Alan WAKE


 

نويسنده : شهريار ازهاريانفر




 
سال هاست که خواب خوبي نداشته ام. هر شب به اين اميد به رختخواب مي روم تا بتوانم ساعاتي را بدون استرس پشت سر بگذارم. امشب هم مثل هميشه قرص مي خورم تا بتوانم آرامش پيدا کنم. شب سردي است؛ اتاق خانه ام سرما را فرياد مي زند. حس عجيبي توأم با هيجان دارم. اين عادت هميشگي من است ؛ موقع خوابيدن دنيا به کام من تلخ مي شود و زندگي برايم بي معني و سخت. تختخوابم همچون تابوتي مي ماند، گويا حفره اي تنگ و تاريک است که من را به زور درون آن فرو مي کنند و تاريکي را بر وجودم مي فشارند. نفس عميقي مي کشم، آرام بر تخت دراز مي کشم و چراغ خوابم را روشن مي کنم. ياد همسرم هميشه براي من نويدبخش روياهاي آرامي بوده است. هنگامي که موهاي طلايي خود را در کنار پنجره باد مي داد و با من صحبت مي کرد، لحظات دلنشيني براي من رقم مي زد. هيچگاه صورت زيباي او از ذهنم خارج نخواهد شد. صداي آرامبخش او براي من از هر دارويي مفيدتر خواهد بود. من براي درمان بايد خارج از محيط مدرن شهري باشم و طبق دستور پزشک مدتي در ميان جنگل خواهم بود تا آرامش به من باز گردد. همين جا نوشته هاي خود را ادامه خواهم داد و بر همه چيز غلبه مي کنم. کم کم احساس مي کنم براي اولين بار خواب چشمانم را نوازش مي دهد. اولين روزي است که به اينجا آمده ام.درختان اين جا آرامش خاصي به من مي دهند.خواب را لمس مي کنم.... در ميان روياهاي خود غرق شده ام و مست خواب هاي شيرين خود هستم. گويا کسي در مي زند. دوان دوان به سوي در مي روم تا چهره آليس را ببينم ! اما هيچکس پشت در نيست! باز صداي در را مي شنوم. در حالي که در باز و بسته مي شود، صداي گريه کودکي به گوش مي رسد.سعي مي کنم به سمت صدا حرکت کنم. مردي را مي بينم که روي جسد همسر و فرزندش گريه مي کند ! نزديک تر مي شوم، گويا اين همان شخصيت داستان هاي من است ! همان پليس نيويورکي که زاييده تفکرات من است، روبرويم با چشماني اشک آلود ايستاده است. به سرعت موجي از سياهي او را محو مي کند. تاريکي باز مي گردد و مرا در آغوش مي گيرد. گويا بايد اين بار هم مقابله اي با کابوس هايم داشته باشم. بايد هرچه سريع تر از خواب بيدار شوم؛ اما هر چه تلاش ميکنم ، نمي توانم؛ توان بلند شدن ندارم. صدايم را کسي نمي شنود. تاريکي مرا در چنگال خودگرفته؛ ضربان قلبم تند و تندتر مي شود. عرق سرد تمام وجودم را فرا گرفته است! صدايي مي شنوم. گويا وقت آن رسيده تا تسليم نيروي تاريکي شوم و براي هميشه با جهان خداحافظي کنم. لحظه اي تا تسليم شدن فاصله دارم. همه چيز را باخته ام؛ نمي دانم چه کنم .احساس مي کنم نوري در دور دست به من نزديک مي شود. چشمم را مي زند؛ تمام بدنم از شدت ترس مي لرزد و فرياد مي زنم... هراسان از خواب بيدار مي شوم و روبروي خود چهره زني با موهاي طلايي را مي بينم که با صدايي آرام مي گويد: اَلن بيدار شو.

پنج سالي که با کابوس گذشت.
 

E3 2005 ياد آور خاطرات خوب فراواني بود. خاطراتي که براي ما توأم با تحول و معرف کنسول هاي کنوني بود. بازي هاي زيادي معرفي شدند و عناويني مثل Cears of , Resistance , KillZone 2 و .... نمايش هاي بزرگي داشتند. در اين بين استوديوي کوچک. Remedy Ent بر خلاف انتظار همگان که تشنه معرفي قسمت سوم بازي بزرگ و محبوب Max Payne بودند، عنوان جديدي به نام AW) Akan Wake ) را به صورت اختصاصي براي X360 معرفي کرد. اين بازي ناراحتي برخي و خوشحالي و شگفتي بسياري را به دنبال داشت. البته سهم حاضران تنها يک تيزر تاريک ، نامفهوم و عجيب بود. پس از مدتي اين بازي در سکوت خبري فرو رفت و حتي در برخي محافل خبري منتفي شدن آن نيز به گوش رسيد. تا اين که در سال 2007 اعلام شد بازي روي دو پلتفرم X360 و PC هاي سازگار با ويندوز ويستا روانه بازار خواهد شد. اما باز هم تاخيرها باعث شد تا مدت ها خبري از اين عنوان پر سر و صدا نشود. دوباره شايعه هاي مختلف در موردکنسل شدن بازي يا عرضه آن براي PS3 به گوش مي رسيد که مايکروسافت رسماً اين شايعه ها را تکذيب کرد و AW را برگ برنده انحصاري خود دانست. داستان در پرده اي از ابهام قرار داشت. سبک بازي دقيقاً مشخص نبود ، تاريخ انتشار دقيقي براي آن در نظر گرفته نشده بود و... در E3 2009 و در کنفرانس مايکروسافت به يکباره دموي قابل بازي نمايش داده شد و همه با سبک عجيب آن تا حدي آشنا شدند. علاوه بر آن سم ليک ( Same Lake) نويسنده سري بازي هاي مکس پين در مورد بازي صحبت هايي کرد و از همه مهم تر تاريخ رسمي بازي مشخص شد . با اين همه آيا نمايش هاي گوناگوني دنياي تاريک و پر استرس AW را درک کرده ايد؟ آيا هنوز اسرار داستان پر پيچ و خم اين عنوان را يافته ايد؟ براي رسيدن به پاسخ اين سوال ها تنها يک راه داريد: انتظار

