سرّ دلبران
سرّ دلبران
نهج البلاغه در كلام رجال انديشه
آري، امام مؤمنان در عرصه ي سخنوري گوي سبقت از همگان ربوده و توسن بلاغت را در ميدان فصاحت بي مهابا تازانده و هيچ كسي ياراي هماوردي با او را ندارد، و نه تنها هم كيشان امام متّقين بر بي رقيبي وي اذعان دارند، بلكه سخنوران غير مسلمان هم بر اين امر گواهند، و جز اين نيست كه كلام امام علي (ع) مؤيد از جانب حقّ است و از زبان و قلمي تراويده كه درِ شهر علم نبي (ص) بوده است
خوش تر آن باشد كه سرّ دلبران
گفته آيد در حديث ديگران
در ابتدا جهت تيمّن به ذكر بياناتي از بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني (ره) مي پردازيم:
ما مفتخريم كه كتاب «نهج البلاغه» كه بعد از قرآن، بزرگترين دستور زندگي مادي و معنوي و بالاترين كتاب رهايي بخش بشر است و دستورات معنوي و حكومتي آن بالاترين راه نجات است، از امام معصوم ماست». (1)
و در پيام ديگري آن را شفاي دردهاي فردي و اجتماعي دانسته و آن را اقيانوسي معرفي مي نمايد كه هر دانشمندي در آن فرو رود غرق مي شود. (2)
سخنوران و دانشي مردان عرب به حكم همزباني اولين كساني اند كه حلاوت اين اثر ماندني را چشيده اند:
سيدرضي كه خود همت به جمع آوري اين اثر سترگ گماشته و با نهج البلاغه جاودانه شده و همچون قطره اي كه خود دريا شده مي نويسد:
«جويندگان و سود برندگان از آن زياد است و اين به دليل گران سنگي و قدر و منزلت اين كتاب در فراهم داشتن شگفتي هاي سخن آوري و زبان آوري اوست. (3)
عبدالحميد كاتب از سخنوران بزرگ عرب در عهد مروان، چشمه ي جوشان مكتب ادبي خود و سبب نويسندگي اش را حفظ خطبه هايي چند از نهج البلاغه مي داند.
«هفتاد خطبه از خطبه هاي علي (ع) را حفظ كردم و پس از آن ذهنم جوشيد كه جوشيد». (4)
و چون از فصاحت و بلاغت سخنان او پرسيدند پاسخ مي دهد كه حفظ كلمات علي سبب فصاحت و بلاغت سخنانم شده است.
در همين راستا باز هم سيدرضي مي نويسد:
«بعد از قرآن و بيانات پيامبر اكرم (ص) هر كلام و خطبه و مقاله اي را كه خواندم و شنيدم توانستم با آن رقابت كنم و بهتر از آن يا همانندش را بگويم مگر كلمات اميرالمؤمنين علي (ع) را كه هرچه كوشيدم توانايي رقابت با آن را در خود نيافتم». (5)
ابن ابي الحديد كه عالم سنّي مذهب مُنصفي است و شرح بزرگش بر نهج البلاغه شهرت جهاني دارد سخنان مولا را برتر از كلام مخلوق و كمتر از كلام الهي دانسته و مي گويد اگر چه ياران پيامبر (ص) از فصيحان بودند ولي علي (ع) از همه آنها افصح بود.
همگان دو هنر خطابه و نويسندگي را از وي فراگرفته اند، و به همين دليل است كه يك دهم بلكه يك بستم آنچه را كه مردمان از سخنان علي(ع) گردآوري كرده و حفظ كرده اند در مورد سخنان هيچ يك از صحابه رسول الله (ص) انجام نداده اند با اين كه در ميان آنان نيز فصحاي بزرگي وجود داشته اند.
