نهج البلاغه، منشور جاودانه(3)


 

نويسنده: سيد جمال الدين دين پرور




 

نسخه نويسي و صدور اجازه
 

در عصر تدوين نهج البلاغه ذكر دو نكته حائز اهميت بيشتري است كه بدان اشاره مي شود:

1- نسخه نويسي
 

زماني كه شريف رضي از تاليف و گردآوري كتاب ارزشمند نهج البلاغه در سال 400 هجري فراغت يافت و با خط خود آنرا نوشت، تعليقاتي بر آن افزود و بعضي از الفاظ و كلمات كمياب و مشكل را تفسير و آنرا بر شاگردانش قرائت مي كرد.
نسخه اي كه به خط علّامه شريف رضي نگاشته شد در كتابخانه هاي بغداد موجود بود و آن نسخه ارزشمند را عده اي از علما و شارحان نهج البلاغه چون ضياء الدّين فضل الله راوندي، قطب الدين راوندي، ابن ابي الحديد و ابن ميثم بحراني (1) ديده و از آن استفاده كرده اند.
البته در سال هاي اخير اطلاع دقيقي از آن در دست نيست و چنانچه در اين مورد تفحصي گردد و كتابخانه هاي عمومي و خصوصي دنيا كاوش و جستجو شود ممكن است بدان دست يافت ولي خوشبختانه از همان آغاز علماء، اهلِ ادب، بلاغت و خطابه و نيز شخصيت هاي سياسي عنايت ويژه اي به نهج البلاغه داشته و آنرا براي خود و بهره برداري از آن مي نوشتند و لذا نسخه هاي نهج البلاغه در سرتا سر كشورهاي اسلامي منتشر گرديد و كتابخانه هاي خصوصي و عمومي در شهرهاي مختلف بدان آراسته شد.
بنابراين، مي توان گفت قبل از پيدايش صنعت چاپ، دستنويس هاي نهج البلاغه يكي از پرتيراژترين كتاب ها بوده است و خوشبختانه تعداد زيادي از نسخه هاي خطي عتيق ارزشمند نهج البلاغه تا زمان ما باقيمانده و زينت بخش كتابخانه ها و مورد استفاده قرار مي گرفته است.
اين نسخه ها مدارك معتبري بر اصالت نهج البلاغه و هويت ارزشمند آنست كه در اين مقاله به بعضي از آنها اشاره مي شود.
1- نسخه اي كه به خط علامه شريف رضي نوشته شده و تا زمان ابن ابي الحديد م 655 ه و ابن ميثم بحراني (م 679 ه) موجود بوده و مورد استفاده و نقل هر دو شارح قرار گرفته است. (2)
2- علامه اميني نسخه اي از نهج البلاغه را نزد يكي از بزرگان نجف اشرف ديده كه بر آن اجازه ي سيّد مرتضي براي بعضي از شاگردانش نوشته شده بود. (3)
3- نسخه اي كه به سال 469ه به دست حسين به حسن مؤدب فقيه كتابت شده اين نسخه از نظر تاريخ كتابت و نيز كاتب آن كه از دانشمندان بوده و بسيار نفيس است. (4)
4- نسخه اي كه در سال 485ه كتابت شده و اكنون در كتابخانه ي آقاي روضاتي نگهداري مي شود. (5)
5- نسخه اي كه به سال 494ه توسط فضل الله بن طاهر بن مطهر حسيني نوشته شده و در كتابخانه ي دكتر نصيري بوده است. (6)
6- نسخه اي كه در سده ي پنجم تحرير شده است و جزء كتابخانه ي دكتر محفوظ بوده است. (7)
7- نسخه اي نيز در سده ي پنجم تحرير شده كه قبلاً در كتابخانه ي سيد هبه الدين شهرستاني بوده ولي اكنون در كتابخانه اي شخصي در لندن نگهداري مي شود.
8- نسخه اي ديگر از سده ي پنجم كه داراي حاشيه ها و شرح بعضي از جمله ها در برگه هاي جدا، نسخه ي كهن و نفيسي است منقول از نسخه ي مؤلف. (8)
9- نسخه اي از قرن پنجم كه با خط حسن بن يعقوب بن احمد نيشابوري در سال 483 ه مقابله و تصحيح شده و وي اين مقابله را تاييد كرده است. (9)
10- نسخه اي از قرن ششم هجري كه در سال 529 ه ابوالمظفر محمد بن زين العابدين آن را نزد مصدق بن حسن بن حسين قرائت كرده و مصدق به خط خود اجازه اي براي آن نوشته است. (10)
11- نسخه اي كه به سال 538 هجري تحرير شده و در همان سال با نسخه ي افضل الدين حسن بن وفادار قمّي مقابله و تصحيح شده است و هم اكنون در كتابخانه ي ابوالكلام آزاد در هند نگهداري مي شود. (11)
12- نسخه اي كه به سال 544 هجري كتابت شده و در همان تاريخ تصحيح و مقابله شده و آثار بلاغ در حواشي آن ديده مي شود و هم اكنون در كتابخانه ي آستان قدس رضوي است. (12)
13- نسخه اي كه به سال 575 هجري توسط محمدبن علي حمداني در 389 صفحه تحرير شده و از نفاست خاصّي برخوردار است و اكنون در كتابخانه ي آقاي مدرسي است.

