عاشورا، خاستگاه انقلاب اسلامى ايران (3)


 

نویسنده : مرتضى شيرودى




 

مردم
 

در هيچ قيام و نهضتى، به اندازه قيام عاشورا تغييرات انسانى به وقوع نپيوسته است. اينتغييرات هم در جبهه امام‏حسين(ع) و هم در جبهه يزيد اتفاق افتاد. در جبهه حق، امام(ع)همسر، خواهر، دخترانش و زنانى چون مادر وهب، همسر زهير بن قين و زنانى را در كنارپدران، همسران و برادران‏شان به همراه دارد. به بيانى، از طفل شش ماهه (على‏اصغر) تا پيرمرد نودساله(حبيب بن مظاهر) حاضرند. در جبهه باطل، جوّزدگى و ترس و ترديد و هيجدههزار دعوت كننده مى‏بينيم.
در يك طرف، صدق و صفا و صميميت، در طرف ديگر، خيانت، خدعه و خودپرستىمشاهده مى‏شد.
يكى از صاحب‏نظران عامّه مردم آن زمان را به هفت دسته تقسيم كرده است:
1. مردمى كه از روزگار رسول خدا(ص) تا سال‏هاى نخست حكومت عثمان، سادگىاسلام را ديده بودند و از عدالت اسلامى آگاهى داشتند، سپس آن دوره را با آن چه جاى آن راگرفت مى‏سنجيدند و بر روزگار گذشته دريغ مى‏خوردند...
2. گروهى كه پاى بند دين و اجراى احكام اسلام بودند و مى‏ديدند چگونه حدود شريعتمعطل مانده و فقه اسلام و سنت رسول (ص) بازيچه حكومت‏ها گرديده است. اينان خون دلمى‏خوردند و روى به خدا بردند كه خدايا! برسان آن را كه بدعت‏ها بزدايد و سنت‏ها رازنده‏نمايد.
3. گروهى كه سال‏ها پيش براى شركت در فتح اسلامى و برخوردارى از غنيمت‏هاىجنگى از بيابان‏هاى نجد و تهامه به راه افتاده بودند و در پادگان‏ها به سر مى‏بردند. آسيب‏هاىجنگى براى آنان بود و بهره گرفتن از بيت‏المال براى ديگران، بدين رو فرصت مى‏بردند تابرخيزند و حق خود را بگيرند.
4. مردمى از ايران كه پيش از در آمدن سپاهيان مسلمان بدان سرزمين جاهى يا نانىداشتند و آن را از دست دادند، ناچار روبه عراق نهادند، بيش‏تر در كوفه و كم‏تر در بصرهرخت افكندند. ازعجم رانده و در ديده عرب خوار، به ظاهر آرام و در نهان دست به كار.
5. مردمى كه داستان‏هاى درگيرى لخمى و غسّانى را دهان به دهان شنيده بودند و به خاطرداشتند كه پدران‏شان سال‏ها با مردم سرزمين‏هاى شمال عربستان مى‏جنگيدند و اكنونمى‏ديدند شام مركز خلافت اسلامى است و عراقيان ريشخند شاميان‏اند.
6. كسانى كه فريب وعده‏هاى دروغين معاويه را خوردند و على(ع) و فرزند او را رهاكردند و چون معاويه بر مسند نشست، آنان را از خود راند. اين روش حكومت‏هاى خودكامهبوده و هست.
7. سودجويانى كه بهره‏گيرى را در اوضاع آشفته مى‏بينند و مى‏كوشند تا چنين پيش آيد واز آن بهره گيرند.
[75]
و حال افراد فراوانى از اين گروه‏هاى هفت‏گانه امام را به كوفه دعوت كرده‏اند و امام دراجابت اين دعوت‏ها رهسپار كوفه است.
امام‏حسين(ع) بارها بر اين‏كه علت قيام و حركت، دعوت مردم است، تأكيد كرد. بهعنوان‏مثال:
1. امام(ع) پس از برخورد با سپاه حر كه راه را بر او بستند، فرمود:
«من پيش شما نيامدم مگر پس از آن كه نامه‏ها و فرستاده‏هاى‏تان رسيد كه: نزد ما بيا كهپيشوايى نداريم»
[76]
2. در جاى ديگر، حضرت از انگيزه نامه‏نگارى و دعوت كوفيان اين گونه ياد مى‏كند:
اِنَّ اَهْلَ الْكوفَةِ كَتَبُوا اِلَىَّ يَسألونَنى اَنْ اُقْدِمَ عَلَيْهم، لِما اَرْجُوا مِنْ اِحْياءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتَةِالْبِدَعِ؛
كوفيان به من نامه نوشته و از من خواسته‏اند كه نزد آنان روم، چرا كه اميدوارم نشانه‏هاى حقزنده گردد و بدعت‏ها بميرد.»
[77]
3. باز امام(ع) در اين باره سخنانى دارد: «مردم! شما به من نامه‏ها نوشتيد و پيام فرستاديد كه به سوى شما بيايم و وعده داديد كهدست از يارى من برنداريد و پيمان شكنى نكنيد.»