و سپس كلام امام (ع)را برتر از كلام حكيماني چون افلاطون، ارسطو و سقراط دانسته و مي گويد:
«فصاحت را بين كه چگونه مهار خود را به دست علي داده و زمام خويش را به وي سپرده است. نظم شگفت الفاظ را بنگر كه يكي پس از ديگري مي آيند و در اختيار او قرار مي گيرند. گويا چشمه اي است كه خود به خود و بدون زحمت از زمين مي جوشد. سبحان الله كه جواني از عرب و در شهري چون مكّه مي بالد و با هيچ حكيمي هم برخورد نكرده است اما كلماتش در حكمت نظري، برتر از سخنان افلاطون و ارسطو قرار گرفته و با اهل حكمت عملي نيز آمد و شد نداشته امّا از سقراط هم پيشي گرفته است». (6)
امام يحيي يمني مي گويد:
«از معاني گوارا و شيواي سخنان علي (ع) هر سخنوري سيراب شده و به سبك كلام وي هر خطيبي لباس سخنوري به تن كرده است چراكه مولا آبشخور بلاغت و زاينده آن است و ابر پُر بار فصاحت مي باشد به حدي كه خود فرمود: ما فرمانروايان كشور سخنيم و درخت سخنوري در وجود ما ريشه دوانيده و شاخه ها آورده است». (7)
شيخ محمدحسن نانل المرصفي كه از اديبان مهم جهان عربي است نهج البلاغه را همچون قرآن كريم، نوعي معجزه مي داند و مي گويد:
«نهج البلاغه برهاني روش بر اين است كه علي (ع) بهترين نمونه زنده روشنايي و دانش، هدايت و فصاحت و معجزه ي قرآني است. در اين كتاب دلائل و نشانه هايي از دانش وسيع و سياست صحيح و موعظه هاي روشن گر امام علي (ع) به چشم مي خورد كه شبيه آن در آثار هيچ يك از دانشمندان بزرگ و فيلسوفان و نوابغ ديده نمي شود.
مولا در ژرفاي دانش و دين و سياست فرو رفته و در همه اين موارد سربلند بيرون آمده است». (8)
شيخ ناصيف يازجي، عقيده دارد:
«كسي كه مي خواهد در دانش و نگارش برتر از همه قرار گيرد بايد به نهج البلاغه متوسل شود و از حفظش كند».
وي به فرزندش سفارش مي كند كه هرگاه خواستي در دانش و ادب و نگارش بر ديگران برتري جويي حتماً قران و نهج البلاغه از بركن. (9)
طه حسين، اديب بزرگ معاصر معصري كه امروزه به سمبلي ادبي براي اديبان عرب مبدل شده و وجهه مذهبي زيادي هم ندارد عقيده دارد كه:
«من پس از وحي خداوندي، سخني شيواتر و زيباتر از كلام علي (ع) را سراغ ندارم». (10)
«امين نخله» مي گويد:
«هر كس بخواهد روح تشنه خود را از بيانات علي (ع) سيراب سازد بايد به نهج البلاغه روي آورد و آن را با دقّت و صفحه به صفحه بخواند و گام نهادن در پرتو آن را فراگيرد». (11)
«ابن نباته» عبدالرحيم بن محمد اسماعيل، خطبه ها و مواعظ مولا را گنجي تمام نشدني مي داند و مي گويد:
«از خطابه ها گنجي از بركرده ام كه هرچه از آن بردارم نمي كاهد و بلكه افزون مي شود و بيشتر آنچه را كه از بر كرده ام حدود يكصد فصل از كلمات موعظه آميز علي بن ابي طالب است». (12)
شيخ محمّد عبده كه در زمان خود شيخ مطلق ازهر بود و افتخار شاگردي مفخر شرق «سيدجمال الدين اسدآبادي» را دارد و چه بسا شرح نهج البلاغه وي نيز نشاني از تأثير روح شيعي و حماسي سيّد بر وي باشد و سخنان امام را پس از آيات قرآني و كلمات رسول الله (ص) جامع ترين كلام دنياي عرب مي داند و مي گويد:
در ميان تمام مردم عرب كسي نيست كه معتقد نباشد سخن علي (ع) پس از قرآن و احاديث رسول خدا (ص) شريف ترين و بليغ ترين و جامع ترين سخنان است». (13)
همو در فراز ديگري آن را آموزشگاه پند و حكمت دانسته و تمسّك بدان را پاك كننده دل ها مي داند. (14)
عبده مي نويسد:
«در هنگام مطالعه نهج البلاغه هرگاه به فصلي ديگر مي رسيدم حس مي كردم كه پرده هاي سخن عوض مي شوند و آموزشگاههاي پند و حكمت تغيير مي يابند. گاهي خودم را در ميان جهاني مي يافتم كه روح بلند معاني با زيور عبارات تابناك آن را آبادان ساخته است. اين معاني، پيرامون جانهاي پاك و دلهاي روشن مي گردد تا به آنها رستگاري و الهام كند و به مقصد عالي شان برساند و از لغزش گاههاي گوناگون دورشان سازد و به شاهراه مستحكم فضيلت و كمال برساند». (15)
اين گونه سخنان از مردي كه خود هم فقيه است و هم در ميدان ادبيات عرب شهره ور است بيانگر مكانت و منزلت والاي نهج البلاغه مي باشد.
