مردي بر اوج قله هاي زبان شناسي


 

نويسنده:حسين بياتلو




 
در بررسي سير تطور شرق شناسي بايد رابطه تنگاتنگي ميان شرق شناسي و زبان شناسي قائل شد.درست است که شرق شناسي در آغاز نظريات سخيف و غيرمنطقي درباره اسلام داشت، اين سير با ظهور زبان شناسان ماهر جاي خود را به مطالعات اسلامي با دقت نظر در خود آثار مسلمانان داد.زين پس شرق شناسان، زبان شناساني بودند که با تسلط کامل بر زبان هاي شرقي به مطالعه در تاريخ و فرهنگ شرق دست زدند و خود نيز به تدريس اين زبان ها در دانشگاه هاي غربي روي آوردند.رفته رفته اين افراد به زبان شناساني تبديل شدند که تخصص اصلي آنها شرق شناسي و مطالعات اسلامي نبود، بلکه با تسلطي که بر زبان هاي شرقي و به ويژه عربي داشتند، درباره شرق، اسلام وتاريخ و تمدن آنها نيز مطالعه مي کردند؛ کساني مانند نولد که (Noldeke)، دخويه و ...آغاز توجه به مطالعات زبان هاي شرقي و به ويژه عربي را شايد بتواند از شوراي وين دانست.در اين اجلاس، که در 3 آوريل 1312 م برگزار شد، بر سر چند موضوع بحث گرديد؛ يکي از اين بحث ها درباره سرزمين هاي مقدس بود که طي آن توافق شد به شرق سرزمين هاي مقدس بود که طي آن توافق شد به شرق لشکرکشي شود.در اجلاس سوم بر سر اصلاحات در کليسا نيز توافق شد؛ البته متني که اعلام شد در مواردي محل ترديد است؛ چون خيلي زود کلمنت پنجم مرد و پاپ جان بيست و دوم متن نهايي را اعلام کردند.شوراي کليسا و خود کليسا تصميم را به دانشگاه ها اعلام کردند.شوراي کليسا و خود کليسا تصميم به دانشگاه ها اعلام کرد.شوراي کليسا و خود کليسا تصميم را به دانشگاه ها اعلام کردند.اين متن حاوي هشت بند بود که بر اساس آن 38 حکم صادر شد.در حکم شماره 24، پس از ذکر لزوم استفاده از زبان‌هاي مردم اقوام گوناگون براي انتقال انجيل و موعضه هايش اين گونه آمده است:جدا خواهان آن هستيم که کليساي مقدس با علماي کاتوليکي مجهز شود که با زبان هايي که به وسيله کفار استفاده مي شود، آشنا باشند.
اين عالمان بايد بدانند که چگونه کُفار را به شيوه زندگي مسيحي آشنا کنند و آنها را غسل تعميد دهند.پس براي اينکه از طريق تعليمات مناسب اين زبان ها فراگرفته شوند، با تاييد شوراي مقدس مقرر مي داريم که در هر جا که تشکيلات کليساي روم وجود دارد و نيز در پاريس، آکسفورد، بولونيا و سالامانکا مدارس تأسيس شود.آنچه مقرر مي داريم اين است که در هر يک از اين مکان ها بايد دانشمندان کاتوليک با علم کافي از زبان هاي عبري، عربي و کلداني وجود داشته باشند.در هر يک از آن مراکز بايد براي هر زباني دو متخصص وجود داشته باشند.آنها اين مدارس را مديريت خواهند کرد و ديگران نيز با جديت تمام آموزش خواهند داد.
گرچه اين اهتمام به زبان هاي شرقي نخست از کليسا آغاز شد، در دوره رنسانس و پس از زير سؤال رفتن اعتقادات کليسا به دست خود غريبان مطالعات بر روي زبان عربي و همچنين پژوهش ها درباره اسلام و تاريخ و تمدن آن از حيطه نفوذ کليسا خارج، و به دانشگاه ها منتقل شد.بدين ترتيب هم مطالعه درباره زبان هاي شرقي و عربي و هم پژوهش درباره اسلام، سيري منطقي تر و آکادميک تر يافت.
