يک آرزوي دور
يک آرزوي دور
يک آرزوي دور
مروري بر تغيير کتاب هاي فارسي از سال 1300 و تکرار شرح حال ما
براي تدريس درس هاي مختلف از جمله فارسي نزديک به 150 جوان بين 14 تا 16 ساله که توانايي خواندن و نوشتن داشتند و اغلب از خانواده هاي اعيان و شاه زادگان بودند، براي آموزش در دارالفنون برگزيده شدند. همه کتاب ها در آن سال ها در چاپخانه دارالفنون به صورت چاپ سنگي تهيه مي شد.
اگرچه تاسيس دارالفنون حرکت بديع و مهمي بود، اما ميرزا حسن رشديه بعدها آموزش نوين را در ايران پايه گذاري کرد، او نخستين مولف کتاب هاي درسي دبستان در ايران است جالب است که بيشتر کتاب هاي فارسي را تاليف مي کرده و به اين درس علاقه زيادي داشته. از او 27 کتاب چاپ شده موجود است که کتاب هاي فارسي او عبارتند از:
1- بداية التعليم، ويژه نوآموزان سال اول دبستان.
2- نهاية التعليم، جلد اول درس فارسي.
3- کفاية التعليم، براي آموزش املاي فارسي.
4- هداية التعليم، براي تربيت معلم.
کتاب هاي فارسي که در اين زمان نوشته مي شد بسيار سخت و البته بر اساس سليقه و تجارب نويسنده بود و هدف و برنامه، همان انديشه هاي نويسنده بود که اغلب با شرايط سني کودکان و مسائل يادگيري آنان مطابقت نداشت. اما سواد ادبي دانش آموزان آن دوران با اين سخت گيري ها به حدي بوده که بعد از تمام شدن 6 ساله ابتدايي مي توانستند معلم کتاب شوند. نخستين دبيرستان در ايران در سال 1275 به نام «مدرسه علميه» تاسيس شد. البته درس هاي دبيرستان در آن زمان کتاب و برنامه منظمي نداشتند. دبيران نيز براي تدريس، آموزش ويژه نديده بودند.
در سال 1307 شمسي در زمان وزارت قراگوزلو (اعتمادالدوله) تهيه کتاب هاي درسي دبستان بر عهده وزارت معارف قرار گرفت و نخستين بار کتاب هاي وزارتي در سطح کشور انتشار يافت. در اين دوران براي اولين بار مساله سنجش نياز و توان دانش آموزان مطرح شد. از اين سال به بعد کتاب هاي فارسي متون آسان تري نسبت به قبل داشتند. اين کتاب ها نسبت به کتاب هاي قبلي ارزان تر و از نظر چاپ هم مرغوب تر بود و مشکل تحصيل دانش آموزان از نظر کتاب برطرف شد. بعد از آن کتاب هاي دبيرستان هم به اين شيوه چاپ شد.
از اشکال هاي کتاب هاي وزارتي فارسي استفاده از اصطلاحاتي بود که فرهنگستان ايران انتخاب و توصيه کرده بود و بسياري از آنها در ذهن معلمان جاي نگرفته بود.
جلال آل احمد در اين زمان مقاله اي به نام «بلبشوي کتاب هاي درسي» در همين مورد نوشت. مقاله اي که خواندن آن نشان مي دهد تاليف کتاب هاي درسي در ايران در بسياري از زمان ها حال خوبي نداشته و خيلي از آن مشکل ها يا شبيه و نظيرشان هنوز هم وجود دارد. بخشي از اين مقاله را بخوانيد:
«حالا ديگر روي جلد کوچک ترين دستورهاي زبان فارسي با 25 صفحه متن و مقدمه و فهرست اسم هفت نفر علامه جوان دکتر در زبان فارسي رديف شده است. چهار نفر دور هم جمع مي شوند. اولي به دومي مي گويد: «من توي وزارت فرهنگ دست دارم. دلت نمي خواهد کتاب انشاء بنويسيم؟» دومي هم از قضا در يک بنگاه نشر کتاب آشنا دارد. پسرخاله سومي هم دست بر قضا بررس کتاب هاي درسي است در اداره نگارش. خب کار جور شد ديگر. اين است که مي نشينند و موضوع انشاي امتحان هاي مدارس را از فلان سال تا آن روز جمع مي کنند و براي هر موضوع، مقاله نمونه اي مي نويسند و بالايش يادداشت مي کنند که «بهترين انشاء امتحان فلان کلاس، فلان مدرسه، فلان سال، فلان شهرستان و...» و فرم ها که زير چاپ رفت، يک روز دسته جمعي بلند مي شوند مي روند خدمت فلان استاد پير