تیرداد، شاهزاده اشکانی


 

نويسنده:دكتر عبدالحسین زرين كوب




 
تيرداد نام‌ شاهزاده‌ ‎اشكاني، كه‌ در اين‌ ايام‌ در روم‌ به عنوان گروگان مي‌زيست، ظاهراً به اميد استفاده از اختلافات خانگي پارت از روم گريخت‌ و همراه‌ با آنتيوخوس‌ نام‌ دوست‌ ‎سيسيلي‌ خود كه‌ يك‌ فيلسوف‌ كلبي‌ بود، نزد بلاش‌ آمد. چون‌ بلاش‌ او را پذيرفت‌ ‎كاراكالا كه‌ دنبال‌ بهانه‌اي براي‌ درگيري‌ با ايران مي‌گشت‌ اعتراض‌ و تهديد ‎كرد. اما اشك‌ كه‌ در داخل‌ با مخالفت‌ برادرش‌ اردوان‌ هم‌ مواجه‌ بود از درگيري‌ ‎با امپراطور خود را كنار كشيد و آن‌ هر دو را به‌ دربار روم‌ فرستاد (215). مع‌هذا ‎در نزاع‌ با اردوان‌ كه‌ از همان‌ آغاز مدعي‌ برادر بود بلاش‌ توفيقي‌ حاصل‌ نكرد‎. با آنكه‌ در شهرهاي‌ يوناني‌ بابل‌ به‌ نام‌ او سكه‌ زدند و خود او در قسمتي‌ از ‎نواحي‌ شرقي‌ كشور ‎قدرت‌ و عنوان‌ سلطنت‌ را هم‌ حفظ‌ كرد، ماد و بابل‌ به‌ دست‌ ‎اردوان‌ افتاد و كاراكالا هم‌ با شناسايي‌ او و مكاتبه‌اي كه‌ با او پيش‌ گرفت‌ ‎اختلاف‌ بين‌ دو برادر را عميق‌تر كرد. وي‌ كه‌ طالب‌ لشكركشي‌ به‌ ايران‌ بود، ‎اين‌ بار سعي‌ كرد تا با طرح‌ نقشه‌اي خائنانه‌ بهانه‌اي براي‌ درگيري‌ با ‎اردوان‌ پيدا كند. پس‌ دختر اردوان‌ را خواستگاري‌ كرد و جواب‌ رد شنيد. براي‌ ‎بهانه‌جويي‌ درخواست‌ خود را تجديد كرد و اين‌ بار اردوان‌ كه‌ مقاومت‌ در مقابل‌ ‎اصرار او را دور از مصلحت‌ ديد به‌ قبول‌ درخواست‌ تن‌ در داد. اما كاراكالا كه‌ ‎قصد ازدواج‌ نداشت‌ و طالب‌ دستاويزي‌ براي‌ حمله‌ به‌ پارت‌ بود به‌ بهانه ‎تشريفات‌ و به‌ عنوان‌ آمادگي‌ براي‌ بردن‌ عروس‌ با ساز و برگ‌ بسيار و با سپاه‌ ‎انبوه‌ عزيمت‌ ايران‌ كرد (216). در ورود به‌ محل‌ عروسي، اردوان‌ و سپاه‌ وي‌ را ‎غافلگير كرد و اردوي‌ پارت‌ را معروض‌ غارت‌ و كشتار وحشيانه ساخت. اردوان از معركه گريخت و كاراكالا در دنبال غارت و كشتار در نواحي‌ بابل، همراه‌ ‎غنايم‌ و اسيران‌ بسيار به‌ سمت‌ سوريه‌ عقب‌نشيني‌ كرد. در بين‌ راه‌ هم‌ سربازان‌ ‎خود را به‌ ادامه غارت‌ و كشتار در شهرها و آبادانيها تشويق‌ يا الزام‌ نمود. در ‎شهر آديابنه‌ (حَدْيَبْ) به‌ مقبره پادشاهان‌ محلي‌ هم، كه‌ آنها را شامل‌ ‎نفايس‌ و ذخاير بسيار و طلاي‌ فراوان مي‌پنداشت، دستبرد زد. استخوانهاي‌ مردگان‌ ‎را كه‌ وي‌ آنها را متعلق‌ به‌ پادشاهان‌ پارت‌ گمان‌ برده‌ بود، از خاك‌ بيرون‌ ‎آورد و البته‌ طلا و جواهري‌ را كه‌ بدان‌ چشم‌ دوخته‌ بود از نبش‌ اين‌ قبرها عايد ‎نيافت‌. امپراطور ديوانه‌ يك‌ چند در اِدِسّا اوقات‌ خود را به‌ تفريح‌ و شكار ‎مي‌گذرانيد و ظاهراً قصد دستبردي‌ مجدد به‌ پارت‌ داشت‌. اما در وقتي‌ كه‌ قصد ‎تماشا ـ يا غارت‌ ـ معبد حران‌ را داشت‌ به‌ دست‌ سربازان‌ خود به‌ قتل‌ رسيد (آوريل‌ 217‏‎).
