تفرج در ساحل درياچه كيو كه به لهجه لري كبود يا آبي معني مي دهد
لرستان جغرافيايي چهار فصل است. سرزميني كه علاوه بر آبشارها و روخانه هاي فصلي زيبايش، درياچه هايي دارد كه دو تا از آنها نگين انگشتري زيبايي هاي اين سرزمين هزار رنگ و هزار نقشند؛ درياچه هاي«كيو» و «گهر». يكي بر بالاي كوهي و ديگري نگين شهري. گهر اينك مقصد ما نيست و پيش از اين «سرزمين من» راهنماي سفر به آن را در شماره چهارم خود در تابستان 88 منتشر كرده، اما «كيو» كه در گوشه شمال غربي خرم آباد آرام گرفته، ما را اسير زيبايي خود مي كند.
با خنكي آب و هوا
نه تنها كنار درياچه كه مسير رسيدن به آن هم محل مكان تفريح و تفرج است. دستفروش ها كنار اين مسير خوردني هاي فصل را مي فروشند تا آنها كه قصد آمدن كنار اين درياچه زيبا را دارند، كنار فواره هاي آن بنشينند و از خنكي هوا كيف كنند.
دريايي در دل شهر
سفر به خرم آباد براي تماشاي درياچه شگفت انگيز كيو
كيو با لهجه مردمانش، يعني لهجه لري خرم آبادي ها به معني كبود و آبي است. درياچه اي زلال و نيلگون كه آسمان را در خود به تصوير مي كشد و تقديم نگاه رهگذران مي كند. درياچه اي كه موج بر موج زيبايي مي آفريند و تصوير بي نظيري از طبيعت اين نقطه از ايران خلق مي كند. آيينه اي آبي و نيلي در مساحتي هفت هكتاري و عمقي كه بين سه تا هفت متر نوسان دارد. زيبايي بي بديل اين آبي آرام كه آن را در شمار يكي از منحصر به فردترين و زيباترين درياچه هاي استان لرستان قرار داده، سالانه گردشگران زيادي را مهمان زيبايي هاي خود مي كند. شايد بتوان ادعا كرد كه آبي ترين درياچه كشور را بايد در لابه لاي درختان سبز در سبز اين بخش از خرم آباد در مركز لرستان يافت.
كيو، زاده چشمه ساران است؛ چشمه هايي كه نقره بر نقره مي ريزند و وسعتي به نام «كيو» مي آفرينند. چشمه هاي آهكي كه در محدوده شهر خرم آباد مي جوشند. چنان جوشان كه در صف بزرگترين چشمه هاي شهر قرار مي گيرند. چشمه هايي كه كيو را رنگي چنين آرام مي دهند در زير درياچه قرار دارند. چشمه هاي مادر، فصلي اند. منبع اين چشمه ها آن طور كه كارشناسان مي گويند «سيفوني» است و هر زمان كه آب چشمه ها افت مي كند، اين سيفون نمي تواند آب را بيرون بدهد و درياچه در خوابي عميق فرو مي رود تا دوباره خنكاي آبي خروشاني، او را از خواب برهاند و خود خواب را از چهره يك شهر بزدايد. بسته به گشاده دستي آسمان دارد؛ باران بيايد، درياچه پرآبي را به ماه مهر مي كشاند. باران نيايد درياچه خرداد ماه دامن بر مي چيند. چشمه درياچه كيو چهار فصل نيست، مي آيد و مي رود. گاهي هم آن قدر خشك مي شود كه كاملا مأيوس ات مي كند.
