هم آکسفورد، هم کمبريج


 

نويسنده: احسان رضايي




 
وزير کشي در ايران سابقه طولاني دارد. معمولاً هر پادشاه بي کفايت، اگر وزيري داناتر و عالم تر از خودش مي داشت يک جوري سر او را زير آب مي کرد. فقط در همين دوره ايلخاني، فرزندان چنگيز دو نفر از بزرگ ترين دانشمندان زمان را که عهده دار وزارت آنها بودند. با خانواده هايشان کشتند و از بين بردند. اول خواجه شمس الدين محمد جويني (برادر عطاملک جويني، مؤلف«تاريخ جهانگشا») که بيشترين مديحه ها در شعر فارسي براي او گفته شده. اين خواجه شمس الدين را ارغون مغول(نوه هلاکو و نوه نوه چنگيز) به اتهامي واهي کشت. صدسالي بعد از او، يک دانشمند ديگر به نام خواجه رشيد الدين فضل الله را سلطان ابوسعيد 13 ساله (نوه نوه همان ارغون) به کشتن داد . اين بار دومي، ديگر خواجه رشيد الديني ظهور نکرد و حکومت ايلخانان مغول برافتاد.

همداني ها به همشهري نامدارشان بوعلي سينا مي نازند؛ اما با اينکه يک خيابان هم در همدان به نام رشيدالدين فضل الله هست، بيشتر اهالي همدان نمي دانند که همشهري شان کارهايي کرده که هر کدامشان به تنهايي براي قرار دادن اسم او در کنار ابن سينا کافي است.

اولاً خواجه رشيد الدين مثل ابن سينا پزشک بود و اصلاً از پزشکي به مناسب و مشاغل بعدي رسيد. به اين شکل که چون او بهترين پزشک ايران در زمان خودش بود، اول شد پزشک مخصوص غازان خان مغول و بعد وزير شد. در ثاني، خواجه رشيد الدين هم مثل ابن سينا سابقه وزارت و کار دولتي دارد. سوماً او هم کتاب هاي متعدد نوشته که بيشترشان حالت دايره المعارفي دارند و جامع تمام علوم تا آن زمان هستند. اما مزيتي که خواجه بر ابن سينا دارد. در اين نکته است که اگر ابن سينا تک و توکي شاگرد داشت، خواجه مقتول، يک نظام تربيت شاگرد به راه انداخت.

خواجه رشيدالدين فضل الله سابقه وزارت دو سلطان مغول، غازان خان و الجايتو را دارد که هر دو اين سلطان هاي مغول مسلمان شدند و دومي اسم محمد خدابنده را هم براي خودش انتخاب کرد. آنچه در تاريخ ها به نام«اصلاحات غازاني» ناميده مي شود، کار خواجه رشيد الدين است که وزير غازان بود. او وضعيت نظام اقتصادي را درست کرد، بيمارستان هاي کشور را توسعه داد، جاده هاي جديد کشيد، ... و دستور ساخت بناهاي خيريه و عام المنفعه زيادي را داد. گنبد سلطانيه در زنجان که بزرگ ترين گنبد خشتي جهان است، فقط يکي از اين بناهاست.

خواجه رشيد الدين يک دانشگاه هم ساخت. دانشگاه «ربع رشيدي» در حاشيه تبريز که فقط 6 هزار دانشجوي غيرايراني و در کتابخانه اش 60 هزار کتاب داشت و در دوران خواجه اهميتي به اندازه جندي شاپور يا نظاميه بغداد داشت. ربع رشيدي شهري کوچک بود شامل کتابخانه، مدرسه، مسجد، دارالايتام، حمام، مهمانسرا، بيمارستان، مدارس عالي و کارگاه هاي صنعتي. چون اين دانشگاه شامل چهار دانشکده بود که در چهار طرف آن قرار داشت، اسم«ربع» از همين جا(از لغت رابع عربي) آمد. خواجه رشيد الدين براي تأمين مخارج دانشگاهش، املاک فراواني را در نقاط مختلف اعم از ايران قديم، بخش هايي از عراق، افغانستان، گرجستان، ولايت روم، آذربايجان و سوريه وقف اين مرکز کرده بود. اسنادي که از ربع رشيدي به جا مانده، نشان دهنده سيستم آموزشي پيشرفته اين دانشگاه است که در آنها براي اولين بار در تاريخ بحث بيمه کارکنان و استادان دانشگاه تعيين شده است. براي دانستن اهميت اين دانشگاه، کافي است بدانيد که دانشگاه آکسفورد را از روي نقشه ربع رشيدي ساخته اند.

