مسلح به تبرزين و راه ورود به خانه را بر شياطين و ارواح حامل ناخوشي و طاعون سد می‌کنند و از در عقب خانه نيز خدايي ديگر پاسداري می‌کند.
داستان اين خدايان به روزگار خاقاني داي زونگ (627- 50 ميلادي) باز می‌گردد. روايت چنين است كه خاقان بيمار هر شب صداي پرسه زدن ارواحي را در خوابگاه كاخ خود می‌شنید و از بي خوابي رنج می‌کشید. در اين روايت خاقان پيش از اين ماجرا در كار اژدهاي باران منطقه‌ای مداخله كرده و به سبب خطا از جانب فرمانرواي يشم به مرگ محكوم شده بود. خاقان به سبب وحشت از مرگ و ترس از ارواح خبيث و شياطين دو تن از پهلوانان را به پاسداري خوابگاه مأمور كرده بود. پاسداري موفقيت آميز و شب‌ها نيز به آرامي سپري می‌شد، و چنين بود تا وقتي كه خاقان به شب زنده داري پاسداران شك برد و از پاسداران خواست پاسداري را رها كنند و فرمان داد تنها تصوير آنان را بر لنگه‌های در خوابگاه نقش كنند. اين تدبير در پاسداري دري كه نقش دو پهلوان بر آن بود موثر افتاد، اما پس از چند شب شياطين از در عقب يورش آوردند و قرار بر اين شد كه تصوير وئي جنگ (18) وزير را نيز بر در عقب نقش كنند و بدين ترتيب خاقان از شر شياطين رهايي يافت. بدين سان از دوره تانگ به بعد ترسيم نقش من شن بر در خانه‌ها رايج شد و هر سال با فرا رسيدن سال نو اين نقش‌ها را مرمت می‌کردند و با مورد توجه قرار گرفتن خدايان خانگي در دوره‌های بعد نقش اين خدايان بر درهاي ديگر خانه نيز نقش شد.
با اين همه اين دو پهلوان نخستين پاسداران درهاي ورودي نبودند. آنان جايگزين دو خداي کهن‌تر يعني شن شو (19) و يولئي (20) شده بودند. روزگاري هزاران سال پيش در كوه دوشوئو (21) در درياي شرق درخت هلوي كشني روئيد كه شاخسار آن بخش عظيمي از دريا را می‌پوشانید. در زير پائين‌ترين شاخه‌های اين درخت معبر شياطين گويي (22) قرار داشت. دو روح مامور پاسداري اين معبر بر بالاي شاخه‌ای كه چون پلي بر معبر افتاده بود قرار گرفتند و كار آنان بازداشتن شياطين از آزار مردم و انداختن آنان به كام ببرها بود. می‌گویند هوانگ دي تصوير اين دو روح را بر چوب هلو نقش كرد و اين نقش را از فراز در ورودي آويخت تا گوئي‌ها يا شياطين را از خانه دور كنند و بعد از اين به تدريج ترسيم نقش شن شو و يولئي مسلح به كمان و تير مرسوم شد و بعد از اين دوره نقش من شن جاي اين دو روح را گرفت و بعد از اين به جاي نقاشي كردن بر در تنها نقش كاغذي اين پاسداران را بر لنگه‌های در مي‌چسبانيدند.

ارواح خبيث
 

گوئي ها ارواح آزارگر انسان‌هایی است كه پس از مرگ به سبب خودكشي و بدكرداري نتوانسته اند رهايي يابند و در هيأت ارواح شيطاني و خبيث به زمين بازگشته‌اند؛ در اين زمينه ارواح كساني كه در رود غرق شده‌اند مستثني است. روح انسان‌هایی كه به خودكشي دست می‌یازند پس از مرگ به ديار خود باز می‌گردند و آنان را ياراي دور شدن از ديار خود نيست. هر كس در ديوان دونگ – يودا – دي [بزرگ فرمانرواي قله شرق] سرنوشت خاصي دارد كه خودكشي عدول از اين سرنوشت است و بدين دليل ارواح كساني كه خودكشي می‌کنند به زادگاه خود باز می‌گردند تا دور خود را در آن جا كه سرنوشت آنان است به پايان برند و پس از پايان اين دوره اين ارواح كه آنان را ارواح گوئي می‌گویند به دوزخ می‌روند و در آن جا به سبب خطاي خود دچار چرخ زايش يا تولد ديگر باره می‌گردند.


