موسیقی یونان در دوره اسلامی


 

نویسنده : هنری جورج فارمر(1882-1965)
مترجم : سید مهدی حسینی اسفیدواجانی




 
نظریه پردازی درباره موسیقی با وجود موانعی که اندیشمندان در سرزمین‌های اسلامی با آن مواجه بودند توانست پا به پای سایر علوم در این سرزمین‌ها پیش برود و آثار ارزشمندی را بر جای بگذارد. همچون سایر علومی که از راه ترجمه آثار یونانی وارد عالم اسلام شد، نظریه های موسیقی نیز به نوبه خود از این آثار متأثر گردید و در اندیشه دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان و عرب و ایرانی به شکلی متفاوت عرضه شد و توانست بر اندیشمندان سایر نقاط جهان نیز تأثیر گذار گردد. بدین ترتیب تأثیر و تأثر علمی و فرهنگی شرق و غرب در دانش و هنر موسیقی نیز ادامه داشت. فارمر یکی از معدود مستشرقانی است که توانست این حرکت را به نحوی شایسته تجزیه و تحلیل نماید و رد این تأثیر و تأثر را در کتاب‌های خود به خوانندگان بنمایاند. مقاله حاضر بیشتر به گوشه‌هایی از تأثر دانشمندان سرزمین‌های اسلامی از موسیقی یونانی به ویژه از طریق ترجمه های یونانی و سریانی به زبان عربی توجه نشان می‌دهد.
اروپای غربی در عصر میانه، غیر از اخباری که می‌شد جسته و گریخته از کتاب‌های مارتیانوس 1، کاپلا 2، بوئتیوس 3، کاسیودوروس 4 و ایزیدور اشبیلی 5 به دست آورد، تقریباً هیچ اطلاعی از آثار نظریه پردازان موسیقی یونان نداشت در حالی که اعراب از رساله های آریستوکسنوس (أرسطکاس) 6، ارسطو، اقلیدس، نیکوماخوس 7 و بطلمیوس کاملاً اطلاع داشتند. اطلاعاتی که درباره نویسندگان یونانی فوق در آثار عربی محفوظ باقی مانده است برخی آثار آنان را نیز برای ما روشن می‌نماید. علاوه بر آن به احتمال بسیار، چون آثار نظریه پردازان عرب 8 که مطالب نسبتاً زیادی از یونانیان وام گرفته بودند به سبکی انتقادی تصحیح شود، بسیاری از کلمات یا قطعات بحث انگیز رساله های یونانی نیز می‌تواند روشن گردد. شاید بهتر باشد برای پاسخ به این مسأله در چارچوب یک مقاله مختصر بحث را به دو عنوان تقسیم نماییم:
الف. نظریه پردازان یونانی.
ب. نظریه پردازان عرب.

نظریه پردازان یونانی
 

قفطی (وفات 1248 م) از فیثاغورث به عنوان نویسنده رساله ای در باب موسیقی که به عربی ترجمه شده است یاد می‌کند.9 نظریه پردازان عرب به پیروی از یونانیان، فیثاغورث را همچون بنیانگذار نظریه موسیقی ارج می‌نهند 10 اگر چه در آراء او «نظریه» به معنای واقعی کلمه به میزان اندکی یافت می‌شود. فیثاغورث نیز مانند هرمس نظراتش درباره نفوذ اخلاقی موسیقی غالباً مورد استفاده قرار گرفته است.
به گفته قفطی، افلاطون در دوران جوانی تقریراتی در باب موسیقی داشت که در هیچ یک از اسناد باقیمانده یونانی یافت نمی‌شود. کل دانسته های ما از نوشته های افلاطون درباره موسیقی در کتاب «تیمائوس» (بندهای 35ـ36، 47، 67) درج شده است که یوحنا بن بطریق (وفات 815 م) سپس حنین ین اسحق (وفات 873 م) آن را به عربی ترجمه کردند.
