گوهري از دل کوهستان


 






 

مروري بر تاريخچه آب آشاميدني در تهران
 

زندگي بشر به واسطه تغييرات در دست يافتنش به آب آشاميدني همواره با دگرگوني هاي عجيب و غريبي همراه بود. کوچ هاي دست جمعي، حيات و مرگ جوامع بشري، جنگ و نزاع ها بر سر آب و هزار داستان و روايت ديگر بر سر دست يافتن به آب پاک آشاميدني در تاريخ بشر ثبت شده که بيش از هر چيز به نقش غير قابل انکار آب در زندگي انسان تأکيد مي کند. ايران و پايتخت آن تهران نيز در طول شکل گيري حياتش از اين قاعده مستثني نبوده است. تهران از دوره آب شاهي تا ساختن سدهاي دور و نزديک در اطرافش همواره با دغدغه تأمين آب دست و پنجه نرم کرده تا آنجا که تأمين آب تهران باعث قطع کردن آب زراعي بسياري از زمين هاي کشاورزي شد. با اين وجود تهران هنوز آب مي خواهد. هنوز اين شهر 12 ميليوني سيرآب نشده و انگار هيچ وقت نيز نخواهد شد. با اين وجود سيري در تاريخ آب اين شهر و دانستن اين که وضعيت موجود آب تهران چگونه محقق شده است مي تواند نيشتري باشد بر آنها که آب را بي مهابا تلف مي کنند و نمي دانند که گذشتگان ما براي داشتن اين آب گران بها چه زحمت هايي مي کشيدند؛ همان آبي که اکنون با چرخاندن يک شير به آساني در اختيار من و شما قرار مي گيرد. در تهران قديم، بانک سپه مرکزي در ميدان توپخانه، قنات بسيار بزرگي داشت که آبش بسيار گوارا و خنک بود. يک شعبه اش به خيابان پاستور مي رفت و به «آب فرمانفرما» معروف بود. راننده هاي تاکسي، عصرها به آنجا مي رفتند که استراحت کنند و آبي به سر و صورت خود بزنند. مقداري از آب قنات بانک سپه به گاري هاي بزرگي فروخته مي شد که سورچي آن، سطلي يک ريال آب مي فروخت که به «آب شاهي » معروف بود. مردم از بازار سبزه ميدان به توپخانه مي آمدند تا از اين آب گوارا و خنک بنوشند و بعد به خانه شان مي رفتند.
در تهران قديم علاوه بر قنات ها، آب انبارهاي متعددي وجود داشت که بنا کنندگان آن اکثرا مردم خير انديش و نيکوکار بودند. اين آب انبارها که اغلب گنجايش مقدار زيادي آب را داشت. در موقع خشکسالي و هنگامي که قنات هاي تهران جوابگوي نيازهاي مردم نبود. نقش مهمي را به عهده داشتند. از طرفي ذخيره آب در اين انبار يک کار دور انديشانه بود که نگراني هاي مردم را در مواقع خشکسالي و احتياج مرتفع مي کرد. يکي از مهمترين آب انبارهاي دارالخلافه، آب انبار سيد اسماعيل بود. اين آب انبار تاريخي و کهنسال در زمان حکومت سلجوقيان و سلطنت طغرل اول به وجود آمد ولي بعدها متروک شد. بعد از آن در دوران صفويه، شاه طهماسب دستور به تعمير آب انبار داد ولي باز هم متروک شد تا اينکه حاج عيسي وزير دستور تجديد بناي آن را داد.
آن زمان، آب در روستاهاي اطراف تهران موجود بود و هنوز سدسازي نشده بود. آب، خيلي ارزش داشت. آب حوض بايد دو، سه ماه دوام مي آورد. به همين خاطر، خانم ها لباس هاي اهل خانه را در آب روان مي شستند. مثل آب روان «اکبر آباد» که در خيابان شهباز قديم و 17 شهريور امروز جاري بود. يک دفعه مي ديدي 100 تا خانم تشت رخت و چوبک و لاجورد،رديف نشسته اند و رخت مي شويند. آن موقع، تعدادي کاميون از جنگ جهاني دوم در ايران به جا مانده بود که عده اي با آنها کار مي کردند. قلوه سنگ هايي که از زير چرخ اين کاميون ها در خيابان هاي خاکي در مي رفت،به سر و پهلوي اين خانم ها اصابت مي کرد و در بسياري اوقات منجر به مرگ آنها مي شد!
