ميراث «اخلاق پروتستاني و روح سرمايه داري»


 

نويسنده:عليرضا اخوان.




 
سرمايه داري مساوي است با جست و جوي منفعت از طريق فعاليتي مستمر، عقلاني و سرمايه دارانه در پي منفعتي همواره تجديد شونده؛ در پي سودآوري.»ماکس وبر
1.جامعه شناسي ايراني،يا هر آنچه به مطالعه اجتماعي و تحليل هاي فلسفي از مسائل اجتماعي در زبان فارسي مربوط مي شد تا دهه هفتاد شمسي به شدت تحت تأثير رواياتي از جامعه شناسي قرار داشت که نظرياتي مارکسيستي،آن هم با قرائت هايي به شدت پيورتان و اصولگرايانه را طرح مي کرد.اگر دو قرائت رسمي شده و اصول گراي چپي و قرائتي ديگر که گاه ملايم تر و گاه تندتر،آکنده از عناصر مذهبي بود را در نظر بگيريم مي بينيم که هر دو در مفاهيمي نظير«جبرباوري تاريخي»و کشف «قوانين تاريخي»و رد «اتفاقي بودن وقايع»اشتراک نظر داشتند و حتي در بسياري از جزئيات به طرز محسوسي مشابه بودند.در همه اين سال ها با سيطره کامل اين ايده ها بر فضاي فکري فارسي هنوز بسياري از متون اصلي که سرمنشأ اين ايده ها محسوب مي شدند يا ترجمه نشده بودند يا غالباً ترجمه هايي «حزبي»و ناقص داشتند (مگر در موارد استثنايي).از سوي ديگر ضعف انتشار هم در همان موارد محدود،امکان دسترسي را به آنها دشوار کرده بود.با در نظر گرفتن همه اين قضايا و سختي ها، مي توان حدس زد در اين بين امکان و مجال ظهور و بروزي براي سبک متفاوتي از ايده هاي فلسفي اجتماعي و نگاه جامعه شناسانه که تازه به شدت هم مورد انتقاد و برخي موارد خشم و نفرت روايت غالب بود وجود نداشت. به همين سبب بعضي از متفکران اجتماعي مهم، تا همين دهه هفتاد مگر در محافلي محدود آن هم نزد برخي مترجمان يا نويسندگان «منفرد»، اصلاً شناخته شده نبودند.يکي از آن متفکران بزرگ اجتماعي، ماکس وبر بود که شناختي محدود آن هم از روي برخي کتاب هاي درسي يا جزوه هاي استادان يا مقاله هايي اندک و پراکنده از او يا مربوط به او وجود داشت.اما از دهه هفتاد با ترجمه مقاله ها، تکه هايي از کتاب ها و بعد کتاب هاي مشهور ماکس وبر، شناخته شد.
«امروزه کسب درآمد به غايت زندگي انسان مبدل گرديده و ديگر همچون وسيله برآوردن نيازهاي مادي وي تابع او محسوب نمي شود.» ماکس وبر
2.ماکس وبر، به معناي دقيق کلمه متفکر است.بسيار دشوار است که بين ماکس وبر جامعه شناس و ماکس وبر فيلسوف خطي کشيد و آنها را از هم متمايز کرد.کارل ياسپرس زماني درباره وبر گفته بود:«بزرگ ترين آلماني عصر ما»و اين تعبير براي ماکس وبر با توجه به گستره مطالعات و عمق ايده هاي او عميقاً برازنده است.در بين مقاله ها، پژوهش ها و کتاب هاي ماکس وبر، کتاب «اخلاق پروتستاني و روح سرمايه داري»عامل اصلي شهرت وبر شده است.دغدغه عمده وبر در اين کتاب کوششي براي پاسخ به اين پرسش است که چگونه بعضي باورهاي مذهبي پيدايش يک ذهنيت اقتصادي يا به عبارت ديگر«خلق و خوي»يک شکل اقتصادي ديگر را ايجاب کرده اند.محور اصلي تحليل وبر درک عواملي است که بر افزايش ثروت به مفهوم سرمايه دارانه مدرن مؤثر واقع مي شوند يا دقيق تر آنکه کدام اخلاقيات عملي يا سير و سلوک اخلاقي به «سرمايه داري»با تلقي مردن از آن منجر مي شوند.آنچه ماکس وبر بر آن اذعان کرده تأثير دين و ميراث اخلاقي مذهب در اين مسير«سرمايه دارانه»است.البته او تأکيد نموده است:«تکرار مي کنيم که نه آموزه اخلاقي يک مذهب، بلکه سلوک اخلاقي ناشي از آن»و اين دقت ماکس وبر را در تفکيک سوژه نقد نشان مي دهد.يکي از وجوه درخور توجه ديگر وبر در اين کتاب طعنه هايي است که به «جبر گرايي اقتصادي و تاريخي و قوانين آن»زده و کتابش را «کمکي به درک نحوه تبديل ايده ها به نيروهاي مؤثر در تاريخ»دانسته است!وي پيدايش سرمايه داري را نتيجه اتفاق و ترکيب ويژه اي از رويدادها تفسيرکرده و ايده زيربنا و روبنا را حداقل در مسائل فرهنگي زير سؤال برده است.
«آيا مردي را که در شغل خويش ماهر باشد مي بيني؟...او در حضور پادشاهان خواهد ايستاد.»امثال سليمان باب 22 آيه 29
