مسئولیت انتخاب و انتخاب مسئولیت


 





 
اصولاً یک شخص حقیقی عاقل که برخوردار از شرایط بلوغ و رشد و اختیار باشد در زمینه‌ها و ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی خویش دست به انتخاب می‌زند و مصادیق این انتخاب ممکن است از نوع انتخاب دین و مکتب، شغل، همسر، محل زندگی، خوراک، پوشاک، تابعیت، خانه، اتومبیل، نماینده، رهبر و رئیس جمهور، وکیل، پزشک، انتخاب مسئولیت (پست و مقام) و امثال این‌ها باشد.

مسئولیت انتخاب و انتخاب مسئولیت
 

خداوند حکیم از روی حکمت خویش آدمی را از علق خلق کرده (۱) و آنچه را که نمی‌دانست به او آموخت و ضمن اینکه در اولین آیاتی که بر پیامبراکرم (ص) نازل کرده این موضوع را متذکر گردیده و تصریح نموده است که هرگاه آدمی خود را بی نیاز ببیند نافرمانی می‌کند (لیطغی) و به مصداق «انا هدیناه السبیل» (۲) راه رستگاری را به انسان نشان داده و او را از جمیع جهات مسئول قرارداده چرا که فرموده است: «ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا» (۳) مع ذلک از بسیاری جهات او را آزاد و مختار آفریده و به او عقل را که مهم‌ترین ابزار تشخیص خیر و شر و ضلالت و هدایت است عطا کرده و به موجب همین ابزار مهم و نیز هدایت تشریعی توسط انبیاء و اولیاء و اوصیاء او را مسئول دانسته است «انهم مسئولون» (۴) پس شکی نیست که انسان در برابر خداوند مسئول است و با مراجعه به آیات متعدد به ویژه آیه ۲۳ سوره انبیاء و آیه ۱۳ سوره عنکبوت و آیه ۱۹ سوره زخرف مردم به جهت مسئولیتی که دارند بازخواست می‌شوند و مورد سؤال قرار می‌گیرند که چرا فلان کار را کردی؟ و فلان عمل را انجام نداده ای؟ و...
با وصفی که گذشت هرچند دین کامل نزد خداوند اسلام است (۵) «الاسلام یعلوا ولا یعلی علیه» و به موجب «لااکراه فی الدین...» (۶) ما مجبور به انتخاب دین و اندیشه و فکر معینی نیستیم و مختاریم شکور باشیم یا کافر «اماشاکراً و اما کفوراً» (۷) لکن به موجب برخورداری از عقل هدایتگر و شریعت راهنماکننده مبشر و نذیر و کتاب فرقان در هر انتخابی مسئول هستیم و مقصود نگارنده از عنوان مقاله از حیث مفهوم لغوی همین است که انتخاب مسئولیت آور است. در سطور آتی مراتب این مسئولیت و مصادیق انتخاب را تشریح خواهیم کرد.
و در پایان به یکی از مصادیق انتخاب که همانا انتخاب مسئولیت است یعنی برگزیدن یک پست و سمتی که مسئولیت آور است خواهیم پرداخت. اینک مطلب را با هم از نظر می‌گذرانیم:

الف مسئولیت انتخاب
 

اصولا یک شخص حقیقی عاقل که برخوردار از شرایط بلوغ و رشد و اختیار باشد در زمینه‌ها و ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی خویش دست به انتخاب می‌زند و مصادیق این انتخاب ممکن است از نوع انتخاب دین و مکتب، شغل، همسر، محل زندگی، خوراک، پوشاک، تابعیت، خانه، اتومبیل، نماینده، رهبر و رئیس جمهور، وکیل، پزشک، انتخاب مسئولیت (پست و مقام) و امثال این‌ها باشد.
