امر به معروف و نهي از منكر، مبناي مقاومت و قيام امام حسين(ع)(2)
امر به معروف و نهي از منكر، مبناي مقاومت و قيام امام حسين(ع)(2)
3. تجلي تقدم امر به معروف بر نهي از منكر، در اقدام حسين (ع)
حضرت (ع) در منازل مختلف، اقسام معروف ها را در عمل و سخن مقدم مي دارد؛ مثلاً در منزل «شراف» با لشكر نماز مي خواند(3) و بعد از هر يك از دو نماز ضمن سخنراني براي لشكر، آنان را به معروف توصيه مي كند.(4) در منزل «بني مقاتل» حضرت (ع) به چادر عبيدالله بن حر جعفي كه دزد و جنايتكار معروفي بود، مراجعه مي نمايد و به وي مي فرمايد:«أن عليك ذنوباً كثيرهً فهل لك من توبه تمحوا بها ذنوبك؟» امام (ع) همانند طبيب، او را به عمل معروف و توبه و ياري فرزند رسول الله (ص) دعوت مي نمايد.(5) امام (ع) حتي با سخت ترين دشمن خود عمر سعد نيز از در خيرخواهي وارد مي شود و او را به معروف و خير دعوت مي كند؛ شايد بپذيرد و نجات پيدا كند.(6)
در مواجهه با دشمنان و لشكريان يزيد، در سخنان خود با جمع يا افراد قبل از هر مذمت يا نفريني آنان را به معروف دعوت مي كند؛ حتي در آخرين
لحظات با سخنان خود چه به باقيماندگان آل الله و چه سرمستان سپاه باطل در معركه قتال، در روز عاشورا دعوت به خير و امر به معروف مي كند.(7)
راز اين تقدم، در امر الهي، تقدم رحمت بر غضب و موضوع فطري تقدم گرايش بر گزير و اصالت خداوند بر بدلي بودن شيطان نهفته است.
1-3. تقدم، لازمه بستر باطني امر به معروف و نهي از منكر
بدون ترديد خيرخواهي و عشق، ملهم تقدم امر به معروف بر نهي از منكر به انسان پاك ضمير است.
البته تنفر قلبي نسبت به منكر و چگونگي جمع اين تنفر با عشق به مرتكب منكر، مقوله ديگري است كه فقط در بينش و نگرش اسلامي و حسيني پاسخ مي يابد. اين موضوع تجلي سبقت رحمت خدا بر غضب پروردگار و عينيت غضب حق تعالي با رحمت اوست كه بحثي عميق و دقيق دارد و در اين مجال نمي گنجد. سخن انبياي الهي در قرآن گوياي همين امر مي باشد:«يا قَوْمِ أَرَايْتُمْ إِن كُنت عَلى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبى وَ رَزَقَنى مِنْهُ رِزْقاً حَسناً وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلى مَا أَنْهَاکمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلا الاصلَاحَ مَا استَطعْت وَ مَا تَوْفِيقِى إِلا بِاللَّهِ عَلَيْهِ
تَوَكلْت وَ إِلَيْهِ أُنِيب ».(8) در اين آيه ي شريفه، پيامبرالهي انگيزه خود در نهي از منكر را مخالفت و دشمني با قوم نمي داند، بلكه ابلاغ رسالت الهي و خيرخواهي براي آنان معرفي مي كند: «أُبَلِّغُكمْ رِسالَاتِ رَبى وَ أَنَا لَكمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ».(9)
2-3. تقدم، لازمه تقدم اصل بر فرع
همان گونه كه تمام موجودات در مسير رسيدن و ثمر دادن ممكن است دچار آفت و سم گردند و به ثمر ننشينند و يا ثمره ي آنها به فساد كشيده شود، انسان نيز در مسير رسيدن و ثمر دادن نيز دچار آفت مي گردد و يا اصلاً محصول نمي دهد و يا ثمره او فاسد مي گردد. منكرات همان آفات و سموم وثمره فاسد وجود انسان است. فطرت انساني و خرد بيدار و عقل حسابگر اقتضا مي كند اگر در انساني آفتي مشاهده شد، قبل از شيوع آن آفت و رسيدن آن آفت به وجود ديگران و نهايت خود انسان، آن را دفع نمايد و اين دفع در دنياي انساني همان نهي از منكر است؛ اين نهي از منكر فرع حفظ اصل وجود انسان و انسانيت او و متأخر است.
