نگاهي به آيينه هاي تشنه


 

نويسنده: محمدتقي عزيزيان




 
لهجه ها اندوهگين تر مي شوند هر چه دورتر مي رويم، لهجه ها اندوهگين تر مي شوند هر چه دورتر مي رويم، لهجه ها اندوهگين تر مي شوند
شعر پايداري، شعر انسان هاي آزاده، آگاه و معتهدي است که ظلم ستم ديدگان را بر نمي تابند. شعر پايداري، ريشه در باورهاي ديني و ملي ما دارد. از فردوسي بزرگ گرفته تا امروز و تا هميشه ماندگار.
شعر جوان لرستان، در سال هاي اخير توانسته به پويايي و رشد بالايي برسد. شعري زنده و بالنده که از ذهن و ضمير شاعران متعهد و پرشور اين خطه، سرچشمه مي گيرد.
«آيينه هاي تشنه» مجموعه ي شعر شاعرجوان لرستاني، محسن بياتيان است که توسط نشر شاهد، روانه بازار شده است. نکات قابل تأمل و لحظه هاي شايسته ي اعتنا، کم نيستند؛ اما در اين فرصت کوتاه نگاهي اجمالي و مروري گذرا، بر برخي از اين موارد داريم:
1. از مقوله هاي درخور توجه و پسنديده ي اين مجموعه، دور بودن شاعر از جنجال ها و درگيري هاي ژورناليستي شعر سپيد و شعر کلاسيک و... است. بياتيان، با قرار دادن شعرهاي کلاسيک و سپيد در يک مجموعه، به مخاطبان خود اين نويد را مي دهد که هدف او کشف لحظه هاي ناب و مضامين بکر شاعرانه است، تا قالب، جلد شکل و مسائلي از اين دست.
2. بهره گيري از نمادها و اسطوره ها، سبب شده که شاعر با استفاده از داشته هاي ذهني مخاطبان و داستان هايي که اين نمادها و اسطوره ها با خود دارند، مضمون را قابل هضم سازد:

و اين غروب غم انگيز ماست، اسماعيل! از آفتاب شعاعي به جاست، اسماعيل!

و:

صلح و صفا ز شهر دلم رخت برکشيد.
باري، اسير لشکر چنگيز غربتم

و يا:

اين جا مسيح متهم عشق است، بر جلجتاي کوردلان مصلوب
عشق، آيه اي نوشته به کاغذها، بر نيزه هاي شوم، به رسوايي

3. نکته ي ديگر بس آمد برخي کلمات با بار معنايي بسيار بالا، در حوزه ي شعر دفاع مقدس است، هرچند اندکي از اين کلمات کم کم به سمت کليشه رفته و براي گوش مخاطب خاص، تکراري شده اند:
آفتاب:

و اين غروب غم انگيز ماست، اسماعيل!
از آفتاب شعاعي به جاست، اسماعيل!

پرنده و پرواز:

پرنده باش و بگو پرواز، در اين غبار نمي گنجد
پرنده هاي مهاجر را غم ديار نمي گنجد

آسمان:

نعش کبود و سرد پرنده که مي گذشت
در آسمان خاطره، مرديم و آمديم

و...
البته موارد بالا، بيش تر در غزل بياتيان به چشم مي خورد؛ در شعرهاي سپيدش، فضا خيلي امروزي تر شده، شاعر به بطن اجتماع مي آيد، با مسائل و مشکلات اجتماعي ارتباط مي گيرد و آن ها را با زباني ساده و صميمي به متن شعر مي افزايد:

... و مرگ
در دسترس شد
چونان موزيک ممنوع موبايل...

و:

سال هاي بمباران بود و
بمب ها، کلماتي دم دستي
اين سيگار
اين کامپيوتر
اين ام پي تري پلير

و يا:

در آفريقا هم که باشي
يک ذره غبار خاک وطنت
مي ارزد به تمام سيگارهاي اهدايي
رايس

4. تلقيق هر دو گروه کلمات بالا، شعر بياتيان را به سمت و سويي تازه سوق مي دهد و به آن استحکام و لطافتي خاص مي بخشد که هم براي عموم قابل فهم است و هم خواص از آن لذت مي برند:

هر چه دورتر مي رويم،
لهجه ها اندوهگين مي شوند
خيابان ها بخيل تر
و ماه...
پرواز
آسمان
کجا رفته ايد؟
کجا....؟

5. «آيينه هاي تشنه»، از تصاوير، ايماژها و کشف هاي بديع نيز خالي نيست و توانسته براي مخاطب نکته سنج و ريزبين خود دست آورد و
هديه اي داشته باشد:

بزرگ ترها
خيره به عضلات آهنين بندر
و زندگي که مي بايست در هزاران هزار دکمه ي
ديگر
تکرار فرسودن انسان باشد

و:
عربده هاي ديوانه وار بمباران که تمام مي شد
و يا:

خدا به داد دل دردمندتان برسد
که قلب عاطفه ها نخ نماست، اسماعيل!

6. اما شاعر «آيينه هاي تشنه»، گاهي چه با ضرورت و چه بي ضرروت، درگير بازي هاي زباني مي شود که شايد به مطالعه و سير موج هاي مختلف شعر معاصر در دهه هاي پيشين مرتبط باشد:

...
دل مي دهم به دمادم اين دمام
و رقص نمي گيرد
نمي گيرد
نمي گيرد گرد اين
گرداب گردنده
تو...
تو....
و:
....
چونان زبان ابليس
ليس
ليس
ليس مي زنند

7. نکته ي آخر و پاياني، نگاهي به چند رباعي اين مجموعه است. شاعر همان گونه که از تعداد رباعيات او برمي آيد، در اين جا شاعر رباعي نيست و مؤلفه هايي که براي سرودن و ماندگاري اين قالب کوتاه لازم است، در اين چند نمونه، نيامده است يا بهتر بگوييم کامل نيامده است:

او سعي نکرد طرح انسان باشد
يا باغچه اي پرگل و ريحان باشد

تنها به هواي غربت وخستگي اش
کوشيد در اين خرابه مهمان باشد
*
تبديل به يک سبد تبسم شده است
آوازي در دهان مردم شده است

در بين روايت غزل، مردن او
در عشق فرود آمده وگم شده است

منبع: نشريه مه يار شماره 1