جستاري در سيره ي سياسي امام خميني (ره) (3)
جستاري در سيره ي سياسي امام خميني (ره) (3)
1 ــ 2 ــ ترويج گفتمان اخلاقي در سياست ديني
شيوا که از عمق جان و اعتقادشان نشأت مي گرفت و شايد خلاصه ي تمام عرفان او بود مي فرمود: «همه ي اختلافاتي که در بشر هست براي اين است که تزکيه نشده است. غايت بعثت اين است که تزکيه کند مردم را تا به واسطه ي تزکيه، هم تعلم حکمت کند و هم تعلم قرآن و کتاب و اگر تزکيه بشوند، طغيان پيش نمي آيد. کسي که تزکيه کرد خود را، هيچ گاه خودش را مستغني نمي داند «کَلَّا إِنَّ الانسَانَ لَيَطغَي أن رَّاهُ استَغنَي»؛ (علق (96): 6 ــ 7). وقتي که خودش را مي بيند و براي خودش مقام قائل است و براي خودش عظمت قائل است، اين خودبيني، اسباب طغيان است. اختلافاتي که بين همه ي بشر هست، اختلافاتي که سر دنيا بين همه ي بشر هست، اين اختلافات ريشه اش اين طغياني است که در نفس هست
و اين گرفتاري اي است که انسان دارد؛ گرفتاري به خود دارد و هواهاي نفسانيه. اگر انسان تزکيه بشود و نفس انسان تربيت بشود، اين اختلافات برداشته مي شود» (همان: 391). در اينجا امام به نکته ي نغزي اشاره مي کنند که «اگر تمام انبياي عظام جمع بشوند در يک شهري و در يک کشوري، هيچ گاه با هم اختلاف نمي کنند؛ براي اينکه تزکيه شده اند؛ علم و حکمت را بعد از تزکيه در نفس دارند. گرفتاري همه ي ما براي اين است که ما تزکيه نشده ايم. تربيت نشديم. عالِم شدند، تربيت نشدند؛ دانشمند شده اند، تربيت نشده اند؛ تفکراتشان عميق است، لکن تربيت نشده اند. آن خطري که از عالمي که تربيت نشده است و تزکيه نشده است بر بشر وارد مي شود، آن خطر از خطر مغول بالاتر است. غايت بعثت، اين تزکيه است. غايت آمدن انبيا، اين تزکيه است و دنبالش آن تعليم. اگر نفوسي تزکيه نشده و تربيت نشده وارد بشوند در هر صحنه، در صحنه ي توحيد، در صحنه ي معارف الهي، در صحنه ي فلسفه، در صحنه ي فقه و فقاهت، در صحنه ي سياست، در هر صحنه اي که وارد بشوند، اشخاصي که تزکيه نشدند و تصفيه نشدند و از اين شيطان باطن رها نشدند، خطر اينها بر بشر [از] خطرهاي بزرگ است و بايد کساني که مي خواهند
در اين عامل تربيت کنند ديگران را، قبلاً خودشان تزکيه شده باشند، تربيت شده باشند و کساني که بر بشر مي خواهند زمامداري کنند، اگر بخواهند که طغيان نکنند و کارهاي شيطاني نکنند، بايد تزکيه کنند خودشان را و بعثت براي همين است و همگان را تزکيه کند» (همان).
به همين منظور به مادران جامعه ي اسلامي نصيحت مي کند که شغل انبيا تزکيه ي انسانهاست و بايد که مادران، اين نکته را درباره ي فرزندان خود اعمال کنند (همان، ج 9: 136).
از نکات مهم در مورد انديشه ي سياسي امام خميني (ره) اين است که ايشان «پذيرش ظلم» را مانند «ظلم نمودن»، معلول عدم تزکيه مي داند؛ چنانکه در عيد فطر سال 1404 هجري مي فرمايند: «اگر همين ماه مبارک رمضان مسلمين خودشان را به طور جمعي به ضيافت خدا وارد کرده بودند و تزکيه کرده بودند، تصفيه کرده بودند خودشان را، ممکن نبود زير بار ظلم بروند؛ زيرا بار ظلم رفتن مثل ــ ظالم ــ ظلم کردن، هر دواش از ناحيه ي عدم تزکيه است. ...اگر ما به اين [تزکيه] رسيده بوديم، نه حال انفعالي پيدا مي کرديم براي پذيرش ظلم و نه ظالم بوديم. همه از اين است که تزکيه نشديم» (همان، ج 18: 499).
