شهري است پر حريفان، از هر طرف نگاري
شهري است پر حريفان، از هر طرف نگاري
شهري است پر حريفان، از هر طرف نگاري
نويسنده: فرشاد مهدي پور
بازخواني انتقادي رويکردهاي تلويزيون به ماه مبارک رمضان
رؤيت پذيري که ما آن را در تلويزيون و سينما و همه مظاهر بصري ديگر متجلي مي بينيم، مرحله ارتقا يافته فرايند کار رسانه اي است؛ در اين فرايند فرقي ميان دين و هنر و خانواده و سياست و هر چيز ديگري نيست. همه آنها به پيروي از قاعده نسبيت عام مي توانند قابل رؤيت شوند و ناخودآگاه در ضمير خودآگاه، نامعتبر. اين نهايت امر تحول فرهنگي است که نه تنها آن را از سکه نينداخته بلکه آن را از معنا تهي کرده، چون بنا بر کنار گذاردن نکات مبهم بوده و دين به عنوان ساحتي فرابشري داراي ساختي متافيزيکي است که مانع از سيلان بي مهار نفس مي شود، پس دين بايد مهار مي شد تا نفس آزاد شود و يکي از ساده ترين راه هاي مهار شدن، نمايش آخته آن در پيش چشم بود با تفاسيري ساده سازي شده و دم دستي. اينجاست که رؤيت پذيري، اعتبارزدايي را محقق مي کند.
رأي ها و رفتارها
برخي بر اين گمانند که کارکردهاي دين تنها در حوزه امور شخصي و دروني و فردي خلاصه مي شود و از آن نمي توان رفتارهايي در حوزه مسائل عمومي انتظار داشت. به تعبيري نهفته در اين تعريف، دين در صورت فلسفي اش، در شمائل اخلاقي متجلي مي شود و در صورت سياسي اش، در هيبت سکولاريسم. اين تعريف که حتما با منطق عرضه شده از سوي حکماي اسلامي در تضاد و تعارض است، اگر پذيرفته شود، آثار و تبعاتي در حوزه رسانه به همراه مي آورد که به دو دليل، شايسته بررسي است: اول آنکه رسانه هاي بصري ما تا حدودي دامنگير آن شده اند و ثانيا با چهار چوب ايجابي حکومت اسلامي (جمهوري اسلامي مبتني بر ولايت فقيه) ناسازگار است.
دين تقليل يافته به حوزه فرد، دنباله همان معرفت بشري راززدا از جهان است که در عصر روشنگري، به نام روشن نگري تبليغ و ترويج شده؛ وانهادن کارآيي عمومي دين، جاي پا را براي تثبيت تقدير ثابت بشري (تسلط برتران و اطاعت زير دستان) فراهم آورده است. دين معيار و ميزان ارتقا را از ميراث و ثروت و زور، به تقوا منتقل کرده بود، پس بايد کنار گذاشته مي شد تا سلطه گران بساطشان را گسترده تر سازند و چه بهتر که به جاي نابودي کامل، در خدمت همين نظام طبقاتي تاريخي قرار مي گرفت. دين فردي تقليل گرا، به مثانه ابزار قدرت و توحش عمل مي کند.
تضاد دين و رسانه
با اين شرح، تقريبا امتزاج دين و رسانه (با تاکيد بر تلويزيون) ناشدني يا بسيار دشوار مي شود و اگر هم بشود، به چيزي در حد و حدود شوهاي مذهبي وعظ و خطابه تنزل پيدا خواهد کرد، مگر آنکه در نسبت سنجي ميان مذهب و تلويزيون تفاوت قائل شويم.
مراسم سنتي واجد دو خصوصيت (بوده و) است: آستانه تحريک بالا و آستانه اختلاف پايين و اين مخالف تبليغ مدرن در شکل تلويزيوني آن است. مخاطب تلويزيون که در خانه نشسته، به دليل بعد مسافت و دخالت عوامل محيطي ديگر، گيرايي پاييني پيدا مي کند و در واقع آستانه تحريک پذيري اش کاهش مي يابد و درست در نقطه مقابلش، دچار سطحي از مخالف خواني گسترده با رسانه مي شود، چرا که از زاويه آن رسانه به رويداد مي نگرد و اين بر در کش از محيط تاثير مي گذارد و با فرض فقدان تاثير ارتباط چهره به چهره، دچار نوعي انفکاک مفهومي با تلويزيون مي شود.
برنامه شب هاي احيا در مصلاي تهران را در نظر يگيريد که به طور زنده از يک شبکه تلويزيوني پخش مي شود (و اصلا از چند روز پيش از آن براي آن تبليغ مي شود) و تعداد کثيري بيننده در اقصا نقاط کشور بيننده آن هستند؛ هر کدام از سه جزء سازمان دهندگان برنامه، پخش کنندگان آن يا مخاطبان، در انجام مسؤوليت خود اندکي قصور يا کوتاهي داشته باشند، در انتقال و يا دريافت پيام اخلال ايجاد خواهد شد و به دليل همان تمرکز پايين و آشفتگي بالا، ممکن است پيام حتي تا مرزي وارونه شده منتقل شود.