آب آشاميدني را مي آوردند و توي ميدان ها و خيابان هاي اصلي مي فروختند. آب فروش هايي هم بودند که با اسب و گاري آب را تا توي محله ها مي آرودند؛ در عوض يکي دو شاهي گران تر مي فروختند. يخ فروش ها هم از يخچال، مثلا يخچال باقر آباد، يخ مي خريدند، هر 3 کيلو يخ، يک شاهي مي خريدند، بار الاغ مي کردند و در کوي و برزن به مردم مي فروختند؛ ده شاهي، يک قران. خانواده هايي که پسر بچه شيطون داشتند، او را براي خريدن يخ، راهي يخچال مي کردند. چون يک شاهي يخي که از خود يخچال مي خريديم 10برابر مقدار يخي بود که يخ فروش هاي دوره گرد به ما مي دادند. حدود 50، 40 سال پيش بود که وسيله يخچال وارد خانه ها شد. ابتدا يخچال نفتي آمد و بعد، يخچال برقي.
آبي که به مصرف خوردن مي رسيد، داخل کوزه نگهداري مي شد کوزه را پر از آب مي کردند و براي اينکه ديرتر، خنکي اش را از دست بدهد يک لايه گوني، دورش مي پيچيدند و از صبح تا عصر در «پاشير» مي گذاشتند. غروب که مي شد. کوزه آب را مي بردند پشت بام تا صبح که اياز بخورد و خنک بماند. هندوانه، خربزه و انگور را هم در پاشير آب انبار مي گذاشتند که خنک بود. گاهي هم، گوشت را زير درخت مو آويزان مي کردند تا هم از دست گربه در امان باشد و هم خنک باشد.
تعداد زيادي از بيابان هاي تهران، يخچال بود. مانند يخچال باقرآباد در انتهاي خيابان شهباز و يخچال خيابان نايب السلطنه. اين يخچال ها بايد تابستان تهران را تأمين مي کردند . يخچال، محوطه بسيار وسيعي بود که ديوارهاي بلندي به ارتفاع 8 متر داشت. عرضش به 10متر و طولش به 100 متر هم مي رسيد از ماه آذر، نصفه شب ها، آب را داخل آن مي انداختند که تا صبح، يخ بزند . هر يخچال دار، چند نفر را مي گماشت تا هر روز، لايه يخ را بشکنند و تکه هاي يخ را به داخل مخزني بريزند که «پاچال» نام داشت. يخ روي يخ به عمق 10متر که براي فصل تابستان، ذخيره شود.
در سال 1329 طرح اوليه لوله کشي آب تهران براي جمعيتي معادل 900 هزار نفر به مرحله اجرا درآمد و 2 خط لوله فولادي به قطر 40اينچ و با ظرفيت 242 هزار متر مکعب در شبانه روز براي انتقال آب از آبگير بيلقان به اولين تصفيه خانه تهران (جلاليه) در نظر گرفته شد. بهره برداري از خط اول خطوط لوله فولادي و تصفيه خانه جلاليه در سال 1334 بود. همچنين در سال 1333 به منظور مهار بارش هاي آسماني، مطالعات ساخت سد امير کبير در 40کيلومتري شمال غربي تهران (از آبگير خرسنگ کوه )، در حوالي کيلومتر 23 جاده کرج به چالوس نزديک به روستاي واريان آغاز شد. ساختن اين سد در سال 1337 شروع و در اوايل سال 1342 پايان يافت و بهره برداري از آن آغاز شد. نياز فزاينده تهران به آب شرب باعث شد تصفيه خانه شماره 2(کن) و دو خط لوله بتني به قطر 2 هزار ميلي متر براي انتقال آب از آبگير بيلقان به محل اين تصفيه خانه احداث شود و از سال 1342 مورد بهره برداري قرار بگيرد.
بعد از جنگ لوله کشي آب تهران شروع شد و خانه ها انشعاب گرفتند اما در تمام محلات در شبکه هاي آب شاهي و سقاهاي خياباني جاي خود را به تانکرهاي آب و پمپ هاي فشاري محلات داد و ميرآب ها شب ها در غرب و شرق شمال شهر تهران هنگام تقسيم آب در جوي ها ، حکومت مي کردند.
تا سال 1306 ، آب شهر توسط 26 رشته قنات با مجموع آب دهي حدود 700ليتر در ثانيه تأمين مي شد . در اين سال عمليات احداث کانال انتقال آب رودخانه کرج به تهران آغاز شد. اين کانال که 53 کيلومتر طول داشت و آب را از روستاي بيلقان کرج به جمشيد آباد تهران منتقل مي کرد طي چهار سال احداث شد و با توجه به اينکه 20کيلومتر از اين کانال سر پوشيده و بقيه روباز بود احتمال آلودگي و اتلاف آب وجود داشت . از طريق اين کانال مقدار 53 سنگ به عنوان حق آبه و مقداري هم به عنوان سهميه (نه هشتاد و چهارم) به آب تهران افزوده شد و به اين ترتيب در مجموع نزديک به يک صد سنگ (حدود 1600ليتر در ثانيه) آب توسط جوي ها در شهر توزيع و به آب انبارهاي خانه ها انتقال مي يافت.
با استفاده از خاطرات زنده ياد محمد پورثاني
منبع: هفته نامه فرهنگي -اجتماعي همشهري مثبت 162