ارسطو تأثیر بسیار زیادی بر نهضت فرهنگی عربی داشت. اعراب از میان آن دسته از نوشته های ارسطو که جنبه های نظری موسیقی را مورد بحث قرار می‌داد «کتاب المسائل» 11، «کتاب فی النفس» 12 و «کتاب الحیوان» 13 را در اختیار داشتند. حنین بن اسحق «کتاب المسائل» ارسطو را که بخش نوزدهم آن از موسیقی بحث می‌کند به عربی ترجمه کرد و همو کتاب «درباره نفس» ارسطو را نیز که فصلی از آن به «صوت» اختصاص داشتترجمه کرده بود. ابو بشر متی (وفات 940 م) «کتاب الحیوان» ارسطو را که یوحنا بن بطریق به زبان عربی برگردانده بود دوباره ترجمه کرد. کتابی را که ونریچ با عنوان «تأسیس موسیقا» 14 به ارسطو نسبت داده 15 ظاهراً خطای یکی از کاتبان است که با کتاب «تأسیس فوسیکا» 16 اشتباه شده است.17 کتاب دیگری که در زبان عربی به نام ارسطو یاد شده کتابی است با عنوان «قول الحکما فی الموسیقی» 18.
از میان شرح‌هایی که نویسندگان یونان بر کتاب «درباره نفس» ارسطو نگاشته‌اند شرح‌های تمیستیوس 19، سیمپلیکیوس 20 و اسکندر افرودیسی 21 به زبان عربی برگردانده شده است. شرح‌های تمیستیوس و اسکندر افرودیسی را حنین بن اسحق به زبان عربی ترجمه کرد. حنین یکی از آثار جالینوس 22 را نیز که به زبان عربی «کتاب الصوت» 23 نامیده می‌شد ترجمه کرد. نویسندگان عرب زبان از این گونه رساله‌ها، جنبه های فیزیکی و فیزیولوژیکی نظریه صوت را یاد می‌گرفتند.
شماری از آثاری که به زبان عربی درباره ارغنون 24(یا أرغن) و آلات موسیقی مشابه آن به ما رسیده نام ارشمیدس 25، آپولونیوس 26، پرگائوس 27 و شخصی به نام مورتوس 28 یا موریستوس 29 را که هیچ متن یونانی از او بر جای نمانده است همراه خود دارند. مهم‌تر از آن شاید مطالبی باشد که اعراب از گروه بعدی نویسندگان به عاریت گرفتند. طبق کتاب «الفهرست» ابن ندیم (حدود 988 م) آریستوکسنوس (أرسطکاس) در منابع عربی به واسطه دو اثر، یعنی «کتاب الریموس» و «کتاب الإیقاع» شهرت دارد.30 ظاهراً کتاب اولی «کتاب الرؤوس» بوده که به دلیل اشتباه کاتب بدین شکل در آمده است. این عقیده مؤید نظر مارکوارد 31، وستفال 32 و گه ور 33 می‌باشد. آنان بر این باور بودند که کتاب آریستوکسنوس به نام «مبانی موسیقی» 34 (یا اصول هارمونی) که به دست ما رسیده است در واقع متشکل از دو کتاب جداگانه «رؤوس» 35 و «اصول» 36 می‌باشد. در مورد «کتاب الإیقاع» 37 نیز که قطعاتی از آن را وستفال 38 از یونانی جمع آوری کرده است روشن است که این کتاب درباره ریتم می‌باشد.
