روبرتو بولانيو


 






 

پرونده اي درباره ناسازگارترين نويسنده آمريکاي لاتين
 

«روبرتو بولانيو» هنوز هم لقب ناسازگارترين نويسنده آمريکاي لاتين را به دوش مي کشد چند سالي از مرگش مي گذرد اما همچنان بسياري نقدهاي گزنده اين رمان نويس و شاعر را فراموش نکرده اند و همين کينه تاريخي نمي گذارد او آن چنان که بايد تحسين شود. با اين حال ترجمه آثار بولانيو به انگليسي يک اتفاق محسوب مي شود، حالا در زمينه محبوبيت از بسيار از هم نسلان زنده اش پيشي گرفته است. کتاب هاي تازه نفس او ميان منتقدان انگليسي زبان به شدت جدي گرفته شده اند و هر بار به بهانه اي زمان «کارآگاهان بي رحم» او، در رده اثر گذارترين ها، محبوب ترين ها و... قرار مي گيرد.
ده رمان و سه مجموعه داستان حاصل کار نويسنده است که در 50 سالگي مرد؛ مردي که منتقدانش حتي پس از مرگ هم نمي خواستند با او کنار بيايند. «آريل دورفمن» نمايشنامه نويس شيليايي پس از مرگ او در ميان همه نفرين هايي که ديگران با آن بدرقه اش مي کردند، گفت: «او با شيلي جور نبود، دنبال تجربه هاي متفاوتي بود و براي همين راهش را کشيد و رفت که به نظرم مي تواند براي يک نويسنده تجربه خوبي باشد.» با اين حال متلک ها و نقدهاي او راجع به نويسندگاني همچون «ايزابل آلنده» و کانون نويسندگان شيليايي سبب شده هموطنانش سعي در ناديده گرفتن او داشته باشند. آلنده در سال 2003 در گفت و گويي پس از مرگ بولانيو گفت: «حتي مرگ هم نمي تواند از تو تصوير خوبي به جا بگذارد. تو هميشه آدم نامطلوبي باقي خواهي ماند، همين و بس.»
خشم بولانيو از جريان رسمي ادبيات آمريکاي لاتين تا آخرين روز زندگي اش و زماني که در بستر مرگ بود، باقي مي ماند. حتي زماني که ديگر نويسندگان هموطن او اذعان کردند «کارآگاهان بي رحم» شاخص ترين رمان دو دهه اخير آمريکاي لاتين است، او همچنان به مخالفت با جريان حاکم بر ادبيات همزبانانش اعتراض مي کرد. شش هفته پيش از مرگش گردهمايي بزرگي با حضور شناخته ترين چهره هاي ادبي آمريکاي لاتي در شهر «سويه» اسپانيا برگزار شده و در اين گردهمايي به او لقب تاثير گذارترين نويسنده را دادند.
با اين حال بولانيو در کشورهاي اسپانيايي زبان به دليل تلخ زباني و اينکه هميشه «رئاليسم جادويي» را دستمايه طنز و تمسخر قرار مي داد هرگز به آنجايي که بايد نرسيد. او معتقد بود «صد سال تنهايي» يک اثر بوگندو است و مي گفت: «به هر حال مارکز رفيق همه کشيش هاي عالم و همه رئيس جمهورهاست و نبايد انتظار زيادي از او داشت.» آلنده هم به دليل واکنش هاي تندي که نشان مي داد تبديل به سرگرمي اصلي بولانيو شده بود، او از هر فرصتي استفاده مي کرد تا به گوش ايزابل آلنده برساند که نويسده اي آبکي است و بايد فعلا پاورقي نويس باشد و اين قدر از خودش اسطوره نسازد. بولانيو هميشه معتقد بود روزي قرار است تب تند «صد سال تنهايي» بخوابد و تازه آن موقع است که ديگران مي فهمند ادبيات آمريکاي لاتين مديون او و کورتاسار است.
پاي روبرتو بولانيو چندي است به تهران هم باز شده. اين روزها دو مجموعه داستان از او منتشر شده که هر دو با استقبال بسياري روبه رو شده اند. همين اقبال عمومي سبب شده است رمان هاي اصلي او همچون «کارآگاهان وحشي»، «ستاره دوردست» و... هم به فارسي ترجمه شوند و روند نشر را طي کنند. اديبان آمريکاي لاتين در ايران اقبال بلندي دارند؛ از مارکز، يوسا تا فوئنتس هر کدام به عنوان نمايندگان سبک و سياقي از ادبيات اين سرزمين به مخاطبان ايراني معرفي شده اند و حالا هم نوبت به ناسازگارترين نويسنده آمريکاي لاتين رسيده است.
منبع: نشريه همشهري خرد نامه (ويژه نامه کتاب) شماره 67