او رفته با صدايش اما...


 

نويسنده: کاوه مهردادي




 
سال 1377 که براي اولين بار کتاب «خانه ام ابري است» اثر دکتر تقي پورنامداريان به چاپ رسيد، اهل فن اذعان کردند که شايد نه بهترين، اما يکي از بهترين نقدهاي شعر نيما يوشيج، منتشر شده است.
امسال اين کتاب با ويرايش جديدي از سوي نشر مرواريد به چاپ رسيد که نسبت به چاپ قبلي کتاب که توسط انتشارات سروش منتشر شده بود، برتري هاي زيادي دارد. مهم ترين تغيير در ويرايش جديد، اضافه شدن يک فصل تحت عنوان «بلاغت مخاطب، گفت و گو با متن و روابط بينامتني در تأويل شعر نيما» به کتاب است.
يکي ديگر از مهم ترين تفاوت ها، ويرايش مجدد کل متن کتاب و تصحيح غلط هاي چاپي است که در مورد اين کتاب، تغيير بسيار مفيد و لازمي بود؛ چرا که در چاپ هاي پيشين غلط هاي تايپي بسيار زياد بود. در بعضي جاها حتي جا افتادن يک سطر از شعر را هم مي ديديم. مثلا در چاپ قبل، در صفحه 168 اين سطر جا افتاده است: «به سوي شهر دلاويزان» و اين مشکل در چاپ جديد برطرف شده است:
«... لحظه اي آرام نپذيرد/ تاکسان کايشان / به سوي شهر دلاويزان / با دل خرم روانند، / ره به نيمه نارسانيده / گم شوند آنسان که از توفان پرستويي سبک پر...» (ص 187)
که نيازي به توضيح نيست که معناي شعر در بودن يا نبودن اين سطر چقدر تغيير مي کند.
فصل «بلاغت مخاطب» هم برگرفته از يکي از مقالات استاد پورنامداريان در نشريه «نقد ادبي» ( نشريه دانشگاه تربيت مدرس) است که به عنوان فصل آخر به کتاب افزوده شده است.
شيوه اين کتاب در نقد شعر نيما يوشيج منحصر به فرد نيست، اما استواري نقدها بر اصول محکم و مستند به شعر نيما و زندگي و زمانه او، همين طور رعايت اصول نقد، اين اثر را منحصر به فرد کرده است.
نويسنده براي ارائه تحليل درستي از نيما به سراغ اشعاري رفته که امروزه نيما را با آن اشعار مي شناسيم و از تحليل اشعار پيچيده و ديرياب نيما نهراسيده است. به همين صورت، از گفتن سستي ها وايرادهاي شعر نيما هم ابايي ندارد و با دليل و برهان همان طور که به نقاط قوت اشاره مي کند، نقاط ضعف اشعار را هم بر مي شمارد.
دکتر پورنامداريان معتقدند که سنت ادب پارسي در دوره کلاسيک بر سه اصل استوار است: قالب، زبان ادبي، معني داري. اصل کتاب «خانه ام ابري است» هم بر همين سه رکن بنا شده است.
در ابتداي کتاب به بررسي قالب اشعار نيما پرداخته شده و تغييرات و نو آوري هاي نيما به طور مشروح با ذکر مثال هاي فراوان توضيح داده شده است. نويسنده اشعار نيما را به سه دسته سنتي، نيمه سنتي و آزاد تقسيم کرده و در بين اشعار نيما، آنهايي را هم که داراي خصوصياتي متفاوت با شعرهاي کلاسيک هستند آورده و به ذکر تفاوت هاي آنها پرداخته است. به عنوان مثال قصيده توفان و همين طور غزل ها و قطعه ها و مثنوي هاي نيما را در زمره اشعار سنتي نيما بر شمرده و مثلا منظومه «افسانه» را از اشعار نيمه سنتي نيما دانسته است.
سپس شعرهاي آزاد نيما را معرفي کرده و در مورد قالب آنها توضيح داده است. نويسنده با استناد به دلايل و شواهد توضيح داده است که بهترين اشعار نيما و شاخص ترين آنها در بين اشعار آزاد او ديده مي شوند که در دوره پختگي فکري و ادبي زندگي اش سروده است. در مورد زبان شعر نيما، نويسنده به طور کلي معتقد است که شعرهاي ابتدايي نيما و شعرهاي سنتي اش از فصاحت ادبي سنتي بيشتري بر خوردارند. نويسنده بر اين باور است که نيما در ابتدا با مطالعه و آشنايي اي که با شعر کهن پارسي داشته، شعرهايي مي سروده است که از نظر زباني بيشتر داراي خصوصيات فصاحت ادبي بوده و پس از اينکه به نوآوري و سرودن اشعار جديد تر مي پردازد، اين فصاحت سنتي کمتر مي شود. در بين اشعار جديد تر نيما، گاهي «عدم تناسب ميان کلمات» و «ناهموار بودن ترکيب نحوي» و «عبارات پريشان و نادرست» وجود دارد. اين در حالي است که شعرهاي سنتي و قديمي تر او از اين نظر تقريبا بي عيب و نقص بوده اند. نويسنده در اين کتاب بيش از 20صفحه به توضيح و توصيف اين ناهماهنگي ها و پريشاني ها با ذکر نمونه و شاهد مي پردازد.