آنچه موضوع اصلی این مقاله را تشکیل می‌دهد پرداختی اجمالی است به انتخاب وکیل (به معنی عام) توسط یک فرد مسلمان بالغ و عاقل و رشید و مختار شیعی مذهب ایرانی و وکیل یا نماینده، به معنای عام شامل مواردی ازقبیل، رئیس جمهور، نماینده مجلس اعم از مجلس شورای اسلامی یاخبرگان، عضویت شورای اسلامی شهر، بخش یا روستا، شهرستان یا استان و شورای عالی استان‌ها و وکیل دادگستری و عضویت هیئت رئیسه یا هیئت مدیره هر مجموعه شورائی و امثالهم است.
همه مواردی که ازمصادیق انتخاب وکیل می‌باشند نوعاً به دو دسته قابل دسته بندی می‌باشند. یک دسته مواردی هستند که انتخاب کننده صرفاً به منظور دفاع از منافع فردی یا حفظ منافع فردی یا برخوردار شدن از سود و نفع فردی دست به انتخاب آنها می‌زند، مثل انتخاب وکیل پایه یک دادگستری برای دفاع از حقوق شخصی و فردی در دادگاه‌ها، یا انتخاب نماینده یا وکیل برای تقسیم ارث یا مصالحه اموال، یا خرید ملک یا فروش اموال و نظیر این‌ها...
اما دسته دوم مواردی هستند که به اقتضای منافع جمعی و مصالح عمومی (اعم از یک جمع قلیل یا یک اجتماع کثیر) موضوع انتخاب قرار می‌گیرند. ازجمله این موارد، انتخاب رئیس جمهور، نماینده مجلس شورای اسلامی و خبرگان، اعضاء شورای اسلامی در تمامی سطوح و انتخاب ترکیب هیئت رئیسه شورای اسلامی را در تمامی مقاطع و سطوح می‌توان ذکر کرد. دسته اخیر ممکن است انتخابشان برای انتخاب کننده منافع فردی هم به همراه داشته باشند، اما اساس و مبنای انتخاب، مصالح جمعی و منافع عمومی است. نباید منافع و مصالح عمومی فدای منافع و مصالح فردی شود هرچند منافع و مصالح فردی فوق العاده مهم باشند. البته روشن است در این قبیل موارد منافع فردی هرچقدر هم زیاد و گسترده باشند، کثرت و حجم و اهمیت آنها به پای منافع جمعی و مصالح عمومی و اجتماعی نمی‌رسد. وقتی هریک از ما در موقعیتی قرار گرفته‌ایم که باید از بین چند نفر کاندیدای ریاست جمهوری یا مجلس شورای اسلامی و خبرگان یا اعضاء شورای اسلامی یا اعضاء هیئت رئیسه این شوراها از پائین دست تا فرادست و یا هر انجمنی و شورائی که یک وظیفه یا خدمت عمومی را عهده دار خواهد شد، یک یا چند نفر را انتخاب کنیم، باید بدانیم که:
▪ اولاً: از دیدگاه مکتب آسمانی در معرض یک امتحان و آزمایش قرار گرفته‌ایم!
▪ ثانیاً: به حکم عقل و به تأکید مکتب باید در فرآیند انتخاب، منافع و مصالح اجتماعی را فدای منافع فردی یا جناحی یا اغراض شخصی نکنیم!
▪ ثالثاً: در انتخاب اصلح دقت کافی داشته باشیم!
▪ رابعاً: برحسب مورد در مقابل خدا و مردم مسئول هستیم!
▪ خامساً: از منظر حقوق بشر وجدان انسانی هم ملزم به انتخاب اصلح هستیم!
