انتخابات در ایران و وظیفه ما


 

نویسنده:داله مرادی *




 

فضای انتخاب کردن و انتخاب شدن بهترین بستر برای رشد سیاسی جامعه است و اگر بپذيريم كه سياست هم علم است و هم فن ، به ناچار بايد آموزش هاي اساسي علم سياست ،‌در دوره هاي تحصيل در مدرسه و دانشگاه انجام بگيرد و سپس با فراهم كردن بستر مناسب در اجتماع ، اين مهارت در جوانان ايجاد شود.تا جهت و مسیر انتخاب کردن و انتخاب شدن فرایندی اصولی و منطقی داشته باشد.
آموزش و پرورش بستر بسيار مناسبي براي رشد سياسي افراد است و نظام آموزشي كشور مي تواند با برنامه ريزي صحيح ، حس مسئوليت پذيري دانش آموزان را بالا برده و آن ها را در امور كلان اجتماعي ،‌آماده ي مشاركت سياسي سازد.
آموزش هاي اساسي براي يادگيري مشي سياسي و روند تحولات اجتماعي و نحوه شكل گيري نظام اجتماعي بايد در دوران تحصيل و در مدارس و دانشگاه ها و حوزه های علمیه و نهادهای فرهنگی و آموزشی اتفاق بيفتد. فرزندان ما، روحيه تعامل اجتماعي، جامعه پذيري، احساس مسئوليت نسبت به سرنوشت جامعه را در مدرسه مي آموزند و با حضور در صحنه هاي اجتماع آن را ارتقاء مي دهند.


و اما انتخابات :
یکی از مهمترین عرصه رشد دانش سیاسی و آگاهی های اجتماعی عرصه انتخابات و ضرورت مشارکت عمومی جامعه است که چون اساس نظام جمهوری اسلامی برابر قانون اساسی و آموزه های دین مبین اسلام ارتقا فهم و درک و شعور جامعه بخصوص تولد انسانهای آگاه و دین مدار قانونگرا است که تعالی و کمال نهایی انسان برای قرب به ذات اقدس الهی را ایجاد نماید.در این رابطه برخي فكر مي كنند با پذيرفتن اسلام به عنوان قانون حاكم بر نظام سياسي ايران و با حاكميت بخشيدن به قوانين ديني در اداره ي امور كشور، نمي توان به دموكراسي و نظام پارلماني و انتخاباتي پايبند بود و اين دو با هم در تعارض هستند. در پاسخ بايد گفت كه تاسيس نظام جمهوري اسلامي در ايران نشان داده است كه به عنوان يك نظام سياسي مبتني بر دين، بيشترين ميزان حضور و مشاركت مردم را در 33 سال گذشته داشته است و حدود 30 انتخابات را برگزار كرده است.
و اين بدان معناست كه نظام سياسي اسلامي ، بستر مناسبي را براي مشاركت مردم فراهم آورده است ، چرا كه در اين نظام ، آحاد جامعه در مورد ريزترين مسايل اجتماع تا بزرگ ترين آن ها ابراز راي و اظهار نظر مي كنند و با راي مستقيم آن ها نهادهاي مختلف حكومتي مثل،‌شوراهاي شهر ،‌مجلس شوراي اسلامي ،‌رياست جمهوري و مجلس خبرگان رهبري شكل مي گيرند.
بنابراين مي توان گفت: با حفظ محتواي اسلامي و حاكميت بخشيدن به قوانين ديني نيز مي توان ساختار شكلي حكومت را با نظر و راي مستقيم مردم بوجود آورد.



احزاب به عنوان تسهيل كنندگان حضور مردم در صحنه ي سياسي كشور نقش بسيار ممتازي دارند.
اساسا" احزاب بدين خاطر بوجود مي آيند كه زمينه ي تضارب آرا بين مردم را فراهم آورند تا در نتيجه ، دانش سياسي مردم بالا رود و آمادگي لازم را براي تحمل ديگاه هاي مختلف به دست آورند و نقد پذيري ديدگاه هاي خود را تجربه كنند.
احزاب مي توانند بهترين كادرهاي سياسي را براي اداره امور كشور تربيت كنند ، البته يك نكته در اينجا حائز اهميت است و آن اين است كه احزابي كه فقط براي كسب قدرت سياسي و فقط در آستانه انتخابات پا به عرصه مي گذارند هرگز نخواهند توانست نقش تاريخي خود را در قبال سرنوشت ملي ايفا كنند. اين گونه احزاب بعد از پيروزي در كادر اجرايي كشور قرار مي گيرند و حفظ حكومت و محافظه كاري را پيشه خود را مي سازند و در صورت عدم پيروزي نيز معمولا تعطيل شده و ادامه ي فعاليت خود را موكول به انتخابات ديگر مي كنند، لذا از تربيت كادر سياسي ورزيده غفلت مي كنند و در نتيجه كل جامعه آسيب مي بيند.(بهترین گواه بر این مطلب رو به شکل گیری احزاب در ایران از ابتدا تا کنون است.)
احزاب بر اساس قوانين مصرح اعم از قانون اساسي يا قانون احزاب بايد به عنوان يك نهاد اجتماعي همواره فعال باشند و در جهت افزايش دانش سياسي و قدرت تحليل در جوانان برنامه ريزي نمايند و زمينه هاي لازم را براي تضارب آرا و انديشه ها فراهم نمايند تا در صورت پيروزي ،‌افراد توانمندي را در كادر حكومت قرار دهند و در صورت عدم پيروزي به نقش خود كنترلي جامه ي عمل بپوشانند و به نقد وضع موجود بپردازند تا سبب پيشرفت امور كشور باشند،‌ اگر چنين اتفاقي بيفتد نسل هاي آينده با اعتقاد به حاكميت خودشان بر سرنوشت ملي ، از هيچ كوششي در جهت پيشرفت كشور دريغ نخواهند كرد.