مرد تنهاي شب
 

اَلن و يک نويسنده اي جوان که آثارش جزو پرفروش ترين کتاب هاي جنايي/ ترسناک است، حدود 2 سال پيش با خانم جواني با نام آليس آشنا شد و در حال حاضر با او ازدواج کرده است. رشته ي تحصيلي او ادبيات بوده و علاقه بسياري به داستان نويسي ترسناک دارد. چهره اي آرام اما مصمم دارد و ارتباط نزديکي با دوستانش برقرار مي کند.
ولي در بعضي مواقع عصبانيت وجودش را فرا مي گيرد. آخرين اثر او در مورد يک پليس نيويورکي است که همسر و فرزندش توسط افرادي کشته مي شوند. اين داستان نيز مورد استقبال فراواني قرار مي گيرد. اَلن به تازگي به بيماري بي خوابي مبتلا شده است. انواع داروهاي خواب آور را امتحان کرده ولي هر روز بر ميزان کابوس هايش افزوده مي شود. علاقه خاصي به پوشيدن لباس هاي بلند دارد و هميشه کت هاي بلند را به بقيه ترجيح مي دهد. پس از دزديده شدن همسرش در ميان مه حس انتقام در او متبلور مي شود و سعي ميکند او را نجات دهد. مدل واقعي آن کسي نيست جز هنرپيشه فنلاندي IIKKa Villi که چهره او به دقت در بازي مورد شبيه سازي شده است.

بيدار شواَلن
 

نام من اَلن ويک است، نويسنده ي داستان هاي ترسناک. مدتي است روياهايم تبديل به کابوس هاي آزار دهنده شده و زندگي را برايم ناممکن کرده است. براي استراحت مدتي به منطقه Bright Falls در ايالت واشنگتن آمده ام تا در محيط آرام و ساکت منطقه بتوانم استراحت کنم. کلبه اي در ميان درختان سر به آسمان کشيده در اختيار گرفته ام تا کار نگارش داستان هاي ترسناک و البته پر فروش خود را از سرگيرم. همسرم آليس مرا در اين سفر همراهي مي کند، اما بار ديگر در نيمه شب کابوس هايم به سراغم مي آيد و اين تنها عشقم آليس را مي ربايد و او را با خود به عمق تاريکي مي برد. اين بار بايد به جنگ اين همه کابوس و تاريکي بروم تا براي هميشه از شر آن ها خلاص شوم؛ اما به تازگي متوجه شدم تاريکي به تنهايي مرا تعقيب نمي کند، بلکه افرادي شبح مانند قصد جان مرا دارند. همه چيز مانند يک واقعه طبيعي اتفاق خواهد افتاد و شکست من باعث نابودي آليس خواهد شد. پس اسلحه و چراغ قوه خود را برمي دارم و به جنگ تاريکي مي روم.
داستان AW به راستي زيبا و پر از رمز و رازهاي فراوان خواهد بود. عشق و انتقام در دو نقطه قرار گرفته و بايد براي نجات همسرتان دست به کارهاي خطرناکي بزنيد. پيچ و خم هاي داستان و کشش بسيار عجيب آن از شاخصه هاي اصلي داستان محسوب مي شود. براي نگارش داستان تيمي مخصوص به سر پرستي سم ليک تشکيل شده و به اعتقاد او داستان مهمترين عنصر بازي به شما مي رود و نقشي جدي در به نمايش در آمدن لوکيشن هايي منحصر به فرد داشته است، به طوري که به قول سم ليک "اگر پنج برنامه نويس روي بازي کار مي کنند. در عوض 8 نفر مسئول نگارش و ويرايش داستان بازي هستند."
ليک با تکيه بر تجربه خود در ايجاد جو منحصر به فرد (همانند آثار قبلي) توانسته خط داستاني خاصي ايجاد کند. در اين داستان که حول محور 10 شخصيت اصلي و حدود 20 شخصيت فرعي مي چرخد، به غير از اَلن و آليس با شخصيت هاي مختلف و تاثير گذاري آشنا خواهيم شد. مثلا روستي (Rusty) جنگل بان منطقه ( Bright Falls است و در جريان حمله ي نيروهاي تاريکي از بين مي رود.او شخصيتي بسيار متواضع و ميهن پرست دارد و در پي جريان هاي اخير همواره يار اَلن بوده است. دکتر هارتمن ( Dr. Hartman) نيز به عنوان يک روانپزشک درکنار اَلن خواهد بود و او بارها بايد به دکتر رجوع کند . مات (Mott) شخصيتي است که در پمپ گاز فعاليت مي کند . و اَلن براي پيدا کردن سرنخ هايي به سراغ او مي رود. هنگامي که اَلن به همراه روستي مشغول جستجو و تحقيق است با پرستار سينکلر (Nurse Sinclair) آشنا مي شود و ديگر شخصيت ها . همچنين يک کانال راديويي در منطقه با نام Radio Host وجود دارد که رخدادهاي منطقه را گزارش مي دهد.