به نظر می‌رسد که در منابع عربی دو کتاب درباره موسیقی به نام اقلیدس ثبت شده باشد. در الفهرست ابن ندیم و کتاب قفطی این دو اثر «کتاب النغم» و «کتاب القانون» نامیده شده‌اند.39 «کتاب النغم» احتمالاً رساله ای است که به نام اقلیدس جعل شده است. این رساله به «درآمدی بر ریتم» 40(ایساغوجی یا مدخل ریتم) معروف است و منسوب به کلئونیدس 41 می‌باشد. رساله دوم نیز ظاهراً همان «قانون کوچک» 42 می‌باشد. در اینجا نکته جالب توجهی مطرح می‌شود. به نظر می‌رسد که این دو کتاب در هیچ یک از مجموعه آثار یونان قدیم به اقلیدس نسبت داده نشده است 43 و ظاهراً هیچ نویسنده ای نیز قبل از فرفوریوس «کتاب النغم» را به اقلیدس نسبت نداده است.44 به هر حال الفهرست ابن ندیم نشان می‌دهد که منابع عربی باید نام اقلیدس را جا به جا کرده باشند و یا اینکه مترجم یا نویسنده الفهرست در این مورد از نظر فرفوریوس باید مطلع بوده باشد.
نویسنده الفهرست می‌نویسد نیکوماخوس 45 در عربی به واسطه «کتاب الموسیقی الکبیر» 46 و مختصرات متعدد این کتاب مشهور است.47 به نظر می‌رسد این مطلب تا حدی نظری را که فون یان و دیگران مطرح کرده‌اند تأیید می‌کند 48 بدین معنا که در واقع نیکوماخوس همانطور که در «کتاب مختصر موسیقی» 49 (یا کتابدستی موسیقی) وعده داده بود کتاب بزرگی را به همراه چند کتاب مختصر (درباره موسیقی) تألیف کرده بود زیرا این طور که فهمیده می‌شود عنوان «کتاب الموسیقی الکبیر» با کتاب بزرگ‌تری که نیکوماخوس خود به آن اشاره دارد تطبیق می‌کند. احتمالاً کتاب «مختصر» 50 وی یکی از مختصرات مذکور است که تاکنون به دست ما رسیده است. کتاب «حساب» 51 نیکوماخوس که درباره فواصل موسیقی، قانون و ابزار هارمونی بحث می‌کند نیز به واسطه ترجمه آن به عربی به دست ثابت بن قره (وفات 901 م) شهرت داشت.
اگر چه الفهرست و قفطی و ابن ابی اصیبعه از بطلمیوس به عنوان یک نظریه پرداز موسیقی غفلت کردند ولی ابن عبد ربه (وفات 940 م) 52 و مسعودی (وفات در حدود 956 م) 53 و اخوان الصفا (قرن دهم میلادی) 54 بدین عنوان از او یاد کرده‌اند و «کتاب الموسیقی» که به آن اشاره نموده‌اند احتمالاً اثری است درباره «موسیقی» 55 به زبان یونانی که در حال حاضر در اختیار ما هست. از سخنان مقری (وفات 1632 م) می‌توان فهمید که زریاب (قرن نهم میلادی) موسیقیدان مشهور اندلسی با «کتاب الموسیقی» بطلمیوس آشنا بوده است.56
ما اطلاع دقیقی از اینکه کی و چه کسی این گونه آثار آریستوکسنوس، اقلیدس، نیکوماخوس و بطلمیوس را به زبان عربی ترجمه کرده است نداریم و نسخه واحدی هم از این آثار در زبان عربی باقی نمانده است. اما در مورد تاریخ ترجمه این‌ها سرنخی از کتاب «اغانی» در دست هست که ضمن آن اسحاق موصلی (وفات 850 م) معروف از کتاب‌های موسیقی متعلق به «اوائل» 57 (قدما) یعنی یونانیان و ترجمه آنها به زبان عربی برای محمد بن حسن (ابن مصعب) صحبت می‌کند. ما از شواهد می‌فهمیم که این واقعه احتمالاً قبل از سال 847 میلادی رخ داده است.