امتداد قرب
اگر ارتباط رود رو را يکي از مهم ترين ابزارهاي دين براي توسعه مفاهيم انساني تلقي کنيم، اين ابزار به طور عام راه است و به روشي خاص، مقصد. راه است چون مسير قرب را پيش روي ما درهمه حال روشن مي کند (مصلحت ديدن من آن است که ياران همه کار/ بگذارند و خم طره ياري گيرند) و مقصد است براي کار رسانه اي.
اقتصادي برنامه موفق برقراري ارتباط دو طرفه است و چه ميزان اين ارتباط در تلويزيون و سينما به نسبت نمايش محدودتر است؛ امر و گفت وگويي در نمايش به شکل عجيب پي رنگ همه مشخصات صحنه را از خود متاثر مي کند و از همين روست که ميان هنرها، يکي از معدود هنرهايي که ريشه اي تاريخي دارد نمايش هايي است که آنها را نوعا آييني مي خوانيم. نمونه شاخص تاثير گذاري امر گفت وگويي را بايد در برنامه سحر گاهي شبکه اول سيما نشان داد، جايي که مجري مشهور و تواناي آن با تسلط و حافظه اي مثال زدني عرش و آسمانيان را به فرش خواسته هاي آدميان گره مي زند و کاري مي کند کارستان. اين برنامه موفق نمونه اي از تحقق وعده تصريح شده در دين، براي گفت و گوي نيکوست.
قاعده جذب
بدين ترتيب دست رسانه براي مواجهه با مخاطب گشوده تر از گذشته خواهد شد و بازآفريني هر موقعيتي که بدين مقصود مدد رساند، مي تواند اتفاقي ديني تلقي شود. يکي از روبنايي ترين جلوه هاي تحقيق اين اصل را مي توان در برنامه هاي شاد ارائه شده در ايام رمضان المبارک ديد که به تاسي از جشن و نشاط و شادماني رواج يافته در ديگر ممالک اسلامي- عربي، حدود يک دهه است که در ايران نيز بدان تاکيد مي شود.
دين براي جمهوري
مراسم سنتي واجد دو خصوصيت (بوده و) است: آستانه تحريک بالا و آستانه اختلاف پايين و اين مخالفت تبليغ مدرن در شکل تلويزيون آن است.مخاطب تلويزيون در خانه نشسته، به دليل بعد مسافت ودخالت و عوامل محيطي ديگر، گيرايي پاييني پيدا مي کند و در واقع آستانه تحريک پذيري اش کاهش مي يابد و درست در نقطه مقابلش، دچار سطحي از مخالف خواني گسترده با رسانه مي شود.
از اين رو اين وجهه کار، روبنايي خوانده شد که اکنون به نظر مي رسد رفته رفته و بر اساس قاعده جذب، اصل موضوع که همانا شاد کردن مومنان و توجه دادن ايشان به تفاوت هاي ماه رمضان بوده، فراموش شده و اصل بر آن است تا سريالي طنز و خنده آور تو ليد شود (که ممکن است هيچ ربطي به اين ايام نداشته باشد و حتي عوامل آن حين مشغوليت فراوان به ساخت سريال در ماه رمضان، از فيض روزه گرفتن هم محروم بمانند!)
با اين توصيف روشن مي شود که مرز ديني بودن و نبودن، تحقق يک محور تک بعدي (در اينجا: شادي بخشي) نيست و اگر اين محور، هدفي نداشته باشد، غايت مورد نظر تحقيق پيدا نمي کند. استاد محسن قرائتي که سال هاست عمر خود را صرف برنامه سازي مذهبي کرده (و به ميزان زحمتي که کشيده، ارج نديده)، کساني که شنونده و بيننده برنامه هاي ايشان هستند مي دانند که چه ميزان خنده و شور در خلال گفتارش به مخاطب تزريق مي کند و اين شور کاملا در چهار چوبي معرفتي شناختي و مذهبي ارائه مي شود. پس الزامي نيست تا براساس قاعده جذب، تنها به صورت زيبا رجوع کرد و از سيرت زيبا بازماند.
تحميل تکثير
اين شاخصه خود قابليت بررسي فزاينده برنامه هاي ساخته شده خود را ايجاد مي کند؛ پاره اي نويسندگان يا کارگردانان برنامه هاي مرتبط با ماه رمضان، در سير روايي خود معمولا ماجرا را به نقطه اي مي رسانند که قهرمان داستان، ناگزير از انتخاب ميان راهي عقل گرايانه يا احساس مدارانه است (اين انتخاب نيز نوعا در مقابل مسجد يا يک مکان مذهبي ديگري صورت مي گيرد)، راه حل مذکور هم نوعا الهي و درست است و او را از خطا وا مي رهاند.