رويا يا واقعيت؟
 

در آثار گوناگون سينمايي بارها ذهن پيچيده بشري مورد بررسي قرار گرفته است. ذهن حساس بشري به قدري دقيق عمل مي کند که اگر سر سوزني در آن اختلال ايجاد شود، تاثيرهاي مختلفي را بر فرد مي گذارد. چنين موضوع هايي دست مايه آثاري چون پنجره مخفي ( Secret Window) شده است. ديويد کوپ کارگردان به نام هاليوودي با بازي درخشان جاني دپ توانست رموز ذهن آشفته ي انسان مدرن را به تصوير بکشد.هويت چند وجهي انسان و وجود عمق و لايتناهي بودن آن مهم ترين خاصيت ذهن بشري محسوب مي شود. که هيچ گاه نمي توان به تمامي آن دسترسي پيدا کرد.
ديويد فينچر در آثار خود همچون باشگاه مشتزني و هفت بارها به اين موضوع اشاره کرده که ذهن انسان پيچيده و بسيار حساس است. از طرفي ران هوارد در ذهن زيبا (A Beautifukl Mina ) اشاره اي دقيق و تصويري به جا از ذهن به ظاهر زيباي بشري ارايه داد و روان گسيختگي را به عنوان يک عامل بسيار مهم که مي تواند سر منشاء تحول هاي بزرگ جهاني باشد، مطرح کرد.
اسکيتزوفرنيا يا روان گسيختگي در آثار فينچر، هاوارد، کوپ و ... به وضوح موج مي زند وآن ها به زيبايي توانسته اند زندگي تاريک و سياه اين دسته از افراد را به بيننده معرفي کنند. مسلماً در ذهن تمامي انسان ها بخش هاي تاريک و پنهاني وجود داردکه ناراحتي هاي روحي، مرگ، تنهايي ، جدايي و ....باعث خواهد شد آن بخش ها شروع به فعاليت کند وکم کم جنبه هاي روشن ذهن را در بر بگيرد. کارگردانان بزرگ سنيما با بررسي چگونگي ايجاد اين لکه سياه در کالبد فرد توانسته اند مفاهيم جديد به بينندگان القاء کنند. در اين بين بازي هاي کامپيوتري نيز عقب نمانده اند و هر چند اندک اما سعي کرده اند فضاي تاريک ذهن را به معناي واقعي به بازيبازها انتقال دهند. Max Payne و Darkness بازي هايي بودند که ذهن تاريک شخصيت را به معناي تمام وکمال به بازيبازها منتقل کردند.
فضاي نوار (Noir) و پر التهاب اين دو بازي بيشتر از ديگر آثار توانسته ذهن بازيباز را درگير مفاهيمي چون عشق ، نفرت ، انتقام ، کابوس و..کند.AW نيز با خلق فضايي منحصر به فرد، تاريک و مرموز اميدهاي فراواني براي به دست آوردن عنوان بهترين بازي سبک تريلر روانشناسانه (Thtiller Psychological) نسل فعلي را دارد . سم ليک نويسنده بازي با الهام از نويسنده به نامي چون استيفن کينگ وآثاري مانند Twin Peaks ( به کارگرداني و تهيه کنندگي ديويد لينچ و مارک فراست)، درخشش، رستگاري در شائوشنک و مسير سبز و با در نظر گرفتن محيط هاي بديع جزيره Lost اثري به نام AW خلق کرده و اميد بسياري دارد که اين بازي جا پاي ، Max Payne افسانه اي بگذارد.
استوديوي R emecly سال 1995 در اسپوي (شهري در شمال غربي هلسنکي ) فنلاند توسط پتري ياويلتو (Petri Reality) تاسيس شده و در سال 1997 کار ساخت برنامه هاي کامپيوتري Final Reality را آغاز کرد که بعدها با عنوان 3Dnark وارد بازار شد .با اين که اين شرکت بسيار کم کار است و درکارنامه خود تنها 3 عنوان منتشر شده دارد، ولي جزو يکي از پر سر و صداترين کمپاني هاي بازي سازي محسوب مي شود که توانسته تحولي در جريان ساخت بازي هاي رايانه اي به وجود آورد. Death Rally در سال 1996 براي سيستم عامل DOS منتشر شد و پس از وقفه اي نسبتاً طولاني Max Payne در سال 2001 و نسخه ي دوم آن در سال 2003 وارد بازار شدند که به حق مي توان گفت تحولي در اين صنعت ايجاد کردند.اما يک کمپاني به تنهايي نمي تواند موفقيت کسب کند؛ حتما افرادي در پس زمينه قرار دارندکه ايده هاي آنان باعث پيشرفت مي شود. سمي ياروي (Sami Jarvi) ملقب به سم ليک 8 جولاي 1970 در فنلاند به دنيا آمد.او مشغول نويسندگي بود که يکي از دوستان نزديکش (پتري) براي ساخت Death Rally او را دعوت به همکاري کرد و از اين جا بود که پاي او به صنعت بازي هاي رايانه اي باز شد. او با ايده هاي ناب خود توانست داستان زندگي يک پليس نيويورکي را به جذابترين شکل ممکن در Mac Payne ارايه کند.
مکس پين خيلي سريع به شهرت رسيد .روايت عاشقانه داستان، به همراه روانکاوي شخصيتي پيچيده باعث شد تا مکس پين با مصمم ، حساس و خانواده دوستش تاثيرهاي بسياري بر بازيبازها بگذارد. صحنه هاي دراماتيک فوق العاده به همراه رفت و آمد ميان واقعيت و رويا اجراي صحنه هاي آهسته و ميان پرده هاي کاميک گونه عواملي بودند که مکس پين را از ديگر بازي هاي آن زمان متمايز مي کرد و چنان تحولي ايجاد کرد که هنوز هم مورد تقليد بسياري از بازي ها است.علاوه بر اين همراه جو گيرا و نفس گير شما را به عمق ماجرا مي برد. نسخه ي دوم مکس پين با نام The of Max Payne در سال 2003 با قدرت هر چه تمام تر وارد بازار شد و اين بار هم Remed توانست به موفقيت هاي بي نظيري دست يابد. ايجاد رابطه اي عاشقانه ميان مکس و مونا ساکس (Mona Sax) باعث شد تا بار درام و داستاني به مراتب بيشتر و برخي کمبودهاي مراحل کاملا برطرف شود. اتمسفر بسيار گيراي نسخه ي دوم مهم ترين نکته ي بازي به شمار مي رفت. که مکس پين را به حد کمال رساند.