چهار تن از مترجمان بزرگی که به موسیقی توجه نشان دادند عبارت بودند از حنین بن اسحاق (وفات 873 م)، کندی (وفات حدود 874 م)، ثابت بن قره (وفات 901 م) و قسطا بن لوقا (وفات 932 م). احتمالاً همین دانشمندان بودند که برخی از ترجمه های فوق را عهده دار شدند. حنین بن اسحاق کتابی درباره «اجتماعات الفلاسفه» نوشت که عنوان بخشی از آن «اجتماعات الفلاسفه و نوادرهم فی الألحان و الموسیقی» 58 نام داشت. نسخه عربی این اثر محفوظ باقی مانده 59 و در این کتاب از فیثاغورث، افلاطون، ارسطو، اقلیدس، هرمس و دیگران، از جمله از فانلودوس 60 نقل قول‌هایی شده است. به نظر می‌رسد شخص اخیر همان فردی باشد که ابن خردادبه (وفات 912 م) 61 فاندوروس یا کاندوروس 62 می‌نامد. الحریزی (قرن 13 م) نیز کتاب حنین بن اسحاق را به زبان عبری ترجمه کرده است.63

نظریه پردازان عرب
 

اگرچه به نظر می‌رسد که هیچ یک از ترجمه های عربی رساله های موسیقی یونانی متعلق به آریستوکسنوس، اقلیدس، نیکوماخوس یا بطلمیوس باقی نمانده است مع ذلک آثار کندی، فارابی، اخوان الصفا، ابو عبدالله محمد خوارزمی، ابن سینا، ابن زیله، صفی الدین عبد المؤمن، شیرازی و دیگران نشان می‌دهد که چقدر این ترجمه‌ها و حتی شاید خود متون یونانی با تلاش و دقت مورد مطالعه قرار گرفته‌اند.
کندی (وفات حدود 874 م) به صراحت اذعان کرده است که در زمینه موسیقی نظری، از «اوائل» (قدما) یعنی یونانیان پیروی می‌کند. چهار (؟)رساله موسیقی منسوب به او که تاکنون به جا مانده است احتمالاً در دوران زمامداری معتصم (833842 م) و یقیناً قبل از خاتمه حکومت متوکل (847861 م) نوشته شده است.64 این مسأله بارها مورد بحث قرار گرفته است که کندی علوم یونانی را از متون یونانی یا از ترجمه های آن‌ها فرا گرفته است.65 کندی در یکی از رساله‌هایش به «قیثورا» 66 اشاره می‌کند که ظاهراً حاکی از آن است که وی در این مورد متکی به یک منبع سریانی است.67 اگرچه کندی همچون یونانیان درباره نظریه صوت 68، ابعاد 69، اجناس 70، جموع 71 و انواع 72، لحون 73، طنینات 74، انتقال 75 و تألیف 76 بحث می‌کند با وجود این تعیین دقیق منابع او کار مشکلی است. از قرار معلوم کندی با آراء اقلیدس و ظاهراً با نظرات بطلمیوس آشنایی داشته است. در عین حال ممکن است بسیاری از نظرات وی در زمینه جنبه های فیزیکی و فیزیولوژیکی نظریه صوت اصالتاً متعلق به خود او باشد.77 کندی توانایی‌های استثنایی داشت و به حد کافی از موهبت دانش ریاضی برخوردار بود که به شرح «اصول» اقلیدس و تصحیح و اصلاح آن بپردازد.
