پرورش خلاقيت در کودکان


 

تهيه و تنظيم: ليلا نامداري




 
از خلاقيت تعاريف گوناگوني ارائه داده اند: خلاقيت نوعي تفکر است که هدف آن يافتن راه حل هاي جديد، يافتن پاسخ هاي تازه براي مسائل موجود و طراحي و ساخت انواع فناوري يا ابزارهاي جديد، يا تجليات هنري نو و بي همتا است. به عبارت ساده تر خلاقيت تعريف تازه بودن و زندگي است.
برخي از صاحبنظران نيز خلاقيت را به عنوان يک الگوي شخصيتي مي نگرند و در پژوهش هاي خود در پي يافتن ويژگي هاي تشکيل دهنده اين الگو هستند. اما در نهايت تعريف خلاقيت را همان گونه که در لغتنامه آمده است چنين مي توان بيان کرد:
1- کنش اختراعي بر مبناي تخيل خلاق که از خودش آغاز مي شود.
2- استعداد آفرينش اشکال جديد در زمينه هنر يا مکانيک يا حل مسائل از راه و روش هاي جديد از ديرباز يکي از آرزوهاي بشري شناسايي و کشف و پرورش استعدادها و رفتارهاي خلاق در افراد بوده است. با پيشرفت سريع علوم و دانش بشري، تحقيق در اين زمينه اگر چه امکان تحقق يافته، اما در عين حال پيچيده تر نيز شده است. پيشرفت تمدن بشري مديون افراد خلاقي است که با کشف وسايل جديد، انسان را به تدريج به درجه اي از ترقي رسانده اند، که حتي دسترسي به کرات آسماني را مقدور ساخته اند.
البته پر واضح است که نيل به اين ترقي در نتيجه توجه به استعدادها، قابليت ها و توانمندي هاي افراد بشر بوده و جوامعي که به اين مهم توجه بيشتري مبذول داشته اند، نه تنها در تحقق و برآورده نمودن حقوق طبيعي و مشروع انسان ها توفيق حاصل کرده اند، بلکه باعث افزايش سرعت رشد و توسعه خويش نيز شده اند. با در نظر گرفتن اين موضوع لزوم توجه به فصل تابستان، اوقات فراغت موجود در آن وقت آزاد بچه ها دو چندان مي شود. اين فرصت سه ماهه بهترين جايگاه براي رشد استعدادها و توانمندي هاي کودکان مي تواند باشد. همه کودکان طبيعي، خلاق و باهوش به دنيا مي آيند اما متاسفانه نحوه برخورد والدين و برخي از سيستم هاي آموزشي است که باعث مي شود اين موهبت خدادادي در آنها کمرنگ شود و يا به چشم نيايد. واضح است که استعداد شکوفا نشده پژمرده خواهد شد و خود را در پستوهاي ضمير ناخودآگاه کودک پنهان مي کند.
تصور غالب مردم اين است که خلاقيت به افراد خاص تعلق دارد. افرادي که از نبوغ استثنايي برخوردار بوده و توانايي ذهني آنان، فراتر از مردم عادي به شمار مي رود و تعدادي کارهاي شگفت انگيز در جريان زندگي غير معمول و غيرمتعارف خود مي کنند. متاسفانه اين طرز فکر بدين معناست که تعداد محدودي از افراد مي توانند خلاق باشند. پس بر اساس چنين باور غلطي تعداد بسيار اندکي از کودکان امروز احتمال خلاق شدن را خواهند داشت.
آيا براي شما به عنوان يک مادر، پدر و مربي مشکل است که بپذيريد، کودک طبيعي شما با استعداد و هوش متوسط حقيقتاً مي تواند يک فرد خلاق باشد؟!
تفاوت هاي فردي ميان کودکان نقش مهمي را در موقعيت هاي خلاقانه ايفا مي کنند. پس چه عاملي باعث مي شود که فعاليت هاي خلاقانه برخي از آنان به چشم مي آيد و در مورد طيف وسيعي از کودکان ديده نمي شود يا به نظر مي آيد که عمل خلاقانه اي صورت نگرفته است؟
پاسخ به اين سوال را شايد بايد در نظريه هاوارد گاردنر جستجو کرد. گاردنر به وجود هوش هاي چندگانه معتقد بود. از ديد او هوش در هر فردي به هشت بخش تقسيم مي شد. هوش کلامي- زباني، هوش بدني- حرکتي، هوش وزني- موسيقيايي، هوش درون فردي، هوش برون فردي، هوش منطقي- رياضي، هوش طبيعت گرا و هوش ديداري- فضايي. به اعتقاد گاردنر اگر افراد قادر به شناسايي آن جنبه از هوش خود که در آن مهارت و استعداد بيشتري دارند، باشند مسلماً توانايي توليد و به عرصه ظهور رساندن اعمال خلاقانه بيشتري را دارا خواهند بود. حال اگر به سوال چند سطر بالاتر نگاهي بياندازيد متوجه خواهيد شد که چرا اعمال خلاقانه برخي از کودکان ديده نمي شود. والدين و اطرافيان کودک استعداد ويژه او را در زمينه خاصي که مهارت بيشتري دارد کشف نکرده اند. لذا اين استعداد هيچ گاه مورد توجه و گسترش بيشتر قرار نخواهد گرفت و لزوماً اگر کودک مبادرت به فعاليتي خلاقانه هم در آن عرصه بنمايد به عنوان يک عمل عادي و روزمره از ديد سايرين تلقي خواهد شد و چون تشويق نمي شود، افزايش هم نمي يابد. اگر هر پدر، مادر و مربي اطمينان داشته باشند که همه کودکان خلاق هستند مسلماً به دنبال نشانه هاي رفتاري آن نيز خواهند بود و بدين ترتيب قادر مي شوند که بهترين برنامه ريزي را براي آنها صورت دهند. اما اين کار- شناسايي زمينه استعدادهاي ويژه ي کودک- چندان هم مشکل نيست. تابستان و تعطيلات آن بهترين نقطه شروع براي شما مي تواند باشد.
منبع: ماهنامه کودک شماره 63.