مبارزه با اتمسفر
 

قطعا يک عنوان ترسناک نياز به جو متناسب با بازي دارد . وجود تاريکي و عوامل آن مي تواند بار هيجاني يک عنوان را تا حد کمال بالا ببرد. در AW نيز با يک فضا سازي تمام عيار روبرو هستيم. و يکي از دشمنان شما همين اتمسفر تاريک خواهد بود! در بسياري از نقاط بازي با هيچ دشمني روبرو نيستيد، ولي از شدت هيجان و التهاب لحظه اي آرام و قرار نداريد! عاملي که آرامش را از شما مي گيرد ، حس توهم است. مبارزه با جو محيط به طرز خارق العاده اي متعال است ؛ اما مبارزه با اتمسفر به چه صورت خواهد بود؟ راه رفتن در سکوت و تماشاي درختاني که دايماً به اين سو و آن سو مي روند ، آن هم در نيمه هاي شب حس ترس و هيجان بسياري در برخواهد داشت.همان طور که آرام قدم مي زنيد بلافاصله صدايي در دور دست شنيده مي شود. و وجودتان را پر از استرس مي کند! در همين حين درختان سقوط مي کنند وگرد بادي همه چيز را با خود به هوا مي برد. کمي به جلوتر مي رويد ناگهان خودرويي به آرامي شروع به حرکت کرده و به درختي برخورد مي کند. مه عجيبي محيط را فرا گرفته و ديد را کمي مشکل کرده است.صداي نجوا به گوش مي رسد و در اين لحظه بايد فرار را بر قرار ترجيح دهيد! بيشتر نقاط بازي طبق گفته سازندگان مبارزه با اتمسفري است که به خودي خود آسيبي به شما نمي رساند، بلکه حس اضطراب را در شما متبلور مي کند. کاري که محيط هاي رعب انگيز Resident Evil 4 يا دهکده هاي جن زده ي Fatal Frame توانست با مخاطب انجام دهد.