3-3. تقدم، لازمه اصلاحات مستمر
اگر امت اسلامي به عنوان امت شهيد و الگوي ديگري امم و ملت ها معرفي شده است، به خاطر برافراشتن بيرق اصلاحات مستمر وامر به معروف و نهي از منكر است :«وَ لْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلى الخَْيرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالمَْعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ».(10) و «كُنتُمْ خَيرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَت لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»(11)
4-3. تقدم، لازمه تفاوت هاي امر به معروف و نهي از منكر
تفاوت اين دو به خوبي تقدم فطري مزبور را براي ما روشن مي نمايد. دراينجا به برخي از تفاوت هاي امر به معروف و نهي از منكر اشاره مي گردد.
امر به معروف با مسرت قلبي، اما نهي از منكر با انزجار باطني شروع مي شود. طبع انسان در دو طرف آمر و مأمور و ناهي و منهي عنه با سرور قلبي انس بيشتري دارد تا انزجار.
امر به معروف همراه با اظهار عشق و علاقه است؛ بر خلاف نهي از منكر كه نوعي عكس العمل است.
امر به معروف، تحريك فطرت است؛ اما نهي از منكر بازداشتن شهوت است و انسان با حركت نمودن بيشتر موافق است تا توقف.
امر به معروف نوعي تعامل با جريان عادي زندگي ديگران است؛ اما نهي از منكر، تلاقي و برخورد با جريان خاص و ويژه با زندگي ديگران است. بايد توجه داشت معروف و نيكي ها چون ريشه در فطرت و جبلت انساني دارد، جزئي از زندگي تمام انسان ها است؛ اما منكر در واقع پس زدن آفت و سمي است كه وارد روح انسان شده است و يك جريان ويژه و خلاف جريان عادي زندگي است.
امر به معروف حركت دادن انسان و به كار واداشتن است؛ اما نهي از منكر متوقف كردن انسان است؛ انساني كه قسمتي از وقت و سرمايه خود را صرف عملي كرده است، از آن عمل متوقف مي شود.
در امر به معروف، آمر به معروف همراه، همگام، همدم و هم هدف با طرف مقابل مي شود؛ اما نهي از منكر نه تنها همراهي، همگامي و همقدمي و هم هدفي نيست، بلكه برعكس است.
امر به معروف به انرژي و شمار كمتري نياز دارد؛ اما نهي از منكر، انرژي
بيشتري مي طلبد و به دنبال آن احتمال پديد آمدن چالش هاي متعدد وجود دارد : احتمال بروز كشمكش اصطكاك، موضع گيري متقابل، لجاجت، اصرار بر حفظ وضع موجود، ادامه مسير قبلي، حتي درگيري و مانند آنها وجود دارد. امر به معروف ايجاد وضع جديد است، اما نهي از منكر جلوگيري از وضع موجود است.
تمام مراحل امر به معروف مي توانند با مشاركت مردم و به دست هر انسان آگاهي عملي شود، اما در نهي از منكر، در مراحل خاصي، خود مردم نمي توانند اقدام كنند، بلكه نياز به دخالت و حضور قوه قضائيه و حاكم است. امر به معروف، نگاه بر استعداد مثبت فرد است؛ اما نهي از منكر، نگاه بر جنبه بالفعل مي باشد.
امر به معروف در جمع نيز مؤثر واقع مي شود؛ اما نهي از منكر هر چند در جمع، روي ديگران تأثير مثبت مي گذارد، اما احتمال تأثير عكس در فرد مرتكب منكر وجود دارد.