هياهوي زندگي
صداي هياهوي كودكان و نوجوانان بر فراز بلندترين چرخ و فلك شهربازي كيو كه به گوش مي رسد يعني به نزديك درياچه كيو رسيده ايم. براي رسيدن به اين پهنه آبي زيبا از زير چتر سبز درختان بلند اطرافش بگذريم با نواي يكريز گنجشكانش. مسير رسيدن به درياچه و شهربازي «كيو» پر از دستفروش هايي است كه خوردني هاي فصل را مي فروشند؛ گاهي چغاله بادام فصل بهار را و گاهي لواشك و آلو خشك تابستان را. اينجا هر فصلش ديدني است. از زمستان سرد و برف نشين هم كه خبري نيست. سال هاست كه هوا رو به گرمي مي رود. بهارش بوي طبيعت مي دهد. گرماي تابستانش زير خنكي سبز درختان و آواي پرندگان مثل يك خواب رويايي مي ماند. پاييز برگ رنگ ريزش، همگام با صداي برگ هايي شنيده مي شود كه پارك كيو را فرشي سرخ و نارنجي كرده اند. جنگل هاي اطراف پارك هميشه پر از مهمان است؛ حالا يا خرم آبادي اند يا مهماني كه براي ديدار از شهر تاريخي خرم آباد آمده اند؛ يا قصد خوزستان را دارند و از دل لرستان مي گذرند. سايه سار درختان پارك را چادرهاي مسافرتي پر كرده كه مسافران آن ترجيح داده اند به جاي استفاده از هتل هاي شهر، فضاي باز شهر را با خاطره هاي سفرشان يكي كنند. صداي گنجشكان درختان اطراف كيو در ميان بازي فوتبال جوانان و گپ و گفت دوستانه خرم آبادي ها و مهمانانش گم مي شود. اينجا زندگي به رنگي ساده و بدون هيچ زيور و نقابي در جريان است، نرسيده به شهر بازي كه لبريز از هياهوي كودكان و نوجوانان است، درياچه در انتظار مسافران و شهرونداني است كه براي سوار شدن به قايق ها صف كشيده اند. درياچه تجربه و خاطره هاي تلخ هم براي دوستدارانش آفريده است. شايد هم تقصير از آناني است كه بدون اينكه پيچ و خم درياچه را بشناسند يا با زبان دريا آشنا شوند، بي هنگام دل به موج هايش داده اند و هرگز برنگشته اند. درياچه رفتار غيرمنتظره زياد دارد. مختص كيو هم نيست، همه درياچه ها و درياها رفتارهاي غير منتظره دارند. اگر نشناسيم و با آنها يكي نشويم، ممكن است خاطرات به كابوسي تبديل شود. همانطور كه تا حالا شده است. مدت هاست كه كيو شناگر به خود نديده، مگر كه شناگر قابلي باشد، و گرنه نگهبانان از شناكردن جلوگيري مي كنند. قايق هاي پدالي را هم بدون جليقه نمي توان سوار شد، يعني نبايد سوار شد. فرقي ندارد شناگر ماهري باشد يا خير، رداي زرد و قرمزي است كه بايد به تن كرد تا با آسودگي خيال اجازه سوار شدن به قايق را بدهند. همه عمق درياچه را هم نمي توان كاويد. به يك نقطه كه مي رسيم بايد برگرديم. تا وسط درياچه بيشتر اجازه نداريم پيش برويم. هستند البته مسافران ماجراجويي كه چشم نگهبانان را دور مي بينند و دلي به دريا مي زنند، اما خطر هيچ وقت خبر نمي كند. بهتر است كسي كه با درياچه آشنا نيست، چم و خمش را نمي داند، آن قدر كه رازي ميان آن دو نماند از محوطه مشخص شده دور نشود.
درياچه پرندگان
كيو فقط جاي تفريح نيست، محل زندگي است. آب درياچه از يك سو بايد چند پله را قدم به قدم پايين بيايد، پلي را بگذراند تا به درياچه اصلي برسد. آنجا كه با پله ها هم قدم مي شود محلي براي گفت و گوي بط ها و مرغابي هاست. بط ها و مرغابي ها كه باشند، كودكان هم جمع مي شوند. كودكاني كه به هزار حيله و نيرنگ نمي توان كمي از خوردني هايشان را از آن خود كرد، خوردني ها را دو دستي تقديم پرندگان درياچه مي كنند.
