تقصير من نيست


 






 
من آدم خوبي بودم و اين جزو افتخارات خاندان خوش خيال است و در واقع خوبي كردن و خوب ماندن جزوي از اقدامات زندگاني ما بوده وهست اما لزوماً‌ خوبي كردن ،‌خوبي ديدن هم ندارد و من نه فقط در پاسخ خوبي كردن خود‌،خوبي نديدم كه بسيار هم بدي ديدم و شنيدم!
البته صحبت من اينجا گله گذاري نيست كه اصلاً‌ به قيافه ام نمي خورد كه بنشينم و گله كنم،‌ آنهايي كه مرا ديده اند الان سرشان را به نشانه تاكيد تكان مي دهند و آنها كه نديده اند مي توانند يك چهره ي روشنفكر با يك لبخند مليح تصور كنند،‌حالا اصلاً‌ به اين چهره مي خورد بنشيند و شكايت كند؟
من فقط مي خواهم بگويم در زندگي ام بد آورده ام اما تقصير من هم نبوده اين بدآوردن و بدي ديدن تقصير من بود،‌ تقصير ديگران هم بود‌،اما مقصر اصلي هنوز شناسايي نشده و بنده در حال حاضر به هر كسي كه سر راهم قرار مي گيرد مشكوك مي شوم پس حساب كار دستتان باشد و جلوي راهم سبز نشويد تا اطلاع ثانوي!
از نشانه هاي برآوردن من همان بس كه هميشه حق با من بود وكسي باور نمي كرد. براي اثبات حرفم آنقدر بايد اين در و آن در مي زدم كه يا در مي شکست يا سرم. اما آب از آب تكان نمي خورد و من همان بودم كه هستم!‌
من هميشه در صف ها بد مي آوردم؛‌ يعني هر جا نوبتم مي شد يك اتفاق ناخوشايندي مي افتاد،‌ يا نان تمام مي شد يا نانوا دچار حادثه مي شد يا دعوا مي شد يا يك بلاي آسماني ديگر ،‌اين تقصير چه كسي بود؟
تقصير من نبود،و‌قتي هر چيزي كه مي خريدم درست دو دقيقه ي بعد در جاي ديگر ارزانترش را پيدا مي كردم!‌
من بد مي آوردم وقتي دوستانم را از دست مي دادم و دشمنانم سر جايشان سالم و سلامت باقي مي ماندند!
تقصير كه بود وقتي هر چيزي را كه گمان مي كردم به دردم نمي خورد و جايي را اشغال مي كند يك روز بعد به آن احتياج پيدا مي كردم؟!
مقصر اصلي چه كسي بود تا وقتي دل به كسي مي بستم،‌ او هم دل به كسي ديگر مي بست و اين روال ادامه پيدا مي كرد؟
تقصير من نبود وقتي هر چيزي را كه داشتم نمي خواستم و هر چيزي را كه نداشتم مي خواستم و از من دور بود!
مقصر را چه كسي بدانم وقتي كفش نويي مي پوشيدم همه پايشان را درست روي آن مي گذاشتند يا لباس نويي به تن مي كردم به اولين دستگيره گير مي كرد و ...
تقصير كه بود،‌ هر جا عقيده اي مسخره تر بود احتمال موفقيتش هم بيشتر بود و هر آدمي كه بي خيال تر بود شانس بيشتري هم داشت.
من چه گناهي داشتم وقتي مراقب هر وسيله اي بودم سريع درب و داغان مي شد و زودتر از همه چيز از بين مي رفت!
تقصير كه بود وقتي هر چيزي را كه مي خواستم گم نشود در جاي امني پنهان مي كردم. هيچ وقت نمي توانستم دوباره پيدايش كنم؟
من هر وسيله با ارزشي كه از دستم مي افتاد به دورترين نقطه ممكن مي رفت مثل حلقه ي يادگاري ننه كلثوم در چاه!
تقصير چه كسي است وقتي تمام دوست داشتني هاي دنيا ممنوعند يا مضر يا خطرناك و دست نيافتني؟
به چه كسي بگويم كه همه ي اتفاقات مهم زندگيم كه لازم بود در آن حضور داشته باشم در يك روز بود و من نمي توانستم به همه ي آنها برسم؟
تقصير من نبود وقتي در قشنگترين لحظات زندگيم اتفاقي مي افتاد كه حالم را خراب مي كرد!
تقصير من نيست،‌ من آدم خوبي بودم اما هميشه براي خوب نشان دادنم وقت كم مي آوردم؟!
تقصير من نيست وقتي درست لحظه ي حساس سريال مورد علاقه ام برق قطع مي شود!
وقتي با موهاي كفي زير دوشم آب قطع مي شود.
وقتي در اوج سرما گاز قطع مي شود!
وقتي لحظه اي كه به تلفنم احتياج دارم،‌ تلفنم در دسترس نيست
و وقتي به تواحتياج داشتم هرگز نبودي . تقصير من نيست. فعلاً‌ تا بعد
منبع: جوانان امروز شماره 2089