امر به معروف به صورت مستقيم كارآمد است؛ اما نهي از منكر در بسياري از موارد به طور مستقيم غيرمؤثر و همراه با اثر منفي است.
امر به معروف در حقيقت خود اظهاري كرامت و بزرگي طرف مقابل است؛ در حالي كه نهي از منكر همراه با نوعي اظهار جنبه هاي منفي و نوعي تحقير و شكستن طرف مقابل است.
در امر به معروف و نهي از منكر، به راحتي مي توان ديگران را نيز مشاركت داد و همراه خود ساخت؛ اما در نهي از منكر اين احتمال كمتر است و در برخي موارد حس ترحم و دلسوزي ديگران را ممكن است به طرف مقابل برانگيزاند.
5-3. تقدم، لازمه امكان نهي از منكر در قالب امر به معروف
آن زمان كه قوم لوط به خانه حضرت لوط هجوم آوردند تا با مهمان هاي آن حضرت عمل منكر انجام دهند، حضرت لوط به جاي نهي از منكر مبادرت به امر به معروف مي نمايد و آنان را دعوت به امر پسنديده ازدواج با دختران خويش مي كند: «وَ جَاءَهُ قَوْمُهُ يهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِن قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلاءِ بَنَاتى هُنَّ أَطهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ»(12).
آنچه گذشت نشان مي دهد تقدم امر به معروف امام حسين (ع) بر نهي از منكر آن حضرت (ع) پر از اسرار و مبتني بر دنيايي از شعور و عرفان بود كه بايد مورد توجه خاص عاشورا پژوهان و اسلام شناسان قرار گيرد.
4. اميد و برنامه ريزي براي حكومت، در عين علم به شهادت
در حضرت (ع) يافت نمي شود، بلكه بر عكس در تمام سخنان حضرت اميد (ع) موج مي زند.
حضرت (ع) اگر چه خبر مي دهد كربلا پايان حركت كاروان است، اما كاروان حسين (ع)تدارك و آمادگي پيوستن كوفيان به اردوگاه امام حسين (ع) را دارد. حضرت (ع) اگر چه با شهادتش اقدام امامت و وظيفه اش به عنوان يك مكلف به پايان مي رسد، اما تدبير و برنامه ريزي دقيقي براي امامت مسلمانان در كوفه دارد.
پيوند آن علم و اعلام، با اين اميد، تدارك و تدبير از شگفتي هاي ماجراي حسين (ع) است. بسا بتوان راز اين پيوند و اين شگفتي را در پرتو مطالب زير فهم نمود:
نخست آنكه امام (ع) با يك تجزيه و تحليل، حتي به عنوان يك مكلف، هر دو سوي ماجرا را بررسي كردند و آثار و نتايج آن را پيش بيني نمودند؛ چه اينكه دو سوي ماجرا يا شهادت بود يا رسيدن به كوفه. در هر صورت نتيجه يكسان بود و آن حفظ اسلام و احياي حق الله.
امام (ع) در حفظ دين و احياي حق الله و اعتلاي كلمه الله، روزنگر و حال انديش و مقطعي نگر نمي باشد؛ چه اينكه انديشه ي تمام معصومين (عليهم السلام) درباره دين، انديشه ي ابدي است. آنان بقاي دين را تا روز قيامت مي خواهند. لذا امام حسين (ع) مي دانست كه شهادتش و خونش در طولاني مدت اسلام ناب محمدي را حفظ مي كند؛ لذا امام (ع) سوي شهادتش را به گونه اي طراحي و تدبير نموده بود كه زينب (سلام الله عليها) بعد از شهادتش بماند؛ زينبي كه پس از شهادت امام حسين (ع) حسين ديگري بود؛ در حقيقت با كشته شدن حسين (ع) اولين كسي كه حسيني شد و حسيني عمل
كرد، زينب (سلام الله عليها) و اين تدبير زيباي امام حسين (ع) راز به همراه آوردن آل الله توسط امام (ع) بود.
