حریم زندگی (عوامل کاهش محبّت در زندگی)


 

نويسنده:احمد ابراهیمی هرستانی
منبع : اختصاصي راسخون



 

چکیده
پیوند زناشویی، پیمانی مقدس است که در آغاز، به کمک نیاز و جاذبه‌ی متقابل زن و مرد، ایجاد می‌گردد؛ لکن داشتن یک زندگی شیرین و لذت بخش همراه با آرامش در گروه وجود عنصری حیاتبخش به نام «محبت» است؛ و از طرفی عواملی وجود دارند که باعث می‌شوند «محبّت» رو به کاهش رفته و سردی و افسردگی را درخانواده بوجود آورد که ما در این مقاله موارد کاهش محبّت را از قبیل؛ بداخلاقی، خودپسندی، سخت گیری، انتقاد بی ضابطه، مقایسه و... نام برده و مورد بررسی قرار داده‌ایم که توجه به آن‌ها زن و مرد را از رفتارهای ناشایست دور می‌سازد و زندگی را با شادکامی و ترکیبی از «عشق و محبت» سرشار می‌کند.
کلیدواژگان: محبت، زندگی، همسر، حریم‌ها.
مقدمه
کامیابی و سعادت گمشده و مطلوب همگان است. لیکن اینکه کامیابی به چیست و سعادت درچیست و چگونه به دست می‌آید. سؤالی است که ذهن بسیاری را به خود مشغول ساخته است.
اگر زندگی برخوردار از محبت و احترام و قدرشناسی و همکاری و مراعات حقوق یکدیگر باشد، برای افراد بهشتی دوست داشتنی است اما اگر زندگی‌ها از روح محبت تهی باشد چیزی جز شکنجه و رنج و کینه و کدورت و بی مهری حاصل نخواهد شد. بنابراین تا می‌توان زندگی را آرام و با نشاط نگه داشت چرا زیستن در آتش سوزان. آن چیزی که می‌تواند رهنمودی برای هدایت زوجین در این مقاله باشد آن است که درس‌های آموزنده ای را برای جلوگیری از کاهش محبّت در زندگی نشان می‌دهد تا زندگی کسانی که گاهی دچار اختلافات و ناآرامی‌ها شده، به حیاتی پربار و سعادتمند تبدیل گردد.