موضوع انتخاب در مواردی چون موضوعات فوق الذکر یعنی انتخاب رهبر، رئیس جمهور، نماینده مجلس و امثالهم، مثل انتخاب خوراک یا پوشاک نیست، هرچند که در مقام انتخاب خوراک یا پوشاک نیز دست به انتخاب اصلح می‌زنیم و به ندرت اتفاق می‌افتد یک آدم عاقل بالغ از میان چند لباس هم تیپ و هم قیمت دنبال بهترین نباشد و یا از میان چندین خوراک هم قیمت، خوشمزه‌ترین را انتخاب نکند، مگر اینکه مریض یا مختل المشاعر یا... باشد. مع ذلک انتخاب خوراک و پوشاک و امثالهم در قریب به اتفاق موارد یک امر مباح است و اگر به اقتضای شرایط خاصی هم انتخاب اصلح انجام نگیرد ضمن اینکه انتخاب کننده دلواپس و نگران است اما اثر نامطلوبی در سرنوشت یک جامعه ندارد و فقط یک سلسله عوارض جزئی فردی برآن مترتب است. اما بی دقتی در امر انتخاب یک نفر به عنوان رئیس جمهور یا نماینده مجلس یا رئیس فلان شورا یا نماینده فلان مجمع مافوق و... پیامدهای ناگوار و در پاره ای موارد خسارت جبران ناپذیری برای کشور و جامعه یا گروه و شورا و جمعیت مربوطه به همراه خواهد داشت و اینجاست که انتخاب کننده در مقابل خالق و خلق خدا (مردم) مسئول است و باید مورد بازخواست قرار گیرد و در همین جاست که گوش و چشم دل و... مسئولند ما باید عنایت داشته باشیم که فقط به چیزهایی از قبیل خوف و گرسنگی و نقص در اموال و انفس آزمایش نمی‌شویم «ولنبلونکم به شی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال والانفس و الثمرات» ۸ بلکه خداوند ما را به گفتارها و رفتارها و پندارها و تصمیماتی که اتخاذ می‌کنیم هم آزمایش می‌کند و ما را می‌آزماید تا مجاهدان و صابران را آشکار کند (۳۱ محمد) و ما را به خیر و شر می‌آزماید (۳۵ الانبیا)
و حتی ما را با موضوعی جزئی مثل صید و شکار حیوانات امتحان می‌کند (۹۴ مائده). خداوند بعضی را به بعضی برتری داده و ما را به آنچه به ما عطا کرده می‌آزماید «رفع بعضکم فوق بعض درجات لیبلوکم فی ماءاتیکم...» (۱۶۵ انعام) و ما حتی در مقام انجام اعمال نیکو، به عمل نیکوتر امتحان می‌شویم «الذی خلق الموت و الحیات لیبلوکم ایکم احسن عملا (۹) و کان عرشه علی الماء لیبلوکم احسن عملا» (۱۰) آیاتی که مربوط به امتحان و آزمایش آدمی هستند بسیارند و علاقه مندان به این مطلب می‌توانند به صفحه ۱۳۵ و ۱۳۶ کتاب المعجم المفهرس الفاظ القرآن الکریم، اثر محمد فؤاد عبدالباقی، چاپ ششم مراجعه و با استفاده از آن، آیات قرآنی مربوط به این موضوع را استخراج و با رجوع به قرآن کریم متن کامل آیات را مطالعه کنند.
وقتیکه به تصریح قرآن کریم ما در مقام انجام چند عمل نیکو نسبت به انتخاب نیکوتر آزمایش می‌شویم، آیا تردید داریم که در امر انتخاب رئیس جمهور و نماینده مجلس و امثالهم امتحان می‌شویم؟ آیا انتخاب فرداصلح از میان کاندیداهای ریاست جمهوری و مجلس یا انتخاب کاندیداها در یک ترکیب شورائی و این قبیل موارد از مصادیق بارز «لیبلوکم احسن عملا» نیست؟
آیا اگر در شرایط مشابه فرد باتقواتر و پرهیزگارتر را برنگزینیم و یا در شرایط مساوی فرد باتجربه تر و کار آزموده تر را انتخاب نکنیم یا در شرایط یکسان فرد عالم‌تر و داناتر و کارآمدتر را انتخاب نکنیم و... در این امتحان رفوزه نشده ایم؟ قطعاً در شرایط مساوی انتخاب با تقواترین یا باتجربه‌ترین یا عالم‌ترین و خلاصه صالح‌ترین و مصداق آشکار «احسن عملا» است و مؤید این مطلب هم حکم شریعت است و هم حکم عقل.