فارابی (وفات حدود 950 م) به منابعی اتکا داشت که با منابع مد نظر کندی کاملاً تفاوت می‌کرد. در واقع فارابی کتاب معروف «الموسیقی الکبیر» را به این علت نوشت که از دستاوردهای نظریه پردازان یونانی در ترجمه های عربی ناراضی بود. وی ابهامات و کاستی‌هایی را در ترجمه های عربی یافت و چون برای «قدمای یونان» 78 ارزش زیادی قایل بود برای این کمبودها آنان را سرزنش نمی‌کرد بلکه نواقص و کاستی‌ها را به کاتبان منتسب می‌ساخت.79 مهم‌ترین مراجع فارابی، اقلیدس، بطلمیوس و تمیستیوس بودند. شرح تمیستیوس بر کتاب «درباره نفس» ارسطو به روشی ساده فهم از نظریه صوت بحث می‌کند. فارابی خود شرحی بر این شرح نوشت.80 (28) یکی از نویسندگان معاصر اظهار نظر کرده است که فارابی احتمالاً با نظرات آریستیدس کوئینتیلیانوس 81 نیز آشنایی داشت ولی این غیر ممکن است.82 نظمی را که فارابی در چارچوب آن بخش‌های مختلف نظریه یونانی را مورد بحث قرار می‌دهد حاکی از آن است که مرجع اصلی وی اقلیدس بوده است.83
اخوان الصفا (قرن دهم) پیروان تمام عیار ارسطو بودند و با نوشته های نیکوماخوس، بطلمیوس، اقلیدس و دیگران آشنایی داشتند. به نظر می‌رسد که آنان مطالب را از کندی (یا منابع او) گرفته باشند زیرا همان اشتباهات کندی را مرتکب شده‌اند. به علاوه آن‌ها از کتاب «اجتماعات الفلاسفه» حنین بن اسحاق نیز بهره گرفته‌اند. بنا به گفته اخوان الصفا، فیثاغورث بنیانگذار نظریه موسیقی بود و نیکوماخوس و بطلمیوس و اقلیدس پس از او آمدند. از این گفته می‌توان حدس زد که اخوان الصفا رساله های متأخرتر منسوب به اقلیدس را می‌شناختند. نظریه اخوان الصفا درباره انتشار کروی صوت جالب توجه می‌باشد. این نظریه در هیچ یک از آثار نویسندگان یونانی سابق الذکر بیان نشده است هر چند ممکن است بتوان آن را در کتاب ویتروویوس 84 یافت. آیا اخوان الصفا این نظریه را از یک منبع یونانی ناشناخته گرفته‌اند یا این نظریه اصالتاً متعلق به خودشان است؟ 85
ابوعبدالله محمدخوارزمی (قرن دهم) نویسنده کتاب «مفاتیح العلوم» 86 نیز از نظریه های یونانی بحث می‌کند. مجموعه لغات و اصطلاحاتی که خوارزمی به کار می‌برد نشان می‌دهد که او منابعی غیر از منابع مورد استفاده کندی و فارابی را مشاهده کرده است. اشاره او به ابزار موسیقی بیزانسی جالب توجه می‌باشد زیرا ارائه اطلاعات مستقیم درباره موسیقی بیزانسی در این دوره، جای دیگری دیده نشده است.87
قفطی ادعا می‌کند که ابن سینا (وفات 1037 م) جنبه های مختلفی از نظریه موسیقی را که «قدمای یونان» از آن غفلت کرده بودند مورد بحث قرار داده است. ابن سینا علاوه بر بحثی مطول از این موضوع در اثر به یاد ماندنی‌اش «شفا» و در رساله کوچک‌تر خود «النجاه» آثار جداگانه ای نیز درباره نظریه موسیقی به نگارش درآورد. کاسیری 88 و ونریچ 89 گمان کرده‌اند که ابن سینا نظرات اقلیدس را درباره موسیقی خلاصه کرده است. به نظر می‌رسد که هر دو این نویسندگان در این مورد نظر قفطی را به درستی قرائت نکرده اند و از آن سوء تعبیر داشته‌اند. قفطی صرفاً می‌گوید که ابن سینا علم اقلیدس (یعنی هندسه) را و نیز حساب و موسیقی را تلخیص کرده است.90 ابن سینا مستقل از نوشته های فارابی فعالیت می‌کرد و قرائت او از نظریه یونانی بسیار جالب توجه می‌باشد.
بنا به گفته ابن ابی أصیبعه، ابن هیثم (وفات 1038 م) نویسنده دو کتاب «شرح القانون» 91 و «شرح الرومونیقی» 92 بود. این دو اثر باید به رساله های جعلی اقلیدسی اشاره داشته باشند زیرا قفطی عنوان اولی را «شرح قانون اقلیدس» 93 می‌نامد و بدیهی است که عنوان کتاب دوم نیز «شرح الأرمونیقی» 94 است و به علت لغزش نسخه نویسان بدین صورت نوشته شده است.
