آئين حكومت داري از ديدگاه علي(ع)-(4)


 

نويسنده: محمدحسين مشايخ فريدني




 

دستگاه عدالت
 

از عهد خلافت عمر، قضاوت براي شهرهاي بزرگ غالباً از سوي خليفه انتخاب مي شدند و از بيت المال، حقوق دريافت مي كردند. قوه ي قضائيه از قوه ي مجريه مجزا و مستقل بود و حرمت مقام دادرسان تا آنجا مي رسيد كه شخص خليفه را در دادگاه احضار مي كردند و با خصم او برابر مي نشاندند. برابري مطلق قانوني بين همه شهروندان بلاد اسلام اعم از قريش و غيرقريشي و عرب و عجم و سياه و سفيد و مسلم و ذمي در زمان خلافت حضرت علي (ع) به طور كامل مشهود بوده و با دقت اجرا مي گشته است.
امام علي (ع) راه نجات و بقاي اسلامرا اصلاح دستگاه عدالت تشخيص داده بود، باين جهت در تدوين قوانين شرع و قدرت بخشيدن به قضاوت عادل و تعليم و تربيت دادرسان همت گماشت. در عهد خلافت او عصر جديدي در تاريخ دادرسي آغاز شد و براي تشكيل محاكم ضوابط و اصولي وضع نمود كه قبل از او سابقه نداشت.
در عهد او براي نخستين بار قوانين محاكمات (علم فقه) مدون گرديد و احكام در همه محاكم يكنواخت اجرا شد. و آن همه علم و قوانين قضايي امروز سرمشق قضاوت و وكلا و ... مي باشد.
اقدام اصلاحي و بي سابقه ديگر او تعليم و امتحان قضات و جمع آوري آنان در كوفه براي تشكيل «سمينار» زيرنظر مستقيم خود بود.
حافظ ابونعيم اصفهاني در كتاب حِليه الاولياءِ روايت كرده است كه امام علي (ع) قضات را در كوفه جمع آورد و از آنان امتحان نمود و هر كدام را براي شغل دادرسي شايسته ديد اجازه داد به كار خود ادامه دهد و هر پرسشي داشته باشد مستقيماً از آن حضرت سؤال كند. (1)
وقتي امام علي (ع) به خلافت رسيد يكي از اعلاميه هاي نخستين او درباره ي رسيدگي به بي عدالتي ها و تجاوزهاي عمّال عثمان به اموال عمومي بود:
«وَ اللهِ لَوْ وجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الاِمَاء لَرَدَدْتُهُ فَاِنَّ فِي العَدْلِ سَعَهً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرٌ عَلَيْهِ اَضْيَقُ». (2)
به خدا سوگند اگر مالي از وجوه بيت المال پيداكنم كه در كابين زنان داده يا در بهاي خريد كنيزكان صرف نموده باشند آنرا پس مي گيرم و به بيت المال برمي گردانم. همانا دامنه ي عدالت وسيع است و هر كه دادگري بر او تنگي كند ستم بيشتر او را تحت فشار قرار خواهد داد.
اميرمؤمنان شخصاً به محاكم دادرسي سرمي زد و به بازارها مي رفت و سنگها و پيمانه ها و قيمت ها را بازرسي مي فرمود، بكار قضاوت و ساير مأموران دادگستري شخصاً رسيدگي مي كرد و در انتخاب ايشان اهتمام و دقت بخصوص مبذول مي فرمود و كتباً و شفاهاً ايشان را ارشاد و هدايت مي كرد، در طبقه بندي مشاغل كار قضات را از جمله ي مشاغل بنيادي و زيربنايي جامعه شمرده و در فرمان مالك اشتر اهميت و صفات و شرايط انتخاب قاضي را بصورت ذيل بيان فرموده است:
براي داوري بين مردم كسي را انتخاب كن كه شخصاً او را از ساير افراد مسلمين برتر تشخيص داده اي. كسي كه كارهاي دشوار او را در تنگنا نگذارد و دادخواهان و اصحاب دعوي او را بر سر لجاجت نياورند و مرتكب لغزش نگردد و چون حق را باز شناخت، از بازگشت به آن دلتنگ نشود و نفس او به طمع نگرايد و به اندك انديشه اكتفا نكند و هنگام پيدا شدن شبهه، درنگ و حوصله و تاملش از ديگران بيشتر باشد و بيش از ديگران اهل حجت و استدلال باشد. و به هنگام مراجعه ي دادخواه، كمتر دلتنگ شود و در پژوهش امور، شكيبايي بيشتري بكار بندد و در وقتِ صدرو حكم، قاطعيت بيشتري داشته باشد.
و بايد كه قاضي را از بين كساني برگزيني كه ستودن بسيار او را به خودپسندي نكشد و فريفته نسازد و تحت تاثير قرار ندهد كه البته چنين داوران اندكند.
سپس شايسته است كه شخصاً كار اين قاضي را زيرنظر داشته باشي و با دستي گشاده بدو عطا بخشي تا هيچ كمبود و بهانه اي نداشته باشد و نيازش به مردم اندك گردد. و بايد كه چنان منزلت و مقامي نزد خود باو بدهي كه ساير ويژگان و نزديكانت در او طمع نبرند و او را تحت تاثير قرار ندهند و در پناه اين نزديكي از كارشكني رجال دولت نزد تو ايمن گردد.
درين كار عميقاً نظر كن و درست بينديش. زيرا اين دين در دست اشرار اسير بوده و در آن به هواي نفس خود كار مي كرده اند و آنرا وسيله ي دنياجويي خود ساخته بودند.
حضرت علي (ع) در اين دستورالعمل مالك اشتر را به مراقبت در انتخاب قضات صالح و تقويت دستگاه عدالت اسلام كه موجب استواري اساس اسلامست توصيه مؤكّد مي فرمايد.