دکتر پورنامداريان توضيح مي دهد که اين آشفتگي ها، ناهماهنگي ها و نامتناسب بودن ها بي دليل نيست و مي نويسد: «من فکر مي کنم نيما سرانجام در نزديک کردن طبيعت بيان شعر به طبيعت بيان نثر کامياب شده است»، «آنچه براي نيما اهميت دارد، بيان معني موجود در ذهن اوست که در زمينه عاطفي ناشي از وضع و موقعيتي خاص پديد آمده است و او مي خواهد آن معني را به طور طبيعي، بي آنکه قيد و بند هاي زبان شاعرانه پاره پاره اش کند و دچار تغيير و اعوجاج سازد و آن را از زمينه طبيعي عاطفي اش جدا کند صورت محسوس و عيني ببخشد و بي آنکه بخواهد شعر بسازد، به شعر بيانش کند.»
در فصل «مساله معني در شعر کهن و شعر آزاد نيمايي»، دکتر پورنامداريان ابتدا به توضيح معني در شعر کلاسيک فارسي مي پردازد و نظر قدما را نسبت به آن بيان مي کند. نويسنده، قصايد مدحي و شعرهاي حماسي را داراي خاصيت تک معنايي مي داند و غزل ها و اشعار عرفاني را داراي خاصيت چند معنايي مي داند و تأکيد مي کند که وقتي مي گويد شعر کهن تک معنايي است به اين معني نيست که مثلا شعر حافظ يا مولوي تنها يک معني صحيح دارد و بس. پس از روشن شدن موضوع، در مورد شعر نيما به توضيح اين مطلب مي پردازد که اين اشعار هم داراي خاصيت چند معنايي هستند و معناهايي که براي اين اشعار مي گوييم معناهاي ممکن شعر هستند و نه تنها معناي آن. بر همين اساس است که شعرهاي نيما را داراي خاصيت تأويل پذيري مي داند.
نويسنده به طور مختصر شباهت هاي سبک خراساني و عراقي با سبک شعر نيما را بررسي کرده و سپس به تحليل و توضيح برترهاي شعر نيما نسبت به اشعار سبک هندي پرداخته است. شايد نويسنده کمتر به اين مساله اشاره داشته باشد که کدام سبک شعر نسبت به ديگري برتر است و کدام فروتر، ولي از فحواي کلام اين طور بر مي آيد و خواننده چنين در مي يابد که شعر نيما از لحاظ خاصيت شعري و تاويل پذيري بسا فراتر از شعرهاي سبک هندي است و توجهش به محتوا بسيار بيش از آنهاست.
اما يکي از شيواترين و استادانه ترين بخش هاي کتاب، فصل «زمينه هاي عاطفي و معنايي ديگر» است. اين فصل که پس از بررسي «قالب و صورت در شعرهاي نيما» آمده است، به طور موضوعي به نگرش و جهاد بيني شعر نيما پرداخته. استاد پورنامداريان در اين فصل به بررسي زمينه هاي سياسي و اجتماعي شعر نيما مي پردازد و تناسب شعرهاي سياسي و اجتماعي نيما را با فضاي سياسي دروه زندگي او مطابقت مي دهد نويسنده تناسب نگاه نيما به عشق را در شعرهايش با اتفاقات زندگي شاعر و روابط عاشقانه او بررسي کرده و با ذکر شواهد و مثال هايي توضيح مي دهد. همين طور از نامه ها و آثار منثور نيما هم براي کشف روابط بين شعر و زندگي و جامعه زمان نيما استفاده کرده است.
در اين فصل نويسنده به ارتباط نگاه خوش بينانه نيما در بعضي از اشعارش با اتفاقات مربوط به ملي شدن صنعت نفت و همين طور يأس و نااميدي شاعر با وقايع کودتاي 28 مرداد پرداخته و به تفصيل در اين مورد شرح و توضيح ارائه داده است. همين طور به بررسي بعضي از عناصر شعري در اشعار نيما، مثل مرغان در اشعاري مثل «مرغ مجسمه»، «آقا توکا» و «مرغ آمين» پرداخته است.