ابن زیله (وفات 1048 م) یکی از شاگردان ابن سینا بود. کتاب «الکافی فی الموسیقی» او که نسخه منحصر به فرد آن در موزه بریتانیا نگهداری می‌شود نشان می‌دهد که او وقتی از نظریه های مربوط به مسلمانان و اعراب بحث می‌کند تا حدی مستقل است ولی در بسیاری از مسائل مربوط به نظریه های یونانی کورکورانه از استادش پیروی می‌کند. وی نوعی نظام نت نویسی را مورد استفاده قرار می‌دهد که می‌توان آن را در «کتاب مختصر موسیقی» نیکوماخوس یافت.95
صفی الدین عبد المؤمن (وفات 1294 م) هم با آراء فارابی و هم ابن سینا آشنایی داشت و از هر دوی آن‌ها نقل قول می‌کند. او که کتابدار المستعصم آخرین خلیفه بغداد بود احتمالاً این فرصت را داشت که ترجمه های اصلی یونانی را که در قرون هشتم، نهم و دهم هجری در بیت الحکمه 96 صورت گرفته بود و هنوز در کتابخانه خلیفه نگهداری می‌شد مشاهده کند.97 ما از طریق صفی الدین فهمیدیم که اعراب برای ثبت ملودی‌های خود از روش نت نویسی نیکوماخسی استفاده کردند.98
اگر چه تاخت و تاز مغول نابودی کتابخانه های بزرگ شرق اسلامی را در پی داشت و تاراجگری‌های مسلمانان و مسیحیان در اسپانیا احتمالاً بسیاری از آثار موسیقی یونانی را به زبان عربی از دست ما ربود با وجود این به نظر می‌رسد که برخی از آن‌ها هنوز بر جا مانده است. این مطلب از کتاب‌های شیرازی 99(وفات 1310 م)، محمد بن مراد 100(قرن پانزدهم) «شرح مولانا» 101 و شمس الدین صیداوی 102 (قرن 16) هویدا است. در «شرح مولانا» نوعی روش نت نویسی قدیمی یونانی وجود دارد که تا اندازه ای به «علامات» 103 آلیپیوس 104 شبیه است.
شمس الدین صیداوی ملودی‌ها را به وسیله خطوط حامل نشان می‌دهد. این روش بی شباهت به نمونه های یونانی (؟ بیزانسی) مطرح شده از سوی گالیله 105 و کیرشر 106 نیست. با توجه به این دیدگاه، نیرنگ و فریبی که بنا به برخی نظرات متوجه کیرشر شده بود باید از او رفع نمود.107 در هر حال وجود یک همتای عربی نکته جدیدی را برایمان هویدا می‌سازد. آیا اعراب این نظام خاص را از نظریه پردازان بیزانس گرفته‌اند یا باید فرض کنیم که اهل بیزانس این‌ها را از اعراب اقتباس کرده‌اند؟

پي نوشت ها :
 

1- Martianus.
2- Capella.
3- Boethius.
4- Cassiodorus.
5- Isidore of Seville .
6- Aristoxenus.
7- Nicomachus.
8ـ من اصطلاح «عرب» را درست مثل اصطلاح «انگلیسی» که آن را برای دلالت بر اسکاتلندی‌ها، ایرلندی‌ها و اهالی ولز مورد استفاده قرار می‌دهم عمداً به کار می‌برم. واژه های «اسلامی» و «مسلمان» کارگشا نیست زیرا زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان نیز به این فرهنگ عربی خدمت کرده‌اند. واژه مسلمان (Saracenic) نیز به همان اندازه نامطلوب است زیرا ترک‌های مسلمان عثمانی را در بر می‌گیرد؛ علاوه بر آن این واژه در شرق بی معنی است البته این استدلال فارمر تا حدی صحیح می‌باشد ولی کامل نیست بدین معنا که نویسنده واژه عرب را برای اینکه غیر مسلمانان را نیز شامل گردد به کار می‌برد ولی مشکل این است که عرب به معنای مسلمان نیست. بر این اساس در اینجا واژه «عرب» مسلمانان غیر عرب از قبیل ابن سینا و فارابی را شامل نمی‌گردد. شاید همین گونه استدلال‌های مستشرقان بود که هنوز گروهی از محققان ابن سینا را فیلسوف عرب معرفی می‌کنند. بدتر از آن اینکه به خاطر دارم در اوایل انقلاب ایران برخی محافل اتحاد شوروی ابن سینا را که زاده افشنه در نزدیکی بخارا بود فیلسوف روس می‌نامیدند چون زادگاه او در اتحاد شوروی معاصر قرار داشت. جالب این است که به دلیل همین گونه استدلال‌ها ما گاهی مجبوریم واژه «عرب» را به «مسلمان» یا «مسلمان غیر عرب» و یا «عرب زبان» ترجمه کنیم. مغالطه نژاد، قومیت و زبان خطرات عظیمی را همواره به دنبال داشته است (مترجم)
9ـ قفطی، ص. 259.