يكي ديگر از ادباي شهير عرب «دكتر زكي مبارك» صاحب كتاب هاي مهم «النثر الفنّي» و «عبقريه الشريف» و تحقيقات برجسته در آرايه هاي ادبيات عرب است. وي در كتاب «النثر الفنّي» كه به بررسي زيبايي هاي كلام عرب پرداخته پس از توصيف نثر فني درباره ي جايگاه سخن بحث مي كند و چنين ادامه مي دهد:
«نامه هاي علي بن ابي طالب و خطب و وصيت نامه و عهدنامه هاي او از صنعت ايجاز و تطويل بجا برخوردار است. علي وقتي كه پيمان نامه مي نويسد گفتار را طولاني مي سازد چراكه عهدنامه، دستورهاي سياسي منطقه اي را كه حاكم بدانجا اعزام مي شود در بردارد امّا زماني كه براي خواص ياران خود نامه مي نگارد عبارت كوتاه است چراكه در اين گونه موارد موجبي براي طولاني ساختن گفتار نيست». (16)
به گفته دكتر «علي الجندي» رئيس دانشكده ي علوم قاهره، سخنان حضرت علي (ع) به حدي زيباست كه گويي شعر منثور است. وي درباره نثر امام مي گويد:
«نوعي خاص از آهنگ موسيقي كه بر اعماق احساسات پنجه مي افكند در اين بيانات هست. از نظر سجع، چنان منظوم است كه مي توان آن را «شعر منثور» ناميد. (17)
«ابوعثمان عمروبن جاحظ» كه از ادباي بنام و طراز اوّل ادبيات عرب است به جمله ي با ارزش «قمه كل امريء ما يحسنه» كه تراويده ي فكر بلند امام متقين است اشاره مي كند و مي گويد:
«اگر از نوشته هاي علي (ع) جز همين كلمه را نداشتيم آن را شافي و كافي و بي نيازكننده مي يافتيم بلكه آن را برتر از كفايت و منتهي به غايت مي دانستم چرا كه نيكوترين سخن آن است كه اندك آن تُرا بسيار بي نياز سازد و معني آن در ظاهر لفظ باشد». (18)
گذشته از گفتارهاي عرب زبانان، به مصداق «همدلي از همزباني خوش تر است» فارسي گويان نيز افزون بر تمايلات شيعي كه خود موجب اهتمام آنان به كتاب مولا شده، چون ذاتاً اهل ذوق و عرفانند به سخنان زيبا و حكمت آميز گرايش دارند. لذا نهج البلاغه در ميان ايرانيان، پس از قرآن مكانت عالي را بدست آورده و همواره در كنار كتاب الهي زينت افزاي كاشانه هر مسلماني است. در اين فراز بجاست به بررسي گفتارهايي از دانشوران ايران زمين پيرامون كلمات عالي شان مولا علي (ع) بپردازيم.
يكي از شارحان بزرگ فارسي نهج البلاغه مروحوم ملا صالح روغني قزويني است كه در عهد شاه عباس دوم سليمان صفوي مي زيسته و از مترجمان زبردست عصر خويش بوده و ترجمه ها و شرح هاي او بر كتب مهمّي چون نهج البلاغه، صحيفه سجاديه و مثنوي رومي در دربار صفوي مقبوليت تامّ داشته است. وي از شاگردان حكيم متبحّر «ميرداماد» مي باشد. (19) مهمترين اثر وي «شرح نهج البلاغه» به فارسي است كه به گفته مرحوم آقا بزرگ تهراني از سودمندترين و مفيدترين شرح هاي نهج البلاغه است (20) كه البته چاپ هم شده است.