تاريک تر از تاريکي
 

يکي از ارکان مهم AW گيم پلي منحصر به فرد آن است که به خوبي با المان هايي نظير: هيجان، ترس، توهم ، ماجرا جويي ، قهرمان پروري، تاريکي، روشنايي، صحنه هاي آهسته، گشت وگذار در شهر و ترکيب شده است. در کل گيم پلي بازي ترکيب دو مکانيسم تاريکي و روشنايي است که توأم با محيط تقريبا Open - World و در چار چوب گيم پلي خطي ارايه خواهد شد. در مورد گيم پلي بازي قطعاً صحبت هاي زيادي خواهيم داشت؛ اما بهتر است براي تفکيک ابتدا سر فصلها را مورد بررسي قرار دهيم و پس از آن مباحث را بشکافيم. نيروي تاريکي ، قدرت نور، مکانيسم استفاده از نور، جستجو و تعقيب و گريز، بخش اکشن و شوک هاي هيجاني، بخش احساسي و ايجاد ضربه هاي روحي رواني به بازيباز براي بهتر درگير کردن او ، وجود جو تاثير گذار و تعادل ميان گرافيک و جو تاريک ، ارتباط ميان شخصيت ها و در نهايت موسيقي تاثير گذار از عواملي هستند که بايد مورد بررسي قرار گيرد.
مهمترين بخش بازي تاريکي است؛ البته نبايد فراموش کنيد مفهوم تاريکي عدم توانايي ديداري و بدتر ديده شدن محيط بازي نيست؛ چرا که سازندگان نور لوکيشن ها را طوري تنظيم کرده اند که مي توانند محيط را کاملا در اختيار داشته باشيد. تاريکي چيست و چرا محيط آلن ويک تاريک خواهد بود؟ پاسخ اين سوال در ذات تاريکي پنهان است .در تاريکي اشکال عجيب و غريبي در ذهن بشر ساخته خواهد شد ، ترس در تاريکي جرقه مي زند. در تاريکي انسان افکار جنون آميز را تجربه مي کند و... پس با يک روانشناسي ساده مي توان دريافت که تاريکي به خودي خود ترسناک نيست. بلکه اين ذهن پيچيده بشري است که از آن تصاوير ترسناکي مي سازد. حقيقت AW نيز در ابتدا همين خواهد بود يعني کنکاش در تاريکي و به دست آوردن سر نخ هايي از دنياي سياه جنگل ، در واقع موقعي تاريکي و سياه براي اَلن ويک مشکل ساز مي شود که موجوداتي شبح مانند او را احاطه کرده و قصد جانش را دارند ! مردماني که همه مبتلا به تاريکي شده اند و از روشنايي مي ترسند، و نور آن ها را از بين مي برد! سم ليک در مورد ماهيت دشمنان مي گويد: «آن ها افرادي هستند که گويي ويروسي در آن ها ريشه دوانده و وجودشان را آلوده ساخته است؛ در واقع دشمن اصلي شما در AW همان تاريکي است که مراتب مختلفي براي آن در نظر گرفته شده است.
تاريکي در بازي به چندين قسمت قابل تقسيم است ! تاريکي قبل از وقوع حادثه بزرگ و تاريکي بعد از حادثه .
در مورد تاريکي قبل بايد گفت سازندگان براي مقدمه ورود به بازي همانند مکس پين گشت وگذار در محيط کلبه و خانه را در نظر گرفته اند و در اين هنگام مي توانيد وارد خانه شويد و اتاق ها را مورد بررسي قرار دهيد تا اين که داستان کم کم وارد مرحله آغازين شود. عموماً در اين مرحله شما با اتمسفر خواهيد جنگيد و عملاً دشمني شما را تهديد نمي کند.
غروب آفتاب و مه منطقه پيش در آمدي براي ورود به دنياي هيجاني وکابوس وار بازي خواهد بود. در اين جاکم کم فضا سازي هاي لازم نظير وزش باد و سايه درختان روي اجسام مختلف، تصاوير به ظاهر ترسناکي را ايجاد مي کند. در مرحله بعد از حادثه بزرگ تاريکي وارد عمل مي شود و بايد با سلاح با او مبارزه کنيد. نبردهايي همراه با شليک گلوله وافکندن نور چراغ قوه و منور ، قطعاً حس التهاب را در شما برمي انگيزد.