سوي ديگر حركت حسين (ع) رسيدن به كوفه بود. امام (ع) بر اساس امامتش علومي دارد كه ديگران ندارند. حضرت (ع) بر طبق علم امامتش خبر از شهادت خودداشت، در عين حال امام (ع) مي داند كه خداوند متعال علوم مخزوني دارد كه حتي امام و پيامبر نيز نمي دانند؛ علمي كه بداء را نيز در خود دارد. امام حسين (ع) بر اساس همين مخزون خداوند، احتمال رخ دادن بداء و به سلامت رسيدن خود به كوفه را مي دادند.
بدون ترديد رسيدن پاي امام (ع) به كوفه، مساوي با عينيت يافتن امامت امام (ع) و پيروزي گسترده اسلام ناب بود؛ زيرا يزيد هرگز پيچيدگي و مكر معاويه را نداشت و عمرو عاصي هم در كار نبود ودر عينِ حالي كه يزيد بسيار جسور بود، بيش از جسارتش احمق بود. آمادگي مردم كوفه ـ كه در آن روز مركز اصلي قدرت نظامي در عالم اسلام بود ـ نيز بيش از هر زمان ديگر براي پذيرش امام معصوم از اهل بيت (عليهم السلام) آمادگي داشت؛ لذا امام (ع) بر اين اساس، تدبير و برنامه اي ويژه داشت.
در واقع براساس علم امامت و شهادت ايشان (ع) پيروزي از آنِ امامت امام (ع) بود و اقدام حضرت (ع) در حفظ اسلام ناب در طولاني مدت ثمر مي داد و بر اساس احتمال علم مخزون خداوند و بداء در اراده حق متعال، پيروزي از آن امام و امامت بود؛ لذا در حركت امام حسين (ع) بين شهادت و اتمام تا كربلا و اميد به رسيدن به شهر كوفه، تدبير و برنامه ريزي مشاهده مي شود.
5. تجلي شور و شعور حسيني در قيام حسين (ع)
شور حسيني امري ابدي و بي نهايت است وشعور حسيني با استخدام آن شور همه چيز را در مسير اعتلاي كلمه الله و احياي حقوق الله و حقوق الرسول قرار مي دهد.
نماد شور حسيني (ع) اين است :
يا ابن النبي المصطفي
ياابن الولي المرتضي
يا ابن البتول الزاكيه
تبكيت عيني لالأجل مثوبه
لكنما عيني لأجلك باكيه
و نماد شعور حسيني اين است :
قد غيرالطعن منهم كل جارحه
الا المكارم في أمن من الغير
ضربه شمشير بدن نازنين تمام شهداي دشت نينوا را مجروح و متلاشي كرد؛ اما راهي به عظمت و كرامت هاي روحي آنان پيدا نكرد.
وانگهي خود از مني و آلودگي
شستشو كن شستشو كن شستشو
اي خدا اين نهر جان را از هوس
رفت و رو كن، رفت و رو كن، رفت و رو
در قيام سيدالشهدا(ع)، شور در خدمت شعور و شور برآمده از شعور است. در عرفات يك دنيا شعور ابراز مي شود و در كربلا همان شعور خود را به شكل شور نشان مي دهد و باز شور كربلا در همان معركه شعور مي آفريند و در دل كربلا عرفات پديد مي آيد. مناجات ها و دعاهاي ابي عبدالله (ع) و گفتمان حضرت (ع) با اصحاب در آخرين لحظات وداع، حاكي از اين شعور بود.
در نهضت كربلاي حسين (ع) با شور فراوان، شعور منحصر به فردي، به مفاهيمي مانند پيروزي، حيات و سعادت داده شد. اين سه واژه به معني حقيقي حق شعور يافت. حيات مرادف با مرگ با عزت و مرگ با عزت، مرادف سعادت، و پيروزي مرادف با سعادت گرديد و مرگ، حيات، سعادت و پيروزي در نهايت زيبايي در اين عالم ديده مي شوند.
