هنر انقلاب؛ انقلاب هنر


 

نويسنده: سيد مسعود رضوي




 

هنر انقلاب منتظر روشنفکرنماها نمي ماند
 

يکي از اهداف انقلاب اسلامي، برانداختن برخي از فضاهاي موجود در عرصه هنر و رسانه آن روز کشور بود و بسياري از عناصري که نام «هنر» بر آن بود، بعد از انقلاب فرصت و جرأت حضور در بين مردم را پيدا نکرد. در آستانه انقلاب اسلامي، تفکراتي در عرصه هنر کشور وجود داشت که انقلاب را همراهي نکرد؛ بعضي شان در دغدغه هنر براي هنر ماندند و بعضي شان ترجيح دادند ريال هاي سلطنتي را بگيرند و هنر خود را به کساني تقديم کنند که فرزندان مردم خون مي دادند تا آنها نباشند. در همين زمان هنر کمونيستي هم که ده ها سال قدمت داشت در پي ترويج عقايد ضد ديني خود بود و در ترويج عقايد باطل خود توانست (در برخي موارد) کارهايي قوي به خصوص در زمينه ادبيات داستاني خلق کند.
هنگام مبارزات و پس از پيروزي انقلاب اسلامي، مردم انقلابي در فکر ايجاد شاخه هاي هنري متعددي وفادار به انقلاب و در مسير آرمان هاي انقلاب بودند. در خانه هاي محقر شعارهاي عميق شناخته مي شد و پوسترسازها نهايت خلاقيت را به روي کاغذ مي آوردند و کليشه سازها با تبليغ عکس امام (ره) را درمي آوردند تا قالبي شود براي نقش بستن عکس روي ديوارها. سينما نمونه هايي انگشت شمار داشت اما عرصه ادبيات عرصه پرکاري بود.
با نگاهي به آن دوران مي شود فهميد که خيلي از جوانان پابرهنه آن دوران، اين نياز انقلاب را درک کردند و در اين حوزه و ميدان حاضر شدند و در فرصت اندکي توانستند هنر جديدي را در تاريخ ايران پايه گذاري بکنند.
در حوزه هاي متعدد هنري، انقلاب منتظر روشنفکران غربزده و آنها که دل در گرو هنر براي هنر داشتند، نماند و کساني که علمداران و طلايه داران هنر انقلاب اسلامي در دهه اول انقلاب شدند يکي از مهم ترين ويژگي هايشان اين بود که معطل هيچ کس نماندند؛ نه بخشنامه، نه دستور، نه ابلاغ.
دفاع مقدس هم عرصه اي نو در برابر اين هنر گشود. همه حس مي کردند بايد به نوعي در برابر متجاوز ايستاد؛ يکي با اسلحه، يکي با قلم. هيچ بهانه اي نتوانست آنها را از کاري که تشخيص مي دادند درست است، بازدارد.
سال گذشته، مقام معظم رهبري در ديداري که با هنرمندان داشتند، نکته ظريفي را براي کار فرهنگي بيان کردند. فرمودند:« شما که دفاع مقدس را روايت مي کنيد، به خصوص آنهايي که روايت هنري مي کنند، در واقع آينه اي هستند در مقابل يک مظهر جمال و جلال که او را منعکس مي کنيد. آنچه در دوران آن هشت سال از بروز خصلت هاي والا و پسنديده انساني، از شجاعت، از ايثار، از اخلاص، از صدق و صفا، از بروز تدبيرهايي که از يک جوان چنين تدابيري انتظار نمي رفت- اين برجستگي هايي که در دوره هشت سال دفاع مقدس به وجود آمد- اتفاق افتاد، با هزينه هاي زيادي هم همراه بود. چقدر جان عزيز فدا شد، چقدر ثروت مال و ثروت وقت مصرف شد. شما امروز آنها را درواقع با کار هنري خودتان بازآفريني مي کنيد. همان تاثيراتي را که آن حادثه مي توانست در يک نسل، در يک جامعه باقي بگذارد، شما با اين نوشته خودتان، با اين فيلم خودتان، با اين کار هنري خودتان که بازآفريني آن حادثه است، در مخاطب خودتان ايجاد مي کنيد. اين خيلي کار بزرگي است، خيلي کار مهمي است؛ شما براي آن تابلوي پرشکوه و پر از ريزه کاري و ظرافت و زيبايي آيينه مي شويد. خود اين کار فرهنگي و کار هنري شما که روايت آن جهاد مقدس هست، جهاد است.»