آنجا که خداوند حکیم می‌فرماید: «هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون» و می‌فرماید: «هل یستوی الاعمی و البصیر» و می‌فرماید: «هل یستوی الطیب و الخبیث و... در قالبی استفهامی که پیام آن محکم‌تر از حالت خبری است، برترها واحسنها را معرفی می‌کند. البته ممکن است فرد انتخابگر در تشخیص احسن دچار مشکل شود ولی به هر حال تکلیف از او ساقط نمی‌شود. او باید به روشهای ممکن شناخت و معرفت خویش را بالا ببرد و از طرق مقتضی به شناسائی احسن دست یابد ضمناً ممکن است که یک پیرزن یا پیرمرد روستائی نتواند به همان نسبت که یک تحصیل کرده عالی درباره کاندیداها شناخت دارد شناخت پیدا کند لذا به همین نسبت مسئولیت او کمتر خواهد بود، لکن مسئولیت علما و عقلا و افراد آگاه یا آنان که بستر کسب آگاهی برایشان فراهم است، بیشتر است، مخصوصاً در مواردی که یک جمع سه یا پنج یا چند نفری می‌خواهند در میان خود یک نفر را که برای سمت معینی، اصلح باشد، انتخاب کنند، زمینه شناخت اصلح آسان‌تر و مسئولیت انتخاب کننده خطیرتر است.»
اگر انتخابگر صرفاً به ذوق و سلیقه شخصی خویش عمل کند و یا برای برخورداری از منافع و امتیازات شخصی دست به انتخاب بزند و خلاصه ملاک انتخاب وی اغراض فردی و حب و بغض‌های شخصی و هوای نفس باشد نه تبعیت از عقل و رعایت مصلحت جامعه... و در انتخاب خویش ضوابط عقلانی انتخاب اصلح و قضاوت وجدان و فطرت را رعایت نکند و از انتخاب احسن خودداری کند، ضمن اینکه همیشه دچار عذاب وجدان است در امتحان و آزمون الهی مردود شده است و آنگاه است که در محکمه عقل محکوم و در قرارگاه مکتب مطرود ودر پیشگاه خداوند و مردم مسئول است.
مسئولیت انتخاب کننده در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس و نظیر آن یک مسئولیت اجتماعی است و همان گونه که قبلاً متذکر شدیم در این راستا هرقدمی و هر قلمی و هر بیانی از حیث نتیجه و آثار در پیشگاه خداوند و در دادگاه خلق مورد رسیدگی قرار می‌گیرد و هریک از جوارح واعضاء آدمی نسبت به آنچه از خود صادر می‌کند مسئول است و تحت بازخواست قرار می‌گیرد (۳۶ سوره اسراء) این نتایج و آثار رسیدگی‌های مترتب برآن، ممکن است عناوین متعددی داشته باشند که ذیلاً برخی را به اختصار متذکر می‌شویم.
۱ ظلم و بی عدالتی (انتخاب غیراصلح ظلم و بی عدالتی در حق جامعه است)
انتخاب اصلح و انتخاب احسن در هریک از انتخابات سیاسی، اجتماعی به یک اعتبار حق جامعه و حق هر فرد مکلف واجد شرایط است و به اعتبار دیگر یک وظیفه است. نادیده گرفتن حق جامعه، ظلم به جامعه است، نادیده گرفتن حق گروه و اجتماع و مردم، بی عدالتی در حق آن‌هاست، انتخاب ناصالح و حتی انتخاب صالح در کنار اصلح مساوی است با تضییع حقوق اجتماع و ظلم و ستم در حق اجتماع و یک عمل غیراحسن و یک اقدام زیانبار و ناصالح و خلاصه یک گناه سیاسی اجتماعی است.