‎ماكرينوس‌ جانشين‌ او، كه‌ سپاه‌ پارت‌ را آماده انتقام‌جويي‌ ‎و در صدد حمله‌ به‌ لشكر روم‌ ديد به‌ اردوان‌ پيشنهاد صلح‌ كرد. اما اشك‌ نپذيرفت‌ ‎و در تعقيب‌ دشمن‌ تا نصيبين‌ تاخت‌ برد. در آنجا جنگ‌ سختي‌ بين‌ فريقين‌ روي‌ داد ‎و تلفات‌ بسيار به‌ روميها وارد آورد. ماكرينوس‌ براي‌ راضي‌ كردن‌ اردوان‌ به‌ ‎قبول‌ قرار صلح‌ مجبور و به‌ پرداخت‌ غرامتي‌ سنگين‌ راضي‌ گشت‌ (218م‌). اين‌ آخرين‌ ‎جنگ‌ اشكانيان‌ با دشمن‌ ديرينه خاندان‌ درس‌ خوبي‌ به‌ تجاوزگران‌ غربي‌ داد و ‎خاطره پايداري‌ از خدنگ‌ پارتي‌ در اذهان‌ قوم‌ باقي‌ گذاشت‌. اما اردوان‌ ‎به‌ استرداد نصيبين‌ موفق‌ نشد، چرا كه‌ در همين‌ ايام‌ مواجه‌ با شورش‌ پارس‌ و ‎طغيان‌ ارتخشيرپاپكان‌ ـ پادشاه‌ نوخاسته پارس‌ كه‌ به‌ خاندان‌ ساسان‌ منسوب‌ ‎بود ـ گشت‌. اين‌ شورش‌ از سالها پيش‌ (ح‌212) شروع‌ شده‌ بود و ظاهراً موبدان‌ ‎پارس‌ هم‌ در آن‌ همدست‌ و با اردشير و برادرش‌ بابك‌ همداستان‌ بودند. با آنكه‌ ‎قبل‌ از اقدام‌ به‌ درگيري‌ با اين‌ مدعي‌ پارسي، اردوان‌ بر برادر خود بلاش‌ هم‌ ‎غلبه نهايي‌ يافته‌ بود و مقارن‌ اين‌ ايام‌ ظاهراً شكست‌ كاراكالا را هم‌ ‎در اذهان‌ عامه‌ جبران‌ كرده‌ بود، در جنگي‌ كه‌ با اردشير در دشت‌ هرمزگان‌ كرد ‎به‌ دست‌ او كشته‌ شد (224 ميلادي‌) و با مرگ‌ او امپراطوري‌ اشكاني‌ كه‌ از مدتها ‎پيش‌ عمر خود را در يك‌ نزاع‌ طولاني مي‌گذرانيد به‌ دست‌ اردشيرساساني‌ انقراض‌ ‎يافت‌. سلسله ساساني‌ كه‌ به‌ وسيله ارتخشير در پارس‌ بنياد شد جاي‌ دودمان‌ ‎اشكان‌ را كه‌ در پارت‌ به‌ وجود آمده‌ بود گرفت‌ و حكومتي‌ را كه‌ اسكندر مقدوني‌ ‎از دست‌ پارسيها گرفته‌ بود ارتخشير به‌ آنها بازگرداند. سلسله جديد اگر هم‌ بر ‎خلاف‌ ادعاي‌ خويش‌ با خاندان‌ شاهان‌ قبل‌ از اسكندر رشته پيوندي‌ داشت، باري‌ ‎مثل‌ آنها به‌ پارس‌ منسوب‌ بود، و مثل‌ آنها سازمان‌ متمركز و استواري‌ كه با ‎نظام‌ ملوك‌الطوايفي‌ بعد از اسكندر تفاوت‌ بسيار داشت‌ به‌ وجود آورد‎.