شده گرد فراموشي گرفته که «بله اگر اجازه بفرماييد، جلد کتاب را به نام نامي جنابعالي مزين کنيم» و آنکه با بنگاه ناشر سر و سري دارد، قبلا با استاد از کم و کيف حق التاليف صحبت کرده است و استاد که البته اهل اين حرف ها نيست و ديگر از او گذشته است... ولي چه مي شود کرد. نبايد جوانان برومند را نوميد از در برگرداند و از اين تعارف ها... و يک هفته بعد فهرست رسمي اداره نگارش، يک کتاب ديگر را با سر و صدا و عناوين دکترا و اسامي دهن پر کن، به عنوان کتاب رسمي فرهنگ، براي دبيرستان ها، به تمام ولايات معرفي مي کند و آن وقت بچه ها درمي مانند و خانواده ها که سال ديگر چه خاکي به سر کنند؟ چه کتابي بخرند که سال بعد هم اعتباري داشته باشد و بشود در بورس کتاب بچه مدرسه اي ها، پشت پارک شهر، به قران و ده شاهي فروختش؟ و همچنين آقاي مدير و همچنين معلم انشاء. آقاي مدير هنوز اسم نويسي را تمام نکرده که در باز مي شود با بسته اي زير بغل. سلام و عليک و احوال پرسي و «چرا يادي از ما نمي کني؟» و بسته را مي گذارد روي ميز. يک دوره انشاء براي اول تا ششم، يا يک دوره تاريخ يا جغرافي يا فيزيک و يا همين جور... و «آخر دوستي را براي کي گذاشته اند؟ ما به اعتماد شماها کتاب چاپ کرده ايم...» و از اين قيبل و هر روز نيم دو جين از اين دوستان زمان تحصيل و از اين کتاب ها و از اين سفارش ها. و آقاي مدير چه بکند؟ مملکت حساب و کتابي ندارد. شايد فردا گذر پوست او به دباغ خانه همين دوست افتاد! و اصلا مگر مي شود مردم را از خود رنجاند!»
با وجود آنکه در سال 1335 شوراي عالي فرهنگ اساسنامه اي براي کتاب هاي درسي دبيرستان ها و موضوع و چاپ و پخش و بهاي آنها تصويب کرد و کميسيون هايي براي به دست آوردن اطمينان از درستي مطالب، هماهنگي با برنامه ها، رعايت نظم منطقي، هماهنگي اصطلاحات و سادگي و رواني عبارت ها و ملاحظات تربيتي، تشکيل داد، باز هم نتيجه خوبي حاصل نشد.
به دنبال اين تصويب نامه شرکت سهامي طبع و نشر کتب درسي، مجري چاپ کتاب هاي فارسي دولتي شد. طبق مواد ديگر اين تصويب نامه يک مرکز علمي، غيرانتفاعي به نام «سازمان کتاب هاي درسي» تشکيل شد تا کتاب هاي فارسي را با توجه به «سنن مذهبي، علمي، فرهنگي و ملي و نيازمندي هاي حال و آينده کشور بر مبناي آخرين و صحيح ترين اطلاعات علمي و متناسب با اصول تعليم و تربيت و استعداد دانش آموزان در سال ها و مراحل مختلف تحصيل و رعايت نظم و سادگي و رواني عبارات و هماهنگي اصطلاحات علمي و املاي واحد صحيح و اصول نقطه گذاري در آنها ملحوظ شود.» تنظيم کند. با حضور دکتر پرويز ناتل خانلري به عنوان وزير وزارت معارف (فرهنگ) به تاليف کتاب هاي فارسي توجه بيشتري شد. تشکيل سازمان کتاب هاي درسي در اين سال ها از دکتر حسن انوري و دکتر رسول شايسته براي تاليف کتاب هاي فارسي دعوت کرد. کتاب هايي که بم مايه اصلي کتاب هاي فارسي تا سال 1368 بود.
حالا 89 سال از تاليف اولين کتاب فارسي مي گذرد. کتاب فارسي در دوران حيات خود افت و خيزهاي زيادي داشت. وقتي وزيري آشنا به ادبيات بر سر کار بوده، کتاب هاي فارسي غناي ادبي داشته و وقتي توجه به فرهنگ کم بوده، توجه کمتري به کتاب هاي فارسي شده. اين روزها هم کتاب هاي فارسي بعضي مشکل هاي کتاب هاي قديمي را دارند هنوز کتاب هاي درسي همچنان توسط دولت تهيه و چاپ مي شوند و صاحب نظران تاليف به اجماع نرسيده اند. شايد اسم آرزوي بهبود وضعيت کتاب هاي فارسي را بتوان گذاشت، آرزوي دور!
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}