عوامل کاهش محبّت در زندگی

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : «إنَّ العَبدَ لَیَبلُغُ مِن سُوءِ خُلقِهِ أسفَلَ دَرَکِ جَهَنَّم» (1)؛ همانا انسان به خاطر سوءخُلقش، به پایین‌ترین جایگاه جهنّم سقوط می‌کند. از صفات ناپسندی که تحمّل آن برای دیگران بسیار دشوار و گاهی ناممکن است. امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: «هیچ وحشتی ترسناک‌تر از بدخُلقی نیست» (2) شکی نیست که بدخوئی انسان را از خدا و خلق دور می‌کند، و تجربه گواه است به اینکه طبع مردم از بدخو متنفّر است و هر بداخلاقی، لحظه ای از رنج خالی نیست؛ و از این رو امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مَن سَاءَ خُلقَهُ عَذَّبَ نَفسَه» (3)؛ هر که بداخلاق است خود را شکنجه می‌دهد.
و روایت شده است که به حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) گفتند: «فلان زن روزها روزه می‌گیرد و شب‌ها را به عبادت می‌پردازد ولی بداخلاق است و با زبانش همسایگان را می‌آزارد. حضرت فرمود: هیچ خیری در او نیست و او از دوزخیان است.» (4)
زن یا مرد بداخلاق علاوه بر اینکه خود همواره دچار بیماری و اضطراب روحی هستند زندی را نیز بر دیگران تلخ می‌کنند. بنابراین توصیه می‌شود که در صورت وجود آثار سوء خلق درهر یک از زوجین، هرچه زودتر به درمان و علاج این مصیبت بزرگ بپردازد و نگذارد زندگی شاد آن‌ها مبدّل به آتشی سوزان شود. آن مقدار اثر سوء خلق درزندگی مشترک زیاد است که در روایتی از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) آمده که: «سوءُ الخُلقِ ذَنبٌ لایَغفُر» (5)
بداخلاقی گناهی است که آمرزیده نمی‌شود. همچنین سفارش فرموده‌اند که با شخص بداخلاق ازدواج نکنید؛ زیرا سوء خلق، باعث غم و اندوه و مداوم شده و غم و اندوه نیز انسان را پیر می‌کند. همان گونه که در حدیثی امام علی (علیه السلام) نقل شده است که: «اَلهَمُّ نِصفُ الهَرَم» (6)؛ غم و اندوه نصف پیری است. البته این نکته را نباید فراموش کرد که، در انتخاب همسر نیز خصوصیت‌های ممنوعه‌ای همچون بی‌ایمانی، بداخلاقی، سفیه و... باید مورد توجّه قرار گیرد. زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: زن گردنبندی است، بنابراین دقت کن که چه چیزی را می‌خواهی به گردن خود بیندازی مواظب باش، گریبانگیر کسی نشوی که سبب بدبختی و ذلت تو را فراهم آورد (7) «فَلاتُزَکُّوا أنفُسَکُم هُوَ اَعلَمُ به منِ اتَّقَی» (8)؛ از خودستایی و پاک دانستن خود بپرهیزید (زیرا) او پرهیزگاران را بهتر می‌شناسد. «خودستایی»، صفت ناپسندی است که انسان در اثر توهم خیالی و درونی برای خود امتیازاتی را قائل و بدون توجه به کمبودها و ونقص‌هایش به ستایش از خود می‌پردازد.
