در آمدي براي آسيب شناسي خاطره نگاري دفاع مقدس


 

نويسنده: حسينعلي محمدي




 
بيش از دو دهه از دوران دفاع مقدس ما مي گذرد. اداره کنندگان اين دفاع تاريخي امروز در کسوت هاي متفاوت روزگار مي گذرانند و هر از چند گاهي که يادي از گذشته مي کنند خاطراتي تلخه و شيرين و شنيدني - نه تنها براي نسل سومي ها که براي همرزمان خود نيز قابل طرح و ياد آور دهها يادمان است - را بيان مي کنند.
گروهي دست به قلم گرفتند و هر چه در ذهن و خاطر داشتند بر صفحه کاغذ نگاشتند و گروهي همچنان در گنجينه سينه خود حفظ کرده اند آن هم خاطراتي که به فرموده رهبر عزيزمان، «گنجينه اي پر بهاست و بايد آنها را دريافت.»
در طول دو دهه اخير، ثبت و ضبط خاطرات به صورت خود نوشته و ديگر نوشته، رواجي دو چندان گرفته است و به اين نوع ادبي قوت و جان ديگر بخشيده است.
اگر چه اين نوع ادبي در تاريخ ادبيات مسبوق به سابقه است و به اشکال مختلف طرح و ارائه گرديده است اما بايد اذعان کرد که شيوه نگارش جديد خاطرات، تاريخ چنداني ندارد. اما در اين دوره از زمان که با رويداد بزرگي چون دفاع مقدس هشت ساله مواجه بوديم، اين نوع ادبي رونقي ويژه گرفت. چنانچه امروز از آن به نهضت خاطره نگاري ياد مي شود.
در اين مسير گروهي بر اساس آموزه هاي خود قلم به دست گرفتند و آنچه در ذهن و زبان داشتند نوشتند. نوشته هايي که با تمام سادگي و عاميانه بودنش، صداقت و صفا در آن موج مي زند و دلها را به تپش وا مي دارد. و گروهي در دهه هاي پس از دفاع مقدس قلم به دست گرفتيد و از سردرد و سوز درون و با اداي دين با تمام توانايي هاي علمي و هنري خود به ثبت و ضبط خاطرات ديگران و به ويژه شهدا پرداختند و بيشتر اينان سعي دارند تا کاستي هاي علمي و ادبي اين ژانر ادبي را جبران کنند.
- در پرداخت هاي علمي و پژوهش هاي ادبي اگر بخواهيم اين حرکت را که امروز مسير تعالي و رشد خود را طي مي کند سر به منزل مقصود رساند تذکراتي به فعالان اين عرصه ادبي ضرورت دارد. تذکراتي که قوت بخشي و شيوايي زبان و جزالت و سلاست آن را در پي نخواهد داشت. و از اين جهت است که امروزه در گوشه و کنار مجامع بر اساس تجربيات و يافته هاي چند ساله خود که حاصل فعاليت هاي ادبي در اين عرصه بوده با تأملي ديگر به اين نوع ادبي نگاه مي شود تا آنچه به عنوان تهديد در مسير خاطره نگاري وجود دارد دريابيم و در ساختار آفرينش آن تأملي بيشتر شود.

تفاوت خاطره نگاري وخاطره گويي:
 

هر يک از اين دو موضوع آسيب شناسي مخصوص خود را دارد که در طرح و تبيين آن بايد جدايي اين دو محرز گردد. از آنجايي که روايت خاطره تنها يک گفتمان احساسي يا تاريخي و يا نقل ناگفته هاي دوران دفاع مقدس است. آسيب مخصوص به خود را دارد آن هم روايت گري که پس از 30 سال از واقعه اتفاق مي افتد. که بررسي و نقد آن مقالي ديگر است و بايد به آن پرداخته شود. اما آنچه منظور اين بحث است خاطره نگاري است آن هم از نوع ادبي آن چه به صورت خاطرات خود نوشته که توسط يک رزمنده يا فرمانده و يا سياست مدار با قلمي شيوا و روان مي نويسد و چه خاطراتي که نويسندگان با بازنويسي به ثبت و زيبايي نويسي آن اهتمام مي ورزند.

