نویسنده: احمد ابراهیمی هرستانی

منبع : اختصاصی راسخون
 


از مسائل مهمی که امروزه به عنوان عید در جامعه ما مطرح شده «عید نوروز» است. عید در لغت از عود به معنای بازگشت ویا به معنای تجدید حادثه اجتماعی گفته می‌شود ودر اصطلاح تجدید خاطرهای هر ملت ومذهبی که دارای اهمیت است را گویند. عید در اقوام گذشته از حضرت آدم ونوح عیسی وموسی وحضرت رسول اکرم (صلی الله علیهم اجمعین) بوده است. وعید مسلمانان وتشیع عبارتند از: عید غدیر، قربان، فطر، وجمعه و چیزی به عنوان عید نوروز نبوده و روایاتی که در این زمینه وارد شده است ضعیف السند است و نمی توان بدان استدلال کرد.

مقدمه
اینکه عید نوروز از دین شمرده شده ویک سری آداب برای آن بیان شده ومردم را مقید به انجام آن نموده‌اند -که اگر انجام نگیرد ضررهای را متحمل می‌شوند- خرافاتی بیش نیست وباعث تضعیف پیکره امت اسلامی است در حالی که روایات اسلامی ما پیرامون چهار عید غدیر، قربان، فطر، جمعه وبخصوص تاکید فراوان بر روی غدیر داشته است از این رو پاسداشت وگرامیداشت غدیر مهم‌تر است تا عید نوروزی که از نظر دلالت حدیث ضعیف السند است که ما در این مقاله به این موضوع پرداخته‌ایم البته از اینکه این عید را بر اساس صله رحم ودید وبازدیدی که سالم وصالح انجام گیرد می‌توان نگاه کرد، اما آن را عید رسمی مورد تائید اسلام پنداشته، چنین چیزی نخواهد بود.
کلمه‌ی عید از ماده‌ی عود است یعنی بازگشتن، در «اقرب الموارد» گوید: عید به موسم و هر روزی که در آن اجتماعی و یا تذکار و یادبودی از صاحب فضیلت بوده باشد، گفته می‌شود؛ و بعضی گفته‌اند: برای هر حادثه‌ی مهمّی «ابن أعرابی گوید: برای آنکه در هر سالی آن واقع و حادثه، با فرح و سرور مجدّدی عود می‌کند.» (1) اصل کلمه عوِد، عود است. چون واو ساکن بود و ماقبلش مکسور بوده، آن را به یاء قلب نمودند، عید شد، و جمع آن اعیاد و تصغییر آن عیید است که از واحد اِعلال شده بنا کرده‌اند، یا به جهت آنکه مفردش عید شده است، یا به جهت فرق میان آن و کلمه‌ی عود که به معنای چوب است، و جمع آن اعواد و تصغیر آن عوید است. (2)
در مفردات راغب آمده است که: عید؛ یعنی چیزی است که هر بار پس از بار دیگر برمی گردد چنانکه پیامبر (صلی الله علیه آله) خبر داد: «أَنَّهَا أَیَّامُ أَکْلٍ وَ شُرْبٍ وَ بِعَال»؛ (ایام عید، ایّام خوردن و نوشیدن و همسرگزینی و سرور و مزاج با مسران است) لذا نام عید برای هر روزی که مسرّت در آن باشد بکار می‌رود و بر این اساس سخن خدای تعالی است که:
(أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَکُونُ لَنا عِید) (3)

عید در اصطلاح
 

در نزد هر طائفه و جماعت و هر ملّت و مذهبی، یک چیز مخصوص دارای اهمیّت است که چون سالگرد آن واقعه و حادثه و یا آن خاطره برسد، به جهت بزرگداشت و تجلیل از روح و معنای آن، آن خاطره را تجدید می‌کنند، و به سرور وفرح در یادبود آن واقعه می‌گذرانند و با آنکه نفس آن حادثه گذشته است، ولی با یادبود و خاطره‌ی موجود باقیماندهی از آن در ذهن، خود را به روح و جان آن حادثه نزدیک می‌کنند، و نفس و روح خود را از یادبود آن متمتع می‌سازند.
دنیاپرستان چون وصول به منافع دنیوی فقط مورد نظر و هدف آن‌هاست، در وقت بروز و ظهور حادثه‌ی دنیوی عیدی می‌گیرند، پادشاهان پس از لشکرکشی و خون ریزی و غلبه بر حریف و سلطه بر أقوام مورد نظر جشن می‌گیرند، و آن خاطره‌ی پیروزی را همه ساله إعاده می‌کنند. اما آنهایی که حقیقت گرا و واقع بین هستند ارزشهای معنوی وانسانی را جشن می‌گیرند. سیّد ابن طاوس (رحمة الله علیه) در کتاب «کشف المحجة» روز تولد پسرش را عید نمی‌گیرد، بلکه روز بلوغ و به شرف تکلیف درآمدن او را عید می‌گیرد که قابل خطاب خداوند شده و قلم تکلیف بر او جاری شده است. او در فصل صد و سوم می‌گوید: ای فرزند من: محمد! چون به زمانی رسیدی که خداوند متعال تو را به کمال عقل مشرّف کرد، و خداوند متعال در استصلاح حال تو برای همنشینی و گفتگوی با خودش و برای داخل شدن درمحضر خودش برای اطاعت با فرشتگان مفاخره می‌کند، آن وقت راتاریخ زده و محفوظ بدار! زیرا که از أفضل اوقات اعیاد است؛ و درهر سالی از سال‌ها که خداوند عمر با برکت تو را به آن تاریخ برساند، صدقات و خدمات برای خداوند بخشنده بجا آور که او تو را بر شرف دنیا و آخرت دلالت کرده است (4)
 

اولین کسی که تعبیر عید را به کار برد

اولین کسی که تعبیر عید را به کار برد جناب آدم (علیه السلام) بود درباره‌ی بشارت آمدن نوح (علیه السلام) و از بین رفتن ظلم و بازگشت به فطرت در کتاب روضه کافی چنین می‌خوانیم: «وَ قَدْ کَانَ آدَمُ (علیه السلام) وَصَّی هِبَةَ اللَّهِ أَنْ یَتَعَاهَدَ هَذِهِ الْوَصِیَّةَ عِنْدَ رَأْسِ کُلِّ سَنَةٍ فَیَکُونَ یَوْمَ عِیدِهِمْ فَیَتَعَاهَدُونَ نُوحاً وَ زَمَانَهُ الَّذِی یَخْرُجُ فِیه» (5)
هبة الله و فرزندانش بنابر علتی علم و ایمان و اسم اکبر و میراث نبوت و آثار علم نبوت را پنهان می‌کردند تا اینکه خداوند نوح (علیه السلام) را مبعوث فرمود و جریان وصیت هبه الله معلوم شد؛ هنگامی که در وصیتنامه آدم نگریستند و دیدند که نوح پیغمبری است که آدم به آمدن او بشارت داده، پس به او ایمان آورده و پیروی و تصدیقش نمودند و آدم به هبة الله سفارش کرده بود که این وصیتنامه را در سر هر سالی یک بار بررسی کند و آن روز عید آن‌ها باشد و آمدن نوح و زمان خروجش را به یاد آورند.

عید در زمان حضرت نوح و فرزندانش
 

أبی الدَّیکم عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: عَاشَ نُوحٌ ع بَعْدَ الطُّوفَانِ خَمْسَمِائَةِ سَنَةٍ ثُمَّ أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) فَقَالَ: یَا نُوحُ إِنَّهُ قَدِ انْقَضَتْ نُبُوَّتُکَ وَ اسْتَکْمَلْتَ أَیَّامَکَ فَانْظُرْ إِلَی الِاسْمِ الْأَکْبَرِ وَ مِیرَاثِ الْعِلْمِ وَ آثَارِ عِلْمِ النُّبُوَّةِ الَّتِی مَعَکَ فَادْفَعْهَا إِلَی ابْنِکَ سَامٍ فَإِنِّی لَا أَتْرُکُ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِیهَا عَالِمٌ تُعْرَفُ بِهِ طَاعَتِی وَ یُعْرَفُ بِهِ هُدَایَ وَ یَکُونُ نَجَاةً فِیمَا بَیْنَ مَقْبِضِ النَّبِیِّ وَ مَبْعَثِ النَّبِیِّ الْآخَرِ وَ لَمْ أَکُنْ أَتْرُکُ النَّاسَ به غیرِ حُجَّةٍ لِی وَ دَاعٍ إِلَیَّ وَ هَادٍ إِلَی سَبِیلِی وَ عَارِفٍ بِأَمْرِی فَإِنِّی قَدْ قَضَیْتُ أَنْ أَجْعَلَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادِیاً أَهْدِی بِهِ السُّعَدَاءَ وَ یَکُونُ حُجَّةً لِی عَلَی الْأَشْقِیَاءِ قَالَ فَدَفَعَ نُوحٌ ع الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ مِیرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ إِلَی سَامٍ وَ أَمَّا حَامٌ وَ یَافِثُ فَلَمْ یَکُنْ عِنْدَهُمَا عِلْمٌ یَنْتَفِعَانِ بِهِ قَالَ وَ بَشَّرَهُمْ نُوحٌ به هودٍ وَ أَمَرَهُمْ بِاتِّبَاعِهِ وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یَفْتَحُوا الْوَصِیَّةَ فِی کُلِّ عَامٍ وَ یَنْظُرُوا فِیهَا وَ یَکُونُ عِیداً لَهُمْ.
(6)
عبدالحمید بن ابی دیلم از حضرت صادق (علیه السلام) نقل کرد که فرمود: نوح پس از خارج شدن از کشتی مدت پانصد سال زندگی کرد بعد جبرئیل بر او نازل شد و گفت: مدت نبوت تو پایان یافته و عمرت تمام شده خداوند می‌فرماید و دلایل علمی و آثار نبوت را که در اختیار تو است به فرزندت سام بسپار زیرا من زمین را خالی از عالمی که راه و روش مرا به مردم بیاموزد نمی‌گذارم که او وسیله نجات مردم است در فاصله مردم پیامبری تا مبعوث شدن پیامبر دیگر و آن‌ها را بدون راهنما و حجت و رهبر و آشنا به دستورات خود نمی‌گذارم. من چنین مقرر کرده‌ام که هر قوم و ملتی رهبری داشته باشند که هدایت جویان را به راه من آشنا نماید و هم او صحبت بر شقاوتمندان باشد و نوح تمام آن آثار را به فرزند خود سام سپرد ولی حام و یافت بهره ای از علم نداشتند نوح آن‌ها را به ظهور خود بشارت داده گفت از هود پیروی کنید و دستور داد در هر سال یک مرتبه وصیتنامه او را بگشایند و آن را به دقت ملاحظه نمایند و آن روز برای آن‌ها «عید» باشد چنانچه آدم (علیه السلام) همین دستور را داده بود.

عید در زمان حضرت موسی (علیه السلام)
 

1.داستان حضرت موسی (علیه السلام) آمده است: «وَ مَوعِدُکُم یَومُ الزٍینُةٍ وَ أَن یُحشَرَ النّاسُ ضُحیً» (7)؛ گفت وعده گاه شما روز عید باشد که مردم نیمروز مجتمع شوند.
«علامه طباطبائی (رحمة الله علیه) می‌گوید: از سیاق آیه برمی آید که» روز زینت درمیان مصریان روزی بوده که همچون روز عید خود را از زینت می‌کردند و بازارها را آذین می‌بستند (8) حضرت موسی (علیه السلام) در آن روز با استمداد غیبی خداوند کلیّه کید و مکر ساحران و جادوگران فرعون را بر باد داد، و پیروزمندانه، در برابر فرعونیان به شهر بازگشت و در تفسیر صافی آمده که: روز «زینت» روز عید آن‌ها بود و حضرت موسی (علیه السلام) برای آنکه «لیظهرالحق و یزهق الباطل علی رؤوس الأشهاد» حق را نمایان و آشکار سازد و باطل را در برابر همه مردم هلاک و نابود سازد این چنین روزی را انتخاب کرد. (9)

2.عید زمان حضرت عیسی (علیه السلام)
 

عیدیست که در زمان عیسی (علیه السلام)، پیروان او برگزار می‌کردند، درآن روز حضرت عیسی از خدای خویش مائده آسمانی خواست.
«اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَاء تَکُونُ لَنَا عِیداً لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَأیه مِّنک» (10)؛ پروردگارا بر ما سفره ای از طعام از آسمان نازل فرما تا این که برای امروز ما و انسان‌هایی که بعداً می‌آیند عید باشد و نشانه‌ی بزرگی و عظمت تو باشد.
در تفسیر نمونه آمده است (11) : از آنجا که روز نزول مائده روز بازگشت به پیروزی و پاکی و ایمان به خدا بوده است حضرت مسیح (علیه السلام) آن را «عید» نامیده و همان طور که در روایات وارد شده نزول مائده در روز یکشنبه بود و شاید یکی ازعلل احترام روز یکشنبه درنظر مسیحیان نیز همین بوده است.

عید در زمان حضرت ابراهیم (علیه السلام)
 

قرآن می‌فرماید: «وَتَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنَامَکُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ» (12)؛ به خدا سوگند پس از آنکه پشت کنید و بروید، در کار بت‌هایتان حیله ای می‌کنم.
حضرت ابراهیم (علیه السلام) برای آنکه با صراحت بیان می‌کند که عقیده‌اش جدی است و بر سر عقیده‌ی خود تا همه جا ایستاده است و نتایج و لوازم آن را هرچه باشد با جان و دل می‌پذیرد می‌فرماید: به خدا سوگند من نقشه ای برای نابودی بت‌های شما به هنگامی که خودتان حاضر نباشید و از اینجا بیرون روید خواهم کشید.
بعضی از مفسران می‌گویند: آن زمانی که حضرت ابراهیم (علیه السلام) می‌خواست نقشه‌ی خود را عملی کند روز «عید نمرودیان» بوده است. توضیح آنکه: بت پرستان در هر سال روز خاصی را برای بت‌ها عید می‌گرفتند، غذاهایی در بتخانه حاضر کرده سپس دسته جمعی به بیرون شهر حرکت می‌کردند، و درپایان روز بازمی گشتند و به بت خانه می‌آمدند تا از آن غذاها که به اعتقادشان تبرک یافته بود بخورند به ابراهیم نیز پیشنهاد کردند او هم با آن‌ها برود، ولی او به عذر بیماری با آنهانرفت. بنابراین عید در زمان نمرودیان نیز وجود داشته که جشن‌های خاصی به بت پرستی بوده است که برگرفته از اوهام و خیالات و خرافات پوچ و بی هدف آنان داشته است که حضرت ابراهیم (علیه السلام) با آنان مبارزه نمود. (13)

عید أصحاب کهف
 

«إِذْ أَوَی الْفِتْیَةُ إِلَی الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا» (14)؛ ای محمد (صلی الله علیه و آله) به خاطر آور آن هنگامی را که جوانمردانی متوجه کهف (غار) و در میان آن جای گزین شدند. بعداً گفتند ای پروردگار ما! از نزد خود رحمتی به ما عطا کن.
«در حدیثی از علی (علیه السلام) شرح مبسوطی درباره‌ی أصحاب کهف» می‌خوانیم که، خلاصه‌اش چنین است: «آن‌ها در آغاز، شش نفر بودند که» دقیانوس آنان را به عنوان وزرای خود انتخاب کرده بود و هر سال یک روز را برای آن‌ها «عید» می‌گرفت. در یکی از سال‌ها در حالی که روز «عید» بود فرماندهان بزرگ لشگر در طرف راست، و مشاوران مخصوص در طرف چپ او قرار داشتند، یکی از فرماندهان به او آگاهی داده که لشگر «ایران» وارد مرزهای شده است، او آن چنان از شنیدن این خبر ناراحت شد که بر خود لرزید و تاج از سرش فرو افتاد.
یکی از این وزیران که «تملیخا» نام داشت در دل گفت: این مرد گمان می‌کند خداست، اگر چنین است، پس چرا این چنین غم زده شد به علاوه او تمام صفات بشری را دارد؟ وزرای شش گانه‌ی او هر روز در منزل یکی جمع می‌شدند و آن روز نوبت «تملیخا» بود. او غذای خوبی برای دوستان تهیه دیده بود ولی با این حال پریشان به نظر می‌رسید (و دست بروی عذا دراز نمی‌کرد، دوستان از او جویای حال شدند) گفت: مطلبی در دل من افتاده که مرا از غذا و آب و خواب انداخته است، از ماجرا سؤال کردند. گفت: من در این آسمان بلند پایه که بدون ستون برپاست و کسی که خورشید و ماه را به صورت دونشانه‌ی روشن در آن به حرکت واداشته، و آن کس که صفحه‌ی آن را با ستارگان زینت بخشیده، بسیار اندیشه و مطالعه کردم، سپس به این زمین نگاه کرده با خود گفتم: چه کسی آن را از آب بیرون آورده و گسترده ساخت؟ و چه کسی به من از پستان مادر شیر گوارا بخشید و تغذیه نمود؟
و بالاخره چه کسی مرا پرورش داد؟ از مجموع این مسائل، فهمیدم، همه این‌ها سازنده آفریدگار و مدبّری دارد که، او حتماً غیر از «اقیانوس» است، هم او مالک الملوک است و حاکم بر آسمان‌ها. هنگامی که این سخنان را با صراحت و خلوص ادا کرد، آنچه از دلش برخاسته بود، بر دل یاران نشست، ناگهان همگی بر پای او افتادند، بوسه زده گفتند: الله به وسیله‌ی تو ما را از ضلالت به هدایت دعوت کرده، اکنون بگو چه کنیم؟...(15)

3. اعیاد کفار
 

قرآن روزی را به عنوان جشن‌های کفّار بیان نموده: «وَالَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّور» (16) یکی از ویژگی‌های بندگان مخلص خداوند این است که شهادت زور نمی‌دهند. مراد از «زور» عید نصاری و کفّار است، بنابراین، معنای آیه چنین می‌شود:
بندگان خالص خدا در محافل و مجالس جشن و سرور کفّار شرکت نمی‌کنند. بنابراین درمحافل گناه و معصیت که مسوی با اعیاد نصاری و کفار باشد منافات با شئون اسلام و مسلمین دارد و باید از آن پرهیز کزد.

4. عید فطر
 

قرآن می‌گوید: «قَد أفلَحَ مَن تَزَکَّی» (17)؛ محققاً هر کس خود را تزکیه کند رستگار می‌شود.
بعضی از مفسران (18) منظور از «تزکی» را زکات فطره در روز عید فطر می‌دانند؛ و در ادامه آیه دارد: «فَذَکَر اسمَ رَبِّه فَصَّلَی»؛ یعنی هر وقت نام خدا را به یاد آورد بلافاصله به نماز ایستد. فرهنگ برگزاری عید اسلامی در این دو آیه مشخص گردیده، دستگیری از فقراء و یاد خدا به وسیله خواندن نماز عید فطر و جالب توجه اینجاست که با «قد» مطلب را تأکید نموده یعنی مسلمین به جای این که اوّل صبح ماه شوال برخیزند و خودشان را برای گردش و تفریح آماده کنند، به سوی میعادگاه همیشگی و جایگاه نماز و عبادت بشتابند تا این که در صفوف نماز نامشان را در دفتر روزه داران واقعی باری تعالی بنویسند.

عید مؤمنین، ماه رمضان
 

در بعضی روایات بر عید مؤمنین ماه مبارک رمضان قرار داده شده است؛ عن ابی جعفر (علیه السلام) قال: (... و لکن قُولُوا شَهرُ رَمَضانَ فالشَّهرُ المُضافُ اِلَی الإسمِ وَ الإِسمُ اسمُ الله و هو الشَّهرُ الّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرآنُ جَعَلَهُ اللهُ مَثَلاً وَ عیداً...)(19) امام باقر (علیه السلام) فرمودند: بگوئید این رمضان است و نه رمضان رفت و نه رمضان آمد، زیرا رمضان یکی از نام‌های خداست و نمی‌توان نسبت رفتن و آمدن به ذاتش داد رفتن و آمدن مربوط به اشیاء زائل است ولی بگوئید: ماه رمضان، ماه را اضافه کنید به رمضان، نام، نام خداست، ماه رمضان، ماهی است که قرآن در آن نازل شده خداوند آن را مثل برای اهلبیت و «عید» برای «مومنین» قرار داد... و «عید» بودن ماه رمضان بدین منظور است که مؤمنین به استعانت الهی و ائمه (علیهم السلام) برگشت به «رحمت» و «رضوان» خداوند متعال پیدا می‌کنند و از آن سیراب می‌گردند.

فلسفه برگزاری عید فطر
 

دو فلسفه‌ی بزرگی در برگزاری عید نهفته است:

احوال قیامت با احوال روز عیدفطر از جهات گوناگونی مطابقت دارد.
1.چون شب عید را به یاد آورید که در آن شب همه‌ی مردم منتظر نواختن طبل عیدند. تا این که خودشان را برای فردای آن روز آماده کنند. روز قیامت نیز همه‌ی انسان‌ها منتظر دمیدن نفخه‌ی صورند، که با دمیدن آن همگی در صحرای سوزان محشر گرد می‌آیند. «وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا» (20)
2.صبح روز عید فطر از منزل به سوی مصلّی بیرون می‌آیند، به یاد آورید روز خروجتان از قبر به سوی محشر، خدای متعال می‌فرماید: در آن وقت فریاد منادی به گوششان از نزدیک می‌رسد. 3.مردم در روز عید فطر با لباس‌های متفاوتی به سوی مصلّی می‌روند، برخی لباس فاخری بر تن دارند، ولی برخی لباس کهنه به تن دارند، و عده ای لباس نو پوشیدند. روز قیامت نیز عده‌ای «حُلَل» و عده ای «قَطِران» (21) پوشیده‌اند. حُلیّه لباس بهشتیان و قَطِران لباس جهنمیان است.
4. مرکب‌های نمازگزاران نیز فرق می‌کند، در روز قیامت نیز مرکب‌های اهل محشر متفاوت است. عده ای سواره می‌روند و عده‌ای پیاده و عده ای همچون برق می‌گذرند وعده ای همچون باد می‌گذرند.

اجتماع با عظمت مردم در روز عید فطر دو هدف را تأمین می‌کند:

چون در آن روز اگر مسلمانی با مسلمان دیگر در اثر برخی از سوء تفاهمات از یکدیگر دوری می‌کردند، به خاطر آن روز بزرگ که روز گرفتن جوائز از خداوند متعال است از یکدیگر اغماض نمایند و طبیعی است که وقتی بین افراد دوستی و صمیمیت و وحدت ایجاد شده باشد، دشمن از این وحدت در اضطراب و خشمگین می‌شود.

حرکت دسته جمعی مردم به سوی میعادگاه عاشقان اگر با دستورات خاصی انجام پذیرد که اسلام بدان تأکید دارد، یقیناً راهپیمایی ویژه یک نوع مبارزه با استکبار و معاندین اسلام خواهد بود.
پیش از نماز عید، غسل نمایند، همگی به صحرا بروند و از گل در همان جا منبری درست کنند، پابرهنه و با وقار و آرامش خاصی به سوی صحرا بروند، پیش از آنکه نماز عید را شروع کنند، بعد از چهار نماز تکبیرات چهارگانه را بگویند، آری دشمن و تکبیر وحشت دارد، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) با شعار تکبیر که فریاد کوبنده ای است مشرکین عرب را نابود کرد.

5. عید قربان
 

در قرآن آمده است «انا اعطیناک الکوثر*فَصَلِّ لِربّکَ وَ انحر» در بعضی از تفاسیر آمده است که : معنای «وانحر» این است که نماز عید قربان بخوان و شتر هم قربانی کن. هر دو عمل بیانگر تسلیم عبد در برابر مولای حقیقی خویش است. (22)

6. عید غدیر خم
 

«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا...»(23)؛ امروز است که دین شما را تکمیل کردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و امروز است که دین اسلام را برای شما پسندیدم ...
و در تفسیر فرات کوفی آمده است که این روزی که خداوند در آن دین را بر بندگان خود کامل نمود روزی بود که خداوند علی بن ابیطالب (علیه السلام) را به عنوان وصی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) منتصب نمود و بر همه واجب کرد که از ایشان تبعیت نمایند. (24)
روز قیامت خداوند، چهار عید را زینت دهد
رواه عن الرضا (علیه السلام) قال: إذا کَانَ یَومَ القِیَامُةٍ زَفَت أَربعةُ أیّامٍ إلی الله کما زَفَّ العَروس إلی خَدرِها قیل: ما هَذِه الأَیَآم قال: یَومَ الأَضحَی و یَومَ الفِطرُ یَوم الغدیر و انَّ یَوم الغدیر بین الأضحی و الفطر و الجمعه کالقمر بین الکواکب...(25)
حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: هنگامی که روز قیامت برپا شود، چهار روز را زینت می‌دهند، همان طور که عروس را آرایش می‌کنند، گفته شد: این چهار روز کدام ایام هستند؟ فرمود: روز عید قربان، روز فطر، روز جمعه و روز غدیر، اما روز غدیر در بین أضحی و فطر و روز جمعه مانند ماه در بین ستارگان ...

غدیر روز زینت است
 

«وَ هُوَ یَومُ الزِینُةٍ فَمَن تَزَیَّنَ لِیَومِ الغدیرِ غَفَرَ الله لَهُ کُلّ خطیئة عمل‌ها صَغیرَةً و کَبیرَةً وَ بَعَثَ اللهُ إلیه ملائکة یَکتُبُونَ له الحَسَنات وَ یَرفَعُون الدرجات إلی قابِلِ مِنکَ ذلِکَ الیوم فان مَاتَ مات شهیداً و ان عاشَ عاشَ سعیداً» (26) غدیر روز زینت است، هر کس روز غدیر خود را زینت کند خداوند گناهان او را می‌آمرزد و فرشتگان را مبعوث می‌کند تا برای او حسنات بنویسند و درجات او را بالا برند، و اگر در آن سال بمیرد شهید مرده است و اگر زنده بماند خوشبخت می‌شود.

غدیر، عید الله الأکبر
 

«... وَ هُوَ یَوْمُ تَنْفِیسِ الْکَرْبِ وَ یَوْمُ تَحْطِیطِ الْوِزْرِ وَ یَوْمُ الْحَبَاءِ وَ الْعَطِیَّةِ وَ یَوْمُ نَشْرِ الْعِلْمِ وَ یَوْمُ الْبِشَارَةِ وَ الْعِیدِ الْأَکْبَرِ وَ یَوْمُ یُسْتَجَابُ فِیهِ الدُّعَاءُ وَ یَوْمُ الْمَوْقِفِ الْعَظِیمِ...»(27) عید غدیر، روزی است که اندوه‌ها در آن برطرف می‌شود و گناهان فرو می‌ریزد، و روزی است که در آن عطاها و بخشش‌ها داده می‌شود. غدیر روزی است که در آن علم و فضیلت نشر می‌گردد و روز مژده و بشارت و «عید اکبر» است و دعا در آن مستجاب است.

غدیر سعید آل محمد علیهم السلام

«... وَ یَوْمُ الصَّفْحِ عَنْ مُذْنِبِی شِیعَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ هُوَ یَوْمُ السُّبْقَةِ وَ یَوْمُ إِکْثَارِ الصَّلَاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ یَوْمُ الرِّضَا وَ یَوْمُ عِیدِ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله)...» (28)؛ غدیر روزی است که در آن نسبت به کارهای خیر باید سبقت گرفت، و روزی است که در آن باید به محمد و آل محمد (علیهم السلام) بسیار صلوات فرستاد. غدیر روزی است که خداوند در آن روز دین اسلام را کامل کرد و آن را پسندید؛ و روز غدیر، روز عید آل محمّد (علیهم السلام) می‌باشد.

در اسلام و تشیع
 

«عَن مُفَضَل بن عُمَرَ قالَ قُلتُ لِأبی عبدالله علیه السلام کَم لِلمُسلِمینَ مِن عِیدٍ فَقَالَ أربُعُةُ وَ أعیادٍ قالَ قُلتُ قَد عَرَفتُ العِیَدین وَ الجُمعَةَ فقالَ لِی أَعظَمُها وَ أَشرَفُها یَومُ الثّامِنَ عَشَرَ مِن ذِی الحِجَّةِ وَ هُوَ الیَومُ الَّذَیِ أَقَامَ فیِهِ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) أمیرِالمُؤمنینَ (علیه السلام) وَ نَصَبَهُ للّناسِ عَلَماً قالَ قُلتُ مایَجِبُ عَلَینا فی ذلِکَ الیَومِ قالَ یَجِبُ عَلَیکُ» صِیامُهُ شُکراً للّه وَ حَمداً لَهُ مَعَ أنَّهُ وَ أهلٌ أن یِسکَرَ کُلَّ ساعُةٍِ وَ کذلِکَ أَمَرَتِ الأنبیاءُ أوصیاءَها أن یَصُومُوا اَلیَومَ الّذی یُقامُ فِیه الوَصِیُّ یَتَّخِذُونَهُ عِیداً وَ مَن صامَهُ کانَ أفضَلَ مِن عَمَلٍ سِتّینَ سُنُة. (29)
مفضل بن عمر گفته است که به امام صادق (علیه السلام) گفتم:
برای مسلمانان چند عید است؟ گفت: چهار عید. گفتم: دو عید را می‌شناسم (عید فطر و عید قربان) و جمعه را نیز می‌شناسم. حضرت فرمود: بزرگ‌ترین عیدها، روز هیجدهم ماه ذی الحجه، روزی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) علی (علیه السلام) را برپای داشت و او را به ولایت داشتن بر مردمان منصوب کرد.
گفتم در این روز ماچه باید بکنیم؟ گفت: آن روز را به سپاس و ستایش خدا روزه بدار، درحالی که خداوند هر لحظه سزاوار سپاسگزاری است و همین طور که پیامبران اوصیاء خود را امر می‌کردند که در آن روز که وصیّ نصب می‌شود روزه دار باشند و آن روز را عید بگیرند و هر کس در ان روز روزه بگیرد بهتر از عمل شصت سال است.
بنابراین اعیاد مسلم و قطعی در اسلام چهارعید؛ غدیر، قربان، فطر و جمع است و اشرف و برتر همه‌ی این‌ها، عید غدیرخم است که استواری اسلام بدان قرار داده شد.
برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه عید فقط روز غدیر خم بود
روزی است که خداوند در آن، دین را کامل نمود، و نعمت را بر امّت من تمام کرد، و پسندیده و راضی شد که اسلام دین آن‌ها باشد؛ و بر اساس همین عید و معنای عید است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: هَنِّئُونی! هَنِّئُونی! به من تبریک بگوئید، به من تهنیت بگوئید! زیرا تهنیت و تبریک از مختصات «عید» است، آنهم چنین عیدی، ابوسعید نیشابوری به اسناد خود از برآء بن عازب از احمد بن حنبل و از ابوسعید خدری روایت کرده است که: ثُمّ قال النبی (صلی الله علیه و آله) : هَنِّئُونی! هَنِّئُونی! إنَّ الله تعالی خَصِّنی بالنّبوّة و خَصّ أهل بیتی بالإمامُة فلقی عمر بن خطاب أمیرالمؤمنین فقال: طوبی لک یا أبالحسن! أصبحتُ مولای و مولی کلّ مؤمن و مؤمنه (30)؛ و پس از بیان خطبه پیامبر فرمود: به من تهنیت بگوید! به من تبریک گوئید! زیرا که حقّا خداوند تعالی، مرا به نبوّت اختصاص داده است و أهل بیت مرا به ولایت اختصاص داده است و به دنبال آن عمر بن خطاب با أمیرالمؤمنین دیدار کرد و گفت: مبارک باد بر تو ای ابوالحسن! صبح کردی در حالی که مولای من ومولای هر مرد مؤمن و مؤمنه ای هستی! و به پیروی از رسول خدا، امیرالمؤمنین (علیه السلام) روز عید غدیر خم را عید گرفتند، همچنانکه در خطبه‌ی آن حضرت که از کتاب «مصباح المتهجد» نقل شده، یافتیم، و ائمه طاهرین (علیهم السلام) این روز را شناختند و آن را عید نام نهادند و تمام مسلمین را امر کردند عید بگیرند و فضائل آن روز را منتشر کنند و ثواب هائی که برای اعمال خوب و بد و حسنات و خیرات در آن روز به طور أضعاف مضاعف است، برای مردم بازگو کنند.

روش انبیاء در عید گرفتن

«عن فرات بن احنف عن ابی عبدالله (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ: [لَهُ] جُعِلْتُ فِدَاکَ لِلْمُسْلِمِینَ عِیدٌ أَفْضَلُ مِنَ الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَی وَ یَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ یَوْمِ عَرَفَةَ؟ قَالَ :فَقَالَ: لِی نَعَمْ أَفْضَلُهَا وَ أَعْظَمُهَا وَ أَشْرَفُهَا عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَةً وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَکْمَلَ اللَّهُ فِیهِ الدِّینَ وَ أَنْزَلَ عَلَی نَبِیِّهِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» قَالَ قُلْتُ وَ أَیُّ یَوْمٍ هُوَ قَالَ فَقَالَ لِی إِنَّ أَنْبِیَاءَ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَانُوا إِذَا أَرَادَ أَحَدُهُمْ أَنْ یَعْقِدَ الْوَصِیَّةَ وَ الْإِمَامَةَ لِلْوَصِیِّ مِنْ به عدهِ فَفَعَلَ ذَلِکَ جَعَلُوا ذَلِکَ الْیَوْمَ عِیداً وَ إِنَّهُ الْیَوْمُ الَّذِی نَصَبَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِیّاً لِلنَّاسِ عَلَماً وَ أُنْزِلَ فِیهِ مَا أُنْزِلَ وَ کَمَلَ [أُکْمِلَ] فِیهِ الدِّینُ وَ تَمَّتْ فِیهِ النِّعْمَةُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ...(31) از فرات بن احنف از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده است که گفت به آن حضرت گفتم فدایت گردم برای مسلمانان عیدی هست که از عید فطر و قربان و روز جمعه و روز عرفه أفضل باشد؟ حضرت فرمود: آری أفضل اعیاد و أعظم اعیاد و أشرف اعیاد، در نزد خداوند از جهت قدر و منزلت روزی است که خداوند در آن روز دین را کامل نمود و بر پیامبرش محمّد این آیه را فرستاد: «الیوم أکمَلتُ لکم دینکُم و أتمَمتُ علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» من گفتم آن روز، چه روزی است. حضرت فرمود: انبیاء بنی اسرائیل رویه‌شان این طور بود که چون می‌خواست یکی از آن‌ها عقد وصیّت و امامت را برای کسی بعد از خودش ببندد، و این کار را انجام می‌داد، آن روز را «عید» می‌گرفتند؛ و بنابراین أفضل اعیاد، روزی است که در آن رسول الله (صلی الله علیه و آله) علی (علیه السلام) را به عنوان امام نصف کرد، و در آن روز نازل کرد آن چه را نازل کرد و در آن روز دین کامل شد و نعمت بر مؤمنان تمام شد.

عید غدیر روز نزول تمام خیرات و برکات عالم

1.عید غدیر روزی است که خداوند توبه‌ی آدم (علیه السلام) را پذیرفت و به سپاس آن روزه گرفت.
2.و روزی است که خداوند متعال حضرت ابراهیم (علیه السلام) را از آتش نجات بخشید و شکر لله تعالی روزه گرفت.
3. روزی است که حضرت موسی (علیه السلام) هارون را مقتدا و پیشوا ساخت و به جهت سپاس خداوند آن روز، را روزه گرفت.
4.روزی است که حضرت عیسی (علیه السلام) وصی خود شمعون صفا را معرّفی کرد و شکر لله تعالی آن روز را روزه گرفت.
5.روزی است که حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آ له) علی (علیه السلام) را پیشوا و إمام مردم قرار داد و در آن روز فضائل علی را ظاهر نمود، و آن روز را شکر لله تعالی روزه گرفت.
6.روز به خاک مالیده شدن بینی شیطان است. (32)

تجدید حزن آل محمد علیهم السلام

در هر عید عَن أبی جَعفَرٍ (علیه السلام) قالَ یا عَبدَ اللهِ مَا مِن عیدٍ لِلمُسلِمِینَ أضحی و لافِطرٍ إلاّ وَ هُوَ یَتَجَدَّدُ فیه لِآلِ مُحمَّدٍ حُزنٌ قُلتُ قالَ لِأَنَّهُم یَرَونَ حَصَّهُم فی یَدِ غَیرِهِم. (33)؛ از ابی جعفر (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: ای عبدالله! هیچ عیدی برای مسلمین نمی‌آید چه قربان و چه فطر مگر آنکه برای آل محمد (علیهم السلام) حزن و اندوه تجدید می‌شود. عبدالله می‌گوید: عرضه داشتم برای چه؟ فرمودند: چون می‌بیند که حقّشان در دست دیگری است.

ادامه دارد ...
 

پی نوشت ها :

1. قاموس قرآن، ج 6، ص 67.
2. امام شناسی، ج 9، ص 201
3. سوره مائده آیه 114
4. ترجمه مفردات راغب، ج 2، ص 667.
5. امام شناسی، ج 9، ص 28.
6. روضه کافی، ج 1، ص 165، ح 92.
7. بحارالأنوار، ج 23، ص 33.
8. طه، آیه 59.
9. ترجمه المیزان، ج 14، ص 241.
10. تفسیر صافی، ج 3، ص 311.
11. مائده، آیه 114.
12. تفسیر نمونه، ج 5، ص 131.
13. سوره انبیاء، آیه 57.
14. تفسیر نمونه، ج 13، ص 434.
15. سوره کهف، آیه 10.
16. تفسیر نمونه، ج 12، ص 437.
17. فرقان، آیه 72.
18. اعلی، آیه 14.
19. نورالثقلین، ج 5، ص 556.
20. بحار، ج 24، ص 397.
21. کهف، آیه 99.
22. اشاره به آیه 12 سوره فاطر دارد.
23. الدرالمنثور، ج 6، ص 403.
24. مائده، آیه 3.
25. تفسیر فرات کوفی، ص 117.
26. مسند امام رضا علیه السلام، ج 2، ص 18.
27. مسند امام رضا علیه السلام، ج 2، ص 19.
28. مسند امام رضا علیه السلام، ج 2، ص 19.
29. مسند امام رضا علیه السلام، ج 2، ص 19.
30. خصال، ج 1، ص 2641.
31. امام شناسی، ج 9، ص 238.
32. تفسیر فرات کوفی، ص 118، بحارالأنوار، ج 37، ص 169، عوالم العلوم، ص 145.
33. إقبال، ص 466، سید بن طاووس.