(و خودستایی) هیچ گونه ارزش والایی برای انسان ندارد. «خودستایی و خودپسندی» چیزی جز سستی و جهالت نیست همان طور که علی (علیه السلام) فرمودند: «طَلَبُ الثّناءِ لِغَیرِ استحقاقٍ خُرق» (9) داشتن تمنّای تمجید و ثنا از دیگران، بدون ایجاد لیاقت و شایستگی درخود؛ از جهالت و سستی رأی است. ادعای بیهوده خودستایی، سبب تنفّر همسرش گشته و بی اختیار، دلش از محبّت شوهرش خالی می‌شود. کسی که خود را تافته‌ی جدابافته می‌داند و برای خود افتخارات و صفات موهومی قائل است که او را بر دیگران برتری داده و از او شخصیتی ممتاز ساخته است؛ چنین کسی، نمی‌تواند محبّت دیگران، از جمله، همسر خویش را نسبت به خود جلب نماید؛ زیرا او، خود و گاهی خانواده‌اش را برتر از همسر دانسته و این موضوع در نحوه‌ی رفتار و برخوردش تأثیر منفی می‌گذارد و سبب ناراحتی و درگیری او با همسرش می‌شود.
به عنوان مثال، کسی که به واسطه‌ی نیروی جسمانی یا تناسب اندام یا مدرک و یا موقعیّت اجتماعی، مکنت مالی، جایگاه خانوادگی و غیر این‌ها؛ خود را از همسرش بالاتر پنداشته و در نتیجه با حرف و عمل، همسر خویش را تحقیر نماید، همانا بذر عداوت و کینه را در دل همسرش کاشته و اساس خانواده را به سستی و تزلزل کشانده است. پیداست که خودپسندی و خودستایی، از نقصان عقل و درک نشأت می‌گیرد. همان گونه که در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آ له) منقول است که فرمود: انسان به کمال عقل نمی‌رسد؛ مگر زمانی که دارای ده صفت (یا صفاتی) باشد؛ که بهترین و بزرگ‌ترین آن صفات این است که همه را از خود برتر، والاتر و خداترس‌تر بداند و خویشتن رادر خلوت خود، از همه بدتر و کمتر به حساب آورد. (10)
پس می‌بایست دیگران (از جمله همسر خویش) را بر خود ترجیح داده و از خودپسندی، خودستایی، اظهار فخر، خودخواهی و غرور پرهیز نماییم و باور کنیم که هر کسی ممکن است در نزد خدا از ما بهتر و ارزشمندتر باشد، گرچه به ظاهر، فردی افتاده و حقیر بنماید.
یک نوع بیماری روانی، به نام «اسکیزوفرنی پارانویید»، موجب می‌شود تا شخص مبتلا، دچار توهّمات و خیالاتی از قبیل «خودبزرگ بینی» شود.
ویژگی‌های مشخص کننده‌ی «اسکیزوفرنی پارانویید» عبارتند از هذیان‌ها و یا توهّماتی با ماهیّت نسبتاً ثابت، که غالباً در ارتباط با موضوع‌های آسیب و «خودبزرگ بینی» هستند و موضوع گزند و آسیب، اغلب با موضوع خود بزرگ بینی نزدیک می‌شود. بنابراین، برای رهایی از این رذیله‌ی اخلاقی، ابتدا باید دید که عامل «خودبزرگ بینی» چیست و آنگاه به درمان آن پرداخت. چه بسا بعضی از انواع بیماری‌های روانی؛ مثل «اسکیزوفرنی پارانویید» «مایکوز واکنشی کوتاه مدت» و غیره، عالم آن باشد؛ که در این صورت، می‌بایست این مشکل را از ریشه حلّ کرد. برای درمان این بیماری‌ها، مراجعه به مشاورین، روان شناسان و روانپزشکان ضرورت دارد. (11) هر انسانی به حکحم محدودیّتی که در آفرینش او منظور شده؛ تا حدّی تاب تحمل مسائل مختلف را دارد و چنانچه بیش از حدّ ظرفیت از او توقّع شودیا تکلیفی برایش معیّن گردد و...؛ به هیچ وجه از عهده‌ی انجام آن خواسته‌ها برنخواهد آمد و چنانچه عذر موجّه او از سوی دیگران پذیرفته نشود؛ آسیب‌های روانی مختلفی بروز کرده و مشکلات عدیده ای در رفتارهای فردی و اجتماعی، به ویژه در محیط خانواده، برای او بوجود خواهد آمد. مردی که با حدّ غیرمعقولی از انتظارات، به تشکیل خانواده اقدام نموده و به دور از واقع‌بینی، هنوز هم بر انتظارات موهوم زمان تجرّد پای می‌فشرد؛ یقیناً نخواهد توانست به همسرش احساس محبّت کرده و آن را در حرکات و گفتار ابراز نماید.