جستجوگر در سرزمين توهم
 

همان طور که گفته شد نيمي از بازي در تاريکي وکابوس خواهد گذشت. اما شما دقيقاً چه امکاناتي براي از بين بردن دشمنان در اختيار خواهيد داشت؟ قطعا مهمترين اسلحه ي هر فرد در تاريکي يک منبع نور است که با استفاده از آن مي توان بر تاريکي غلبه کرد! در AW نيز روشنايي مهمترين سلاح شماست و براي از بين بردن دشمنان بايد نور را به آن ها بتابانيد تا وجودشان را روشنايي پرکند. منابع نوري مورد استفاده در بازي يک چراغ قوه است که بايد به موقع از آن استفاده کنيد؛ زيرا ممکن است باتري هاي موجود در آن به زودي تمام شود و نيروهاي تاريکي بر شما پيروز شوند! اما درکنار چراغ قوه ي پليسي ،يک چراغ قوه ي بزرگ تري نيز در ادامه بازي خواهيد يافت که نور بسياري خواهد داشت. وجود يک منور هم قطعاً مي تواند يک منبع نوري با دوام و کارآمد باشد. براي روشن کردن مسيرهاي ويژه بايد از منور استفاده کنيد. حتي مي توانيد منور را بالاي سرتان روشن کرده و حرکت کنيد! در اين حالت و با روشن کردن منور صحنه به صورت Time Bullet هاي استثنايي و منحصر به فرد مکس پين در خواهد آمد و مي توانيد با تمرکز و دقت مناسب تري به دشمنان ضربه بزنيد. اما براي از بين بردن قطعي دشمنان علاوه بر نور به يک سلاح هم نياز خواهيد داشت. اَلن با يک رولور و چراغ قوه به استقبال دشمنان مي رود. براي از بين بردن دشمنان ابتدا بايد نور را به آن ها منتقل کنيد. تا غشاي تاريک شان از بين برود. و در نهايت با شليک گلوله کارشان را يک سره کنيد.
منبع نور شما محدود خواهد بود و براي يافتن باتري هاي اضافي بايد مناطق را جستجو کنيد.در بازي کلبه هايي در ميان جنگل يا در حاشيه جاده وجود داردکه مي توانيد در آن جا سلاح ، مهمات ، منور و باتري برداريد و خود را دوباره مجهز کنيد؛ اما پيداکردن انرژي به همين راحتي هم نيست. گاه بايد کل منطقه تاريک و پرخطر را براي يافتن يک منبع انرژي زير پا بگذاريد . همانند مکس پين اگر دشمني در دور دست باشد مي توانيد با استفاده از Time Bullet او را هدف قرار دهيد . يکي ديگر از منابع نوري که بايد مورد استفاده قرار گيرد موتورهاي برقي خواهد بود که در مواقع تعدد دشمنان مورد استفاده قرار مي گيرد . بايد خود را دوان دوان به اين وسايل برسانيد وآن ها را روشن کنيد تا روشنايي محيط را در برگيرد. نکته ي جالب اين که دشمنان به جاي هجوم به سمت شما ، به سوي موتور برق حمله ور مي شوند تا ابتدا آن را نابود کنند. گاهي نيز نارنجک هاي انفجاري مي تواند علاوه بر ايجاد نوري سريع، عده ي زيادي از دشمنان را در دم از بين ببرد. وجود يک شاتگان هم نمي تواند بد باشد؛ زيرا برخي دشمنان قدرت بيشتري دارند و با يک گلوله کلت از بين نمي روند.
دشمنان از چهار طرف شما را محاصره مي کنند و به صورت گروهي و با تير به سمت شما حمله ور مي شوند. طراحان راه هاي متفاوتي پيش روي شما قرار داده اند: فرار از منطقه و رسيدن به يک منبع نوري مثل موتور برق يا لامپ، استفاده از منور، استفاده از چراغ قوه و مکانيسم شليک و نور رساني ، قطعاً در اين ميان فرار کردن سخت خواهد بود؛ پس بهتر است مقاومت و از هوش خود استفاده کنيد . طراحان در مورد چينش دشمنان و حرکت آن ها به سوي شما صحبت هاي جالبي کرده اند: آن ها به صورت کاملاً هوشمندانه از چهار سمت به شما حمله ور مي شوند و هدف شان رسيدن به کاراکتر و سلب منابع نوري اوست و براي اين منظور از هر شيوه اي استفاده مي کنند. در AW هيچ گاه نبايد به فکر ايستادن و شليک کردن باشيد؛ زيرا اين امکان براي شما ميسر نيست و بايد دايماً جاي خود را به مدد دوربين حرفه اي بازي عوض کنيد و مناطق مختلف را پوشش دهيد. خوش بختانه، به دليل نرم بودن کنترل امکان تسلط کامل بر محيط وجود دارد و بايد به سرعت با تعويض جا دشمنان را از بين ببريد. در بعضي مواقع تعداد دشمنان به قدري بالاست که نياز به استفاده از چراغ ماشين داريد و بايد خودرويي بيابيد و نور آن را به سمت نيروي تاريکي تنظيم کنيد. جالب اين که طراحان باتري خودرو را محدود کرده اند و پس از مدتي ديگر نور ماشين هم ياور شما نخواهد بود.
يکي ديگر از بخش هاي مهم در بازي بخش روز و جستجو در محيط است که حدود نيمي از بازي را در بر مي گيرد. در روز اَلن به دنبال رد ماجراهاي شب گذشته مي گردد و با شخصيت هاي مختلف رودرو مي شود.در اين بخش که تقريبا به صورت گردش آزاد خواهد بود بايد محيط Bright Falls را جستجو کنيد. و سوال هايي از مردم و شخصيت ها بپرسيد. گاه ممکن است تعقيب وگريز نيز اتفاق بيافتد و با توجه به اين که امکان استفاده از وسايل نقليه به صورت محدود وجود دارد. بايد منطقه را زيرورو و احتمالا از سلاح خود نيز استفاده کنيد! البته درگيري کمتري در طول روز اتفاق مي افتد و خود طراحان نيز به اين مساله اذعان دارند. بازي در روز حالت ماجراجويي خواهد داشت و به پيدا کردن مدارک منجر خواهد شد.