به هر حال دانشمندان بسيار بزرگي در غرب در زمينه زبان شناسي زبان هاي شرقي پا به عرصه نهادند که اکنون بايد نسل آنها را در غرب منقرض شده دانست.شايد معروف ترين شخصيت در اين زمينه کارل بروکلمان، خاورشناس شهير آلماني، باشد.بروکلمان در 17 سپتامبر 1868 م در شهر روستوک (Rostock)به دنيا آمد.پدرش در خريد و فروش محصولات کشورهاي مستعمره دست داشت و مادرش، به گفته خود بروکلمان، بانويي ذاتاً با استعداد بود که از او علايق علمي خويش را به ارث برد.وي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در همان شهر رستوک گذراند.در دوره دبيرستان با زبان عبري، انگليسي و فرانسه آشنا شد و در سال 1886 م، يعني در هيجده سالگي، به دانشگاه رشتوک راه يافت و در آنجا به فراگرفتن زبان هاي عربي و حبشي مشغول شد.در سال 1888 م به دانشگاه اشتراسبورگ منتقل گرديد تا نزد استادان مشهوري همچون تئودور نولد که، که نامورترين خاورشناس آن روزگار بود، تحصيل کند.در سال 1890 م نولد که پيشنهاد کرد که دانشجويان درباره پيوند «تاريخ ابن اثير»و «تاريخ طبري»به پژوهش روي آورند و براي کسي که بهترين رساله را دراين موضوع تهيه کند، جايزه اي مقرر داشت که بروکلمان به دريافت آن موفق شد.همين امر به بروکلمان امکان داد تا همان سال آن را در حکم رساله دکتراي اول خود در استراسبورگ چاپ کند.در سال 1893 م پس از آنکه دکتراي خود را گرفت، وي را براي استادي و تدريس زبان هاي شرقي در دانشگاه بروتسلاو برگزيدند.در سال 1895 م به لندن مسافرت کرد تا بخشي از کتاب «طبقات» ابن سعد را نسخه برداري کند و در همان روزگار به استانبول نيز سفر کرد تا در کتابخانه هاي آنجا به کتاب هاي خطي دست يابد.در سال هاي بعد نزد استادي از اهالي مراکش به تکميل زبان عربي همت گمارد.از سال 1900 تا 1903 م استاد دانشگاه بروکسل بود و در اين سال به دانشگاه کونيگسبرگ منتقل گرديد و در آنجا در مقام استاد صاحب کرسي به تدريس زبان هاي شرقي مشغول شد.در 1909 م از برولکمان براي درس دادن در دانشگاه هاله دعوت کردند.او مدت دوازده سال در آنجا به کار تدريس اشتغال داشت.در سال 1922 م به سوي برلين عزيمت کرد و در آنجا مؤسسه اي براي خاورشناسي بنيان نهاد؛ ضمناً وي در دانشگاه برلين به تدريس نيز مشغول بود.آنگاه به برتسلاو بازگشت و در سال 1935 م بازنشسته شد.در 1946 م رياست کتابخانه جمعيت آلماني خاورشناسان را برعهده گرفت و سال هاي آخر عمرش را در شهر هاله گذرانيد و در سال 1956 م درگذشت.
دو نکته بسيار مهم در زندگي بروکلمان شايان توجه است.با توجه به بيوگرافي وي بايد گفت که او با يازده زبان شرقي آشنا بود:عربي، سرياني، عبري، آشوري، بابلي، حبشي، فارسي ميانه، فارسي نوين، لاتين، فرانسوي، ايتاليايي، انگليسي و اسپانيولي نيز مي دانست.بايد بر اينها زبان مادري وي، يعني زبان آلماني، را نيز افزود؛ بنابراين بروکلمان با هيجده زبان دنيا آشنايي داشت.نکته دوم تلاشي است که بروکلمان براي آشنايي با کتاب هاي خطي در ديار مسلمانان از خود نشان داد و مسافرت هايي است که به استانبول و سرزمين هاي ديگر کرد تا از نزديک با کيش، آداب، زبان و فرهنگ مسلمانان آشنا شود.
از بروکلمان آثار بسياري بر جاي مانده که مشهورترين آنها کتاب «تاريخ ادبيات عرب»است.بروکلمان اين کتاب را در دو مجلد به چاپ رساند و سپس سه مجلد ديگر با عنوان «ملحقات»بدان افزود.
از آثار ديگر وي، کتاب «تاريخ ملل و دول اسلامي»است که به فارسي نيز ترجمه شده است.از بروکلمان آثار بسيار ديگر نيز موجود است که براي آگاهي از آنها مي توان به کتاب «المُنتَقي من دراسات المستشرقين»نوشته دکتر صلاح الدين المُنَجَّدر رجوع کرد.
منبع:زمانه شماره 94