دکتر پورنامداريان در فصل افزوده شده بر کتاب از نظر گاه هاي جديدي به شعر نيما پرداخته است. در اين فصل ابتدا اشاره شده که بلاغت در قديم به چه معنا بوده است و مخاطب شعر کلاسيک مي بايست داراي چه خصوصياتي باشد: «چنان که پيداست در بلاغت سنتي حال خطاب که شيوه و کيفيت بيان سخن را تعيين مي کرد. در واقع، همان ميزان اطلاعات مخاطب و مراتب هوشياري و دانايي او بود. سخن به ايجاز، اطناب يا مساوات و به تأکيد يا عدم تأکيد گفتن، ناشي از همين حال مخاطب بود. بنابراين متکلم بليغ، متکلمي بود که هم حال مخاطب – يعني ميزان اطلاعات هوش او – را درست تشخيص دهد و هم بتواند به اقتضاي آن تشخيص و مناسب با آن با مخاطب سخن گويد. در بلاغت قديم علمي که مي بايست اين توانايي دو گانه را به متکلم بياموزد، علم معاني بود.» و امروزه ارتباطي که خواننده با شعر برقرار مي کند صرفا کسب اطلاعات علمي و پيدا کردن معناي واژگان و ساده کردن پيچيدگي هاي دستوري و امثال آن نيست بلکه «شاعر بنابر شخصيت فردي خود، فارغ از مخاطباني که نمي شناسد و تحت تأثير انگيزه هايي که او را متأثر مي سازد با خود گفت وگو مي کند و خوانندگان هم بنابر شخصيت فردي خود با متني که گوينده آن را نمي شناسند گفت وگو مي کنند.» سپس به اين مساله مي پردازد که امروز آنچه گفت وگوي مخاطب با متن ناميده مي شود چيست و در مورد پرسش پذيري متن توضيح مي دهد.
ايشان در پايان به تفسير و تأويل 12 شعر از نيما پرداخته و سعي در رفع ابهام از آنها کرده است. در اين قسمت از کتاب هم نويسنده به شرح و بيان و همچنين تأويل اشعار به همان شيوه و همان قوت که در فصل هاي قبل ديده شد پرداخته است.
يکي از مسائلي که در اين کتاب جلب توجه مي کند، نبودن فهرست منابع و مأخذ در آن است. اين اثر که به شيوه اي آکادميک و علمي نوشته شده بود و توسط يکي از استادان طراز اول زبان و ادبيات فارسي به رشته تحرير در آمده است، مي بايست از بابت رعايت نکات پژوهشي هم به آن توجه شده باشد. اما سؤالي که براي من پيش آمد اين است که با وجود دقت نظر منحصر به فرد استاد پورنامداريان در نوشتن اين کتاب، چرا ايشان به تهيه فهرست منابع و مأخذ مبادرت نکرده اند. که البته حتما دلايلي هم براي اين مساله وجود دارد.
به جرأت مي توان گفت که اين کتاب به بسياري از سؤالات مخاطبان نيما پاسخ مي دهد. اما خود کتاب هم سؤالات فراواني در ذهن خواننده پديد مي آورد. همان طور که از توضيحاتي که دادم بر مي آيد، اثر استاد پورنامداريان، نگاهي بيشتر توصيفي به اشعار نيماست. در اين شيوه، نويسنده هر گاه بخواهد نقدي ارائه دهد، آن قدر شواهد و دلايل و برهان هاي محکم براي آن ارائه کرده است که جايي براي رد گفته خود باقي نمي گذارد. نويسنده بسيار محتاطانه به اظهار نظر درباره اشعار نيما و خصوصا عقايد و جهان بيني او پرداخته است. ولي شايد بسياري از منتقدان – به خصوص منتقدان جوان – جديد چنين شيوه اي را نپسندند. اين شيوه نقد بسيار توانفرسا و زمان براست و نياز به احاطه فراوان نويسنده به مکاتب مختلف نقد و متون مختلف اعم از قديم و جديد دارد و البته در پايان نمره اي به اثر داده نمي شود. در اين اثر هم به نظر مي رسد که هدف نويسنده تأييد يا رد آثار نيست؛ چنان که در کتاب «سفر در مه» هم چنين شيوه اي پي گرفته شده است. ولي نکته اينجاست که شايد تنها ايرادي که بر نقدهاي نويسنده بر اشعار نيما بتوان گرفت ايراد بر شيوه نقد باشد که آن هم پسند شخصي خواننده است. ولي در نوع نقد نويسنده و چيرگي او بر متن و همچنين مکتب هاي نقد ادبي، اگر نگوييم نمي توانيم، بايد گفت به سختي مي توان ايراد و نقصي يافت. البته نکته اي که بايد ذکر کرد اين است که استاد پورنامداريان در نقد اشعار، چنين وسواسي به خرج داده و جانب احتياط و رعايت کرده است در حالي که اگر در جايي نياز ديده اند که نظرات منتقدان ديگر را بررسي کنند، جانانه و کوبنده به نقد آثار آنان پرداخته اند و در اين گونه موارد، صراحت را بيشتر مناسب حال دانسته اند تا احتياط.
در پايان بايد گفت نويسنده در نيل به آنچه مقصد و مطلوبش بوده همت عالي مصروف داشته است تا حق مطلب را ادا کرده باشد.
منبع: نشريه همشهري خرد نامه (ويژه نامه کتاب) شماره 67