اين دانشي مرد، نهج البلاغه را جامع و عديم المثل و فوق طاقت بشري دانسته است. (21) استاد علي دواني كه امروزه از رجال شرح نويس مهمّ به شمار مي رود و تاليفات متعددي در آثار و احوال دانشمندان دارد بر آنند كه نهج البلاغه خود بهترين وسيله شناخت امام متقين علي (ع) است. دانشمندان معتقدند كه پس از قران دنياي اسلام كتابي از لحاظ ابعاد و ارزشهاي اسلامي همچون نهج البلاغه در اختيار ندارد. (22)
گروهي ديگر نيز نهج البلاغه را به عنوان برگزيده ي سخنان مولا، بيان گر اسلام راستين و ترجمان وحي خدا و برگردان شيوايي قرآن مي دانند (23) و منشا اين دفتر حكمت را نيز قرآن دانسته اند لذا همه حكمت ها و دستورات مندرج در آن را ملهم از قرآن و رسول خدا (ص) دانسته اند. (24)
استاد دكتر سيدجعفر شهيدي كه امروزه از اديبان طراز اول كشور ماست و استادي مسلّم او در لغت و ادب عرب مورد تاييد و تصديق همگان است و ترجمه ي شيوايش از نهج البلاغه مورد احترام و استفاده ي اهل فضل و ادب است، اين كتاب عظيم را منبع و سرمايه ي غني همه اديبان، شاعران، خطيبان و نويسندگان تاريخ اسلامي دانسته و همه ي مطالب آن را يك گنجينه ي سرشار مي داند. وي مي گويد:
«پس از آن كه شريف رضي سخنان امام را از خطبه، نامه و فقره هاي كوتاه گردآوري نمود سرمايه اي غني در دسترس اديبان و خطيبان و مترسّلان نهاده شد چنانچه ظاهراً توجه اديبان ايراني به فقره هاي كوتاه سخنان امام، پس از تاليف كتاب «مطلوب كلّ طالب من كلام علي بن ابي طالب» به وسيله رشيد وطواط است. بحث در اين كه آيا همه ي اين خطبه ها و نامه ها و سخنان كوتاه (كلمات قصار) كه در مجموعه اي به نام نهج البلاغه گرد آمده گفتار علي (ع) است و با برخي از گفته هاي ديگران نيز به نام حضرت، ثبت شده از قرن ها پيش آغاز شده و تا امروز به قدر كافي پيرامون آن گفته و نوشته اند. آنان كه در سخن شناسي و نقد ادبي نزد گويندگان عرب مكانتي دارند گواهي داده اند كه اين گوهرهاي گرانبها همه به يك گنجينه تعلق دارد... پس از آن كه مذهب تشيع در ايران رواج يافت به اطمينان خاطر مي توان گفت كه شعر و شاعر و نثر از تاثير نهج البلاغه و گفتار علي (ع) خالي نيست». (25)
فيه و اصولي معاصر آيه الله جعفر سبحاني خبرهاي غيبي نهج البلاغه را گواه بر اين دانسته كه امام (ع) علاوه بر آگاهي هاي حسّي و عقلي از آگاهي سومي به نام الهام و تاييد الهي برخوردار است و انسان به وسيله اين حسّ، شكننده ي مرزهاي زمان و مكان و حجاب مادّه مي باشد و با اين قوه، حوادث را پيش از وقوع درك كرده و با آن حوادث ارتباط برقرار كرده و كاملاً آن را لمس مي كند. آگاهي از غيب و گزارش امام (ع) از حوادث و رويدادهاي پنهان و پوشيده خصوصاً جريان هايي كه پس از شهادت وي رخ داد يكي از ابعاد گسترده نهج البلاغه را تشكيل مي دهد و اين خبرهاي غيبي گواه است كه امام علاوه بر آگاهيهاي متعارف از آگاهي سوّمي برخوردار بوده كه هرگز نمي توان آن را از طريق ابزاري به نام حسّ و عقل كشف كرد. (26)
مرجع معاصر حضرت آيت الله مكارم شيرازي كه علاوه بر تبحر در فقه و اصول، ترجمه اي شيوا از قرآن كريم و نهج البلاغه به جهان معرفت عرضه كرده و معتقدند نهج البلاغه مرهمي بر دردهاي جانكاه بشريت است عالي ترين روش آزادي انسانها را در ابعاد مختلف مورد بررسي قرار مي دهد چرا كه منادي عدالت اجتماعي است. اين كتاب در نوع خود بي نظير و براي هر زمان و هر نسل، اثري مفيد مي باشد. (27)
عارف و فيلسوف يگانه استاد حسن زاده آملي كه در ادبيات فارسي نيز تبحّري ويژه دارند. اين كتاب را شجره ي طيّبه اي كه براي زندگي انسانها در تمام شئونات و برنامه ها راهنما و دليل قويي است مي دانند. از ديدگاه استاد آملي اين كتاب، معجزه گفتاري است چرا سيره ي امام علي (ع) به دو معجزه فعلي و قولي تقسيم مي شود. معجزه ي فعلي مانند كندن درِ قلعه خيبر، و معجزه قولي كتاب گرانقدر نهج البلاغه است.(28) همو مي گويد:
در سلسله معجزات قولي، قرآن مجيد است كه صورت كتبي خاتم (ص) است و معارف صادر از اهل بيت عصمت و وحي چون نهج البلاغه و زبور آل محمد(ص)صحيفه سجاديه و جوامع روايي، تالي آن.(29)
مرحوم عارف بي بديل آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي كه در زمان خود اسوه ي علم و تقوا بوده و امروزه براي آشنايان با معاف اسلامي نامي آشناست از استادان و غوّاصان درياي بي كران نهج البلاغه بوده است.
