جايگاه صحابه در تبيين قرآن: بررسي ده حديث(4)


 

نويسنده:آيت الله شيخ محمد سند
ترجمه: فهيمه فهيمي پور*




 

 

5. حديث پنجم
 

در تفسير ابوالفتوح رازي نقل مي کند که امام رضا(ع) از پدرش امام کاظم و او از پدرش امام صادق(ع) روايت کرد که فرمود: آل محمد بر اين مطلب اجماع دارند که درباره ي اصحاب پيامبر بهترين سخن را بگويند.( تفسير ابوالفتوح، ج 1، ص 49)
در حاشيه، تمام حديث اين چنين نقل شده است: امام علي بن موسي الرضا از پدرش امام کاظم و از پدرش امام صادق(ع) روايت کرد که فرمود: « آل محمد (ع)بر اين سخن همداستان اند که بسم الله الرحمن الرحيم آشکار ادا شود، و قضاي نماز شبي که فوت شده در روز و قضاي نماز روزي که فوت شده در شب ادا شود، و درباره ي ياران پيامبر، بهترين سخن را بگويند.»
آقاي معرفت مي افزايد: ببينيد که چگونه حسن قول به صحابه را مظهر و نماد اهل بيت قرار دادند، نظير آشکارا بيان کردن بسم الله الرحمن الرحيم.( التفسيرالاثري، 103)

نقد
 

بر اين سخن اشکال هايي وارد است:
5-1- وي در اينجا به استدلالي سست چنگ زده و به روايتي استناد کرده است که نه دلالت بر مطلب دارد و نه از نظر سند چيزي را اثبات مي کند، با اين استدلال نمي توان سخن محکم و استوار کتاب خدا و سنت اهل بيت را رها کرد.
حوادثي که پس از پيامبر (ص)اتفاق افتاد، عمده برپاکنندگان اين حوادث از صحابه بوده اند، چگونه مي توان درباره ي آنها قضاوت کرد. حوادثي مانند سوزاندن درب منزل فاطمه زهرا (ع)و هجوم به منزل آن حضرت و شکستن پهلوي ايشان و سقط فرزند آن حضرت( محسن) و يا جنگ جمل، جنگ صفين و حتي ماجراي کربلا، درباره رفتاره و سيره شيخين آيا علي (ع)در روز شورا، در پاسخ به عبدالرحمان بن عوف، سيره ي شيخين را باطل ندانست؟ و پرسش هاي فراوان ديگر که پيرامون اين حديث وجود دارد.
5-2-روايت، مرسل است ( سند ندارد).
5-3-محدث نوري اين روايت را از تفسير ابوالفتوح رازي نقل کرده، در حالي که اين جمله که« درباره اصحاب پيامبر بهترين قول را بگويند» در آن نيست.( مستدرک الوسايل، ج 4، ص 189)
5-4 - اين روايت در کتب عامه آمده، از جمله در کتاب تاريخ دمشق با اين سند و با اين متن:« ابوالفضل محمدبن عمربن يوسف از طريق اجازه خبر داد که ابوالغنائم عبدالصمد بن مأمون ما را آگاه کرد. از سوي ديگر ابوعبدالله مقري از ابوالفضل بن کريدي از ابوالحسن عتيقي آگاه کرد ما را که آن دو ( ابوالحسن و ابوالغنائم) گفتند: ابوالحسن دارقطني از احمدبن محمد بن عتبه از ابراهيم بن حبيب از عمرو از جابر از محمد بن علي ( امام باقر(ع)) به ما خبر داد که گفت: بني فاطمه قبول کردند که در حق ابوبکر و عمر بهترين سخني را که ممکن است بگويند.( تاريخ دمشق، ج 54،
ص 284؛ به نقل از او: سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 406، به صورت مرسل)
درباره ي اين روايت مي گوييم که سند آن ضعيف است، زيرا ابوالفضل بن کريدي و احمد بن محمد بن عتبه، مجهول اند و شرح حالي براي آنها در جوامع رجالي شيعه و سني ذکر نشده است.
5-5- شهيد نورالله شوشتري اين روايت و روايات ديگري از ابن حجر را در اين باب نقل نموده است. سپس به آنها پاسخ داده، به گونه اي که راه را بر هر عذر و بهانه اي ببندد. اينک به متن کلام او بنگريد:
«( ابن حجر گويد:) از محمد باقر حديث رسيده که فرمود: بني فاطمه( رضي الله عنهم) اجماع کرده اند که بهترين سخني را که مي شود گفت، درباره ي شيخين بگويند.
من( نورالله شوشتري) در پاسخ مي گويم: آنچه در اين باب، از بزرگان اهل بيت نقل کرده،( بيهوده است مانند) ادعاي زنده کردن مرده يا روشني بخشيدن به چراغش بدون روغن مي ماند که يا بهتاني ناشي از تعصب است يا اينکه بر مبناي تقيه از امام معصوم(ع) صادر شده است، چنان که به ياري خداوند به زودي آشکار خواهيم نمود.
ظاهراً اين استاد نادان و ياران دروغ پردازش، به خاطر حمايت مذهبشان، پنداشته اند که اگر خبري دروغين را جعل کنند که اسنادش به مولايمان امام باقر و امام صادق و يا به عبدالله المحض و پسرش نفس زکيه منتهي شود، شيعه به محض شنيدن و خواندن آن گمراه مي شود و به صدق و درستي آن حکم مي کنند و رجال و اسنادش را مي ستايند، اگرچه گناهکار باشند، آنگاه در تنگناي سکوت مي افتند و برايشان تحميل شرم آوري به بار مي آورد.
و اين جهالتي است که بر مردم مخفي نمي ماند و کوته فکري است که فقط از چنين کسي سر مي زند.