با اين روايتگري، در واقع به شکل غيرمستقيم، مخاطب به اين فهم مي رسد که اولا دين، عقلي نيست؛ ثانيا عقل داراي استدلال هايي قوي و محکمه پسند است؛ ثانيا انتخاب خدا باورانه حتما در موقعيتي احساسي (شهودي) بايد شکل بگيرد و در عالم واقع، چنين چيزي ممکن نيست! شما هم حتما مي توانيد نمونه هاي جالبي از اين تضادافکني را به ياد آوريد.
يک نمونه جذاب ديگراز استدلال نمايي برنامه هاي مذهبي (که زيربنايي 20ساله در ميان فلسفه ورزان و داستان نويسان ايراني نيز دارد)، تصريح بر نوع پنهاني از تکثير گرايي ديني است؛ در اينجا ما با دو مساله مواجه مي شويم؛ اول برنامه هايي که به قصد طرح ونقد شبهات ضد ديني ساخته و عرضه مي شود که معمولا به دليل همان مشکل فرايندي ارتباطي (سازنده، پخش کننده و دريافت کننده)، نه تنها مساله مورد نظر آنها به خوبي بررسي ورد نميشود، بلکه خود به مساله اي نو مبدل مي شود و جالب تر آنکه (در مسابقه اي پايان ناپذيري براي جذب مخاطب بيشتر) هر روز شبهاتي خاص تر و ترسناک تر نيز از راديو و تلويزيون اشاعه پيدا مي کند. دوم هم اينکه قهرمان داستان در گيرودار انتخاب ميان حرف هاي متفاوت و منطق هاي گوناگون اسير مي شود و از آنجا که ميل به سمت معنويت گرايي منهاي شريعت اندکي جان گرفته، معمولا گزينه اي معنويت گرايانه انتخاب مي شود، به بياني ديگر نوبيسنده متن براي ايجاد درام، ناگزير از باسازي کشمکش هاست، کشکمکش هايي که در سريال هاي مذهبي، نوعا حول وحوش مفاهيم ديني شکل مي گيرد و اينجاست که انديشه هاي پلوراليستيکي به زير کانه ترين صورت ممکن، خود را به مخاطب تحميل مي کنند.
مناسک رسانه اي
در تلويزيون (و راديو) پاره اي تجارت موفق و نا موفق در اين زمينه وجود دارد: گنجاندن ذکر صلوات بر پيامبر و ائمه (ع)، در آغاز برنامه هاي خبري در ابتدا منجر به پديد آمدن تحرک و باز خوردهايي متناسب در ميان مردم مي شد اما به مرور اين ذکر، به جزئي از مقدمه گويي مجري مبدل شد و در سطحي فراگير، باز خوردن هم شان خود را از دست داد. يا در نمونه اي ديگر، تلاش صدا و سيما براي معرفي روز تولد حضرت زهرا (س) به عنوان روز مادر، به ثمره نشست و اکنون روز زن يا مادر، موقعيتي تعين يافته به خود گرفته است تا جايي که روز تولد حضرت امير (ع) نيز به عنوان روز پدر معرفي و تثبيت شده است.
نمونه رايج تلاش تلويزيون براي ايجاد موقعيت هاي مشابه را در برنامه جشن رمضان مي توان ديد که در آن از مردم خواسته مي شود تا براي کمک به خانواده هاي بي سرپرست يا بد سرپرست کمک هاي خود را در مکاني خاص عرضه کنند. به رغم ظاهر شعاري و تکراري شده برنامه مذکور به نظر مي رسد تا زماني که رسانه عزم خود را براي توليد آن از دست ندهد، فرهنگ سازي و مشابه سازي از روي آن ادامه خواهد داشت، به گونه اي که اکنون در حاشيه بسياري از گردهمايي هاي مرتبط با ماه رمضان مي توان شاهد فعاليت هاي گروه هاي خيريه براي جذب کمک هاي مطابق الگوي عرضه شده در برنامه مذکور بود.
با اين توصيف به نظر مي رسد تلويزيون براي ورود به حوزه مناسک سازي رسانه اي در ايام ماه رمضان، مي بايست برنامه هايي آسان تر را مورد توجه قرار دهد (نظير رواج افطاري هاي ساده در خيابان ها و اماکن عمومي) تا با اتکا به فرهنگ عمومي و پذيرش مخاطب هدف، مناسک مورد نظر با اقبال مواجه شود.
در مسير حق
براي مطالعه بيش تر:
2- انفطارصورت/ سيد مرتضي آويني/ ناشر:ساقي
3- آينه جادو/ سيدمرتضي آويني/ ناشر: ساقي
4- چکيده مقلات همايش بين المللي دين و رسانه/ بررسي نسبت رسانه و دين؛ مطالعه موردي مناسک رسانه اي/ حسن
5- خجسته و عبد الحسين کلانتري/ ناشر:دفتر پژوهش هاي راديو
6- بازشناسي درباره رسانه، دين و فرهنگ/ استوارت ام.هوور و نات لاند باي/ ترجمه: مسعود آريايي نيا/ ناشر: سروش
منبع: ماهنامه فرهنگي همشهري آيه- شماره 4
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}