آسيب ها:
 

الف) آسيب هاي ناشي از ضعف در مباحث نظري
 

يکي از آسيب هاي متوجه اين نوع ادبي که بايد به عنوان فن نوشتاري آن ياد کرد ضعف و کوتاهي در بيان مباحث نظري و آکادميک آن است. زيرا با طرح و تبيين مباحث نظري و طرح بنيادهاي علمي مي توان فلسفه خاطره نويسي را تحليل کرد تا نويسنده اصول و قواعد ويژه اي را مد نظر قرار دهد و باري به هر جهت قلم به دست نگيرد و ناقص و نيمه تمام خاطره بنويسد که درهمين راستا به نکاتي اشاره مي شود.

1. ضعف مباحث علمي و نظري
 

با سرعت بالا و سير صعودي که خاطره نگاري در اين دو دهه داشته است طرح و تبيين مباحث نظري نتوانسته است گام هاي بلندي را بردارد. و لذا در اين رابطه با چند کتاب انگشت شمار مثل يادمانا (عليرضا کمري) خاک و خاطره (احمد دهقان) و شماري مقاله که در مجموعه هايي چون «گامي در راه علمي شدن خاطره نويسي، مجموعه مقالات خاطره نويسي دفاع مقدس) و يا مقاملات پراکنده در نشريات مي توان اشاره کرد. پس گونه ادبي مثل خاطره نگاري که تاريخ تولد آن به شکل نوين چندان هم طولاني نيست نياز جدي به چهارچوبي براي تأليف و تدوين آن دارد. و به پژوهشکده ها و مراکز علمي و به پژوهشکاران اين عرصه است تا پايه هاي علمي آن را پي بريزند.

2. عدم توجه به نقد در اين گونه ادبي
 

نقد هر اثر ادبي نويسنده را متوجه به نقاط ضعف و قوت اثر خود مي کند و جامعه اي پويا و اهل تحقيق و پژوهش را به ارمغان مي آورد و در اين گونه ادبي به دلايل مختلف کمتر جلسه و محفل نقد براي خاطرات برگزار مي شود. و فعالان اين عرصه نيز دچار نوعي غفلت شده اند به همين خاطر گاهي ضعف و سستي خاطرات از ابتدا تاکنون بدون هيچ تغييري ادامه داشته و کمتر تحول در آن صورت گرفته است.

3. امتزاج خاطره با داستان
 

خاطره با داستان تفاوت اصولي خود را دارد. معمولاً حادثه در خاطره روايت مي شود ولي در داستان حادثه نشان داده مي شود. اما گاهي خاطره نگار به جهت نگاه ويژه به ادبيت خاطره به اثر خود رنگ داستاني مي دهد. و با به کارگيري ناقص بعضي از عناصر داستان سعي مي کند خاطره را جذاب جلوه دهد. پس بايد خاطره نگار متوجه اين نکته باشد که نبايد ژانر ادبي خاطره را با داستان به هم آميزد زيرا از يک سو به نوع ادبي داستان آسيب مي رساند و از سويي رواني و صميميت روايت خاطر را به مخاطره مي اندازد. پس آميختن اين دو با هم تهديدي براي هر يک مي باشد. اگر چه در آثار موجود با نوشته ها و تأليفاتي مواجه مي شويم که به دنبال طرح نوع جديدي از ادبيات به نام خاطره داستان هستند که اين موضوع نيز جاي تأمل و بررسي دارد تا ادبيات ما چه بگويد.

4. کثرت روايت
 

جنگ هشت ساله ما آنقدر فراز و نشيب و حوادث جامع شناختي و انسان شناسي داشته و دارد که اگر هر رزمنده اي بخواهد ديده ها و داشته هاي خود را طرح کند به گنجينه تمام ناشدني مي رسيم، و اين گستردگي و افزوني خاطره با هر نويسنده نوقلمي را به نگاشتن تحريض مي کند و از اين روست که ما با مجموعه خاطراتي روبرو مي شويم که ارزش ادبي آن ضعيف است و نمي تواند خود را در مقوله نوع ادبي جاي دهد.

ب) خاطره نگار
 

يکي از آسيب هاي جدي در خاطره نويسي متوجه نگارنده خاطره است. که اين موضوع نيز از چند وجه قابل طرح مي باشد.