10ـ اخوان الصفا، چاپ بمبئی، ج.1، ص، 102. حاجی خلیفه، ج. 6، ص. 255. فخر الدین رازی، نسخه خطی موزه بریتانیا، بخش شرق شناسی 2972، برگ (5) 154.
11- Problemata.
12- De Anima.
13- Historia Animalium.
14ـ البته منظور نویسنده این نیست که ارسطو در زمینه موسیقی کتابی ندارد. بلکه در فهرست آثار ارسطو که دیوگنس لائرتیوس بر می شمارد دو دفتر موسیقی نیز مشاهده می‌شود. ر. ک. به: دیوگنس لائرتیوس. فیلسوفان یونان. ترجمه بهراد رحمانی. (تهران: نشر مرکز، 1387)، ص. 196 (مترجم).
15- Wenrich. De Auct. Graec. P. 152 .
16-(physica).
17ـ قفطی، ص، 46.
18- Dicta of the Philosophers on Music.
19- Themistius.
20- Simplicius.
21- Alexander Aphrodisiensis.
22- Galen.
23- De Voce.
24- Organs.
25- Archimedes.
26- Apollonius.
27- Pergaeus.
28- Murtus.
29- Muristus.
30ـ الفهرست، ج.1، ص، 270.
31- Maequard. Die Harmonische Fragmente des Aristoxenus (1868).
32- Westphal. Metrik, I, pp.36-43.
33- Gevaert. La musique dans l’Antiquite, I, 8. See also Macran, The Harmonics of Aristoxenus, 86 et seq., and Ruelle, Les Elemants harmonique d’Aristoxene.
34- ‘ (Harmonica Stoikheia).
35-(Arkhai).
36-(Stoikheia) = Elements.
37- Book of Rhythm.
38- Westphal. Die Fragmente und Lehrsaetze der Griechen Rhythmiker (1861).
39ـ الفهرست، ج.1، ص. 266 و قفطی، ص، 65.
40-‘ (Eisagoge Harmonike) .
41- Cleonides.
42- (Katatome kanonos).
43- Encyclopedia Britannica, (11th Edition), Vol.9, p. 879.
44- Wallis,Op. Math., (1699) , Vol. 3, p. 267.
45ـ در الفهرست ابن ندیم نام این شخص را «نیقوماخوش جهراسینی» می‌نویسد که منظور همان «نیکوماخوس گراسایی» است. (مترجم)
46- Opus major on music
47ـ الفهرست، ج.1، ص، 269.
48- Von Jan, Musici Scriptores Graeci.
49-‘ (Enkheiridion Harmonikes) .
50- ‘ (Henkheirioyion) .
51- Arithmetic.
52ـ ابن عبد ربه، عقد الفرید (چاپ قاهره)، ج،3، ص، 186.
53ـ کتاب التنبیه و الاشراف، ص، 128
54ـ رسائل اخوان الصفا، ج،1، ص، 102.
55-‘ (ta harmonica).
56- Analectes,Vol 2, p. 87.
57- Ancients.
58- Dicta of the Philosophers concerning Melodies and Music.
