اصول و مباني قرآني نهضت عاشورا (3)


 

نويسنده:محمد علي اسدي نسب




 

د. مباني جهان شناسي
 

شناخت گسترده، عميق و الهي از جهان، موجب وسعت ديد انسان و آسان شدن قطع علاقه از عالم مادي خواهد شد كه در نتيجه مي تواند براي فداكاري در مسير آرمان هاي انساني ماندگار پيش قدم شود. از منظر منطق و عقل كسي كه جهان را پوچ مي انگارد يا آخرت را انكار مي كند و به حيات پس از مرگ اعتقاد و يا باور ندارد، نمي تواند حيات خود را به خطر اندازد و چشم به عالم پس از مرگ بدوزد.
برخي از مباني جهان شناسي قرآني قيام امام حسين(ع) از اين قرار است :

1. مبناي حقير بيني دنيا
 

هر گاه دنيا در قلب انسان بزرگ باشد و براي آن عظمت قايل شود و در
نتيجه همت خويش را صرف آن نمايد، ديگر چنين فردي حاضر به جان نثاري براي چيزي نمي شود و هر آنچه مانع وصول او به دنيا گردد؛ مورد تن فرش قرار مي گيرد؛ به همين جهت است كه در قرآن مجيد آيات بسياري نازل شده است كه : انسان ها دنيا را بشناسند و حقيقت آن را درك نمايند و خود را به بهاي اندك آن نفروشند. خداوند مي فرمايد : «وَ مَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَا إِلا مَتَعُ الْغُرُورِ»(1) : زندگي دنيا جز مايه ي فريب نيست.
در صبح عاشورا امام حسين(ع) در خطبه اي با مضامين بسيار بلند مي فرمايد:
ستايش ازآنِ خدايي است كه دنيا را خلق نمود و آن را سراي نابودي و ناپايداري قرار داد؛ همان دنيايي كه اهل خود را پيوسته دگرگون مي سازد؛ پس فريب خورده كسي است كه فريب دنيا را خورد و بدبخت كسي است كه مفتون آن گردد؛ بنابراين مراقب باشيد دنيا فريب تان ندهد. هر كس به آن تكيه زند، اميدش را نااميد سازد و كسي كه به آن طمع ورزد، مأيوسش نمايد.(2)
2. مبناي فناپذيري دنيا و جاودانگي آخرت
انسان، دل به چيزي مي بندد كه پايدار باشد و از چيزي گريزان است كه فنا پذيرش بيند. اگر انسان حقيقت فناپذيري دنيا را بنگرد و آن را با قلب خويش باور كند و سراي آخرت را سرايي جاودانه و به دور از زوال و فنا بداند، مي تواند آنچه را كه فناپذيراست، در اصلاح سراي جاودانه خويش هزينه كند. دنيا فناپذير و آخرت جاودانه است و انسان هر گاه اين حقيقت را باور نداشته باشد، حاضر به تجارت با خدا بر سر دنيا نخواهد بود و خريدار
آخرت نخواهد شد؛ از اين روست كه آيات فراوان قرآن مجيد نازل شده تا فناپذيري دنيا و جاودانگي آخرت را مقايسه نمايد وانسان ها را وادار به فداكاري در عرصه هاي فردي، اجتماعي، مالي و جاني نمايد.
قرآن مجيد براي توصيف دنيا واژه «متاع» را به شكل اسم نكره به كار مي برد تا دلالت بر بهره اي اندك و كوتاه مدت نمايد و در مقابل، از آخرت به سراي قرار و استقرار تعبير مي كند: «إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا مَتَعٌ وَ إِنَّ الاَخِرَةَ هِىَ دَارُ الْقَرَارِ»(3) به راستي اين زندگي دنيا بهره اي اندك و كوتاه است و به طور قطع آخرت است كه ماندني و برقرار است.
امام حسين(ع) در تعبيري كه حكايتگر كلام معصوم است، مي فرمايد: «كانَ الدُّنْيا لَمْ تَكنْ وَ كانَ الْاخِرهَ لَمْ تَزِلْ»(4): مثل آن است كه اصلاً دنيايي نبوده و آخرت، پيوسته وجود داشته است.

و. مباني دشمن شناسي
 

در حركت هاي اجتماعي و ايجاد انقلاب هاي دگرگون كننده ي ارزش ها، خصوصاً آنجايي كه اقدامي عليه حاكمان قلمداد مي شود، شناخت دشمن داراي نقش محوري است و هر قدر شناخت عميق تر و اهداف نيت هاي حاكمان براي مصلحان روشن تر شود، هزينه ها كمتر و نتايج پربارتر خواهد شد.
اگر دشمن شناسي دقيق امام حسين(ع) نبود، شايد ايشان دست به حركتي نمي زد و اسلام به تدريج گرفتار تحريف، انحراف و زوال مي شد. در اينجا به برخي از مباني قرآني در دشمن شناسي اشاره مي كنيم:

1. مبناي ويژگي شناسي
 

شناخت ويژگي هاي دشمن، در برنامه ريزي عمومي و كيفيت مراجعه ي فكري و عملي با آنان ضرورت دارد. قرآن مجيد مي فرمايد: «يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّى وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيهِم بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُم مِّنَ الْحَقِّ»(5):اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، دشمن من و دشمن خود را به دوستى نگيريد؛ طورى‏ كه به آنان اظهار دوستى كنيد و حال آنكه به آن حقيقت كه بر شما نازل گشته كافرند.
اين آيه ي شريفه به چند نكته اشاره دارد:
ـ مقتضاي ايمان، شناخت دشمن است؛
ـ بايد مسلمانان خصوصيات دشمن را بشناسند و بدانند كه هر گاه گروهي، دشمن مؤمنان شدند، دشمن خدا هم هستند و هر گاه دشمن خدا باشند، دشمن مؤمنان هم خواهند بود؛
ـ شناخت عملكرد گذشته مخالفان و دشمنان لازم است؛ خصوصاً اگر توبه آنان محرز نشده باشد.
در واقع تمامي افشاگري هاي دشمنان انبيا در قرآن مجيد و رسواسازي آنها براي مؤمنان و پيامبران، مصداق هاي بارزي از ضرورت شناخت دشمن است.
امام حسين(ع) بني اميه را خوب شناخته بود و ازاهداف و عملكرد آنان به خوبي آگاهي داشت؛ لذا آن گاه كه در مكه ابن عباس در مورد ويژگي هاي سخت بني اميه سخن مي گفت كه : «إِنَّهُمْ كَفُرواْ وَ بِرَسُولِهِ و لا يأتُونَ الصلاه إلا كسالي» : آنان به خداوند و پيامبر او كفر ورزيدند و جز با تنبلي به نماز نمي پردازند،
امام(ع) سخن او را تأييد كرد و فرمود : «اللهمّ نعم».(6)

2. مبناي رهبري شناسي جريان كفر
 

گاهي عموم مردم مشكل حادي ندارند؛ اما به عللي داراي رهبري شده اند كه آنان را به شكل نامحسوس و با حيله و تزوير به كفر و معصيت مي كشاند. شناخت اين رهبران فاسق و نيت ها و اهداف آنان براي جريان سازي و موضع گيري و در نتيجه رسواسازي آنان بسيار حائز اهميت است.
در قرآن مجيد، عنوان هايي مثل ائمه ي كفر، طاغوت و مانند آنها بسيار است؛ براي مثال در سوره ي توبه آمده است : «فَقَتِلُوا أَئمَّةَ الْكفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمَنَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ»(7) با سردمداران كفر بجنگيد كه آنان را هيچ پيماني نيست. باشد كه باز ايستند.
آيه ي فوق در واقع در پي بيان اين نكته است كه مراقبت اعمال سردمداران لازم است؛ چه اينكه اگر ديديد به كفر گرايش دارند، فريب آنان را نخوريد. پيمان آنان بيهوده است و كسي كه مردم را به كفر دعوت مي كند، نمي تواند به عهد و پيمان خود متعهد باشد.
از منظر قرآن كريم اگر آدم(ع) شناخت كافي از شيطان كه سمبل رهبري كفر است، داشت، فريب او را نمي خورد و خود را از نعمت بهشت محروم نمي ساخت.
در جريان حادثه قيام امام حسين(ع)شناخت امام(ع)از شخصيت يزيد و نياكان او به قدري عميق بود كه با صراحت تمام كفرو نفاق و نيز فاسق
بودن وي را به گوش همگان مي رسانيد و از ابتداي حادثه تا انتهاي آن، هجوم و افشاگرانه امام حسين(ع) به يزيد و سردمداران حكومت ادامه داشت؛ لذا از نخستين روزهايي كه امام حسين(ع)در مدينه براي بيعت با يزيد تحت مراقبت و فشار بود، در پاسخ وليد كه آن حضرت را براي بيعت با يزيد دعوت نمود، فرمود : اينك كه مسلمانان به فرمانروايي مانند يزيد گرفتار آمده اند، بايد فاتحه اسلام را خواند.(8)
همچنين آن گاه كه فرماندار كوفه (ابن زياد) نامه اي رسمي براي حر مي فرستد كه راه بر حسين(ع) ببندد و او نامه را به امام(ع) تقديم كرد، امام(ع) در خطبه اي مي فرمايد : مردم! هر كس سلطان ستمگري را بيند كه حرام خدا را حلال مي كند، پيمان الهي را نقض مي نمايد...اگر عليه او نشوراند بر خداوند لازم است كه او را با همان سلطان ستمگر همنشين سازد.(9)
در سخنان آخرين، امام حسين(ع) در روز عاشورا مي گويد : اين فرومايه، مرا ميان دو راهي شمشير و ذلت قرار داده است و بسيار از ما به دوراست كه تن به خواري دهيم.(10)

پي‌نوشت‌ها:
 

1. آل عمران :185.
2. بحارالانوار؛ ج45، ص 5 و مناقب ابن شهر آشوب؛ ج1، ص 100.
3. غافر :39.
4. بحارالانوار؛ ج45، ص 87، ح25، باب 37.
5. ممتحنه :1
6. باقر شريف قرشي؛ حياه الامام الحسين(ع)؛ ص 318.
7. توبه : 12.
8. اللهوف في قتلي الطفوف؛ ص 18.
9. ابومخنف ازدي؛ مقتل ابن مخنف؛ ص 85.
10. تحف العقول؛ ص 171.
 

منبع: نشريه کنگره امام حسين(ع) و مقاومت، جلد 1.