لوکشين هايي وسيع و به ياد ماندني
 

يکي از ويژگي هاي جالب بازي لوکيشن هاي زيباي آن است که در شب و روز متفاوت هستند .اگر در شب با دشمنان زيادي نبرد کرده ايد و آنها را ناکام گذاشته ايد .در روز هيچ يک از کارهاي قهرمانانه شما هويدا نيست و همه چيز گويي عادي به نظر مي رسد. لوکيشيني که تا ساعتي قبل مرکز کشتار بود . اينک هيچ حرکتي از خود نشان نمي دهد و انتظار شب را مي کشد. ممکن است در يک واحد زماني همه چيز تغيير کند و سريعاً از روز به شب برويد. و خود را در ميان دشمنان بيابيد يا در حالي که دستان تاريکي را لمس مي کنيد، ناگهان خورشيد پديد آيد و روشنانيي نقشه دشمنان را نقش بر آب کند.لوکيشن ها بيشتر از مناطق جنگلي واشنگتن الهام گرفته شده و با عناصر جزيره سريال Lost ادغام شده و در نهايت به بهترين وجه ممکن، منطقه Bright Falls شبيه سازي شده است.درياچه اي در نزديکي شهر، درختاني با قامت طويل،وجود خزه و نوع خاص گياه در اين منطقه به همراه مه غليظ صبحگاهي و غروب حاکي از آن است که طراحان به درستي توانسته اند کار شبيه سازي را مطابق با دريافت هاي حقيقي انجام دهند.
با اين حال AW يک گردش (Frce Roam ) به معناي واقعي نيست. در ابتدا قرار بود، بازي به سبک محيط باز باشد ؛ ولي در ادامه براي تسلط بر داستان وکنترل، طراحان مجبور شدند بخش Sandbox را محدود کنند.
AW فضاي بسته تري نسبت به عناوين دنياي باز خواهد داشت؛ ولي اين به معناي عدم توانايي گشت وگذار نخواهد بود.
وسايل نقليه نسبتاً خوبي براي پيمودن مسافت وجود دارد که در نمايش ها تنها يک نمونه از آن را مشاهده کرديم. طبق گفته سازندگان در ابتدا قرار بود، تعداد خودروها بسيار محدود باشد؛ ولي بعداً تصميم بر آن شد که وسايل ديگري نظير قايق ،کشتي ، هليکوپتر و... نيز در بازي استفاده شود. بزرگترين ايرادي که به بازي گرفته مي شد همين بخش پيمودن مسير با استفاده از خودرو بود. مشکلات دوربين و سبک بودن آن از مهم ترين ايرادهاي اين بخش بود. اما بعدها سازندگان اعلام کردند از طراحان Forza3 در اين زمينه کمک گرفته اند و مشکلات اين بخش مرتفع شده است.
مساحتي که طراحان براي بازي در نظر گرفته اند حدود 2 کيلومتر است که مي توانيد با خودرو، کشتي يا حتي هليکوپتر (کنترل کشتي و هليکوپتر در اختيار شما نخواهد بود) در منطقه بگرديد و ماجراجويي کنيد. چرخه شب و روز نيز به صورت کاملا دقيق در بازي اجرا خواهد شد؛ اگر چه گاهي ممکن است در کابوس هاي خود سفر کنيد و از روز به تاريکي مطلق برويد؛ ولي سعي شده تعادل نسبتاً خوبي ميان روز و شب برقرار شود تا ذهن بازيباز بيشتر و بيشتر درگير وقايع واقع گرايانه شود.

سينمايي تر از هميشه
 

آثار گوناگوني در صنعت بازي هاي کامپيوتري به صورت کاملاً سينمايي کار شده اند. Shennu , MGS و Max Payne از جمله آثاري هستند که هميشه در ذهن هر بازيبازي خواهد ماند. اکنون AW را نيز بايد به اين فهرست افزود؛ زيرا خلق صحنه هاي احساسي و سينمايي فراوان در اين عنوان باعث شده بيش از پيش شبيه يک فيلم سينمايي هيجاني / درام شود. وجود دوربين هاي هيجان انگيز که بازيباز را درگير بازي مي کند، جزو مهمترين ارکان سينمايي بازي محسوب مي شود. اما تنها اين مورد نمي تواند سينمايي بودن يک عنوان را تضمين کند؛ وجود يک ارتباط عاطفي مي تواند بيش از پيش همه چيز را آماده ارايه اثري سينمايي کند! آليس تنها اميد اَلن به شمار مي آيد و از اين حيث دست طراحان براي خلق صحنه هاي احساسي سينمايي کاملا باز است. از طرفي روايت داستاني از طريق راوي مهمترين تاثير را در بازي مي گذارد. همانند مکس پين اَلن از زبان خودش وقايع را تعريف و در درونش مسايل را بررسي مي کند. هم چنين پيوند شخصيت ها با يکديگر و ايجاد پيچ و خم هاي داستاني مي تواند از اين عنوان يک بازي / فيلم بسازد.
براي تکميل اين حس سينمايي بازي نمي توان از موزيک چشم پوشي کرد. آيا از آهنگ زيبا و به يادماندني Late Goodbye خاطره اي در ذهن داريد؟ آيا گروه Post of Fall را به خاطر اجراي زيبايش در بازي The Fall of Max Payne ستايش مي کنيد؟ اين گروه فنلاندي دوباره بازگشته و اين بار با آهنگ جنگ (War) قطعه اي جديد را در بازي به صورت احساسي و ويژه خواهد نواخت. تم زيباي موسيقي متن نيز کاري از پترو آلانکو (Alanko Petri) است که توانسته به زيبايي حس ترس و هيجان را در قالب موسيقي دلنشين به بازيباز القا کند.