در مکتب ما مصالح اجتماعی موردعنایت و تأکید ویژه قرار گرفته و تفکر اجتماعی، اولین فکر محکم سازی و جاری در تمام جوانب دین است به طوری که اسلام هر خدمت اجتماعی و هر عمل خیر از اعمال خیریه در اجتماع را عبادت می شمارد و مقررات ویژه ای ازقبیل خمس و زکات و امر به معروف و نهی از منکر و نماز جماعت و تعلیماتی ازقبیل نیکوکاری، احسان، تعاون، تکافل، گذشت و نظیر این‌ها را بنابه مصلحت اجتماع و جامعه وضع نموده است. بنابراین از منظر مکتب اسلام انتخاب اصلح، ضمن اینکه یک تکلیف و یک وظیفه است، یک خدمت ارزشمند به جامعه است و این خدمت خود یکی از بهترین عبادت‌هاست.
۲ خیانت در امانت (انتخاب غیراصلح خیانت به جامعه است)
خیانت در امانت یکی از گناهان کبیره است و شهید دستغیب در کتاب خود آثار و انواع و مستندات آن را تشریح کرده است و متذکر شده است که خیانت بر سه قسم است:
۱ خیانت به امانت خدا
۲ خیانت به امانت رسول (ص)
۳ خیانت به امانت مردم
شهید محراب امانت خدا را، امانتداری نسبت به عقل و تکلیف عنوان کرده و امانت رسول (ص) را به استناد حدیث ثقلین، قرآن و عترت و تبعیت ازاین دو و ذکر مناقب و فضایل آل محمد (ص) دانسته و امانت مردم را تحت دو عنوان یکی امانت مالکی و دیگری امانت شرعی توضیح داده است.
برای هر انتخاب کننده عاقل بالغ و مختار واجد شرایط، نفس انتخاب اصلح، اجراء دستور عقل و خرد سالم و انجام تکلیف است. از مفاد قرآن و عترت نیز به شرحی که گذشت به نحوی استنباط می‌شود که انتخاب اصلح مصداقی از تبعیت قرآن و عترت است و همچنین انتخاب اصلح، حق مسلم اجتماع و مردم است بنابراین با وصفی که گذشت روشن می‌شود که موضوع انتخاب اصلح هم در حکم امانت خدا و هم در حکم امانت رسول (ص) و هم حکم امانت مردم را دارد. از این صغری و کبری به خوبی این نتیجه حاصل است که هر کس به هر بهانه ای در هر قسم از انتخابات سیاسی اجتماعی از انتخاب اصلح خودداری نماید، مرتکب خیانت در امانت شده است یعنی هم به امانت خدا خیانت کرده هم به امانت رسول و هم به امانت مردم.

ب انتخاب مسئولیت:
 

آنچه قبلاً متذکر شدیم حول محور انتخاب کننده بود، و آنچه در ذیل عنوان انتخاب مسئولیت مورد توجه و محور بحث قرار می‌گیرد «انتخاب شونده» است.
در آنچه گذشت بر این مطلب تاکید شد که انتخاب کننده در امر انتخاب خویش مسئول است اکنون در مقام آن هستیم که بگوئیم انتخاب شونده هم نسبت به آنچه برای آن انتخاب شده، مسئولیت دارد.
یکی از مصادیق کلی انتخاب، انتخاب مسئولیت است. به عبارت دیگر پذیرفتن مسئولیت به مفهوم عام، نظیر پذیرفتن مقام یا موقعیت رهبری، پذیرفتن مقام یا سمت ریاست جمهوری، قبول مسئولیت نمایندگی مجلس، پذیرفتن وزارت یک وزارتخانه، قبول استانداری یک استان، قبول مدیرکلی یک اداره کل قبول فرمانداری یک شهرستان، قبول شهرداری یک شهر و خلاصه قبول ریاست یک آموزشگاه ابتدایی و امثالهم همه از مصادیق انتخاب مسئولیت هستند.