‎معهذا احياي‌ ايران، در ‎دنبال‌ هجوم‌ اسكندر و مقدونيان‌ او مديون‌ مساعي‌ اشكانيان‌ بود. خدمت‌ ديگري‌ كه‌ ‎اين‌ طايفه‌ به‌ تمدن‌ عصر كرد آن‌ بود كه‌ ‎سيل‌ هجوم‌ طوايف‌ وحشي‌ نواحي‌ ‎شرقي‌ را سد كرد يا متوقف‌ نمود، و اين‌ خود براي‌ روم‌ و هند هم‌ كمتر از ايران‌ ‎اهميت‌ نداشت‌. نظارت‌ بر امنيت‌ آنچه‌ بعدها جاده ابريشم‌ خوانده‌ شد، ايران‌ ‎اشكاني‌ را واسطه عمده‌اي در رابطه‌ شرق‌ و غرب‌ ساخت، و بدين‌ گونه‌ منزلتي‌ ‎كه‌ به‌ وسيله اتحاديه عشاير داهه‌ در نواحي‌ شرقي‌ ايران‌ به‌ وجود آمد يك‌ ‎قدرت‌ جهاني‌ شد كه‌ از لحاظ‌ اقتصادي، و حتي‌ از جهت‌ فرهنگي‌ و هنري‌ كه‌ ‎لازمه اين‌ جنبه اقتصادي‌ بود، اهميت‌ قابل‌ ملاحظه‌اي داشت‌‏‎.
‎با توسعه‌ ‎دولت‌ پارت‌ و تبدّل‌ آن‌ از يك‌ حكومت‌ كوچك‌ محلي‌ به‌ يك‌ امپراطوري‌ بزرگ، ‎خاندان‌ ارشك‌ هم‌ از سركردگي‌ يك‌ عشيره اپرني‌ و رهبري‌ يك‌ اتحاديه‌ در ‎طوايف‌ داهه، در رأس‌ يك‌ طبقه‌ از نجبا و اعيان‌ جديد واقع‌ شد و در حالي‌ كه‌ از ‎زندگي‌ ساده بيابانگردي‌ خويش‌ جز خدنگ‌ پهلواني‌ و مهارت‌ در چابك‌سواري‌ و ‎شيوه جنگ‌ و گريز رايج‌ در نزد صحرانشينان‌ چيزي‌ همراه‌ نياورده‌ بودمالك‌ ‎اراضي‌ و مزارع‌ وسيع‌ و صاحب‌ باغ‌ و بستان‌ و گنج‌ و حرمسراي‌ پرشكوه‌ گرديد. در ‎طي‌ زمان، خاندانهاي‌ مشابه‌ و موافق‌ را كه‌ در آغاز ايجاد دولت‌ محلي‌ با آنها ‎به‌ عنوان‌ رفيق‌ و شريك‌ همكاري‌ كردند، در سلسله‌ مراتب‌ متفاوت‌ در فاصله‌هاي‌ ‎مختلف‌ قرار داد و به‌ تدريج‌ طبقه‌اي از نجبا را كه‌ روزي‌ تابع‌ و دست‌ نشانده‌ ‎و خدمتگزار اين‌ خاندان‌ بود از ساير خاندانهاي‌ عشاير پرني‌ و داهه‌ متمايز ساخت‌ ‎و با طبقات‌ اعيان‌ شهري‌ در ولايات‌ تابع، منسوب‌ و خويشاوند و وابسته‌ داشت‌‏‎. بدينسان‌ از هفت‌ خاندان‌ كه‌ در رأس‌ نجباي‌ پارت‌ واقع‌ بودند غالباً هر يك‌ از ‎آنها در ولايتي‌ از سرزمينهاي‌ تابع‌ سلطنت‌ محلي‌ يافت‌.
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb