پرده بازيهاي پنهان


 

نويسنده: فرشاد مهدي پور




 
«... ديشب احمدي نژاد اومد تلويزيون و خبر داد که سربازان گمنام امام زمان(عج) عبدالمالک ريگي رو تو پاکستان به هلاکت رسوندن. رئيس جمهور گفت: من به نمايندگي از مردم ايران تصاوير ريگي رو ديدم و چون تير به سرش خورده، ترجيح مي دم مردم نبينن تا بتونن شامشونو راحت بخورن. وي ادامه داد: ما ريگي را غسل داديم، کفنش کرديم و بعد هم انداختيمش تو خليج فارس... اخبار ساعت نه شبکه يک هم يه سري تصاوير نامفهوم نشون ميده که يه کوسه داره يه جسد مي خوره و پايين تصوير نوشته شده: عدالت اجرا شد. بعد هم مردم ميريزن تو جاده تاسوکي و روکارتن مي نويسند: محمود 1 عبدالمالک0...» اين نوشته بلاگر خوش ذوقي است که يکي از ده ها واکنش منفي در فضاي شبکه هاي اجتماعي را نسبت به ماجراي مشکوک مرگ اسامه بن لادن بازتاب مي دهد.

عادت رسانه اي
 

رسانه ها چيزي را پنهان نمي کنند، اين رايج ترين شعار رسانه ها در روزگار ماست؛ رسانه هايي که براي آگاهي به وجود آمدند و بعد به دامان مسلک بازي هاي سياسي افتادند و بيش از يک قرن است که سودآوري بناي بنيان آنان است و اين رسانه هاي جهان شمول حتماً راست مي گويند اما حرفشان را بايد در سه جزء ريزتر معنا بخشيد. اولاً چيزي را پنهان نمي کنند اما براي عيان کردن خيلي از نکته ها هم، تمايل چنداني ندارند، چه ممکن است منفعتشان را بر باد دهد؛ مثلاً يافته نشدن سلاح هاي کشتار جمعي در عراق، مساله اي بود که بسياري آن را مي دانستند اما تا قبل از جنگ کمتر کسي درباره آن گفت و گو مي کرد.
ثانياً هر چيزي گزارش مي شود اما نه به اندازه مورد نياز، بلکه به مقدار مورد نظر! مثلا در کشاکش انقلاب هاي اسلامي در منطقه، حتماً پوشش خبري رقابت هاي داخلي ناتو در حمله به ليبي، اولويت بسيار بيشتري دارد تا پرداختن به فاجعه زيست محيطي نيروگاه اتمي فوکوشيماي ژاپن که هم پيمان نيم قرن اخير غرب به شمار مي شود.
ثالثاً همه چيز را مي توان فراموش ساخت(!)، چون رسانه ها مي خواهند بعضي چيزها ديده و به مرور خبرهاي ديگر عادي شوند؛ مثلاً همزمان با جام جهاني فوتبال در آفريقاي جنوبي، حملات فيزيکي و لفظي رژيم صهيونيستي عليه فلسطينيان تشديد مي شود. اين خبر جاي خود را دارد. اما با جايگزين شدن خبرهاي تازه، خود به خود به فراموشي سپرده و رويدادي معمولي تلقي مي شود.

دروغ بزرگ
 

در فروردين سال 89 (آوريل2008) رسانه ها از خبري انباشته شدند که موضوع آن باردار شدن يک مرد بود؛ توماس بيت 34 ساله، محور اين خبرسازي رويترز بود. با انجام تحقيقات بيشتر از سوي چند پژوهشگر و خبرنگار کنجکاو معلوم شد که رويترز، با علم به اين مساله که توماس در واقع يک زن تغيير جنسيت داده به نام لاگوندينو است، تصميم گرفته تا با ضمائر اشاره مردانه (his,he به جاي her) از او ياد کند تا اين خبر شبه معجزه، جهان را تحت تاثير خود قرار دهد. اين نمونه اي عيني از دستکاري رسانه ها در گزارش کردن واقعيت هاست، بر ساخته اي ذهني که مبنايي حقيقي نيز ندارد و تنها براي ارضاي يک انگيزه نازل، به جاي واقعيت قرار داده مي شود.
در واقع رسانه ها مي توانند در کنار آنکه نسبت به وقوع رويدادها و نحوه پوشش آنها، اتخاذ تصميم کنند، خود از اساس خبري را بسازند و منتشر کنند و باز نشر دهند. مثلاً فرض کنيد يک روزنامه صبح تهران از کج شدن برج ميلاد خبر دهد و اين خبر مثل بمب در فضا بازتاب پيدا کند و همه را به تکاپو وادارد و فرداي آن روز، روزنامه واکنش نشان دهد و بگويد آن مطلب طنز بوده است! ولي مگر مي توان جلوي نگاه ابهام آميز رهگذران حاشيه اي نماد جديد تهران را گرفت؟
در موردي ديگر، در سال آخر دولت نهم، خبر برکناري يا سکته يک وزير چند شغله معروف در آستانه شروع سال کاري (14فروردين) منتشر مي شود تا جايي که وزير مورد اشاره ناچار از گفت و گو و اظهار تعجب مي شود و بعد سايت خبري مورد نظر مي گويد شوخي کرده و مي خواسته دروغ بامزه اي براي سيزده بدر بسازد!