کسی که مسئولیتی بدین ترتیب قبول می‌کند اعم از آنکه انتصابی باشد یا انتخابی بر حسب مورد در حکم وکیل و نماینده تمام یا گروهی از مردم است. پس اگر کسی در خود توان انجام دادن مورد وکالت را ندارد. نباید وکالت را بپذیرد و حتی اگر کسی وجدان خود را در محضر خالق هستی قاضی قرار داده و به قضاوت وجدان خویش یا به قضاوت اکثریت خبرگان، خود را شایسته تر و توان مندتر از دیگران در انجام موضوع وکالت نمی‌یابد، نباید آن را بپذیرد، پذیرفتن هر نوع پست و مقام اداری یا سیاسی اجتماعی در این چارچوب قرار می‌گیرد و شخصی که پست یا مقامی تحت هر عنوان اعم از رهبری، ریاست جمهوری، نمایندگی مجلس و امثالهم را می‌پذیرد. باید توانایی انجام وظایف مربوطه را بهتر از دیگران داشته باشد. در غیر اینصورت به حکم عقل و انصاف، حق این است که آن پست و مقام را نپذیرفته بلکه آن را به دیگری که توانمندتر و شایسته تر است ارجاع دهد.
اجمالا آنچه دراین خصوص مورد توجه و تاکید نگارنده است این است که وکیل در حکم امین موکل یا موکلین است و موضوع وکالت امانتی است که به وکیل سپرده شده است.
تعدی و تجاوز از حدود اختیارات، تفریط در انجام وظیفه، مسامحه در انجام مسئولیت و تعهدات ناشی از تفویض اختیارات، همگی در حکم خیانت است و این خیانت ضمن اینکه خیانت به مردم است خیانت به امانت خدا و خیانت به امانت رسول (ص) نیز تلقی می‌شود چون در جریان این فرآیند خیانت وکیل، امانتداری نسبت به عقل و تکلیف و نسبت به قرآن و عترت نیز رعایت نشده است.
آنجا که وکیل باید به حکم عقل مصالح جامعه را مورد توجه قرار دهد از روی حب و بغض یا هوای نفس، منافع فردی را در اولویت قرار دهد، امانت داری نسبت به عقل را رعایت نکرده و بدینسان به امانت خدا خیانت کرده است و آنجا که وکیل به حکم قرآن در انجام وظیفه، پیروی نکند و اوامر و نواهی عترت را مراعات نکند و به عنوان شیعیان آل پیامبر موجب ننگ آل رسول گردد به امانت پیامبر (ص) خیانت کرده است و بالاخره آنجا که وکیل به موجب تصمیم خویش اسباب خسران و زیان مادی و معنوی موکلین (مردم) را فراهم می‌آورد، به طور قطع و یقین به موکلین خود خیانت کرده است و بدین سان مرتکب یک گناه کبیره شده است و سزاوار است که در دنیا توسط مردم (موکلین) و در آخرت توسط خدای عادل و قادر و متعال مورد بازخواست قرارگیرد.
وکیل خائن باید بداند که دشمن خداست «ان الله لایحب الخائنین» و بداند که گناه او گناهی است که در قرآن محید و روایات معتبره نسبت به آن وعده عذاب داده شده و بداند که به فرموده پیامبر اکرم (ص) منافق است هرچند نماز بخواند و روزه بگیرد و خود را مسلمان بداند.۱۱ و بداند که به فرموده امیرالمؤمنین علی (ع) خود و اهل خانواده‌اش را فقر و نکبت می‌گیرد؛ و بداند که به فرموده پیامبراکرم (ص) خیانت در قیامت سبب رسوایی و سربه زیری خائن است؛ و وکلائی که در قالب کار شورایی فعالیت دارند بدانند که بفرموده رسول اکرم (ص)، آنچه در جلساتشان می‌گذرد و نیز اسرار و رازهای افراد نزد آنان امانت است و افشاء آن‌ها خیانت و افشاءکننده مستوجب عذاب هستند.۱۲
منابع:
۱ خلق الانسان من علق
۲ انسان ۳
۳ اسراء ۳۶
۴ صافات ۲۴
۵ ان الذین عندالله الاسلام
۶ بقره ۲۵۶
۷ انسان ۳
۸ بقره ۱۵۵
۹ ملک ۲
۱۰ هود ۷
۱۱ گناهان کبیره، صفحه ۳۸۱
۱۲ همان صفحات ۹۶ الی ۲۹۵

ارسال توسط کاربر محترم سایت :salmanjavan