از سوي ديگر، خود امام نيز در حرکت سياسي خود، همواره اين عنصر را در نظر داشت؛ چنانکه مؤلف محترم سيد حميد روحاني در مقدمه ي کتاب نهضت امام خميني (ره)،
دفتر اول، خرده گيري امام نسبت به کتاب ايشان را آورده است که قابل تأمل است. ماجرا از اين قرار است که امام خميني (ره)، بعد از مطالعه ي اين کتاب، نسبت به حذف فرازي از پاسخ ايشان به تلگرام شاه ايراد مي گيرند؛ امام خميني در قسمتي از اين تلگرام با عباراتي محترمانه، نظير اعلي حضرت و مانند آن به شاه پاسخ داده بودند که در ظاهر، احترام نسبت به شاه به حساب مي آمد و مؤلف محترم، اين قسمت از پاسخ امام را در کتاب تاريخي خود [گويا به عمد] نياورده بود. امام به اعتراض و به گونه اي عتاب آلود از وي سؤال مي کند: «...چرا اين جمله را حذف کرديد؟ اگر به نظر شما نادرست بود، مي آورديد و آن را مورد انتقاد قرار مي داديد. شما بايد خود را وادار کنيد و عادت دهيد که در نوشتن تاريخ، حب و بغض را کنار بگذاريد و واقعيت را بنويسيد؛ هر چند به ضرر خودتان يا به ضرر کساني باشد که به آنان علاقه منديد. من هم ممکن است اشتباه کنم. شما نبايد از کنار اشتباهات يا آنجه به نظر شما اشتباه مي آيد، بي سر و صدا بگذريد و سرپوش روي آن بگذاريد. اين کار، خلاف وظيفه [تاريخ نگاري] است که بر عهده گرفته ايد. مورخي که براي خدا قلم مي زند، نه گزاف مي گويد و نه کتمان
حقايق مي کند. اگر مي خواهيد تاريخي که مي نويسيد، براي اسلام و مسلمين مفيد باشد، بايد به دور از غرض ورزي باشد...» . سپس امام درباره ي پاسخ احترام آميز خود به شاه، اين گونه توضيح مي دهد: «در مورد آنچه در جواب تلگراف شاه آمده است، بايد توجه کنيد که وظيفه ي ديني ما اقتضا مي کند که در قدم اول با زبان ملايم، با زبان پند و اندرز با افراد مواجه مي شويم؛ خواه شاه باشد يا شبان... . انبياي الهي آمده اند تا دست انسانها را بگيرند وآنها را از لجنزار مادي و دنيوي نجات دهند. اينکه مي بينيد خداوند متعال به حضرت موسي مي فرمايد: «فَقُولا لَهُ قَولاً ليِّناً لَّعَلَّهُ يَتَذَکرُ أو يَخشَي» (طه (20): 44) براي اين است که هدف، نجات انسانها مي باشد و در اين هدف مقدس، ميان فرعون با ديگران تفاوتي نيست. حضرت ابا عبدالله (عليه السلام) در روز عاشورا به حسب روايات، تا آخرين مرحله از نصيحت اشرار دست نکشيدند؛ چون در فکر هدايت انسانها بودند...من اگر در اول امر، شاه را با زبان نصيحت مورد خطاب دادم براي اين بود که شايد به راه بيايد و آدم بشود. اما وقتي ديدم تنبه پذير نيست، احساس تکليف کردم که در برابر او بايستم و تا آنجا که مقدور است از اساس اسلام و استقلال کشورد فاع کنم» (روحاني، 1381: 11 ــ 12). در ادامه، امام تفاوت سياست هاي بشري و سياست هاي صحيح الهي را گوشزد مي نمايد.