به جز آکسفورد، رقيب هميشگي آن - يعني دانشگاه کمبريج- هم از روي دست خواجه رشيدالدين تقلب کرده است. ماجرا از اين قرار است که خواجه در عهد وزارتش يک نهضت علمي توليد کرد و ترجمه کتاب هم به راه انداخت. او که خودش به زبان هاي عربي، ترکي، مغولي، عبري، چيني و سانسکريت مسلط بود، با جمع کردن تمامي کتاب هاي تاريخ موجود به اين زبان ها، تاريخي تأليف کرد به نام «جامع التواريخ» که اساس تأليفش بر آوردن منابع زبان اصلي بود. الان اگر يکي از جلدهاي تاريخ معروف «کمبريج» را برداريد، مي بينيد که در مقدمه کتاب گروه تاريخ دانشگاه کمبريج نوشته شده که مي خواهند «شيوه رشيدالدين» را ادامه بدهند.

«جامع التواريخ» خواجه از اين جهت اهميت دارد که چون تمام اسناد و نوشته هاي دولتي عصر مغول در اختيار مؤلفش بوده و خود خواجه هم به منابع اصلي مراجعه مي کرده، اين کتاب مهمترين منبع براي تاريخ اقوام و حکومت هاي ترک و مغول است. در حقيقت جامع التواريخ نخستين دوره کامل تاريخ و جغرافياي آسياست که با استفاده از وسايل و منابعي ترتيب داده شده است که تا آن زمان در اختيار هيچ کس قرار نگرفته بود. جامع التواريخ از لحاظ دقت و صحت و اصول تاريخ نويسي بسيار ارزشمند است.

خواجه رشيدالدين کارهاي ديگري هم کرده است. قضيه اختصاصي بودن اثر انگشت هر فرد را او براي اولين بار مطرح کرد. در سفري به هند، تعدادي از داروهاي آن سرزمين را به ايران آورد و پزشکي اسلامي را گسترش داد. خواجه جز«جامع التواريخ» هفت عنوان کتاب ديگر هم نوشت که فقط يکي از آنها با نام «الاحياء و الآثار» 24 جلد بوده و دايره المعارف تمام علوم روز يعني نجوم، هواشناسي، کشاورزي، درختکاري، پرورش زنبور عسل، نابودي حشرات و خزندگان موذي، دامپروري، معماري، قلعه بندي، کشتي سازي، معدن گاوي و تصفيه و ذوب فلزات بوده (اين کتاب از بين رفته و امروزه در دست نيست.)

رشيدالدين پسر ابي الخير و معروف به فضل الله، بعد از يک عمر طولاني 68 ساله که 22 سالش به دولت داري گذشت، عاقبت به اين دليل کشته شد که حاضر نشد خودش عليه وزير ديگر سلطان مغول توطئه کند و فرصت توطئه به وزير رقيب رسيد. او را به همراه پسرش کشتند. اموالش را غارت کردند و ربع رشيدي را هم ويران کردند. حتي استخوان هايش را از گور در آوردند و در قبرستان يهودي ها دفن کردند تا اينکه در عصر صفويه به خاطر علاقه و احترامي که او به جد صفويان- يعني شيخ صفي الدين اردبيلي - داشت تهمت يهودي بودن از او برداشته شد. مي گويند خواجه هنگام مرگ به جلادش گفته بود:«تفاوت اين قدر باشد که گور تونو و گور ما کهنه باشد.»
منبع: نشريه همشهري جوان، شماره 318.