ارتش
 

در زمان خلفاي راشدين چنانكه گذشت خليفه در راس هرم دولت اسلامي قرار داشت. او فرماندهان ارتش و صاحب منصبان عمده را تعيين واستراتژي عمليات نظامي مجاهدان عرب را ترسيم مي نمود و بودجه و وسائل و تداركات لازم ارتش را فراهم مي ساخت. ولي اميرالمؤمنين فقط فرمانده «اسمي و تشريفاتي» نبود بلكه بالاترين مقام فرماندهي ميدان و رئيس كل ستاد جنگ و جنگاور صف مقدم در همه محاربات بود و هرگز از شمشير زدن و كشتن دشمنان باز نمي ماند و هيبت و صلابت او در جهان تا حدي بود كه بقول معاويه بن ابي سفيان:
«اذا سارسار الموت حيث يسير».
هر جا بجنگ مي رفت فرشته ي مرگ نيز در ركاب او بود.
در اين مقاله مجالي براي شرح شجاعت و قدرت نظامي امام علي (ع) نيست همه مي دانند كه هر جا ساير ياران پيغمبر او را تنها مي گذاشتند علي همچنان با تن زخمدار در برابر او شمشير مي زد و اگر شمشير امام علي (ع) نبود اسلام هم نبود. از اين جهت پيامبر مي فرمود: «لا فتي اِلّا علي لا سيف الّا ذوالفقار»
«دلاوري جز علي و شمشيري جز ذوالفقار نيست.»
حضرت علي (ع) كه پيوسته در ميدان و در صف اول نبرد بود انتخاب كليه افسران و جزئيات مسائل ارتش را شخصاً زيرنظر مي گرفت.
ارتش از پياده نظام و سواره نظام و افراد مهندس و كارگران تشكيل مي شد. براي حفظ نظم جنگي، وظايف سربازان نسبت به فرماندهان، نماز در ميدان و كيفيت تقسيم غنائم قواعدي در شرع پيش بيني شده است. اگر كسي از جنگ مي گريخت يا از «فرمان» سرپيچي مي كرد او را به صورتهاي مختلف تنبيه و تعزير مي كردند و گاهي عمامه از سرش برداشته به غل و زنجير مي كشيدند و در آفتاب بر پاي مي داشتند.
سلاح سربازان غالباً شمشير و بعد نيزه هاي دراز و تبر زين و كمال و خنجر و كارد... بود. سواران زره در بر مي كردند و بر سينه ي اسبها معمولاً برگستوان مي بستند.
معمولاً درفش بزرگ جنگ را فرمانده و بالاترين مقام ميدان در دست داشتند. علي در عهد رسول الله (ص) علمدار بود و در زمان صلح درفش بزرگ پيغمبر را در خانه خود حفظ مي كرد. در زمان خلافت خود نيز بيشتر اوقات شخصاً عَلَم را در دست مي گرفت و پيشاپيش سپاه مي تاخت. بر يكي از پرچمهاي او نوشته بودند:

«هذا عَلِيُّ و الهُدي يَقُودُه
مِن خَيرِ فِتْيانِ قُرَيشٍ عَوْدُه»

اين عليست كه حق رهبر اوست، در نژاد از بهترين جوانان قريش است.
و بر عَلَم ديگر نوشته بودند:

الحَرْبَ انْ باشَرْتَها
فلا يَكُنْ مِنكَ الفَشَل

و اصْبِرْ علي اَهوالِها
لا موتَ اِلاَّ بِالاَجَل

وقتي به جنگ پرداختي هرگز سستي مكن و بر دشواريهاي آن شكيبا باش هيچ كس بي اجل نمي ميرد.
در جنگهاي امام علي (ع) آرايش ميدان بدين شكل بود كه نيزده داران در صف اول مي ايستادند، تا از حمله ي سواره نظام دشمن جلوگيري كنند. پشت سر ايشان شمشير زنان و نيزه اندازان بودند. سواره نظام در دو جناح مي ايستادند و معمولاً حمله ي دسته جمعي و يورش را آنها شروع مي كردند. ستاد جنگي در قلب جاي داشت و ذخاير و مهمات و نيز زنان و كودكان و كارگران در عقب بودند.
حضرت علي (ع) خود هميشه در صف اول بود و با اشعار و كلمات حماسه برانگيز، روحيه سربازان را تقويت مي فرمود. معمولاً سلاح و مركب ارتش حضرت علي (ع) خوب و كافي بود. ابتداي جنگ بدين ترتيب بود كه پهلواني از يك سو مبارز مي طلبيد و رجز مي خواند و ميدان داري مي كرد. بعد از دو سه مبارزه ي تن به تن، جنگ مغلوبه مي شد و پياده و سواره در هم مي افتادند. هر كس مبارزي را مي كشت او را برهنه مي كرد و سلاح و سلب او را بر مي گرفت- ولي علي (ع) چه در عهد رسول الله و چه در عهد خلافت خود هرگز با كشته خود چنين نكرد- و بعد از غلبه دسته اي بر دسته ديگر به غارت اردوگاه مي پرداختند.
در عهد خلفاي راشدين، سواره نظام خود بر سر مي نهادند و گاهي پر عقاب يا علامت ديگري بر كلاه خود مي زدند. پياده نظام، خفتان تنگ و چسبان در بر مي كردند كه تا زير زانو را مي پوشاند. همه جنگاوران سروال مي پوشيدند و موزه بپا مي كردند. موزه ي سوار نظام مهميز داشت. مسلمانان جنگ را با نعره ي تكبير آغاز مي كردند و بين خود براي شناسائي «كلمه رمز» را تكرار مي نمودند. اين كلمات و جملات رمز مخصوصاً در جنگهاي زمان حضرت علي (ع) كه عربها با عربها جنگ مي كردند براي شناسائي طرف، هنگام شمشير زدن ضرورت داشت. جنگها با تلاوت آيات قرآن و خواندن قصايد حماسي و رجز و صداي طبل و شيپور و كرناي ادامه داشت، اعراب با زن و فرزند و باروبنه به جهاد مي رفتند و معمولاً در اراضي متصرفي مي ماندند- اين خانواده هاي خزعه و شيباني و ثقفي و نخعي و غفاري... كه در ايران مي بينيم يادگار و بازمانده ي همان اعراب مجاهدند- و سربازهاي دور از زن و فرزند معمولاً بعد از چهار ماه به خانه بر مي گشتند.
جنگجويان عرب چابك و سريع التحرك بودند. سفرهاي دور را غالباً با شتر مي رفتند. بيش از بناي پادگانهاي بصره و كوفه و ساير قرارگاهها زير چادر مي ماندند و در كنار چشمه ها و رودخانه ها و زير درختها استراحت مي كردند. از زمان عمر كه دامنه ي فتوحات وسعت يافت پادگان و دارالمرز و دارالهجره براي اقامت سربازان و تعليمات جنگي ساخته شد. بصره و كوفه در عراق، فسطاط در مصر، قيروان در افريقا، اصفهان در ايران، غزه و حمص در شام، اسكندريه در مصر از پادگانهاي بزرگ بودند و از چهار پادگان اخير در موارد فوري (واكنش سريع) استفاده مي شد.
خصلت بارز سربازان حضرت علي (ع) قوّت ايمان و روحيه و استقامت و شجاعت و صبر و تحمل و قناعت و از همه مهمتر عشق و اخلاصي بود كه به مولاي خود داشتند. هدف اصلي او سربازانش (شيعيانش) از جنگ فقط اجراي امر الهي و دفاع از اسلام بود و شهادت.
شرايط انتخاب سربازان و فرماندهان و وظيفه ي خطير سپاهيان و اهميت مقام ايشان بصورت ذيل در فرمان مالك اشتر نخعي بيان شده است.
سپاهيان- به فرمان خدا- دژهاي استوار رعيت، شكوه واليان، عزت دين، موجب ايمني راهها و آسايش مردمانند و كار رعايا جز به وجود ايشان استقامت نپذيرد.
از بين افراد ارتش، كسي را به فرماندهي برگزين كه نزد تو در پيروي از خدا و رسول او و امام تو از ديگران برتر و شايسته تر باشد و دامنش از همه پاكتر و بردباري و شكيبائيش در مصيبت ها از ديگران بيشتر باشد. دير خشم بگيرد و زود پوزش بپذيرد و با زيردستان مهربان و در برابر ستمگران سختگير باشد. خشونت، او را از جاي در نبرد و سستي و ناتواني او را از پاي ننشاند... بايد كه برگزيده ترين سران سپاه نزد تو كسي باشد كه با سربازان، در ياري، همكاري و فداكاري پيشدستي كند و از امكانات خود نسبت به ايشان دريغ نورزد و كفاف زندگي سربازان و خانواده هاي ايشان را كه پشت سر گذاشته اند تامين نمايد و يقين بدان هرچه به آنها بيشتر محبت و توجه كني دل آنها بيشتر به طرف تو متوجه مي شود و از هيچ فداكاري خودداري نخواهند كرد.
نيكوترين چيزي كه موجب روشني چشم و خشنودي دل واليان مي شود پايداري در عدالت و اظهار مهر و محبت به سرباز و رعيت است. محبت سپاهيان جز به سلامتي و پاكي سينه ها و رفع گله ها آشكار نمي شود و خيرخواه و نيك انديش نمي مانند مگر اينكه پيوسته دسترسي به واليان داشته باشند، و حكومت ايشان بر دوش رعيت سنگيني نكند و در انتظار برامدن دولت ايشان نباشد.
پس بكوش تا آرزوهاي رعيت را برآوري و پيوسته از آنان به نيكي يادكني و خدمات ايشان را كه در موارد مختلف انجام داده اند به روي بياوري، زيرا تذكار خدمات برجسته ي كارهاي پسنديده، مرد دلاور را تشويق مي كند و سرباز كاهل را به هيجان مي آورد.
 