3.ماکس وبر درآغاز«اخلاق پروتستاني و روح سرمايه داري»دلايل متعددي براي عبور از اکثر اديان و مذاهب غير مسيحي بيان کرده و با تکيه بر مفهوم سرمايه داري آن را در فرهنگ غرب مسيحي، و با تأکيد بر تضاد کاتوليکي -پروتستاني و تعارضات اخلاقي بين پيروان آنها بررسي مي کند.البته پيشينه وبر در حوزه مذهب نيز شايان توجه است.وبر زماني خود را «ناهماهنگ =مذهب»تعريف کرده بود؛ يعني نه ضد مذهبي و نه مذهبي.«من فردي از طبقه بورژوا هستم.من خود را بورژوا احساس مي کنم و با عقايد و آرمان هاي آنها بزرگ شده ام»و به همين خاطر در تمام کتاب کوشيده است از قضاوت ارزشي پرهيز کند و در عين حال به تبعات مذهب در مسير تحولات اقتصادي توجه نمايد.او بسياري از شواهد خود را از ميان رفتار دين داران انتخاب کرده و به مفاهيمي ارجاع داده که فقط مي توان آنها را در نظام واژگاني مذهبي فهميد.يکي از اين مفاهيم «تکليف»است که به صورت ايده «عمل به تکليف از طريق انجام شغل»ارائه شده است.نوعي رياضت گرايي اين جهاني که تحت تأثير ايده تقدير کالونيستي، تحصيل ثروت را نشانه اي از لطف پروردگار مي داند و مؤمنان را به آن دعوت مي کند و درعين حال سلوکي را تجويز مي کند که با تصوير رايج از سرمايه داران در تعارض است:«سرمايه دار زاهد است مانند راهبي که از لذت هاي دنيا دست مي کشد».تأکيد عمده وبر، در ميان فرق پروتستاني، بر کالونيسم و فرقه هاي مربوط به آن است.يکي از نتايج مهمي که وبر به آن دست يافته اين است که «کالوينيسم با احساس بي سابقه تنهايي دروني که در فرد ايجاد مي کرد، نيرو و انگيزه اخلاقي کارفرماي سرمايه داري را فراهم مي کند»؛ يعني «اخلاق کالوينيستي نوعي عمل گرايي را در رويکرد مؤمن نسبت به امور دنيوي ايجاد مي کرد؛ يعني در جستجوي ثواب، کششي به تبحر حرفه اي در او ايجاد مي نمود.»از سوي ديگر وبر با تلاشي که براي تعريف سرمايه داري مدرن کرده به نمادهايي براي تفسير آن دست يافته است.از جمله کارايي، محاسبه پذيري، پيش بيني پذيري و کنترل تصميم گيري که بدون التزام به آنها «موفقيت در بازار»ممکن نيست.او با تحليلي که از سرمايه داري امريکايي و مقايسه آن با گونه آلماني سرمايه داري نموده، نشان داده است که چگونه اين عامل ها از اصول مذهبي پروتستاني تعميم يافته و به اين شکل پديدار شده اند.يکي از شواهد مهم ماکس وبر اعتمادي است که مردم به «درستکاري ناشي از تدين در انسان هاي پرهيزکار»از خود نشان مي دهند.البته ماکس وبر مفهوم تبعي ريا (اينکه ريا در آلمان منجر به پيشرفت در شغل اداري مي شد و در آمريکا منجر به افزايش موقعيت هاي اقتصادي)را هم مدنظر قرار داده است.
«آنها خلقي از جهان هستند که در سه چيز مهم از ديگران پيشي گرفته اند؛ در تقوا، تجارت و آزادي.»منتسکيو روح القوانين
4.شايد يکي از اصلي ترين انگيخته هاي اصلي ماکس وبر در«اخلاق پروتستاني و روح سرمايه داري»، دغدغه هاي سياسي او و تحليلي باشد که منطبق با همين نظريه در کتابش براي درک مسائل سياسي از خود ارائه داده است.هر چه بود وبر در خانواده اي بورژوا و سياسي به دنيا آمد و پدرش حقوق داني ورزيده و عضو رايشتاگ و از رهبران حزب ليبرال ملي آلمان بود.به همين سبب است که ماکس وبر به خوبي ساختار سياسي و حقوقي آلمان و ريشه هاي رومي آن را مي شناسد و تأکيد فراواني برساخت عقلاني حقوق و مديريت درغرب دارد و نوشته است:«فقط در غرب بوده که از يک نظام حقوقي و اداري با چنين درجه اي از کمال حقوقي و صوري در خدمت فعاليت اقتصادي خويش برخوردار بوده است».اساسي ترين پرسش هاي وبر درباره پايه هاي اقتدار سياسي و رهبري و تصميم گيري به رابطه مذهب با اقتصاد و ريشه هاي اخلاقي عمل اقتصادي، که سير اصلي عمل سياسي را معين مي کند،مربوط مي شود.ماکس وبر از سويي از بروکراتيک شدن-جزء ضروري جامعه سرمايه داري -دفاع کرده و آن را ضرورت شمرده است و از سوي ديگر دموکراسي را در برابر بوروکراسي قرار مي دهد و مي گويد:«بوروکراسي چون ماشين آدمي را به موجوداتي تسليم و بي قدرت و مأمور و مأذور مبدل مي کند که پيوسته در حال اطاعت از قدرت بر حق اند.»و درعين حال به دموکراسي هم خوش بين نيست و به گفته گيدنز:«ماکس وبر مي ترسيد دموکراسي چيزي کسالت آور و فاقد بعد قهرمانانه باشد».آنچه براي وبر حائز اهميت بود حفظ آزادي هايي است که فقط از مسير رشد سرمايه دارانه به دست مي آيند و دقيقاً به همين خاطر است که ماکس وبر در موارد متعدد از ايده هايي مذهبي سخن گفته که به گسترش فضيلت هايي منجر مي شوند که اين مسير رشد را هموار مي کنند.
منبع:نشريه زمانه، شماره 90.