غير از شرايطي كه در قانون بدان ها تصريح کرده و شوراي نگهبان نيز بر اساس آن شرايط،‌صلاحيت داوطلبان را بررسي و اعلام مي كند بهترين شكل براي حضور در صحنه ي انتخابات براي هر يك از احزاب و گروه ها يا اشخاص ،‌اعلام برنامه هاي كاري مشخص و زمانبندي لازم براي اجراي آن است، به عبارت ديگر هر كانديدايي به جاي تاكيد بر كلي گويي و بيان اهداف آرماني بايد با ارايه ي برنامه ي مشخصي ، افكار عمومي جامعه را دعوت به نقد برنامه هايش بکشاند ، علاوه بر آن برنامه هاي واقعي و قابل اجرا ارايه نمايند و همه ي اين ها مشروط بدان است كه هر كانديدا دركي از موقعيت جايگاهي كه براي آن انتخاب مي شود، داشته باشد .
مثلا": يك كانديداي مجلس نمي تواند شعار تغييرات بنيادين در نظام سياسي كشور را بدهد، براي اين كه طبق قانون اساسي وظايف و اختيارات خاصي براي او تعريف شده است و يا مثلا كانديداي شوراي شهر نمي تواند شعار تغيير تقسيمات سياسي كشور را بدهد،‌ زيرا حوزه اختيارات او در مسايل درون شهري و نظارت بر امور شهرداري است،‌ همچنان كه كانديداي رياست جمهوري نيز خارج از چهارچوبي كه قانون اساسي برايش تعيين كرده است نمي تواند ايفاي نقش نمايد.
توضيح اين گونه مسايل براي مردم و آشنا كردن آن ها با هر يك از ساختارهاي سياسي كشور امري لازم است تا در انتخاب خود انتظارات مشخصي را از كانديداي مورد نظر داشته باشند.
با ذکر این موارد می پردازیم به آسيب شناسي انتخابات :
الف- آسيب شناسي نسبت به مقوله انتخابات را در دو جنبه مي توان بررسي كرد، اول از حيث انتخاب كنندگان و ديگر از لحاظ انتخاب شوندگان.
معني انتخابات در نظام سياسي كشور همان تاثير راي مستقيم يا غير مستقيم مردم، در امور كشور است،‌ از اين رو هر چه آگاهي مردم نسبت به مسايل سياسي و اجتماعي بيش تر باشد انتخاب درست تري را خواهند كرد، به تعبير ديگر لازمه ي انتخاب اصلح ، رشد فرهنگي و آگاهي هاي اجتماعي است ، براي افزايش دانش و بينش سياسي مردم بايد سال هاي متوالي فعاليت فرهنگي مستمر انجام شود و صرف شور و هيجان مردم در زمان انتخابات ‌نمي تواند حضور سياسي آن ها را نهادينه كند،‌بنابراين اگر شناخت مردم نسبت به كانديداها بر اثر حجم بالاي تبليغات باشد ، ممكن است نظر آن ها بعد از راي دادن تغيير كند.
آموزش مردم براي پذيرش نظام شورايي در امور اجتماعي و اداره كشور بايد از مدارس شروع شود و در دانشگاه ها تقويت شود و سپس به فرهنگ عمومي جامعه تبديل شود. در اين ميان نقش احزاب و دستجات سياسي حائز اهميت است.
متاسفانه بسياري از گروه هاي سياسي صرفا براي حضور در انتخابات و كسب راي مردم همزمان با انتخابات شكل مي گيرند و بعد از رسالت اجتماعي خود را فراموش مي كنند و اين يك آسيب جدي است كه در نظام انتخابات كشور ما وجود دارد، گاهي نيز احزاب پيروز بعد از پيروزي در انتخابات ، حزب يا جمعيت نيز تعطيل مي شود يا دچار انشعابات مختلف شده و در نهايت كارآيي خود را از دست مي دهد، از اين گذشته ، برخي جريانات سياسي نيز با هر نوع تحزب و شكل گيري احزاب سياسي مخالفند ، همه اين ها، آسيب هايي است كه باعث مي شود جامعه از نظر رشد سياسي دچار ركود شود.