البته بط و مرغابي ها تنها ساكنان درياچه نيستند، هر چند جزو پر بيننده ترين ساكنان درياچه اند. كيو زيستگاه مهمي براي آبزيان و پرندگان بومي و مهاجر است. پرندگاني كه پس از بال زدن هاي بسيار، خستگي خود را زير چتر سبز درختان اطراف درياچه مي كشانند، روي شاخه هاي آنان لانه مي سازند و در سايه سارشان زندگي مي كنند. درياچه كيو براي پرندگان بومي و مهاجر گشاده دستي زيادي دارد، آن قدر كه بعد از تالاب هاي «پلدختر»، يكي از زيستگاه هاي پرندگان مهاجر در استان لرستان به شمار مي رود. آرامش آبي درياچه اي غني از لحاظ مواد غذايي، پرندگان مهاجري چون اگرت ها را به سوي خود مي كشاند، اگرت ها كه از راسته لك لك سانان اند، درياچه را سنگ صبور خود مي دانند كه به گفته پرنده شناسان با توليد چنين صدايي از خود، انگار در حال غر زدن هستند. اگرت ها با گردن دراز و پاهاي بلندشان در ميان گل و لاي ساحل درياچه به دنبال آبزيان مي گردند. گويي با اكراه پاهاي درازشان را از آب و گل بيرون مي كشند و دوباره در آب فرو مي برند. پرهايشان از ابتداي تولد سفيد است. اين پرنده داراي پرهاي زيبايي زينتي هم است. براي اينكه بتوان از نزديك به تماشاي زيبايي اش نشست بايد آرام بود. اگرت ها اجتماعي اند و آشيانه هاي خود را به صورت كلوني و اغلب در كنار ديگر پرندگان آبزي روي درختان يا درختچه ها مي سازند. امنيت آنها را نبايد به هم زد و گرنه ممكن است بروند و هرگز برنگردند. درياچه پر از حشرات، دوزيستان و ماهي هايي است كه غذاي اگرت ها را تشكيل مي دهند. كيو مهمان مهاجر ديگري هم دارد «ماهي خورك ابلق» كه درياچه كيو را خانه آرامش خود مي داند. ماهي خورك ابلق، از خانواده سبز قباسانان است. كافي است سرم را بچرخانم تا چشمم به پرندگاني با سر بزرگ با دم كوتاه بيفتد كه براي گرفتن ماهي در آب شيرجه مي روند. درست بايد تشخيص داد. ماهي خورك ابلق، منقاري بزرگ، راست و نوك تيز دارد تا به راحتي بتواند آبزيان را آشكار كند. پرندگاني كه با بال هاي كوتاه و گرد، با پر و بالي خوش رنگ در ميان سايه سار درختان و بر نيزار ساحل آبي كيو مي روند و مي آيند. گاهي هم بي حركت و راست روي پايه ها و سيم هاي تلگراف مي نشينند. لابد سيرند از ماهي ها، سخت پوستان، حشرات و دوزيستاني كه از درياچه خورده اند. صحنه زيبايي است وقتي بر بالاي اين همه زيبايي در جا و يك ريز بال مي زنند؛ انگار هوايي مي خورند اين پرندگان تك زي، اما شيوه پروازشان است براي صيد شكار. در كنار آرامش درياچه كيو كه بازديدكنندگانش را هم دربر گرفته، شهر بازي كيو قرار دارد با چرخ و فلك هايي كه شهر باستاني خرم آباد را به چرخ در دلت مي نشاند. مي رويم و مي آييم و باروهاي قلعه ساساني فلك الافلاك را از دور به تماشا مي نشينيم. شهر بازي در دست كودكان است و نوجوانان. پدر و مادرها در ميان سبزه ها و در سايه سار درختان به نظاره بازي كودكان نشسته اند كه در ميان بازي زخم نخورند. شهربازي رستوران هم دارد كه مسافران گرسنگي را رفع كنند.
