«سینمای معناگرا» اصطلاحی بود که ابتدا توسط معاونت سینمایی وزارت ارشاد، آقای محمد مهدی حیدریان مطرح شد. در نظر او، وسعت این سینما به حدی بود که مفاهیم متنوع و قابل اعتنایی را شامل می شد. این اصطلاح در میان مدیران ارشاد و فارابی و مشاوران این دو نهاد و نیز در میان کارشناسان سینمایی بحث هایی را دامن زد: در مورد تعبیر «سینمای معناگرا» چالش هایی زیادی وجو داشت. و حتی در خصوص تعبیر جهانی این مفهوم ـ که بیشتر در زبان انگلیسی جست و جو می شد ـ مباحثی طرح شد که همچنان ادامه دارد. مثلا این پیش بینی وجود داشت که ممکن است عده ای خرده بگیرند که : مگر سینماهای دیگر بی معنی است که شما این را معناگرا لقب داده اید؟! و عجیب این که این سؤال گاه توسط کسانی مطرح می شد که تعجب برانگیز بود! کسانی که انتظار نمی رفت سهل انگارانه سخن گویند و بی توجه به بار کلمه «معنا» و ریشه های آن در ادبیات کلاسیک،چنین اعتراضی را بیان کنند! همچنین این نگرانی وجود داشت که این تعبیر را نام مستعار «سینمای دینی و یا «سینمای عرفانی» و یا «سینمای اندیشه» و امثال آن بدانند، که دانستند و نوشتند! خلاصه این که نگرانی هایی از این دست کم نبود و برای پیش گیری از همین نگرانی ها بود که تعابیر دیگری از جانب دوستان مطرح می شد. مثلا سینمای ماوراء. در حالی که مقصود از سینمای معناگرا فقط سینمای ماوراء نبود، بلکه سینمای «ورا+ماوراء» بود! و یا مثلا «سینمای معنوی» که به دلیل دستمالی شدن این ترکیب، دامنه منظور محدود می شد و تکراری می نمود! و یا مثلا تعبیر «سینمای شهودی» که با تعبیر شهید آوینی خلط می شد و در عین حال که سینمای معناگرا در برگیرنده سینمای شهودی ـ به تعبیری که آوینی می گفت ـ نیز بود ولی حوزه ای وسیع تر از آن تعبیر را مد نظر داشت. یا مثلا تعبیر «سینمای شاعرانه » که این تعبیر نیز محدود می نمود و یا تعبیر «سینمایی استعلایی» که شبیه است به همان تعبیر سینمای شاعرانه و نوعی خویشاوندی با هستی را منظور می کند که البته این نوع نگاه نیز جزئی از سینمای معناگرا است و لی همه آن نیست! و... بالاخره تعبیری که تا حدی نزدیک تر بود، تعبیر سینمای فرانگر بود. «سینمای فرانگر»، از نظر برخی قابل قبول و بهتر از سینمای معناگرا بود ولی از نظر عده ای راه به مقصود نمی برد و امکان انحراف از مسیری که سینمای معناگرا می بایست بپیماید را منتفی نمی کرد. لذا آن چه تثبیت شد سینمای معناگرا بود که همین تعبیر اکنون فراگیر شده است.


تعبیر جهانی سینما معناگرا

اما در مورد تعبیر جهانی این سینما که عمدتا در زبان انگلیسی جست و جو می شد نیز تعابیر مختلفی مطرح بود؛ مثلاً Conceptual که بیشتر نوعی «سینمای اندیشه» از آن به ذهن متبادر می شود و البته می تواند جزئی از سینمای معناگرا باشد، اما دامنه آن بسی محدودتر و متفاوت با سینمای معناگراست و حتی گاه ممکن است متناقض با آن باشد. اصطلاح دیگری که مطرح می شد Transendence بود که باز هم اشتراکات زیادی با معناگرایی مد نظر داشت، اما همه آن نبود. این تعبیر در کتاب های مفاهیم مذهبی و کلامی در سینما نوشته برایان پی. استون، الهامات معنوی در سینما نوشته استفن سایمون، معنویت در فیلم نوشته رابرت کی. جانستن، جست و جوی مفهوم در فیلم نوشته سارا آنسن وو و پدیدار و معنا در سینمای ایران نوشته میر احمد میراحسان، استفاده شده است که مفهوم سینمای استعلایی بیشتر به مفهوم آن نزدیک است. و فیلم هایی را شامل می شود که در عین تصویر کردن زندگی جاری در جهان این جاری بودن را به هم زبانی و هم نفسی با هستی می آمیزد و نوعی هم نفس شدن با هستی را القا می کند، که بیشتر فیلم های شاعران رئالیتسی در این زمره جای می گیرند. اما سینمای استعلایی در عین حال که جزئی از سینمای معناگرا محسوب می شود، در عین حال بخش های عمده ای از آن را نادیده می گیرد، بخش هایی که تأکید بر معانی هدف دار و هدایت شده هستی جاری را وجهه همت خود قرار می دهد.

اصطلاح دیگری که مطرح می شد کلمه Spiritual بود. که شاید معنای تحت اللفظی آن را بتوان «سینمای روحانی» دانست. و این مفهوم نزدیک تر از همه کلمات دیگر به سینمای معناگراست. چرا که در این تعبیر فیلم هایی جای می گیرند که «وراء به علاوه ماوراء»،«جسم به علاوه روح»،«صورت به علاوه معنا» و نیز «تعالی گرایی» و نوعی هم خوانی با دین و اهداف دینی هم در آنها وجود داشته باشد. این اصطلاح البته نسبت به سایر اصطلاحات مطروحه، به آن چه مد نظر ما از سینمای معناگراست، نزدیک تر است، لیکن باز هم اصطلاحی «جامع و مانع» نیست و فی المثل شاید بخش هایی از فیلم های استعلایی و یا سینمای اندیشه را در بر نگیرد.