گرافيکي براي يک نسل
 

گرافيک يکي از عناصر بسيار مهم و دلنشين بازي محسوب مي شود.و بايدگفت طراحان Renedy وقت زيادي را صرف آن کرده اند.
اگر تا به حال عناويني نظير Cears of War و Mass Effect بهترين هاي X360 از نظر گرافيکي بوده اند. اکنون بايد جاي خود را به AW بدهند. بازي در حقيقت يک Showcase گرافيکي محسوب مي شود و در بسياري نقاط به قدري عالي عمل کرده که هم رده با عناوين کنسول قدرتمند PS3 قرار مي گيرد ! مهم ترين نکته در AW استفاده از High Dynanic Ranrge Advance است که نوع پيشرفته تر HDR محسوب مي شود. با استفاده از اين افکت تفاوت بين HDR و LDR به خوبي سنجيده مي شود. در نتيجه نقاط تيره و واقعاً تيره و نقاط شفاف و سفيد، واقعاً روشن ديده مي شوند. اين موضوع باعث پديد آمدن Volumetric ( نور پردازي حجم دار) مي شود و مي توانيد نور را به لحاظ بصري حجيم ببينيد و عمق را درون آن ها احساس کنيد. وجود طلوع خورشيد و افکت هاي مخصوص به آن نيز باعث شده بازي به لحاظ ديداري کاملا احساسي شود و اين فرآيند به صورت تکنيکي تاثير بسياري بر بازيباز خواهد گذاشت.
Transparency Effect يکي از جلوه هاي مهم بازي و در واقع يک Shader است که شکست نور در آن باعث ايجاد حباب مي شود؛ اما اين افکت دقيقاً درکجا استفاده مي شود؟ زماني که با منور به سمت دشمنان شليک مي کنيد، جلوه هاي حباب مانند مي بينيد که دشمن پشت آن ايستاده است . هم چنين استفاده از جلوه Light Scattering در منورها باعث مي شود نور آن ها به زيبايي از حالت فشرده خارج شده و در پرتوهاي نور در محيط پراکنده شود. نکته ديگري که در گرافيک تکنيکي بازي بايد مورد بررسي قرار گيرد. Cinematic Lighting است. در اين تکنيک شخصيت اصلي نسبت به ديگر اعضا و بدنه بازي متمايز و حجيم نشان داده مي شودکه اين امر باعث پديد آمدن يک نوع نگاه ويژه بازيباز به شخصيت مي شود. همچنين در طول بازي ممکن است نور در قسمتي به صورت Cinematic منعکس شود وآن بخش سنگين تر از ديگر نقاط بازي به چشم آيد. برخي معتقد بودند با توجه به بعضي محدوديت هاي X360 ، طراحان نمي توانند سايه هاي اين بازي را به خوبي رندر کنند. ولي با توجه به تريلرهاي نمايش داده شده ، به وضوح ديديم که AW در رندر کردن سايه ها به تنها قوي عمل کرده؛ بلکه در اين زمينه يک بنچمارک محسوب مي شود. افکت هاي Post Provessing نظير Depth Field , Bloom و Blur نيز طرز ماهرانه اي به کار رفته است. Ambien Occlusion افکني است که وظيفه ي تنظيم نور در فضاها را به عهده دارد. طراحان براي اين که قدرت و شدت نور را نسبت به منابع نور به دقت بسنجند ، از حالت پيشرفته اين افکت استفاده کرده اند.
موتور بازي In-House Engine نام دارد که توسط Remedy نوشته شده و به لحاظ تکنيکي و بصري حرف هاي بسياري براي گفتن خواهد داشت . اين موتور طبق گفته سازندگان بر 5 محور استوار خواهد بود. Audio , Rendering ,
Physics , Streaming و Terrain Tessellation در کنار گرافيک تکنيک بسيار قوي، بازي به لحاظ ديداري نيز بسيار با ارزش است.جزييات بسيار بالاي شخصيتها و تعادل خوبي که ميان آن ها و محيط اطراف وجود دارد . قطعاً چشمان شما را نوازش خواهد داد.فيزيک بازي نيز به مدد Havok Physics پر قدرت ظاهر شده و تقريبا مي توان گفت در بازي قابليت تخريب پذيري وجود دارد. هم چنين گرد بادهاي بازي به خوبي اوج فيزيک به کار رفته را نمايان مي کنند.
درکل به نظر مي رسدAW با الهام از داستاني درام و بازي قبلي گروه يعني Max Payne خواهد توانست يکي از آثار به يادماندني اين نسل جديد و شخصيت اَلن ويک نيز مانند رقيب خود مکس پين، به يکي از ستاره هاي صنعت بازي هاي ويدئويي تبديل بشود.
منبع: نشريه ي بازي رايانه، شماره ي 34.