59ـ نسخه خطی مونیخ، عربی، برگ 651.
60- Fanludus.
61- See my article: “Ibn Khurdadhbih on Musical Instruments” in the JRAS., July, 1928.
62- Fandurus or Qandhurus.
63ـ متن عبری این اثر با عنوان “Musare ha-filosofim”ضمیمه کتاب ابن جبیرول با عنوان “Takkun middot ha-nefesh” (Riva di Trento, 1562) می‌باشد. بنگرید به:
Hunain Ibn Ishaq. Sinnsprueche der Philosophen, nach der hebr. Uebers. Von Charisi ins Deutsche uebertr. Von A Loewenthal. (Berlin, 1896).
64- See my article in the JRAS., Jan. 1926, “Some Musical MSS. Identified”.
[ابن ندیم در الفهرست کلاً هفت کتاب را در زمینه موسیقی جزو تالیفات کندی بر می‌شمارد مترجم].
65- Leclerc, Hist. de la medicine arabe. Tome. I, 135.
66ـ Cithara، قیثار، قیتورا، قیثاره و قیثارا یکی از آلات موسیقی زهی است که احتمالاً منشأ یونانی دارد و در اشعار هومر از آن نام برده شده است (مترجم).
67ـ نسخه خطیبرلین آلوارت، (شماره 5531، برگ 24. آلوارت از واژه «قیثارا» در نسخه های خطی موسیقی برلین، بخش شرق، شماره 2361 استفاده می‌کند)
68- sound.
69- intervals.
70- genres.
71- systems.
72- species.
73- modes.
74- tones.
75- mutation.
76- composition.
77- Berlin MS. (Ahlwardt), 5531, fol. 23. See my History of Arabian Music, pp. 127-128.
78- Ancients
79- Leyden MS., Or. 651,fol. 2.
80- Wenrich, Op.Cit., p. 279.
81- Aristides Quintilianus
82- Zeit. Inter. Mus. Gesel.
83ـ آریستیدس همچون آلیپیوس و مارتیانوس کاپلا «اجناس» را بعد از «جموع» می‌داند.
84- Vitruvius, De architectura, V. p.3. See my facts for the Arabian Musical Influence, Append. 33, and my Arabic Musical MSS. In the Bodleian Library, pp. 4-6.
85ـ رسائل اخوان الصفا، چاپ بمبئی (ج،1، ص، 88.)
86- Keys of the sciences.
87ـ کتاب مفاتیح العلوم (لیدن، 1895)، صص، 236ـ238.
88- Bibl. Arab. Hisp. Escur., I, p. 271.
89- Wenrich, Op.Cit., p. 189.
90ـ قفطی، ص. 421.
91- Commentary of the Canon.
92ـ قفطی، ص، 168. ابن ابی أصیبعه، ج،2، ص، 90.
93- Commentary on the “Katatome Kanonos” of Euclid.
94- Commentary on the “Eisagoge Harmonika”.
95- Brit. Mus. MS., Or. 2361, fol. 226V, 236. Meibom, Ant. Mus. Auct., I,III, 39-40.
96- College of Science.
97- Encyclopedia of Islam, Vol. 111.
98ـ نسخه خطی موزه بریتانیا، بخش نسخه های شرقی، شماره 136، برگ و/38.
99ـ نسخه خطی موزه بریتانیا، ضمایم.7694.
100ـ نسخه خطی موزه بریتانیا، بخش نسخه های شرقی، شماره 2361، برگ و/168.
101ـ نسخه خطی موزه بریتانیا، بخش نسخه های خطی شرقی، شماره 2361، برگ و/131.
102ـ نسخه خطی بودلیان، مارش، 82.
103-(semeia)
104- Alypius
105- Galilei, Dialogo della Musica antica (1581) , p. 36.
106- Kircher, Musurgia Universalis (1650) , Vol. 1, p. 213.
107- Revue des etudes grecques, Vol. 5, p. 266.

منبع:ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت، شماره 48، اسفند 1388