 

موضوع های کار «سینمای معناگرا»

آن چه منظور ما از سینمای معناگرا بوده است، سینمایی است که به واقعیت هستی و جهان و بشر می پردازد، اما در ورای این واقعیت، گوشه چشمی به باطن آن دارد ودر جست و جوی کشف رمز و رازی است که در پشت این واقعیات جاری، همواره طنین انداز است.

سینمای معناگرا سینمایی است که توجه به واقعیت های جاری زندگی بشری را عطف به امور باطنی آن در نظر قرار می دهد، به این معنی که می کوشد از «صفات به ذات پدیده ها»، از «صورت به معنای آنها»، از «ظاهر به باطن»، «از ماده به جان»، از «جسم به روح» و از «شهود به غیب» گذر کند و هیچ یک را نادیده فرو نگذارد و هیچ کدام از این دو سوی واقعی بودن را از هم جدا نکند و به هیچ کدام بی توجه نباشد تا بتواند از این تغافل دائمی بشر اندکی بکاهد!

به تعبیر دیگر سینمای معناگرا سینمایی است که «صفات را از ذات» پدیده ها جدا نداند و در عین دیدن صفات به ذات آنها نیز توجه کند. در عین حال که به «صورت» متوجه است، «معنا» را در یابد و بدون این که «ظاهر» را نفی کند، «باطن» را بنگرد و بی آن که «ماده» را هیچ انگارد، «جان» آن را جست و جو کند و عالم «شهود و غیب» را در آمیختگی با هم وجدان نماید. و اگر معنای هستی را ـ معنای غایی و هدف مند هستی را ـ روی داشتن به کمال بدانیم، سینمای معناگرا پرداختن به واقعیت رمزآلود هستی را با گرایش به کمال، دنبال می کند. لذا جوهر ارزش های پایدار بشری، به نحوی که مورد اقبال همه تمدن های تاریخ جهان قرار گیرد، موضوع کار«سینمای معناگرا» است.

سینمای معناگرا البته محدود به «وجوه رحمانی» و «تعالی بخش» هستی نمی شود، بلکه «وجوه شیطانی» و «موانع تعالی انسان» نیز موضوع این سینماست.اما این وجوه به حدی و به نحوی مورد توجه قرار می گیرد که اثر گذاری تعالی بخش آن را نفی نکند و «معانی رحمانی» را در سایه «معانی شیطانی» و «نفسانی » نابود ننماید.

توجه به رازآلودگی هستی و رمزهای زندگی بشری در سینمای معناگرا، البته لزوما به «رمزگشایی» منجر نمی شود. چرا که خداوند در قرآن کریم می فرماید، «یسئولونک عن الروح، قل الروح من امر ربی» و حافظ نیز فرموده است: «اسرار ازل را نه تو دانی و نه من!» (1) و «حافظ اسرار الهی کسی نمی داند خموش!» قصد ما در سینمای معناگرا «رمزگشایی نیست» ـ که نمی توانیم ـ لیکن اشاره به رازها و نشانه گذاری بر رمزهای جاری در زندگی بشری و واقعیت های روزمره جهان، خود، توجه دادن به معنای باطنی و روی کردن به «جان جهان» است. لذا در سینمای معناگرا نشانه ها و اشارات به طور جدی مورد استفاده قرار می گیرند. به نحوی که «نشانه گذاری» و «آیات شناسی » و استفاده از «نمادها» ویژگی عمومی و گاه غالب سینما ی معناگراست.

البته در این استفاده از نشانه ها سینمای معناگرا به ناچار می بایست از اقیانوس بی کران معارف دینی و ادبیات جهانی و به خصوص ادبیات شرق و بالاخص ادبیات عرفانی ایران، برای رسیدن به مقصود بهره بگیرد تا با استفاده سینمایی از زبان «اشارات و نمادها» به غنای سینمای معناگرا بیفزاید و راهبرد درست معناگرایی را تضمین کند.
 

سینما معناگرا در ایران

حوزه معنا گرا در بنیاد سینمایی فارابی به همین منظور تأسیس شده است. این حوزه قصد دارد با تشکیل «شورای کارشناسان» برای تولید درست سینمای معناگرا و سیاست گذاری مطلوب کوشش کند و البته باری این که در تولید داخلی سینمای معناگرا به نتیجه مطلوب برسد در نظر دارد از دستاوردهای کل سینمای جهان در این زمینه سود جوید و با نقد و تحلیل آن آثار، به غنای تولید داخلی مدد رساند. لذا شناسایی فیلم های معناگرای جهان و جمع آوری آنها، شناسایی ادبیات دراماتیک و معناگرای جهان و عرضه آنها و تأسیس «کانون فیلم معناگرا»، تأْلیف، ترجمه و انتشار مقالات و کتب و برگزاری بخش معناگرای جشنواره فجر و انتشار این مباحث برای عموم و هر اقدامی که به رونق «سینمای معناگرا» کمک کند در دستور کار این حوزه قرار دارد و در این راستا از همه فرهیختگان عرصه فرهنگ و هنر یاری می طلبد.


پی‌نوشت :
(1) این سروده از آن خیام است.(راسخون)

منبع: ماهنامه فیلم نامه نویسی فیلم نگار شماره33-34