حرص و آز از زذایل اخلاقی محسوب می شود که بسیار بسیار از آن صحبت شده است مثلا  خواجه عبدالله انصاری می گوید: پیوسته رنج مردم از سه چیز است زودتر از وقت چیزی را می خواهند، از همت بیش می خواهند. و مال دیگران را از آن خویش می خواهند. یا  حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «توانگری به ثروت زیاد نیست، به بی نیازی قلب است.» با ما همراه باشید تا بیشتر این رذیلت را در دل سخنان و متون دریابیم.

حرص و طمع

ژان پل سارتر یکی از بزرگترین رمان نویسان و صاحب نظران روان شناسی انسان از دریافت جایزه نوبل چشم پوشید و می گفت: من هنگام خلق اثرم پاداش کافی دریافت کرده ام. جایزه نوبل نمی تواند چیزی بر آن بیفزاید برعکس مرا پایین می کشد. این جایزه برای آماتورهایی خوب است که به دنبال آوازه و شهرتند، من به اندازه کافی سن و سال دارم و هم به اندازه کافی از کارم لذت برده ام. من هر چه را انجام داده ام دوست داشته ام و خود این برایم پاداش بود. من پاداش دیگری نمی خواهم چون هیچ چیزی جای آنچه را در حال حاضر دریافت کرده ام نمی گیرد.



 

حرص و طمع در سخنان بزرگان

* حریص به دنیا چون کرم ابریشم است که هر چه بیشتر به دور خود می پیچد، راه خلاصیش بسته تر می شود تا از غصه بمیرد.
«امام باقر(ع)»

* از درخت دیگران بر چین و ز پی دیگران درخت بنشان.
«مسعود سعد»

* برده فقط یک آقا دارد، اما شخص طماع برده هر کسی است که چیزی به او می دهد.
«امرسون»

* طمع همان افزون خواهی است، اگر افزون خواهی نبود، آدم از بهشت رانده نمی شد.
«امام محمد غزالی»

* جایی که خداوند می خواهد ناشناس بماند «اتفاق» معجزه ی کوچکی است.

* ثروتمندی آن نیست که مال فراوان داشته باشی، بلکه ثروتمند کسی است که در بند آز نباشد.
«حضرت علی (ع)»

* فرو نشاندن نخستین خواهش، آسانتر از ارضای خواهشهایی است که به دنبال آن می آید.
«روشفوکو»

*آنکه به کم خرسند است بیش از همه دارد.
«دیوژن»

* وقتی شما به زندگی ساده خود راضی و قانع هستید، هر کسی به شما احترام خواهد گذاشت.
«س»

* اندک خود را بِه از بسیار دیگران بدان.
«خواجه عبدالله انصاری»

* ما ندرتاً درباره آنچه که داریم فکر می کنیم، در حالیکه پیوسته در اندیشه چیزهایی هستیم که نداریم.
«شوپنهاور»

* مرد عاقل کسی است که بر آنچه ندارد، تأسف نمی خورد، بلکه از آنچه دارد لذت می برد.
«اپیکتتوس»


 

حرص و طمع در فرهنگ و سنن مختلف

* طمع، چاه اشتباه است.
«کتب مقدس»

* طمع به همه چیز، از دست دادن همه چیز است.
«مثل انگلیسی»

* طعام دیگری، بیشتر مزه می دهد.
«مثل ولز»

* حریص به جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر.
«مثل فارسی»

* شتری که آرزوی شاخ کند، گردن خود را از دست خواهد داد.
«مثل فارسی»

***
ای دل تو ز خلق هیچ یاری مطلب
وز شاخ برهنه سایه داری مطلب

عزت ز قناعت است خواری مطلب
با عزت خود بساز و خواری مطلب

«خواجه عبدالله انصاری»
***
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خردسندی
***
قارون گرفتمت که شدی در توانگری
سگ نیز با قلاده زرین همان سگ است