شرح تصویر: شمشيري از سکه‌های به نخ كشيده كه آن را از پرده خانه می‌آویختند تا نوزادان را از تو – دزوگويي (23) كه روح زن مرده و بي فرزندي بود و نوزادان را می‌دزدید حفاظت كند. موزه طبابت.
در اساطير چين گروه ديگر موجودات آزارگر حيواناتي است كه توانسته اند در هيات انسان نمايان شوند و از اين ميان روباهي كه خود را به هيات مردان و زنان زيبا و جوان درمي آوردند نمونه‌ای گوياست. اين روباه – انسان‌ها با زيبايي و رعنايي انسان را می‌فریبند و با تغذيه از روح آنان زنده می‌مانند و گاه عمر اين موجودات به هشتصد تا هزار سال می‌رسد.
وقتي يو، روباه سفيد و نُه دم را در راه خود ديد آن را به فال نيك گرفت و در جستجوي همسري برآمد. اما روباه در اساطير چين غالباً شوم و بد يمن است و شومي و وحشت از روباه شايد به سبب رفتار مشكوكانه و به شكار پرداختن او در شب و آرميدن در روز است. شب دربردارنده عنصر مادينگي يين است و به همين دليل شايد روباه را نيز دنباله رو عنصر منفي يين می‌دانند. در افسانه‌ها و ماخذ چيني دوري از روشنايي سبب طول عمر است.


شرح تصویر: يك جفت درنا كه احتمالا بخوردان است. درنا نماد شادماني و ظرافت ادبي و از دو نيروي فوسينگ و ون – چانگ خدايان شادماني و ادبيات برخوردار است. موزه ملي پراگ.


شرح تصویر: نقش جده مرده در لباس عروسي. مردگان واسطه ارتباط انسان و خدایانند و بدين دليل است كه نقش و تصاوير آنان پس از مرگ نگهداري و در شش روز اول سال نو در معرض ديد نهاده می‌شود. جده مرده نيز در زمره واسطه‌ها است و اوست كه زنان نازا را در باروري ياري می‌دهد و آرزوي آنان را برآورده می‌سازد. نقاشي طوماري دائوئي.


شرح تصویر: كنده‌كاري بر يشم از يك لوهان يا وارسته. يشم سنگي كم‌ياب و گران‌بها و در باور مردم جادوئي است. بدين دليل تنديس قديسان را از يشم می‌ساختند و يكي از القاب فرمانرواي آسمان نيز فرمانرواي يشم است. خوراك دائوگرايان جاودان نيز در برخي از افسانه‌ها از يشم است. بازمانده از دودمان فرمانروايي چين لونگ (1736-96). موزه هنرهاي متروپوليتن نيويورك.
روباه در اين راه با گوركن (موجودي كه اغلب در افسانه‌ها با روباه اشتباه می‌شود) و موش كور همانندي دارد. در طب سنتي چين بر خلاف (و شايد به سبب) كينه شديد مردم نسبت به روباه اين حيوان داراي خاصیت‌های دارويي بسياري است و گوشت بخش‌های مختلف تن او درمان برخي از بیماری‌ها است. در اين زمينه روده و اندرونه روباه داراي خاصيتي دارويي و بزاق دهان روباه وسيله جلب محبت زنان سردمزاج است و به همين دليل بزاق دهان روباه را در پوست پرنده گردن بلندي نگهداري می‌کردند و اين پوست را داراي خاصيتي می‌دانستند كه بزاق در درون آن تبديل به مهر دارو می‌شد. روباه در اين افسانه‌ها داراي قدرت‌های خاص و از آن شمار افروختن آتش است و وقتي دم بر زمين می‌کوبد آتش زبانه می‌کشد! يا از دهانش گلوله‌های آتشين پرتاب می‌کند.
خرابه‌ها و سوراخ مقابر كهن براي روباه مأمن خوبي است و به سبب اين كار منشأ باورهاي مختلفي است. روباه را به همين دليل ياور ارواح خبيث و دشمن انسان‌ها می‌دانند و می‌گویند روباه می‌تواند زمان مرگ خود را پيشگويي كند. مثل چيني «چون روباه سرش را بر خاكريز نهاد و مرد» نيز از اعتقاد به پيشگويي اين حيوان درباره زمان مرگ خود و انتخاب جاي نيكو براي مردن ريشه می‌گیرد.
حيوانات آزارگر و خبيث در افسانه‌های چيني بسيارند اما جز در موارد مشخص نمی‌توان در مورد آنان حكم كلي صادر كرد. معمولا اين گونه از حيوانات از نمونه‌هایی است كه در طبيعت عمري طولاني دارند و گاه براي مدتي طولاني همدم انسانند و بعد از مرگ همدم خويش زنده می‌مانند. تنديس اسب‌های جلوي مقابر كهن و اشرافي در اين باورها نه تنها پاسدار مقابر است كه شب‌ها به سفر می‌پردازند و گاه به هيأت انسان درمي آيند. تپه و خاكريز حفاظ مقابر و ستون‌ها آرامگاه و زير سری‌های قديمي چيني را نيز نيروهاي شوم و خاصي است و گاه اين خصوصيات به برخي از سنگ‌ها و درختان كهن نيز نسبت داده می‌شود و برخي از اينان گاه به هيأت انسان درمي آيند تا انسان‌های ديگر را بيازارند. در اين باورها انساني كه طعمه ببر شود پس از مرگ روح او برده ببر و خود شكارچي انسان‌های ديگر می‌شود. اين باور با باور ديگري پيوند دارد كه طي آن انسان با خودكشي يا مرگ نا به هنگام در زمره گوئي ها درمي آيد و مادام كه دور خود را طي نكرده است در زادبوم خود روحي آواره است.