ب - آسيب شناسي ديگر از منظر كانديداها و افرادي است كه انتخاب مي شوند در نظام هاي سياسي پيشرفته دنيا،‌افراد خاصي كه در طول سال هاي متمادي تجربه هاي كلان مديريتي و سابقه ي حضور در مسايل اجتماعي و سياسي را دارند ، به عنوان شاخص جريانات فكري نامزد انتخابات مي شوند و مردم نيز با توجه به سوابق فعاليت هاي اجتماعي و مديريتي آنها تصميم گيري مي كنند و راي مي دهند. بنابراين كسي كه مي خواهد خود را نامزد انتخابات كند بايد داراي شرايط خاصي باشد اين شرايط با توجه به قوانين كشورها متفاوت است. در نظام سياسي ايران طي 33 سال گذشته قانون انتخابات و شرايط انتخاب شوندگان از استاندارد تثبيت شده اي برخوردار نبوده است و در دوره هاي مختلف خصوصا در آستانه انتخابات با راي نمايندگان مجلس دست خوش تغيير مي شده است.
در چنين شرايطي سردرگمي افراد بيشتر مي شود و امكان برنامه ريزي كلان از بين مي رود. از باب مثال شرط مدرك تحصيلي نامزدهاي مجلس در آستانه انتخابات مجلس دست خوش تغيير مي شود همچنانكه در دوره فعلي براي نمايندگان ادوار مختلف مجلس شرايط خاص در نظر گرفته شده و دوره نمايندگي آنها براي داوطلبي مجلس يك مقطع تحصيلي محسوب شده است ولي براي كانديداهاي ديگر مدارك كارشناسي ارشد يا معادل آن (به شرط ارزش استخدامي) لحاظ شده است.
ج- همچنين براي رجل سياسي به عنوان يكي از شرايط كانديداي رياست جمهوري هنوز تعريف رسمي ارايه نشده است،‌يا ميزان تحصيلات، سواد و سوابق شغلي براي نامزد شدن در رياست جمهوري تا به امروز همچنان نامشخص است، ‌از اين رو هر كسي سواد خواندن و نوشتن دارد به خود اجازه مي دهد كانديداتوري خود را اعلام كند در حالي كه در بسياري از كشورها، ‌شرط كانديداتوري براي رياست جمهوري حداقل احراز پست وزارت در دوره هاي گذشته يا چندين دوره نمايندگي مجلس يا جمع آوري حداقل يكصد و پنجاه هزار امضا يا سناتور بودن و امثال اين هاست.
نظام انتخابات رياست جمهوري و نمايندگان مجلس در ايران، به تدوين آيين نامه اي پيشرفته نياز دارد تا احزاب نيز براي كادر سازي و آماده كردن افراد واجد شرايط براي احراز سمت رياست جمهوري يا نمايندگي مجلس برنامه ريزي كنند.
د - بدین طریق است که در آستانه هر دوره انتخاباتی بصورت ناگهانی و ناشناس هر فرد از هر جا خود را کاندیدا می نماید و وقتی اعلام میشود شرایط لازم را نداشته و اصطلاحا رد صلاحیت می شوند فضای عمومی را دچار ابهام و تردید و اتهام می نمایند .
آسیب دیگر در استانهایی از نوع کهگیلویه و بویراحمد ،کردستان،ایلام،خوزستان و ...... نقش قومیت ،گویش،زبان،گرایش مذهبی و رقابت های فامیلی و طایفه ای است که این خرده فرهنگ ها در انتخاب یا عدم انتخاب جایگزین ملاکهای توانایی و ارزیابی علمی و شاخص های تعیین کننده دیگر شده اند و عملا مسیر انتخاب را تغییر میدهند.
واما حال:
دقت کنیم تا در هیاهوی سیاسی و گرد و غبار ناشی از شایعه و تزویر و ریا مسیر را درست طی کنیم تا در هر دوره انتخابات نیاز به دور برگردان نداشته باشیم.
- شرایط سیاسی،اقتصادی و فرهنگی داخلی و خارجی را ارزیابی کنیم و جایگاه خود را دریابیم و به انتخابی دست بزنیم که خیر دنیا و آخرت جامعه در آن باشد و نه طمع دشمنان و منافع آنی خودمان.
- هر رای را امضای مجدد خود در تقویت و استحکام پایه های نظام بدانیم و لذا آنقدر ارزش دارد که این امضا را با مطالعه و دقت به عمل آوریم که اگر سال ها از آن گذشت برای آن امضا احساس افتخار کنیم و نه...

 

* مدیر آموزش و پرورش گچساران

منبع: سایت عصر دنا