کسی که برای دید و بازدید اقوامِ همسرش، هزار و یک شرط غیرعملی قائل است یا انتظار دارد همسر جوانش، در همان بدوِ امر، آشپزی ماهر و خانه داری زبردست و در فن شوهرداری همسان زنان مجرّب باشد یا درخواست عدم کسالت از او دارد یا در اثر ابتلای به وسواس، توقّع پاکیزگی و نظم افراطی در امور منزل را از همسرش دارد؛ هیچگاه موقعیّت زندگی محبّت آمیز را پیدا نخواهد کرد.
هستند کسانی که با محدود شدن دچار چوبه‌ی زندگی مادّی و تنگ نظری کشنده خویش عرصه را بر دیگران، به ویژه اهل خانه، تنگ می‌گیرند و محدودیت‌های ویژه برای آنان اعمال می‌کنند. علاوه بر این، خرده گیری و عیب همسر را پی گیری کرده و دنبال آن رفتن، انسان را از خویش غافل می‌سازد و از اخلاق بسیار ناپسند در اسلام شمرده می‌شود. حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید: «مادام که گناهت را نیامرزیده اند، خود را به عیوب دیگران مشاهده مساز.»(12) زن و شوهر باید درتمام شئون زندگی، شأن و احترام خود را حفظ کنند، برخی از زن و شوهرها به منظور کاهش ناراحتی‌ها و اضطراب‌های خود، از شیوه‌ی نامعقول مقابله به مثل استفاده می‌کنند. از اخلاق بسیار زشت و ناپسند که مثلاً همسر بگوید: حالا تو چنین کردی من چه خواهم کرد. هر یک از همسران نباید صفت مقابله به مثل و تلافی خویی به خود بگیرند.
حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید: «به انتقام سبقت جستن و به مکافات تلافی جویانه دست یازیدن از اخلاق و عادات فرومایگان است» (13)
همچنین حضرت فرمودند: «انتقام را واگذار، که این خود از بدترین کارهای شخص مقتدر است» (14) برخی از همسران، بستگان یکدیگر را باعث گرفتاری‌ها و شکست‌های خود در زندگی می‌دانند؛ لذا برای این که خودشان را تسکین بدهند، از روش مقابله به مثل یا انتقامجوئی استفاده می‌کنند که بسیار زشت و ناپسند است؛ و موجبات رنج یکدیگر را فراهم می‌سازند. در زندگی زناشوئی؛ هر یک از همسران که اهل متلک پرانی هستند برای ساکت کردن همدیگر از این روش مقابله به مثل استفاده می‌کنند. تا بتوانند طرف مقابل را مسخره کنند و گاهی اوقات در نزد دیگران این حالت تکرار می‌شود، تا به این وسیله سرپوش بر نقص‌ها و شکست‌هی خود بگذارند.
یکی از بیماری‌های روحی «لجاجت و بهانه گیری» است که منشأ آن را باید «عقده‌ها» کمبودها و ناراحتی‌ها جستجو کرد. لجاجت اثرات سوء عدیه ای دارد که در کلام معصومین بدان اشاره شده است و ما در اینجا این اثرات سوء را از کلام ایشان بازگو می‌نمائیم:

الف اظهار نظر غیرواقعی
 

علی (علیه السلام) می‌فرماید: «اللّجاج یُفسِدُ الرّأی» (15) پافشاری‌ها لجوجانه رأی آدمی را فاسد می‌کند و انسان را به اظهارنظرهای غیرواقعی وامی دارد.

ب بالاترین زیان‌ها
 

علی (علیه السلام) فرمودند: «اللِّجاج أکثر الأَشیاءِ مُضِّرَةُ فِی العَاجِلِ وَ الآجِل» (16) ضرر زودرس و دیررس لجاجت و خودسَری از زیان هرچیزی زیادتر است.
آری آنان که از عقده حقارت و یا احساس حقارت رنج می‌برند باید درست بیندیشند و برای جبران حقارت خود چاره جویی عاقلانه نمایند و از راه صحیحی خویشتن را از نقص و پستی رهایی بخشند و در خانواده و اجتماع کسب شخصیت و محبوبیت کنند، نه آنکه با لجاجت و خودسری در برابر شوهر، اعتماد وی را از خود سلب کنند و باعث کاهش محبت و ازدیاد تنش‌ها و تشنج آفرینی در زندگی کردند.
آغاز شکاف در زندگی زناشویی، با انتقادات بی ضابطه شروع می‌شود. بعضی از مردها، یا زنان می‌خواهند با انتقاد از دیگری حرف خود را به کرسی بنشانند و طرف مقابل را متقاعد سازند که عمل او اشتباه است که اینگونه اعمال اثر نامطلوبی را بر پیکره‌ی خانواده می‌گذارد. البته انتقاد گاهی صحیح و به مورد است و برای اصلاح کارها بدان نیاز است؛ گاهی هم انتقاد اصلاح گری نیست بلکه عناد و دشمنی است که این انتقام مذموم است و اثر معکوسی در زندگی خواهد گذاشت و بجای آنکه همسر بدان توجه کند، از آن سرباز می‌زند. برای آنکه به اثار منفی انتقاد غیرصحیح دچار نگردیم لازم است راه درست انتقاد کردن را بیاموزیم، شرایط آن را رعایت کنیم و آنگاه اقدام به انتقاد نماییم. مثل آنکه نباید مدام و پی در پی دست به انتقاد نزنیم و یا انتقاد در مقابل جمع نباشد؛ به شکلی که طرف مقابل احساس کند شما قصد اصلاح نداشته و تصمیم به تحقیر او را دارید، و معلوم است که در اینجا مسلم انتقادی سازنده نخواهد بود. همچنین در انتقاد کردن، نباید تنها نقاط منفی طرف مقابل را یادآور شویم، بلکه در ضمن آن، به نقاط قوت و مثبت او هم اشاره کنیم، که مثلا تو این صفت خوب و این نقطه قوت راداری؛ پس چه بهتر که این ضعف را هم اصلاح نمایی. اما اگر تکیه ما فقط روی نقاط منفی و ضعف‌ها باشد؛ این احساس منفی در همسرمان ایجاد می‌شود که گویی ما قصد عیبجویی داریم و به دنبال بهانه می‌گردیم؛ در نتیجه به لجاجت وبی توجهی به گفته های ما کشیده می‌شود و سردی روابط و بی محبتی را در پی خواهد داشت.
آری، بهترین شیوه انتقاد آن است که توانایی‌ها و امکانات را در نظر بگیریم، میزان بهره برداری از آن‌ها را مورد ملاحظه قرار دهیم و در مورد معطّل ماندن بخشی از استعدادها، تذکراتی بدهیم.
خداوند متعال، انسان را بر اساس حکمت خود، دارای صفات و ویژگیهای مختلف از همدیگر آفریده است و به هر کس نعمت‌هایی بخشیده که شاید به دیگری عطا نکرده است؛ و هر شخصی به تناسب امکاناتش، رشد یافته است. قداست وجودی انسان، همراه با کمالات از سوی همگان مورد تأیید است و هر کس باید احترام شخصیت انسانی هر کسی را بجا آورد و مقایسه نمودن افراد با یکدیگر کاری ناصواب و غلط است.