1. عدم توجه نگارنده به ريز گفتارهاي راوي
 

خاطره نگاران امروز چون خود کمتر و يا اصلاً در حادثه حضور نداشته اند و تنها با اکتفا به دانش خود به اصلاح يا بازنويسي خاطرات خام و پردازش نشده رزمندگان اقدام مي کنند، متأسفانه از ريز گفتارها غفلت مي ورزند. و سعي بر بيان حوادث جذاب و رخدادهاي بزرگ مي نمايند. و از ذکر نوع زندگي و معاشرت در جبهه ها و دلدادگي ها باز مي مانند و بسياري از حوادث شنيدني در بوته فراموشي قرار مي گيرد. و قضاوت، عبرت پذيري و درس آموزي از ايثارگري ها و مقاومت در برابر ناملايمات جنگ را براي آيندگان مشکل سازي کند.

حذف و سانسور
 

در نگارش خاطره بايد آنچه اتفاق افتاده را با تمام حواشي و ريزه کاري هاي آن نوشت. و نگارنده حق دخالت و به کارگيري نظرات شخصي خود را در آن ندارد که متأسفانه امروزه نگارندگان يا به جهت ناباوري بعضي وقايع و يا به جهت غفلت و يا مغايرت با نظر و سليقه خود از بيان و طرح آن باز مي ماند و از سويي روايت گر خاطره نيز به جهت مطالعه اجتماعي و سياسي به نوعي خود سانسوري و يا بزرگنمايي واقعه مي پردازد. واين آسيبي است جدي براي تاريخ ما، زيرا خاطره هسته اوليه تاريخ نگاري است. و اگر روزي نويسنده و پژوهشگر تاريخ تصميم به جمع بندي و تدوين تاريخ را داشته باشد. علاوه بر مواجه با دو يا چند گانگي خاطرات از ذکر حقايق و واقعيت تاريخ باز مي ماند.

3. سياست زدگي
 

برخورد سياسي با خاطرات و خاطره نويسي آسيب ديگريست که بايد به آن توجه کرد زيرا به علت فراز و نشيب مسائل سياسي و تغيير جهت ها و گرايشهاي حزبي به ويژه پس از جنگ از ذکر بسياري از واقعيات به خصوص آنچه به اشخاص بر مي گردد و خاطراتي که شخصيت محور است باز مي مانيم و نگارنده يا راوي براي تکميل خاطرات خود مجبور به تحريف مي شود. و اشخاص ديگري را به جاي شخصيت اصلي جايگزين کند و يا با حذف شخصيت اصلي بخشي از سند خاطره را مخدوش نمايد.

4. شعار زدگي
 

درحوادث و رخدادهاي دفاع هشت ساله که آنقدر مطالب شنيدني داريم که اگر نگوييم همه آن ولي غالب آن بر پايه ي اعتقادات و باورهاي ديني و ملي و مذهبي رزمندگان ما استوار بوده است و بسيار است که خود خاطره بيانگر هويت ملي و ديني رزمندگان است با اين وصف هيچ نيازي به عبارات شعاري در خاطره نگاري نداريم. زيرا اين مطلب علاوه بر طولاني کردن موضع، براي خواننده ملال آور است.

5. عدم درک خاطره نگار از زمان و مکان خاطره
 

بعضي خاطره نگاران نو قلم در بازنويسي يا بازخواني خاطرات ناباورانه به اتفاقات زمان جنگ نگاه مي کنند و از سويي در پرداخت و صحنه سازي ها به علت عدم درک صحيح از زمان و گستره جغرافيا شناسي و اصطلاح شناسي جنگ، به اشتباه مي افتد. همچنين عدم شناخت نگارنده از نوع معاشرت ها، برخوردها، سلائق اعتقادات باورهاي مذهبي، منش ها و بسياري از موضوعات جامعه شناختي و روان شناختي در پردازش و باز نويسي خاطرات به بيراهه مي روند که اين موضوع در ساخت فيلم ها و نمايش نامه هايي که بر اساس خاطرات نوشته شده است بيشتر مشهود است و اين آسيب تنها در مجموعه هايي که به صورت خودنگار تأليف و تدوين شده است کمتر به چشم مي خورد.