سنت اجازه ي حديث و اجازات نهج البلاغه
 

علم حديث از مهمترين علوم اسلامي است كه از ديرباز در حوزه هاي اسلامي مورد توجّه بوده است و در پرتو اين علم، احاديث و علوم اسلامي با سبك و شيوه ي خاص و دقيق به ما و زمان ما منتقل شده است و ميراث گرانبهاي پيامبر اكرم (ص) و ائمه ي اطهار (ع) بدست ما رسيده و امروز مورد استفاده و بهره برداري قرار گرفته است، اگر اين دانش نبود و علما و محدثان پيشين آنرا نهادينه نمي كردند و به جمع آوري فني و علمي و تدوين و تاليف آن نمي پرداختند و اهتمام لازم را بخرج نمي دادند امروزه ما با بحران و فاجعه ي علمي و فرهنگي مواجه بوديم و دستمان از منابع لازم خالي بود و قهراً نظام ديني ما از استحكام لازم برخوردار نبود و قوانين و احكام اسلام بي پشتوانه، و از منابع اصيل و دست اوّل بي بهره بود.
يكي از رموز و نكته هاي مهم در علم حديث سنّت اجازه نويسي است و آنان كه حديثي را دريافت مي كرده و يا نقل مي نمودند در يك نظام شناخته شده و مستند آنرا تدوين و القا مي كردند، زيرا هر كتاب و هر حديثي كه از هر كس نقل شود مورد استناد نخواهد بود، يك راوي ناشناخته و يك كتاب بي نام و نشان و يك مؤلف گمنام و غيرموثق هرگز نمي تواند منبع گمنام و مدرك احكام شرعي و عملكرد مسلمانان باشد. امروزه بحمدالله به بركت اين علم و زحمت محدّثان و مؤلّفان مربوطه مجموعه ي عظيم حديثي ما در مستواي عالي و بي نظير در دسترس و مورد استفاده مي باشد. سنّت اجازه نويسي، كتاب هاي حديث را از تحريف و مشتبه شدن نگه داشته است.
درباره ي نهج البلاغه خوشبختانه نسخه هاي خطّي زيادي به جاي مانده است و در هر قرني نسخه هاي متعدّدي از آن نوشته شده است و هم اكنون در كتابخانه هاي معتبر دنيا حداقل نسخه هاي از آن وجود دارد.
اجازاتي كه بر نسخه هاي خطّي نهج البلاغه نوشته شده است در واقع اين كتاب را بطور مستند به مؤلف اصلي آن مي رساند و آنرا بعنوان يك سند قطعي نشان مي دهد مرحوم سيدعبدالزهراء خطيب در كتاب مصادر نهج البلاغه نوزده اجازه را بر نهج البلاغه نقل مي كند كه به پنج اجازه در اين مقاله اشاره مي شود.
1- اجازه ي علّامه حلّي به ابن زهره در سال 723 هجري.
2- اجازه ي شهيد ثاني به شيخ حسن بن عبدالصمد عاملي در سال 941 ه.
3- اجازه ي علّامه ي مجلسي اوّل به شاگردش آقا حسين خوانساري در سال 1062 ه.
4- اجازه ي علّامه ي مجلسي اوّل به فرزندش علّامه محمدباقر مجلسي در سال 1068 ه.
5- اجازه ي علّامه ي مجلسي به سيد نعمت الله جزائري در سال 1096 ه.
جالب اين كه تمام نسخه هاي نهج البلاغه كه در طول قرن ها نوشته شده يكسان است و جز در موارد جزيي - كه براي هر نسخه نويسي طبيعي است- اختلافي مشاهده نشده است و نيز كسانيكه بر نهج البلاغه اجازه نوشته اند همه متفق القولند كه يك نهج البلاغه مورد اجازه ي آنها بوده است و از نظر متن و محتوي تلّقي به قبول شده است با اينكه هر كدامشان از يك شهر و يك سرزمين دوردست بوده و ارتباطات امروزي هم وجود نداشته است.
و اينك در پايان اين بخش سير خاص تدوين كتاب حديث و نوشتن اجازه بيان مي شود.
راويان حديث در مدرسه ي علوم اسلامي براي تدوين كتاب حديث چنين عمل مي كردند. كه پس از سماع و شنيدن حديث از شيخ و استاد آن را مي نوشتند و املاء مي كردند و يا شاگرد حديث را نزد استاد و شيخ قرائت مي كرد و او را مي شنيد و يا تصديق مي كرد و تصحيح و تفسير مي نمود، و يا از روي نسخه اي آنرا رونويسي مي كرد كه خود اين مرحله شرائطي دارد كه در كتب علوم حديث آمده است.
و اما مرحله ي بعد:

مرحله ي اول، اجازه ي اسناد
 

كتاب يا جزوه و رساله پس از نسخه نويسي بايد از صاحب آن و يا استاد و محدثي كه مشهور و مورد توجه و قبول بوده اجازه دريافت كند يعني در صفحه ي اول يا آخر آن بايد نوشتاري بخط استاد نوشته شود كه آنرا ديده و تاييد كرده است، تا از هرج و مرج در نقل حديث جلوگيري شود و هركس از هر جا حديثي را نقل كرد و يا از هركتاب و نوشته اي رونويسي نمود بدان استناد نكنند، و نيز معرفي شيخ و اجازه ي او موجب اطمينان و نيز معرفي شيخ و اجازه ي او موجب اطمينان شنونده و خواننده به ناقل حديث گردد و نيز سلسله ي حديث كه از اختصاصت مسلمين است ادامه يابد و حفظ شود.

مرحله ي دوم، مقابله با اصل
 

كتابي كه از روي نسخه اي نوشته شده است بايد مجدّداً با اصل نسخه ي مقابله و بازخواني شود و تنها به رونويسي بسنده نشود، و همان طور كه نمي توان سخني را بدون شنيدن، به پيامبر و امام نسبت داد منقولات روايي را هم كه ممكن است به اشتباه نقل شده باشد نمي توان به معصوم نسبت داد، بنابراين كتب حديثي كه با نسخه ي اصيل مقابله نشده باشد از ضمانت لازم برخوردار نخواهد بود.
خوشبختانه بسياري از كتب حديث از جمله نهج البلاغه كه نزد مشايخ قرائ يا سماع شده و دستخط «بلاغ» و «مقابله» شيخ و استاد در آن ثبت است از دستبرد حوادث مصون مانده است. (13)
براي نمونه، جريان فوق را در نسخه نهج البلاغه كه در كتابخانه مرحوم آيت الله حكيم در نجف اشرف است ملاحظه نماييد:
نسخه را فردي به نام سيدنجم الدين حسيني كتابت كرده و در تاريخ روز شنبه آخر ماه صفر سال 667 از آن فراغت يافته است، بر اين نسخه خط شيخ نجيب الدين كه استاد او بوده وجود دارد كه سيدنجم الدين روايات نهج البلاغه را از استاد خويش شيخ نجيب الدين روايت كرده است و خط استاد اين چنين بر روي كتاب مي باشد:
«انهاه احسن الله توفيقه قراءه و شرحاً لمشكله و غريبه نفعه الله و ايّانا به بمحمّد و آله»
كه اعلام كرده است اين كتاب را نزد استاد خوانده و استاد مشكلات و غريب آنرا براي او شرح كرده است.
نيز بر روي نسخه ي فوق از قول شيخ نجيب الدين آمده است:
قرا عليّ السيد الاجلّ المرتضي نجم الدين... كلّ هذالكتاب.. و شرحت له مشكله... و اذنت له في روايته عني عن السيّد الفقيه ... عن السيد الرضي...
نيز بر روي اين نسخه صورت مقابله آن با نسخه ي صحيحه كتابخانه نجف در ماه مبارك رمضان سال 726 نوشته شده است.
اين چنين بوده است كه علماء، نهج البلاغه را روايت كرده و آيندگاه از پيشينيان آنرا دريافت مي داشتند و اين نسخه در كتابخانه آيت الله حكيم موجود است و شخصاً آنرا ديده ام و هر كس مي تواند آنرا ببيند. (14)