استاد شهيد مطهري كه خود نهج البلاغه شناسي بزرگ است در مكتب اين دانشور، زانوي تعلّم بر زمين زده و با عالم شگفت كتاب حكمت آميز علي (ع) آشنا شده است. وي مي گويد: او يك نهج البلاغه مجسم بود، مواعظ نهج البلاغه در اعماق جانش فرو رفته بود. براي من محسوس بود كه روح اين مرد با روح اميرالمؤمنين (ع) پيوند خورده و متصّل شده است. (30)
جالب اين كه آشنايي و پيوند اين عارف با نهج البلاغه از طريق مرحوم شهيد مدرس بوده است. به گفته ميرزا علي آقا شيرازي «مدرّس» نخستين كسي بوده كه تدريس نهج البلاغه را در حوزه هاي علميه رسمي كرد و اين كتاب گرانسنگ را متن درسي براي تعليم قرار داد. (31)
مدرس زندگي عجيبي داشت، در تمام عمر طلبگي را ترك ننمود، در مراجعت از نجف روزهاي پنج شنبه هر هفته براي طلاب درس اخلاق مي گفت و مبناي درسش نهج البلاغه بود. يك روز به درس ايشان رفتم، چنان حاضر الذّهن، عبارات نهج البلاغه را از بَر مي خواند و از كتب بزرگان شعر و ادب و ادبيات عرب، ضرب المثل مي آورد كه من علاقمند شدم و مدتي به درس ايشان مي رفتم. وي مي گفت بالاترين كتاب، نهج البلاغه است، بخوانيد و به ديگران ياد بدهيد. به هر حال مشوّق من در نهج البلاغه، مدرس بود. (32)
حاج ميرزا علي آقا شيرازي بر اين باور بود كه جاذبه و بلنداي كلام امام علي عليه السلام چون قرآن، دل آدمي را روشني بخشيده و انديشه را جهت داده و روح را مفرّح مي نمايد.
امام خميني (ره) بر اين باورند كه: نهج البلاغه پرتوي پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحي ملكوتي است كه به حق عبدالله بود و اثري است مفيد و سازنده براي بيدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارويي است براي شفاي آنان كه به بيماريهاي دل و امراض روان مبتلايند و مرهمي است براي افرادي كه از دردهاي فردي و اجتماعي در تب و تاب هستند و خلاصه ي سخنش اين بود كه نهج البلاغه در بين افراد طالب حق و مشتاق مصونيت و مغزهاي نوراني، مشتري دارد و شايسته نيست چنين اثري محجوب و مهجور بماند بلكه بايد جرعه هايي از آن را به كام تشنگان فرو ريخت. (33)
يكي از خوشه چينان خرمن وي مي گويد:
آقا ميرزاعلي غير ممکن بود لب به سخن باز کند و از مضامين نهج البلاغه حضرت علي (ع) چيزي بر زبان نياورد(34)
و همچنين وي آن چنان بر مطالب اين كتاب تسلّط داشت كه خطبه هايي را ازبَر و بدون مراجعه به كتاب مي خواند و به حالتي توضيح مي داد كه مستمعين را منقلب مي كرد و آنان را به خود مي آورد. (35)
مرحوم آميرزا علي آقا شيرازي، «سيدرضي» را دانشمندي بلند قدر مي دانست كه با تدوين نهج البلاغه چراغي فروزان فرا راه جامعه اسلامي قرار داد تا در قرون متمادي و اعصار متوالي، راهنماي جوامع انساني به راه راست و نيل آنان به كمالات شايسته و فضايل انساني و تكامل عملي و عقلي باشد و از اين كه عده اي در اصالت چنين اثري شك مي كنند و گويي عاملي از رسوبات رشك آلود و لجاجت از آنان بر مي خيزد، رنج مي برد و در برابر اين شكّاكان كه بي هيچ برهان يا هدف سالمي در صحّت سند نهج البلاغه و انتساب محتواي آن به امام علي (ع) ترديد كرده اند كوشيد تا منابع و مراجعي كه اين نسبت را ثابت مي كنند بيابد و توفيق اين اثر ثمين را مسجَل كند. (36)
در انتها به مصداق خاتمه المسك بجاست سخناني از استاد شهيد مرتضي مطهري ذكر كنيم كه خود ابتدا با تدوين كتاب جامع «سيري در نهج البلاغه» اين اثر گرامي را به نسل جوان شناسانيد.