[78]
تأثير قيام كربلا نيز در قشرهاى مختلف مردم نمايان بود، از جمله اعتراض عبدالله بنعمر به يزيد، پنج سال عزادارى مداوم در مدينه، قيام عبدالله فرزند حنظله غسيل‏الملائكه(واقعه حَرَّه)، قيام در مكه، اعتراض در بصره، قيام در كوفه، نهضت توابين، قيام مختار بنابى‏عبيدة ثقفى، قيام زيد بن على(ع) و يحيى بن زيد، قيام خراسان و سقوط امويان. نتيجهاين‏كه در پى دعوت از امام(ع)، انقلاب حسينى(ع) آغاز شد. با كناره‏گيرى آنان، قيام امام بهظاهر شكست مى‏خورد، وپس از آن، قيام و حركت‏هاى مردمى، قيام عاشورا و پيام‏هاى آن رازنده نگه داشت.
[79]
امام‏خمينى(ره) باالگوگيرى و درك اهميت نقش مردم در هر حركت انقلابى و اجتماعى،به آگاهى بخشيدن در يك دوره پانزده ساله(1342 تا 1357) پرداخت؛ فرصتى كهامام‏حسين(ع) به آن دست نيافت. البته اگر هم دست مى‏يافت، شايد مردم پس از آگاهى ازسفاكى و جنايات يزيد، باز به يارى امام(ع) نمى‏آمدند، زيرا تفاوت‏هاى زيادى بين مردمايران و مردم آن دوره عراق وجود دارد. امام‏خمينى بر اين نكته تأكيد دارد:
«من با جرأت مدعى هستم كه ملت ايران و توده ميليونى آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجازدر عهد رسول الله صلى الله عليه و آله و كوفه و عراق در عهد اميرالمؤمنين و حسين بن علىصلوات الله و سلامه عليهمامى‏باشند.»
[80]
شركت گسترده و نقش مردم در پيروزى انقلاب اسلامى انكارناپذير است. امام‏خمينى دراين باب سخنى دارد:
«انقلاب‏اسلامى كه دستاورد ميليون‏ها انسان ارزشمند و هزاران شهيد جاويد[است‏]... اگرنبود دست تواناى خداوند، امكان نداشت يك جمعيت سى و شش ميليونى با آن تبليغات ضداسلامى...ممكن نبود اين ملت با اين وضعيت، يكپارچه قيام كنند و در سرتاسر كشور با ايدهواحد و فرياد الله‏اكبر و فداكارى‏هاى حيرت آور و معجزه آسا تمام قدرت‏هاى داخل و خارج راكنار زده و خود مقدرات كشور را به دست گيرد.»
[81]
اما نكته جالب در اين روند پيوند و الگوگيرى مردم از عاشوراى حسينى(ع) و حركت ازمساجد و تكايا است. به چند نمونه دراين باره توجه كنيد:
«تظاهرات 250 تا 400هزار نفرى باتوجه به جمعيت 1/5 ميليونى تهران در روزعاشوراى 1383ق./ 13خرداد 1342ش. از مسجد حاج ابوالفتح در ميدان قيام (ميدان شاه)
آغاز و به مسجد امام (مسجد شاه) ختم شد.
[82]»
«سخنرانى معروف امام(ره) در عصر عاشوراى 1383ق./ 13خرداد 1342 در مدرسه فيضيه آغاز شد كه منجر به دستگيرى و بازداشت و زندانى شدن امام(ره) گرديد و در اعتراض به دستگيرى امام، حركت‏هاى مردمى در مساجد شهرهاى مختلف شكل گرفت.»
[83]
«راهپيمايى دوازدهم محرم 1384ق./ 1343ش. از مسجد امام آغاز گرديد. اين راهپيمايىبراى بزرگداشت پانزده خرداد صورت گرفت كه امام(ره) آن را ايام الله ناميده بود. سربازانرژيم شاه نيز به سركوب آن پرداختند.»
[84]
«در سالگرد قيام مردم و كشتار آنان توسط رژيم پهلوى، صدها نفر از طلاب و روحانيونقم در مدرسه فيضيه در پانزده خرداد 1354ش. اقدام به تجمع، سخنرانى و تظاهرات كردند.نيروهاى امنيتى و انتظامى با طلاب درگير، تعدادى را زخمى، تعدادى را زندانى، تبعيد يا بهسربازى فرستادند.»
[85]
«داريوش همايون مى‏گويد: پس از مرگ پسر [آية الله‏]خمينى، آن مجلس يادبودى كهبرايش در مسجد ارگ برگزار كردند، نقطه تجمعى شد براى همه قشرهاى پيشرو و ليبرال وآزادى خواه و جبهه ملى و چپ، هر چه كه بود، غير از نظام حكومتى، چهره‏هاى برجسته‏اشآنجا ظاهر شدند. پيدا بود كه رهبرى مذهبى توانسته است كه همه اين‏ها را جمع بكند وبسيج‏بكند.»