كيف بي خطر
قايق ها هر روز در انتظار مسافران و شهرونداني است كه به كيو مي آيند. اينجا خيلي ها بي محابا تن به آن زده اند براي شنا و ديگر زنده برنگشته اند. براي همين هم شنا قدغن است و همه بايد در سوار شدن به قايق ها جليقه نجات بپوشند.
خوردني براي مرغابي ها
مرغابي ها كنار ساحل كيو جمع مي شوند تا از بچه ها خوردني بگيرند. اين يكي از جذاب ترين بخش هاي كيو براي بچه هاست. آنها با ديدن اين مرغابي ها كيف مي كنند و هر چه دارند مي دهند تا سيرشان كنند.
زخم خشكسالي!
درياچه كيو هم مانند بسياري از رودخانه ها، درياچه ها و تالاب هاي كشور از خشكسالي جان سالم به در نبرده و از اين رهگذر زخمي سخت خورده است . آن قدر كه مردم شهر حتي در سال 88 مجلس ترحيمش راهم برگزار كردند. آخرين ماهي هاي مانده از خشكسالي هم توسط كودكان و نوجوانان شهر با دست از ميان گل ولاي فراوان صيد شد تا خاطره آبي و نيلگون اين درياچه هم به ابديت بپيوندد. هزاران ماهي ريز و درشت كه با تمامي سختي هاي موجود به حيات خود ادامه مي دادند و اميد ها را براي زنده شدن دوباره درياچه باقي نگه داشته بودند اما بعضي ندانسته زندگي را از آنها گرفتند و ماهي هايي را كه در سلامت شان شك بود به سر سفره بردند. اين اتفاق در روزهاي پاياني سال 89 اتفاق افتاد. درياچه كه خشك شد و به گوشه اي پناه برد، ناگهان ده ها تور ماهي گيري كيو را محاصره كرد و ماهي هايي كه راه فراري نداشتند، ناگزير به مهماني تورها رفتند. در روز نخست اين ماجراي تلخ، يكي از ماموران شهرداري خرم آباد با همكاري نيروي انتظامي سعي كرد تا تورها را جمع كنند و نگذارند ماهيگيران بچه هاي هاي كيو را زخمي كنند، اما اين تلاش ها هم راه به جايي نبرد تا آخرين بازماندگان درياچه كيو براي پذيرايي از پرندگان مهاجر و بومي است. درياچه اي كه به يكباره خشك شد، آن هم درياچه اي كه در روزهاي پر آبي 500 متر مكعب در ثانيه آب داشت، تير ملامت ها را به سمت زيرگذري در حال ساخت خيره كرد. مردم علت خشكسالي را ساخت همين زيرگذر مي دانستند. در بخش هايي از زير گذر، آبي بيرون زد و همين مساله شك مردم را نسبت به زيرگذر برانگيخت. وقتي انتقادها هم بالا گرفت مسوولان شهر تصميم گرفتند بعد از 25 سال درياچه را لايروبي كنند. آسمان هم دلش به رحم آمد و باريد و درياچه دوباره جان گرفت. گرچه زير گذر از اتهام مبرا شد، اما هنوز معلوم نيست منشا و مبدا بي آبي كه دلشوره را روانه خانه خرم آبادي ها كرده بود از كجاست. خشكسالي هنوز چنگال خود از روي گلوي درياچه زيباي كيو برنداشته است. كيو اين روزها در ميان مرگ و زندگي دست و پنجه نرم مي كند به اميد اينكه بتواند باز هم بهار و تابستان آينده ميزبان عاشقان و مسافران طبيعت سبز خرم آباد باشد.
منبع: سرزمين من ش 4
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}