 

اي مگس عرصه ي سيمرغ نه جولانگه توست
عرض خود مي بري و زحمت ما مي داري(1)

قاضي نورالله مي افزايد: اين سخن که« بني فاطمه اجماع کرده اند»، مي رساند که اين کلام را براي دفع ضرري ذکر کرده که به آنان روي مي آورد به اين دليل که آنها متهم اند که درباره ي شيخين بهترين سخن را نمي گويند. و اگر مطالب ياد شده را در نظر نگيريم، بي مناسبت نبود که در مقام تأکيد( بر سخنش) بگويد:« بني هاشم اجماع کرده اند.» تا اين سخن، شامل بقيه ي ذريه ي علي (ع)شود، اعم از آن که فاطمي باشد و يا غير از آنان يعني آل عباس و عقيل و جعفر و مانند آنها.
علاوه بر اين بايد افزود: ما علم قطعي داريم بر اينکه اجماع بني فاطمه آن است که درباره ي احدي از مسلمانان جز به نيکويي سخن نگويند، پس تخصيص شيخين از ميان تمام مسلمانان، و آنگاه در ميان صحابه و سپس در ميان خلفاي چهارگانه چه وجهي دارد که در اين ميان، فقط شيخين مطرح شوند؟ اگر پرداختن به تهمت در شأن مسلمانان و هويدا ساختن ترس و تقيه از طرف شيخين نبود که به عيب جويي از شيخين و بدگويي به آنها نمي پرداختند، چرا اين تخصيص مطرح شود؟
بايد بگوييم که هيچ شک و ترديدي نيست که بهترين گفتار در شأن شيخين، بيان بعضي از کردارهاي ناپسند آنهاست که متواتر و متداول به زبان شيعيان و غيرشيعيان است... پس روايت ذکر شده به نفع ماست نه به ضرر ما.( الصوارم المهرقه، 239)
در سخن اين شهيد که خودش را در راه دفاع از حريم ولايت مولايمان اميرالمؤمنان فدا کرد، پند و تذکري است براي کسي که گوش دل به کلام حق فرا دهد و به حقائقش توجه کند، در حالي که گواه باشد.»(2)
 

6.حديث ششم
 

شيخ صدوق به اسنادش از اسحاق بن عمار، از جعفر بن محمد، از پدرانش (ع)روايت کرده که رسول خدا (ص)فرمودند:« آنچه را که از کتاب خداوند عز و جل دريافتيد، بايد به آن عمل کنيد، هيچ عذري در ترکش برايتان وجود ندارد. و آنچه که در کتاب خداوند عز و جل نيامده است و در سنت من مي باشد، هيچ عذري برايتان در ترک سنت من نيست. و آنچه که در سنت من نيامده است، به آنچه که اصحاب من گفته اند اعتقاد داشته باشيد؛ چرا که مثل اصحاب من در ميان شما همچون ستارگاني است که هريک را بگيريد، هدايت مي شويد.»( معاني الاخبار شيخ صدوق، 156؛ التفسير الاثري، 103)

نقد
 

ترديد نيست که اين روايت موثق است، اما در شأن و منزلت اهل بيت (ع)وارد شده، چرا که در پايان حديث آمده:« پرسيدند: اي رسول خدا! اصحاب شما چه کساني هستند؟ فرمودند: اهل بيتم». صدوق اين حديث را به اين اسناد روايت کرده است:« محمد بن حسن بن احمد بن وليد- رحمت خدا بر او باد- برايم نقل حديث کرد که گفت: محمد بن حسن صفار، از حسن بن موسي خشاب، از غياث بن کلوب، از اسحاق بن عمار، از جعفر بن محمد از پدرانش (ع)که در پايان آن آمده است:« اختلاف اصحاب من برايتان رحمت است، گفته شد: اي رسول خدا! اصحاب شما چه کساني هستند؟ فرمودند: اهل بيتم.»( معاني الاخبار شيخ صدوق، 156)
اما مؤلف عليرغم کمال معرفتش و شدت وثاقت و امانتش، آخر روايت را حذف کرده تا زمينه ي مناسبي را براي تغيير حقايق آماده کند و به وسيله ي آن بر حجيّت قول صحابه دليل آورد.
شگفتا! مؤلف روايت سابق را که مرسل و جعلي بود، از تفسير ابوالفتوح رازي اين چنين نقل کرده:« بنگر چگونه نيکو سخن گفتن درباره ي صحابه را شعار اهل البيت قرار داده، همانند آشکار کردن بسملة»، اما دنباله ي روايت را حذف نموده است که مراد از
صحابه در کلام پيامبر، همان اهل بيت هستند، علاوه بر اينکه اين روايت تعدادي از روايات نبوي را تبيين و تفسير مي کند که از طريق اهل سنت وارد شده و مضمون آن، مدح صحابه است و اينکه صحابه فقط اهل البيت (ع)مي باشند.

پي‌نوشت‌ها:
 

*كارشناس ارشد زبان و ادبيات عرب .
1. قاضي نورالله در اينجا آورده:« اطرق کري، اطرق کري، ان النعامة في الوري». اين جمله، ضرب المثلي است به اين مضمون که: « اي کوته نظر! ساکت باش، تو کجا و گفت و گو در باب اين موضوع کجا؟» چون بيت حافظ را نزديک به اين مضمون يافتيم، همان را آورديم.( مترجم)
2. اشاره به آيه ي 37 سوره ي ق.
 

منبع:نشريه سفينه، شماره 25.