[86]
«قيام نوزده دى 1356ش. در اعتراض به چاپ مقاله توهين‏آميز عليه امام (ره) و در كنارحضرت معصومه(ع) شروع گشت كه نقطه عطفى در تاريخ انقلاب اسلامى است. در اينروز تعدادى شهيد شدند.»
[87]
«حدود چهارميليون نفر در تهران در عاشوراى 1399ق./ 1357ش. عليه رژيم شاه دست به تظاهرات زدند و شعار مرگ بر شاه سردادند. پس از آنها ژنرال هايزر روانه تهران شد و شاهمتقاعد گرديد يك چهره به ظاهر ملى را به عنوان نخست‏وزير برگزيده و خود، ايران راترك‏كرد.»
[88]
«مردم براى نشان دادن همبستگى و عزم خود بر ادامه مبارزه تا برپايى جمهورى اسلامى،راهپيمايى عظيم اربعين را برپا كردند كه در آن فرياد الله‏اكبر و درود بر خمينى توسط چندميليون زن، مرد و كودك، دنيا را به تعجب و حيرت واداشت.»
[89]
ارتباط بين مردم، عاشورا، مسجد و انقلاب‏اسلامى را در گزارش‏هاى ساواك مشاهدهمى‏كنيم، به عنوان مثال:
شهربانى كل كشور
از: كميته مشترك ضد خرابكارى
به: رياست پليس‏تهران،
تاريخ: 18/9/1351
موضوع: مساجد هدايت، الجواد و حسينيه ارشاد
همان‏طورى كه اطلاع دارند از فعاليت مساجد هدايت، الجواد و حسينيهارشاد كه اقدامات آنها مخالف مصالح كشور بود، جلوگيرى به عمل آمد تا بامذاكره با مسؤولين مساجد و حسينيه مزبور اقدامات آنها در آينده با مصالحكشور هماهنگى داشته باشد. على هذا نظر به اين كه توافق‏هايى كه با واقفين وهيأت مؤسس مساجد و حسينيه موصوف به عمل آمده، از اين به بعد كليهمسائل مربوط به اين سه مؤسسه مذهبى زير نظر مستقيم سازمان اوقافخواهد بود و سركار سرهنگ خديوزاد به نمايندگى از طرف سازمان اوقافبر فعاليت‏ها و هرگونه فعل و انفعالات مساجد هدايت، الجواد و حسينيهارشاد نظارت مستقيم خواهد داشت.
[90]
سرّى
وزارت جنگ
فرماندارى نظامى تهران و حومه
از: ستاد فرماندارى نظامى تهران و حومه (ركن‏2)
تاريخ: 7/9/1357
موضوع: دستور العمل تشكيل مجالس عزادارى در ماه‏هاى محرم و صفر
1. منظور: برقرارى روش يكنواخت و پيش بينى‏هاى لازم جهتبرگزارى مجالس عزادارى در ماه‏هاى محرم و صفر سال 1399 هجرىقمرى.
2. هدف: جلوگيرى از هرگونه بى‏نظمى و اخلال در جريان برگزارىمجالس عزادارى.
3. اجرا: الف) از طريق دولت به طور قاطع طى اعلاميه‏اى نكاتى را كهمردم بايستى در ايام عزادارى ماه‏هاى محرم و صفر رعايت نمايند، وسيلهدستگاه‏هاى ارتباط جمعى ابلاغ مى‏گردد.
ب) در شهرهايى كه مقررات حكومت نظامى برقرار مى‏باشد، اجراىدستورات در باره نحوه برگزارى مجالس عزادارى با فرماندارى نظامى بوده ودر ساير شهرها با شهربانى و ژاندارمرى محل مى‏باشد.
پ) مجالس عزادارى در مساجد، تكايا و حسينيه‏ها در تهران وشهرستان‏ها محدود گردد، به‏طورى كه در حوزه استحفاظى هر كلانترى بيشاز دو مجلس تشكيل نشود...
[91]

پي‌نوشت‌ها:
 

[76]. محدثى، همان، ص‏77، به نقل از تاريخ طبرى، ج‏4، ص‏303.
[77]. همان، ص‏222، به نقل از: دينورى، الاخبار الطوال، ص‏246.
[78]. شمس الدين، همان، ص‏172.
[79]. ابوالفضل اردكانى، پيامدهاى عاشورا (قم: منبع، 1380) صفحات مختلف.
[80]. وصيت نامه حضرت امام خمينى(ره).
[81]. همان.
[82]. جواد منصورى، سيرتكوينى انقلاب اسلامى (تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، 1379) ص‏180.
[83]. همان، ص‏182.
[84]. همان، ص‏195.
[85]. همان، ص‏286.
[86]. زهيرى، همان، ص‏373.
[87]. منصورى، همان، ص‏310.
[88]. همان، ص‏330.
[89]. همان، ص‏339.
[90]. همان، ص‏333.
[91]. همان، ص‏366.
 

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27