ج) نگارش (نثر خاطره)
 

خاطره نگاري در طول سه دهه پس از آغاز جنگ ويژگي هاي خاص خود را داشته و در هر دهه ويژگي منحصر به فرد خود را داشته است. در زمان جنگ ذکر خاطرات بيشتر به صورت خود نوشته با نثري بسيار ساده به دور از تکلف اما صميمي نوشته شده است. پس از جنگ با برگزاري يادواره و کنگره هاي شهدا تحولي در خاطره نويسي رخ داد. و بيشتر انديشه جمع آوري و حفظ خاطرات منظور نگارندگان بود و باز کمتر به صبغه ادبي آن توجه مي شد. (البته در اين دوران خاطرات خوبي از نويسندگان - به چشم مي خورد- که خود روزي خاک جبهه را مي خوردند و پس از جنگ قلم به دست گرفتندو خوب هم نوشتند و در دهه سوم با رشد خاطره نويسي و راه يابي به مجامع ادبي گرايش فني نويسي و توجه به رويکرد ادبي آن نيز مورد نظر قرار گرفت. در اين دوره با تأليف کتابهاي تئوريک خاطره نويسي و برپايي همايش هاي خاطره نگاري گامهايي در مسير علمي شدن خاطره نويسي برداشته شد. با اين حال آسيب هايي که در اين راستا متوجه نثر خاطره است را مي توان در چند بخش بيان کرد.

1. به کار نگرفتن عناصر ادبي درخاطره نويسي
 

خاطره نويس چون به ذکر حقايق مي پردازند کمتر مي توان از قوه خيال براي پردازش و ارائه آن استفاده کند. اما مي تواند در نقل شيواي روايات جايگاه ويژه خود را داشته باشد. که متأسفانه اغلب عاري از فصاحت و بلاغت است.

2. سستي و ضعف نثر خاطرات
 

آنچه که مي تواند خاطرات را در رديف آثار ادبي جاي دهد نثر قوي و استواري کلام است که بايد در مجموعه ها حفظ شود. ولي آنچه کمتر در نگارش لحاظ شده است نثر قوي با صبغه ادبي آن است و در سير مجموعه هاي به چاپ رسيده متأسفانه با آثاري ضعيف و با نثرهاي متفاوت (کتابي، محاوره اي، شکسته، ادبي) برمي خوريم.

3. دوگانگي در نثر
 

اگر چه هر نثري مي تواند جذابيت خود را داشته باشد و هر نويسنده اي با سحر قلم خود مي تواند خواننده را مجذوب نوشته و روايات کند. اما عدم طرح واحد براي نثر خاطره و يا برخورد با چند نثري بودن متون خاطره اي اين نوع ادبي تهديد مي شود. و اولين تأثير منفي آن ملالت و خستگي و بي مهري خوانندگان به خاطرات است.

4. ضعف علوم ادبي نويسنده
 

خاطره اگر صبغه ادبي داشته باشد که دارد بايد نگارنده از اصول ادبيات و صنايع بديعي، و بلاغي آن حداقل آشنايي را داشته باشد. داشتن اطلاعات ادبي، دارا بودن قلمي توانا مي تواند بر غناي لفظي خاطره بيافزايد و در به کارگيري واژگان زيبا، تناسب الفاظ، القاي حس و عاطفه و بيان شيواي خاطره مؤثر افتد.

ايجاز و اطناب
 

هر گفتار و نوشتار ادبي بايد از ايجاز مخل و اطناب مخل بپرهيزد. درخاطره نيز گاهي به اختصار سخن گفتن و نپرداختن به زواياي حوادث موجب ضعف در رسايي مطلب مي شود همچنين پرداختن به حواشي و توضيح واضحات و تکرار مطالب و بيراهه کشاندن اثري، جز خستگي و ملالت براي خواننده ندارد پس از هر دو بايد اجتناب ورزيد.
البته ذکر اين نکته ضروري است که جذابيت خاطرات به اشارات ريز و توجه به زواياي پنهان و پيداي خاطره است. و اين اصل با تکرار مطلب و به حواشي پرداختن تفاوت دارد.

نتيجه:
 

مجموعه خاطرات دوران انقلاب و دفاع مقدس گنجينه اي ارزشمند است از رخدادها و سير و سلوک فرزندان اين آب و خاک که بايد با رعايت موازين و اصول علمي آن به گونه اي تدوين و تأليف گردد که علاوه بر استفاده مفهومي و جامعه شناختي حظ و بهره ي ادبي آن نيز براي خوانندگان منظور گردد. زيرا اگر اين دو عنصر در هر نوشته و به ويژه خاطره لحاظ گردد جاودانگي آن تضمين خواهد شد.
منبع: نشريه يارا، شماره 7.