نسل خيره شدگان
 

در دهه هاي 60و70 شمسي اصطلاحي ميان روزنامه نگاران رواج داشت که درباره بعضي گزارش ها مي گفتند: گزارش پشت ميزي؛ گزارش هايي که نويسنده آن ترجيح مي داد به جاي جست و جو کردن و گفت و گو انجام دادن و موبه مو نوشتن، بنشيند پشت ميز و قوه تخيل (معمولاً) غيرخلاق خود را به کار گيرد و به رشته تحرير درآورد؛ هرآنچه را که مي خواهد. اين آفت، امروزه ديگر وجود ندارد، چرا که با قاطعيت مي توان گفت که تقريباً کاري غير از اين در ميان نيست!
البته بخش مهمي از کار قوه تخيل را تور جهان گستر (وب) بر عهده گرفته و چشم رسانه اي ها به صفحات نمايشگرانشان دوخته مي شود. بي هيچ پلک زدني، بي هيچ تلاشي؛ نسل خيره شدگان به مانيتور. حتماً مي پرسيد ارتباط اين مفهوم با فريب رسانه اي کجاست؟ پاسخش از جنس حرف هاي سر راست نيست... در واقع اينجا، موضوع مورد نظر تغيير جهان گفتماني رسانه مداران است که تلاش براي دسترسي به واقعيت بي واسطه در آن از اهميت درجه اول برخوردار نيست.
اينجا جايي است که هرآنچه برسد، نيکو است و چون هر دم از اين باغ، بري مي رسد و تازه تر از تازه تري مي رسد، جايي براي رهايي از فريب باقي نمي ماند. رسانه اسير رسانه هاي بزرگ تر است و در پيرامون آنها قرار دارد؛ هرآنچه آنها ببينند ديده و هرآنچه آنها حق بنماياند، حق مي داند. مثل آن مرد مشهوري که بر سر بازار فرياد دزد...دزد در انداخته بود و چون ديد مردمان روانه شده اند، خودش نيز از پي دزد خيالش، دوان دوان روانه شد.

سانسور بد، سانسور خوب
 

و اما داستان پرنکته سانسور، ابزاري پيش فرض گرفته شده در دل تمام سياستگذاري هاي خبري از گذشته تا امروز و امروز کمي بيش از گذشته است؛ ابراهيم حاتمي کيا سال ها پيش که فيلم موج مرده اش در دوره دولت هشتم، نتوانست مجوز نمايش بگيرد و شاکي شد و حرف ها زد، در خلال سخنانش مثالي زد از روش هاي سانسور در غرب و گفته در غرب آن قدر راه هاي فريبنده اي براي سانسور کردن ساخته و پرداخته شده که کسي نمي تواند ببيند اصلاً آنچه را که نبايد ببيند و چه بسيارند مثال ها براي اثبات اين گفته. البته که گاهي نيز پرده برمي افتد؛ به مانند ماجراي فشار کاخ سفيد و جورج بوش بر خبرنگاران افشا کننده شکست ايالات متحده براي افشاي منابع خبريشان.
سانسور همواره در شمايلي توقيف گرايانه ظهور نمي کند و مثلاً مي توان با حذف ارجاع اصلي رويداد، خود را به رخ بکشد؛ مثلاً اگر از اصل اشغالگري صهيونيست ها صرف نظر شود و کسي به ياد کشتارهاي غصبانه آنها از 80 سال پيش تا امروز نباشد، حمله حماس و جهاد اسلامي به شهرک نشينان مسلح صهيونيست مي شود اقدام تروريستي و آتش افروزي آپاچي ها و فانتوم هاي رژيم صهيونيستي مي شود اقدام تلافي جويانه يا دفاع مشروع، عنواني که بي بي سي و سي ان ان و فاکس نيوز و... بسيار آن را دوست مي دارند.

گذشت روزگار
 

آمريکايي ها از دو تجربه رسانه اي بزرگشان در جنگ ويتنام و سه دهه بعد از حمله به عراق (براي آزادسازي کويت)، درس هاي بسياري آموختند و اينها باعث شد در حمله دوم به عراقي ها، آن صحنه نمايش بي بديل را بيافرينند و با نزديک ساختن خبرنگاران همراه به صحنه هايي از رويداد زنده جنگ، که ديده شدنش را مي پسنديدند، مخاطب جوياي واقعيت را ارضا کنند و عطشش را براي شناسايي حقيقت فرو نشانند. اين يکي از جلوه هاي يادگيري مداوم آنها در پوشش خبري ماجراهايي است که خلق مي کنند اما اين نشانه اي از موفقيت مداوم نيست.
آنها با تمام کارکشتگي شان، گاهي گاف هايي خارق عادت هم خلق مي کنند؛ مثلا در واقعه تاريخ ساز 11 سپتامبر، ادعا شد که يک هواپيماي بوئينگ 757 به طول 52 و عرض42 متر به ديواره پنتاگون برخورد (آن چنان که از تصاوير ارسالي معلوم مي شد) و سوراخي به عرض حدود پنج متر ايجاد کرده است!
روشن است که گاهي اعتماد به نفس فوق العاده مي تواند دردسر ساز شود. فريب هاي رسانه اي هر روز شکلي تازه به خود مي گيرند و حرفه اي تر مي شوند، تا جايي که اگر بحرين اشغال نظامي شود و ده ها نفر هر ماه در آن اعدام، اگر کسي نخواهد صداي آنها را به جهانيان مخابره کند، مي تواند و صدا به صدا نخواهد رسيد.
منبع: نشريه همشهري قرآن (آيه) شماره2