خطبه هاي سياسي
 

در آن ايام كه هنوز وسائل ارتباط جمعي وجود نداشت، بهترين وسيله ابلاغ احكام و اعلام بيانيه هاي سياسي و نظامي، خطابه يعني سخن بليغ و مرصّع همراه با آهنگ بر سر جمع بود. اين جنس از سخن، زود به حافظه سپرده مي شد و زبان به زبان بازگو مي گرديد و در فاصله كمي بگوش تعداد زيادي از مردم دور و نزديك مي رسيد و حفظ روايت آن، نشانه وفور علم و كمال بود. علاوه بر آنكه بعض علاقه مندان، آن خطبه ها را مي نوشتند حافظه ي عمومي هم طوري قوي بود كه غالباً قرآن را ازبر، داشتند و بعض آنها تعداد زيادي از خطبه ها و قصايد طولاني را با يك بار شنيدن از بر مي كردند همچنين طبقات مختلف مردم براي هر موضوع (اعم از سياسي يا ديني، اخلاقي، اقتصادي، وعظ، رثا، تهنيت و حماسه...). از خطبه استفاده مي كردند. در نمازهاي جمعه و عيدين خطبه جزء نماز واجب بود و در مواقع فوق العاده هم، امرا، مردم را بوسيله جارچي به مسجد مي خواندند و ضمن خطبه، آنانرا به جهاد دعوت مي نمودند يا از وقايع مهم باخبر مي ساختند.
علي (ع) از سه خليفه ديگر خطيب تر و شاعرتر بود. دويست و چهل و يك خطبه و كلام، و هفتاد و نه نامه كه از آن حضرت در نهج البلاغه جمع آمده شامل مسائل عمده ديني، كلامي، فلسفي و عرفانيست.
اما آنچه در خطبه ها از همه مشخص تر است مسائل سياسي، جنگي و اجتماعي بر مبناي ايمان و اصول اسلامي است. مطالب خود را بر طبق كتاب و سنت و بر اساس فلسفه و منطق بيان مي كرد و روش حكومت هاي گذشته را با اصول اسلامي محك مي زند و آراء ابتكاري خود را در هر مورد بيان مي دارد، مردم را به جهاد تشويق مي كند و ماهيت دشمنان خويش را فاش مي سازد.
سياست خليفه اللهي و وحدت ايدئولوژيك اسلامي و جهان وطني مسلمانان و يگانگي دين و فرهنگي ايشان را روشن مي نمايد، ارزشهاي حكومت علم و تقوي و معايب دولت: زور و جهل را باز مي گويد. از خود و خاندان رسالت و روش حكومت، جنگ، صلح و عهدنامه هاي خود سخن مي گويد و از اقدامات سياسي و نظامي خويش دفاع مي كند و اهميت حج را كه كنگره بزرگ اسلامي است باز مي نمايد. رويهم رفته در تاريخ اسلام هيچ خليفه يا اميري را سراغ نداريم كه در قوّت ناطقه و فصاحت كلام و جامعيت سخن به پايه امام علي (ع) رسيده و چون او از منبر استفاده كرده و خطبه هايش تا اين اندازه مؤثر و رايج افتاده باشد.

پي نوشت ها :
 

1- حليه الاولياء، ج4، ص 134، چاپ بيروت.
2- نهج البلاغه، صبحي صالح، خ 150.
 

منبع: سالنماي النهج 1-5