از نظر مطهري(ره) نهج البلاغه چندين دنيا دارد: دنياي زهد و تقوا، دنياي عبادت و عرفان، دنياي ملاحم و مغيبات، دنياي سياست و مسئوليت هاي اجتماعي، دنياي حماسه و شجاعت... (37)
امتياز نهج البلاغه براي فردي كه سخن شناس باشد و زيبايي سخن را درك كند نياز به توضيح و توصيف ندارد. اساساً زيبايي درك كردني است، نه وصف كردني نهج البلاغه پس از حدود چهارده قرن براي شنونده ي امروز همان لطف و حلاوت و گيرندگي و جذابيت را دارد كه براي مردم آن روز داشته است. (38)
اما اين وصف ها چون دريا پايان ندارد:
در نيابد حال پخته هيچ خام
پس سخن كوتاه بايد والسلام
پي نوشت ها :
1- وصيت نامه الهي و سياسي.
2- پيام مورخ 1360/2/27 امام خميني به كنگره ي هزاره ي نهج البلاغه، ص 7.
3- بحثي كوتاه پيرامون مدارك نهج البلاغه، استادي، رضا، بنياد نهج البلاغه، تهران، 1362.
4- سيري در نهج البلاغه، مطهري، مرتضي، چ15، ص 11.
5- جَوَلات اسلاميه، محمدامين النواوي، بيروت، 1980، چ 3، ص 99.
6- همان، مطهري، مرتضي، ص 15.
7- الطراز، امام يحيي يمني، بيروتف 1971، چ1، ص 12.
8- همان، محمدامين النواوي، ص 98.
9- همان، ص 99.
10- علي وبنوه، طه حسين، بيروت، 1970، چ5، ص 30.
11- ماه كلمه من كلام الامام علي، امين نخله، بيروت، دارالتعارف، 1981، ص41.
12- شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، كتابخانه مرحوم مرعشي نجفي، قم، 1364، ج1، ص 24.
13- سيري در نهج البلاغه، مرتضي مطهري، ص 18.
14- همان، همانجا.
15- همان.
16- النثر الفّني، دكتر زكي مبارك، قاهره، مكتبه مصطفي البابي، 1970، چ3، ص 59.
17- سيري در نهج البلاغه، مرتضي مطهري، ص 18.
18- البيان و التبيين، جاحظ، قاهره، مكتبه مصطفي البابي، 1948، چ2، ج1، ص 82.
19- ريحانه الادب، مدرس تبريزي، كتابفروشي خيام، ج1 و 2، ص 343.
20- الذريعه، ج14، ص 128.
21- حكمت اسلام، مولا صالح روغني قزويني، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1354، ص 12.
22- نگاهي كوتاه به زندگي پرافتخار سيدرضي، دواني، علي، تهران، بنياد نهج البلاغه، 1360، ص 232.
23- همان، ص50.
24- همان، صص 51-50.
25- يادنامه كنگره هزاره نهج البلاغه: بنياد نهج البلاغه، 1360، ص 221.
26- يادنامه كنگره هزاره نهج البلاغه: ص 163.
27- همان، ص 178.
28- انسان كامل در نهج البلاغه، حسن زاده آملي، حسن، مندرج در يادنامه كنگره هزاره نهج البلاغه، ص 50.
29- همان، ص 50.
30- عدل الهي، مطهري، مرتضي، صدرا، تهران، 1378، چ10، ص 49.
31- شهيد مدرس ماه مجلس، گلي زواره، غلامرضا، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چ1، ص 54.
32- مدرس مجاهدي شكست ناپذير، باقي، عبدالعلي، قم، نشر تفكّر، چ1، ص 159.
33- پيام امام خميني به كنگره نهج البلاغه.
34- طبيب جسم و جان، انجمن آثار و مفاخر اصفهان، (مندرج در يادنامه حاج ميرزا علي شيرازي)، ص 90.
35- همان، ص 42.
36- ناصح صالح، گلي زواره، غلامرضا، ص 170.
37- سيري در نهج البلاغه، مطهري، مرتضي، ص 7.
38- همان، ص7.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}