«سعدی»
***
نگهدار فرصت که عالم دمی است
دمی پیش دانا به از عالمی است

سکندر که بر عالمی حکم داشت
در آن دم که می رفت، عالم گذاشت
***
جهنم سه دروازه دارد: شهوت، خشم و طمع.
Hell has three gates Lust, anger and greed.
***
عشق نابیناست و طمع سیری ناپذیر
Love is bilnd and greed insatiable, " Chinese Proverb'
***
زمین برای هر شخص به اندازه نیازش فراهم می آورد، نه به اندازه طمعش.
Earth provides enough to satisfy every man's need, but not every man's greed. "Mahatme Gandhi"
***
وقتی شما به زندگی ساده خود راضی و قانع هستید و با کسی مقایسه یا رقابت نمی کنید، هر کسی به شما احترام خواهد گذاشت.
When you are content to be simply yourself and don't compare or compete every body will respect you.
***
در هر صورت هیچ دارویی (حتی الکل) باعث بیماری های اساسی جامعه نمی شوند. اگر به دنبال منبع دردسرهایمان می گردیم. نباید مردم را برای اعتیاد تست کنیم، باید آنها را برای حماقت، بی تفاوتی، طمع و عشق به قدرت بسنجیم.
Any way, no drug, not even alcohol, causes the fundamental ills of society. lf we're looking for the source of our troubles, we shouldn't test people for drugs, we should test them for stupidity, ignorance, greed, and love of power. "P. J. O'Rourke"

 

با هم بیندیشیم

اولین کسی که اعلام کرد زمین دور خورشید می گردد (و نه خورشید دور زمین) گالیه بود. گالیله دانشمندی گوشه گیر و محقق بود و با خرافات میانه خوبی نداشت. در عهد او کلیسا قدرت مطلق را در دست داشت و اعلام چرخش زمین دور خورشید مانند این بود که امروز بگویند تمام کائنات در یک خرمالو جاسازی شده که دارد از درخت می افتد.

به هر حال طبق رسوم آن زمان گالیله را به پای میز محاکمه کشاندند و از او اقرار گرفتند که خورشید دور زمین می چرخد زیرا در غیر این صورت او را به آتش می کشیدند. از آن پس گالیله در کوچه و خیابان قدم می زد و با عصایش به زمین می کوبید و می گفت آهای زمین تو به گردش خود ادامه بده مهم نیست دیگران چه فکر می کنند.

گالیه بین سالهای (1564 تا 1642) میلادی زندگی کرد و اولین شخصی بود که با استفاده از تلسکوپ به مشاهده ستارگان پرداخت.

***
اسکندر مقدونی در سی و سه سالگی درگذشت. روزی که او این جهان را ترک می کرد، می خواست یک روز دیگر هم زنده بماند - فقط یک روز دیگر- تا بتواند مادرش را ببیند. آن 24 ساعت فاصله ای بود که باید طی می کرد تا به پایتخش برسد. اسکندر از راه هند به یونان برمی گشت و به مادرش قول داده بود وقتی که تمام دنیا را به تصرف خود در آورد، باز خواهد گشت و تمام دنیا را یکپارچه به او هدیه خواهد کرد.

بنابراین اسکندر از پزشکان خواست تا 24 ساعت مهلت برای او فراهم کنند و مرگش را به تعویق اندازند. پزشکان پاسخ دادند که کاری از دستشان بر نمی آید و گفتند که او بیش از چند دقیقه قادر به ادامه زندگی نخواهد بود.

اسکندر گفت:"من حاضرم نیمی از تمام پادشاهی خود را (یعنی نیمی از دنیا را در ازای فقط 24 ساعت بدهم". آنها گفتند: "اگر همه دنیا را هم که از آن شماست بدهید ما نمی توانیم کاری برای نجاتتان انجام بدهیم، امری غیر ممکن است."

آن لحظه بود که اسکندر بیهوده بودن تمام کوششهایش را عمیقاً درک کرد. با تمام داراییش که کل دنیا بود نتوانست حتی 24 ساعت را بخرد. سی و سه سال از عمرش را به هدر داده بود. برای تصاحب چیزی که با آن حتی قادر به خریدن 24 ساعت هم نبود. متوجه شد که به خاطر این دنیای واهی باید با نومیدی و محرومیت کامل جهان را ترک کند.

***
درویشی گیوه در پا نماز می گذارد. دزدی طمع در گیوه او گرد و گفت: با گیوه نماز نباشد. درویش دریافت و گفت: اگر نمازی نباشد، گیوه باشد. «عبید زاکانی»

منبع: کتاب گنجینه ما و شما