مرحله ي سوّم، تدريس و تحفيظ
 

از همان آغاز انتشار نهج البلاغه در زمان
 

مؤلف، اين كتاب در بين مردم شناخته شد و مورد تدريس قرار گرفت زيرا هم از لفظ و ادبيات ممتازي برخوردار بود و هم از نظر مفهوم و محتوي و علوم و حكمت، بي نظير بود و در شكل و شيوه در اوج از نثر عربي زيبا و ارزشمند قرار گرفت. (15)
در قرن صدور نهج البلاغه بخش مهم از تدريس، مربوط به علوم حديث و روايت و تدوين آن بود كه در حوزه هاي علمي مورد توجه خاص اساتيد و شاگردان قرار مي گرفت (بطوريكه يك ركن مهم حوزه ها تدريس علوم حديث و روايت و تدوين آن به حساب مي آمد).
عده اي از علماء و مدرسين، نهج البلاغه را از علّامه شريف رضي روايت كرده اند و بدين ترتيب خود شريف رضي كتاب نهج البلاغه را براي شاگردانش تدريس مي كرده و درباره ي انتخاب احاديث و كيفيت تدوين و حذف قسمت ها و ساير مطالب براي آنان توضيح داده است.
1- يكي از شاگردان ممتاز علّامه شريف رضي برادرزاده او «سيّد نقيبه» دختر سيدمرتضي است كه در دروس نهج البلاغه عموي خود شركت مي كرده است، عبدالرحيم بغدادي معروف به ابن اخوه مي گويد: دختر سيد شريف مرتضي نقل كرد كه عمويم نهج البلاغه را به من درس داد و قرائت كرد.
2- ابومنصور عكبري نيز نهج البلاغه را نزد علّامه شريف رضي خوانده و از او روايت كرده است. راوندي شارح نهج البلاغه مي گويد ابو نصر غاري از ابومنصور عكبري از علّامه شريف رضي، نهج البلاغه را روايت كرده است.
3- عبدالكريم بن محمد ديباجي معروف به سبط بشرحافي يكي از راويان نهج البلاغه است كه چنين مي گويد: علّامه شريف رضي نهج البلاغه را به من درس داد و من از او شنيدم، راوندي گويد ابن اخوه به ما خبر داد از ابوالفضل تافلي و از او سيدرضي.
4- محمد بن علي حلواني نيز كتاب نهج البلاغه را از علّامه سيدرضي نقل كرده است راوندي گويد سيد ابوالصّمصام ذوالفقار بن محمد بن معبد الحسيني از حلواني از شريف رضي روايت كرده است.
5- شيخ الطائفه ابو جعفر محمّد بن الحسن الطوسي كتاب نهج البلاغه را از علّامه شريف رضي نقل كرده است راوندي گويد: ابوجعفر محمّد بن علي بن محسن حلبي از شيخ طوسي و او از علّامه سيدرضي نقل كرده است.

پي نوشت ها :
 

1- شرح نهج البلاغه، ابن ميثم: ج4، ص 47.
2- شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، 59/3؛ شرح نهج البلاغه، ابن ميثم، 147/4، مصادر نهج البلاغه، 187/1.
3- مصادر نهج البلاغه، ج1، ص 187.
4- فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه ي آيت الله مرعشي، 206/10.
5 و 6 و 7- تراثنا، ش 5، صص 63 و 64 و 65.
8- فهرست نسخه هاي خطي سپه سالار (مطهري)، 155/2.
9- فهرست نسخه هاي خطي مركز احياء ميراث اسلامي، 127/2.
10- فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه ي آيت الله مرعشي نجفي، ج6، ص 292.
11- صحيفه ي مكتبه اميرالمؤمنين (ع)، ش 2، ص 46.
12- تراثنا، ش 5، ص 69.
13- داريه الحديث: كاظم مدير شانه چي: /134 .
14- مصادر نهج البلاغه: 193/1.
15- مقدمه ابوالفضل ابراهيم بر شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد.
 

منبع: سالنماي النهج 1-5