شرح تصویر: هوانگ دي – خاقان زرد در حال گفتگو با شن نونگ درباره كتاب شن نونگ. اين كتاب درباره طب و دارو است و جويندگان راز جاودانگي بدان مراجعه می‌کنند. می‌گویند شن نونگ اين راز را از تاي – اي (24) آموخت. جاودانگان كيمياگر نيز بودند. مجسمه عاج. موزه طبابت (به موزه طبابت خوش آمديد).
ارواح شيطاني و گوئي ها ترسبارند و در اين راه من شن بزرگ‌ترین محافظ خانه و دافع اين ارواح است. اگر اين ارواح بتوانند از خط دفاعي اول بگذرند خداي آشپزخانه و ديگر خدايان خانگي و طلسمات و تعويذ افراد خانه، خانه را در برابر اين ارواح خبيث محافظت می‌کنند و در اين مورد اروح از ورود به خانه‌ای كه در انتهاي كوچه يا كنار پل قرار دارد دوري می‌جویند. وسايل دفاعي ديگر در اين مورد عبارتند از ديوار حايل قبل از در ورودي به خانه يا ورود به كوچه سنگي كه به اين منظور در جلوي درگاه كار می‌نهادند و راه ورود به خانه را كج می‌کردند (ارواح ياراي عبور از خط غير مستقيم را ندارند). توري خاص اطراف گاهواره كوك و دود ناشي از سوختن صندل‌های چوبي نيز از جمله وسايل دفاعي از آزار ارواح خبيث و محافظت نوزاد تا يك صد روز اول از حمله تو- دزوگويي (يعني زني كه پيش از ازدواج مرد و بي بچه ماند و بدين دليل بچه‌ها را پس از مرگ می‌دزدد) می‌شد.
ستاره شمر و طالع بين با محاسبات خود ساعات سعد و نحس روز و فصول را تعيين می‌کردند و در دوره‌های خاص زندگي به ويژه در جواني انسان را از خطرات ارواح خبيث آگاه می‌کردند؛ و اگر احتياطات انجام شده موثر نبود مردم به هنگام گرفتاري به ستاره شمر دائوگراي و عزايم گر متوسل می‌شدند و اينان با اوراد و عزايم خويش ارواح خبيث را از تن قرباني بيرون می‌کشیدند. كسي كه به سفر و به ويژه سفر خارج از چين می‌رفت و از حوزه حمايت خدايان خانگي دور می‌شد پيش از سفر به ستاره شمر و طالع بين مراجعه می‌کرد و ستاره شمر جدول ساعات سعد و نحس را به او می‌داد تا خود را از خطر دور بدارد. نحس‌ترین روزها پنجمين روز ماه پنجم سال بود. در اين روز نقش و تصوير ببر را (كه در نقش طلسم دفع كننده و بازدارنده ارواح خبيث است) بر در و ديوار مي چسبانيدند و روي پيشاني بچه‌های كوچك كلمه ببر را نقش می‌کردند و در چنين روزي انسان عاقل و محتاط بايد در خانه بماند و از كارهاي نو و خطرناك دوري جويد.

پي نوشت ها :
 

1. Shou-Lao
2. Cheng Huang
3. Yen Lo
4. Yama
5. Li Thieh-Kuai
6. Wan-Li
7. Po Lao – Ye
8. Heilao – Ye
9. Thu-Ti Chen
10. Maspero
11. Lung
12. Yen Chheng
13. Hsiao Wu-Ti
14. Wu Ssu
15. Men Shen
16. Yuche
17. Chhin Shu-Pao
18. Wei Cheng
19. Shen Shu
20. Yulei
21. Tu Shuo
22. Kuei
23. Thou-Tzu Kuei
24. Thai-i
منبع؛ کریستی، آنتونی، (1384) شناخت اساطیر چین، ترجمه محمدحسین باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ دوم.