2 ــ گزينش واژگان کليدي در موضع گيريهاي سياسي
عقايد و رفتار مردم زمانه را شکل دادند (پارسانيا، 1383: 146 ــ 147). نمونه ي ديگر، فرهنگ غرب است که با ورود به دنياي شرق، واژگان دنياي مدرن را به سوي فرهنگ ما و ديگر کشورهاي شرقي گسيل داشت و توانست بر ما چيره شود. اصولاً نظامهاي سياسي مبتني بر انديشه هاي مدرن و انديشه هاي سياسي غرب جديد، همگي با واژگان و مفاهيم جديد، تعريف و شناخته مي شوند و چنان مقبوليت عام مي يابند که اگر در فرهنگي اين واژگان يافت نشود سزاوار هر ناسزا و اتهامي مي شود! مثلاً اگر فرهنگ يا انديشه ي سياسي اي، مفاهيمي چون آزادي، دموکراسي، تفکيک قوا و مانند آن را واجد نباشد يا به معناي مدرن و غربي دارا نباشد مستحق شماتت و محکويمت هاي سياسي و مانند آن مي گردد.
امام خميني (ره) در زمان خود با دو سامانه و ساختار سياسي مواجه بود؛ در درون کشور با نظامي شاهنشاهي، استبدادي و دست نشانده ي بيگانه و به شدت منفعل رو به رو بود و در سطح جهاني با هژموني و نظام سلطه که هم بلوک شرق مارکسيستي و هم بلوک غرب ليبراليستي با نفي دين و چشم پوشي از اخلاق انساني، تنها انباشت و گسترش قدرت خويش را انديشه مي کردند. هر دو با انبوهي از واژگان مدرن و سکولار بر ذهنيت افراد جامعه، به ويژه تحصيل کردگان، سايه افکنده بودند؛ به گونه اي که حتي مفاهيم اسلامي
نيز بدون مارکسيزه کردن، قابل ارائه نمي نمود. در چنين زماني امام خميني در بيان انديشه ي سياسي خود، هيچ گاه از واژگان نامعهود عرفي (سکولار) استفاده نکرد؛ بلکه با ورود به عرصه ي سياسي، واژگان ديني را استخدام نمود و اين صرفاً براي اين نبود که خاستگاهش حوزه ي علميه و مفاهيم آشنايش، ديني بود؛ بلکه ايشان تعمد داشت که از واژگان ديني استفاده کند؛ چرا که الفاظ و وا ژگان يک تفکر، معمولاً بيان کننده ي ارزشهاي آن تفکرند. استفاده از واژگاني چون: مستضعفين (1)، پابرهنگان (2)، استکبار (3)، تکليف (4)، رضايت خداوند متعال (5)، ولايت (6)، اسلام ناب (7)، اسلام آمريکايي (8) و مانند اينها، به خوبي بيانگر نوع بينش امام خميني است.
پينوشتها:
*محقق حوزه ي علميه ي قم و عضو هيأت علمي پژوهشگاه انديشه ي سياسي اسلام.
1.به عنوان نمونه ر.ک: امام خميني، صحيفه ي امام، ج 3: 437، 482، 484 و ...؛ ج 4: 20، 51، 157 و ...؛ ج 5: 74، 92، 172 و ...؛ ج 6: 179، 203، 220 و ...؛ ج 7: 23، 27، 34 و ... .
2.به عنوان نمونه ر.ک: امام خميني، صحيفه ي امام، ج6: 75، 179؛ ج13: 544؛ ج20، 326، 341، 465؛ ج21: 11، 68، 91، 97و...
3.به عنوان نمونه ر.ک: امام خميني، صحيفه ي امام، ج 6: 451؛ ج 7: 241، 248؛ ج 9: 245؛ ج10: 121؛ ج 12: 318؛ ج 13: 207، 285، و ... .
4.به عنوان نمونه ر.ک: امام خميني، صحيفه ي امام، ج 1: 86، 104، 115؛ ج 2: 20، 26، 27؛ ج 3: 412، 414، 417؛ ج 4: 41، 105، 108 و ... .
5.به عنوان نمونه ر.ک: امام خميني، صحيفه ي امام، ج 1: 242؛ ج 4: 249، 461؛ ج 8: 27؛ ج 10: 265 و ... .
6.به عنوان مهمترين مورد، همان طرح نظريه ي ولايت فقيه است که ولايت فقها و فقه را در زمان خود احياء کرد و در آثار و عمل سياسي خود به بسط اين تفکر پرداخت.
7.به عنوان نمونه ر.ک: امام خميني، صحيفه ي امام، ج 20: 392؛ ج 21: 26، 11، 80، 87 و ... .
8.به عنوان نمونه ر.ک: امام خميني، صحيفه ي امام، ج 17: 533؛ ج 20: 350، 465؛ ج 21: 11، 26، 80 و ... .
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}