6. گريه، ظهور اولين مرحله امر به معروف و نهي از منكر
منكر، و طرفي كه نفس، تحت تأثير عشق و گرايش به حق و حسين (ع) است، ظهور اولين مرتبه امر به معروف شكل مي گيرد. البته اين تحليل حداقلي است، زيرا خود گريه و عزاداري را مي توان در شمار مراحل دوم، بلكه سوم امر به معروف و نهي از منكر تلقي نمود و از آن جهت كه خود گريه و عزاداري يكي از فضائل و بالاترين معروف هاست، خود، عمل به معروف مي باشد؛ از همين رو، ائمه اطهار (عليهم السلام) به آن امر و توصيه مي نمودند و آن را سيره ي خود قرار داده بودند تا آنجا كه جزئي از سيره ي تمام اوليا و عرفاي به حق، در طول تاريخ اسلام شده است.
پينوشتها:
*عضو هيئت علمي دانشگاه شيراز.
1. مقتل الحسين؛ ص 133.
2. همان؛ص 143.
3. همان؛ ص 138.
4. همان؛ صص 136 و 140.
5. سخنان امام حسين (ع)؛ ص 165.
6. همان؛ ص 189.
7.همان؛ ص 232.
8. هود :88.
9. اعراف : 68.
10. آل عمران :104.
11. آل عمران :110.
12. هود :78.
13. شرايع؛ ج1، ص 343 و جواهر؛ ج21، ص353.
1. ابن شهر آشوب، ابوجعفر رشيد الدين؛ المناقب الائمه؛ قم : مطبعه العلميه، [بي تا].
2. ابن طاووس، علي بن موسي بن جعفر بن محمد؛ اللهوف في قتلي الطفوف؛ قم: انوارالهدي، [بي تا[.
3. ابن عساكر، ابي القاسم علي بن الحسين (1414ق)؛ ريحانه رسول الله الحسين (ع)؛ قم : مجمع احياء الثقافه الاسلاميه، [بي تا].
4. ابن قولويه، ابوالقاسم جعفر بن محمد؛ كامل الزيارات؛ تحقيق جواد قيومي؛ قم : الفقاهة، 1417 ق.
5. ابن كثير ابوالفداء، اسماعيل؛ البدايه و النهايه؛ بيروت : دارالكتب العلميه، 1407ق.
6. إربلي، ابن أبي الفتح؛ كشف الغمه؛ بيروت : دارالأضواء، [بي تا].
7. بحراني، عبدالله؛ العوالم الامام الحسين (ع)؛ قم: مدرسه الامام مهدي؛ 1407ق.
8. حر عاملي، محمد بن الحسن؛ وسائل الشيعه؛ بيروت :دارالاحياء التراث العربي، 1391ق.
9. حلي (محقق)، ابوالقاسم جعفر بن محمد؛ شرايع الاسلام؛ بيروت: دارالاضواء، 1403 ق.
10. خوارزمي، موفق بن احمد؛ مقتل الحسين؛ قم: مكتبه المفيد، 1367 ق.
11. قرشي، باقر شريف؛ حياه الامام الحسين؛ نجف : مطبعه الآداب، 1394 ق.
12. قمي، شيخ عباس؛ مفاتيح الجنان؛ تهران : اسوه، [بي تا].
13. مجلسي، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ بيروت : دارالاحياء التراث العربي، 1403.
14. مفيد، ابوعبدالله محمد بن محمدبن نعمان ؛ المزار؛ تحقيق سيد محمد باقر ابطحي؛ بيروت : دارالمفيد للطباعه و النشر، 1414ق.
15. مقرم، عبدالرزاق الموسوي؛ مقتل الحسين؛ بيروت : دارالكتاب الإسلامي، 1399ق.
16. نجفي، محمد حسين؛ جواهر الكلام؛ چ6، تهران : دارالكتب الاسلامي، 1400 ق.
نشريه کنگره امام حسين(ع) و مقاومت، جلد 1.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}