واقعيت اين است که ما در کنار هشت سال جنگمان، يک جمگ ديگري هم داشتيم و باز به قول دوست بزرگواري «اين طور نبود که امام شب ورد بخواند و صبح بني صدر برود! ده ها هزار هسته مقاومت فرهنگي در اين کشور شکل گرفت؛ در هر مسجد يک گروه سرود و تئاتر و کتابخانه هاي بسيار فعال بوده است. ده ها لشکر فرهنگي بود که به هيچ وجه ارزش و کارکردشان کمتر از لشکر نصر و عاشورا و ولي عصر(عج) نبود.»
آقايان روشنفکرنما راه به راه در همين تلويزيون متعلق به جمهوري اسلامي آه مي کشند که «کافه نادري و لاله زار...» چه بودند اينها! حالا لاله زار چه بود؟ مرکز فسق و فجور! به فلان فيلمساز جايزه مي دهند که مهم ترين هنرش به صحنه کشيدن لات ها است. امام خميني کل جهان را به هم ريخته و آن وقت او از لات کافه به هم زن حرف مي زند! چه چيزي را دارند به جاي چه چيز ديگري به ما قالب مي کنند. فرزندان امام (ره) کل جهان را به هم ريخته اند و شماها و جريان روشنفکري کوچک ترين اعتنايي به اينها نکرديد و اينها را بايکوت کرديد.
اين همه ماجرا در اين کشور به وجود مي آيد و به عرصه هنر نمي رسد؛ به هنرهاي تصويري ما نمي رسد. حتي اگر کسي دغدغه هاي انقلابي و ملي هم نمي داشت و صرفاً و صرفاً به دنبال مضامين و دستمايه هاي هنري و دراماتيک بود، انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي گنجينه عظيم اين گونه سرمايه هاست. کدام کشوري را در کل عالم سراغ داريد که يک چنين تاريخي داشته باشد؟ اين همه فراز و فرود داشته باشد؟
يک انقلابي با آن عظمت و يک جنگي با آن عرض و طول و اين همه توطئه؛ اينکه رئيس جمهور و نخست وزير ما را کشتند، بسياري از شخصيت هاي روحاني و فرهنگي ما را کشتند و بعد از 30 سال يک فيلم راجع به شهيد رجايي رئيس جمهور نداريد! حتي اگر آقاي فيلمساز، حزب اللهي هم نباشد، اينکه يک کاسه فروش کنار خيابان، رئيس جمهور شده، از اين دراماتيک تر؟ از اين جذاب تر براي فيلم شدن؟ متأسفانه تکبري که در جريان روشنفکري وجود دارد، اجازه نمي دهد و خطوط قرمزي را دور ايران کشيده است که اجازه ندهد کسي وارد اين حوزه ها بشود.
ما بايد تکليف خودمان را مشخص کنيم که آيا مي خواهيم به يک هنر مقلد منفعل بي توجه به حقايق و بي توجه به واقعيات جامعه ايراني اتکا بکنيم يا مي خواهيم در صفوف جبهه هنر انقلاب وارد بشويم و تلاش بکنيم گنجينه هاي عظيمي را که آوار هنر منفعل و هنر بي درد روي آن را پوشانيده است، از زير آوار دربياوريم و عالي ترين مضامين را که حاصل فداکاري صدها هزار نفر از عزيزترين جوانان اين کشور است، در قالب آثار هنري و رسانه اي و ادبي نه فقط به ملت خودمان، به کل جهان هديه کنيم.
منبع: نشريه همشهري قرآن (آيه) شماره2