نکته مهم و قابل توجه آن است که هیچ کس را نمی‌توان یافت که از ابتدا، تمام «وجود» او را بدی فرا گرفته باشد و نتوان هیچ خصیصه مثبتی در او یافت. بنابراین، اگر با هر کس بر طبق شرایطش برخورد شود و در حد مقدوراتش از او انتظار برود، طبیعتا او نیز در حد توان، به تلاش وکوشش پرداخته و از عهده مسئولیت‌های خود برخواهد آمد. اما اگر بدون توجه به تواناییها و امکانات افراد آنان را با دیگران مقایسه کرده و خوبی‌ها و توانمندیهای دیگران سهیم باشند، در حقیقت انتظاری غیرمعقول از آنان داشته‌ایم. این گونه مقایسه، اگر از طرف مرد نسبت به همسرش انجام پذیرد، موجب ناراحتی و دلزدگی و کاهش محبت او به شوهرش شده و او را دچار عوارضی از جمله؛ حسادت و کینه نسبت به شخص مقایسه شده، افسردگی، ضعف اراده، عدم اعتماد به نفس، اضطراب، ترس، نگرانی و انواع تألمات و بیماری‌های روحی می‌باشند. بدیهی است، بسیاری از ناراحتی‌های روحی آثار خود را در جسم ظاهر کرده و فرد را مبتلا به امراض جسمانی می‌سازند ودر بخش دیگر تأثیرات عمیقی در رفتارهای فرد گذارده و او را به عمل و عکس العملهای عجیب و غریب وادار خواهند ساخت.
نباید از نظردور داشت که وقتی همسرمان را با دیگران مقایسه می‌کنیم، این کار موجب خواهد شد تا او نیز از ما توقعاتی بیش از حد توان داشته و ناخودآگاه، ما را با دیگران مقایسه کند. نتیجه چنین رفتاری از زن و شوهر نسبت به یکدیگر یک زندگی غیرمتعادل همراه با آرمانگرایی غیرمنطقی و احساس کمبود دایمی است. که این خود باعث کاهش محبت و موجب گسست نظام خانواده می‌شود.
آیا ظاهر افراد دلیل خوبی برای مقایسه است؟ ظاهر فرد نشان دهنده تمام خصوصیات او نیست. چه بسا اگر نهان کسی آشکار گردد. از جان ودل خداوند را سپاس نماید که با چنین شخصی آشنا هم نیستید!
«حضرت علی علیه السلام می‌فرماید: چشم عاشق از دیدن عیب‌های معشوق کور است و گوش او از شنیدن زشتی‌هایش کر است.»(17)
«ما تابع تصاویر ذهنی خویش هستیم و رفتارهای ما از آن تصاوبر ذهنی سرچشمه می‌گیرند. اگر تصویری زیبا از همسرمان در ذهن ساخته باشیم، رفتارهای ما همه با وی عاشقانه خواهد بود. بنابراین باید بهترین و زیباترین تصویر از نازنین یارمان را در نگارخانه ذهنمان به نمایش گذاریم و به این بارو برسیم که او بهترین و برترین یار است از برای ما تا وصال ما هیچ گاه هجران نشود. بسیاری از خیانت‌های همسران، به دلیل جذاب نبودن آن‌ها برای یکدیگر است. مقایسه باعث می‌شود که زیبایی همسران در چشم هم کم رنگ شود، و اگر این کار نازیبا و ناپسند ادامه یابد روزی فرا می‌رسد که همسران هیچ گونه جاذبه و کششی برای هم ندارند و در ین صورت آنها به هجران روحی مبتلا می‌شوند و برای برآروده نمودن نیازهای روحی خویش به خیانت و ناسپاسی روی می‌آورند.»(18)

خواسته های بی جا
 

یکی از عواملی مهمی که در فروپاشی روابط صمیمانه زندگی نقش دارد، «خواسته های نابجا و بی مورد» است. همسران باید توقعات را کاهش دهند و بر اساس امکانات یکدیگر از همدیگر چیزی در خواست کنند و از تحمیل هر نوع خواهش و تمنای که خارج از دایره وسع و بیرون از حد توان طرف مقابل است پرهیز نمایند. رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) می‌فرماید. «هربانویی که با همسر خویش مدارا نکند و او را بر انجام کاری که درتوانش نبود، و طاقت آن را ندارد وادارد هیچ حسنه و کار نیکی از اوقبول نخواهد شد و در قیامت خدا را در حالی که براو غضبناک است ملاقات می‌کند.» (19)
البته در خواست نکردن این نیست که ظلم پذیری و ضعیف پروری در خانواده رخ بدهد، بلکه به معنای درک متقابل از یکدیگر داشتن و تطبیق دادن خود با شرایط وروحیات طرف مقابل است.

زندگی یکنواخت
 

تنوع، جزو قاموس آفرینش است و تغییر فصول، آب و هوا و وضعیت جو، بارش باران از آسمانی که تا ساعاتی قبل نور آفتابش گرمابخش زمین بوده؛ نسیم باید، سرما و گرما وسرسبزی و خشکی متناوب در طبیعت همه و همه، نمایه های تنوع در نظام تکوین است. زیبایی دنیا به همین تنوع است و لذت بردن از زندگی نیز در پرتو وجود همین تنوع ممکن می‌شود. به راستی، زندگی کردن در محیطی که از همه جهت یکنواخت باشد، بسیار طاقت فرسا خواهد شد. شکی نیست که ایجاد برخی از اقسام تنوع به عهده خود انسان‌هاست. لکن با کمال تأسف بعضی از مردان باید بدسلیقگی و با روحیه ای گرفته، نه تنها توان ایجاد تنوع در زندگی را ندارند بلکه جلوی تنوع آفرینی دیگران را نیز می‌گیرند. هیچ مردی حق ندارد، صرفاً به دلیل اینکه من تو را با همین رنگ ومو یا مدل ابرو و یا... دیده و پسندیده وراضی هستم، همسر خود را از برآوردن این نیازها محروم کند؛ و همچنین نباید تمایل زن به تغییر مو را حمل بر تجمل وزیاده خواهی یاتلوّن مزاج او کرده و محکوم نماید.
مردان عاقل هیچ گاه از تنوع طلبی همسران خود غفلت نمی‌کنند، و از سلیقه آنان در انتخاب لوازم آرایشی متنوع، عطرهای گوناگون و کلماتی که بار مفهومی جنسی دارد تخطئه نمی‌کنند و با صرف وقت کافی به آنان امکان فراهم کردن این امور را برایش مقدوم می‌سازند.
یکنواختی زندگی، انسان را خسته می‌کند لازم است کارها و امور زندگی‌مان را طوری ترتیب دهیم که از تنوع و تبدل لازم برخوردار باشد. تنوع و تغییر برای همه لازم است، اما برای افرادی که با طبع لطیف، خوش سلیقه و ظریفکار، لازم‌تر است. البته این نکته را باید توجه داشته که منظور از تنوع بخشیدن به زندگی، الزامات تغییر اساسی و پرخرج و مخارجی که از عهده توان و وسع اقتصادی فرد خارج است، نیست؛ بلکه تنوع بخشیدن به زندگی وامور آن می‌تواند بسیار ساده و کم هزینه برگزار شود و گاه بدون هیچ هزینه اضافی و تنها با کمی تدبیر، نظم و برنامه، قابل ایجاد و اجراست. پس تنوع و جایگاه آن را در زندگی مشترک، دست کم نگیریم، تا از محبت بیشتر همسرانمان برخوردار گردیدم.
ضرورت زندگی بر آن است که بر پایه محبت و مهربانی استحکام یابد؛ و مردان و زنانی که حاضر به تغییر عملکرد خود در قبال یکدیگر نیستند نمی‌توانند بساط گسترش موفقیت و سعادت را در زندگی خود احساس کنند. کانون خانواده، کانون حفظ شخصیت و عفت زن و شوهر است و مراعات عوامل محبت انگیز در این نهاد عظیم، نشان دهنده آن است که برای زندگی و خانه خویش، حریمی قایل هستید و دوست ندارید آن‌ها نادیده گرفته شود. بنابراین از نشانه های پویایی و شادابی زندگی زوجین آن است که «محبت» سخن اول را بگوید و دیگر هیچ؛ و برای دستیابی به آن روز به روز باید مهارت‌های ازدیاد محبت را در خود و خانواده اجرا نماییم.

پي نوشت ها :
 

1- میزان الحکمه، ج 5101.
2- شرح غررالحکم، ج 6، ص 400.
3- علم اخلاق اسلامی، ج 2، ص 374.
4- همان.
5- همان.
6- میزان الحکمه، ح 21225.
7- میزان الحکمه، ج 5، ص 2259، ح 7848.
8- سوره نجم، آیه 32.
9- میزان الحکمه، ح 8610.
10- میزان الحکمه، ح 13531 و 13530.
11- جزوه عوامل کاهش محبت در زندگی، مرکز مشاوره حوزه علمیه قم، ص 27.
12- بحارالانوار، ج 3، ص 344.
13- هنر همسرداری، ص 251، به نقل از غررالحکم.
14- همان.
15- الحدیث، ج 3، ص 126.
16- همان.
17- میزان الحکمه، ج 2، ص 937 ح 3067.
18- آیین دلبری، صدری، مهدی، ص 56.
19- مکارم الاخلاق، ص 414.

منابع و مأخذ
1- قرآن مجید
2- نهج البلاغه
3- بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر، نشر، دار احیاءالتراث العلمی، چاپ بیروت، سال، 1403 ه ق
4- میزان الحکمه، محمدی ری شهری، محمد، نشر دارالحدیث، چاپ سوم، قم سال 1381 ش.
5- غررالحکم، تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، نشر دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ اول، سال 1366 ش.
6- شرح غررالحکم، مجال خوانساری، محمدبن حسین، نشر دانشگاه تهران، چاپ چهارم. سال 1366 ش.
7- هنرهمسرداری، صدری مازندرانی، حسن، نشر مشهور، چاپ دهم، سال 1390 ش.
8- آیین دلبری، صدری، مهدی، نشر نقش نگین، چاپ دوم، سال 1390 ش.
9- الفبای زندگی، محدثی، جواد، نشر بوستان کتاب، چاپ چهارم، قم، سال 1358 ش.
10- جزوه، عوامل کاهش محبت، نشر مرکز مشاوره حوزه علمیه قم، بی تا.
11- نرم افزار جوان، وابسته به موسسه نرم افزاری گنجینه معارف.