چه کسي ديگري را محاصره کرده است؟ غزه يا دشمنانش؟


 

نويسنده: راشد الغنوشي
ترجمه: فرشته وحيدي



 

اشاره
 

«اسطول الحريه» ياکاروان آزادي از دهم خرداد ماه 1389 در فرهنگ واژگان عرصه مبارزات ضدصهيونيستي به طور برجسته اي حک گرديد تا شيوه اي نوين از مقابله کارآمد عليه صهيونيست ها را به جهانيان در قالب زمان ارايه نمايد.
فرهنگ سازي مبارزات ضدصهيونيستي اهميت خود را بسيار بيشتر از مبارزات در داستان کاروان آزادي که متشکل از 45 فعال حقوق بشر از 50 مليت در 6 کشتي است، بر همگان اثبات کرد و آنچه باعث درخشش اين ابتکار براي شکستن حصر غزه گرديد، حماقت صهيونيست ها در اوج ناتواني در به کارگيري ساير روش ها در برخورد با اين موضوع بود؛ در واقع آنان در اين جريان دچار استيصال سياسي به معناي دقيق آن شدند و راه بهتر طبق خصلت ذاتي آنها همچون گذشته خشونت و کشتار بود.
نوشتار راشد الغنوشي از رهبران مسلمان تونس رويکردي جالب و متفاوت در اين عرصه است.
حصار بين المللي که امپرياليسم صهيونيستي بر غزه تحميل کرده و تمامي توان نظامي و تبليغاتي خود را عليه آن به کار بسته و همچنين هم پيماني اين رژيم با غرب به رهبري آمريکا و متحدانش در منطقه و سراسر جهان به منظور غلبه بر مقاومت رهبران مسلمان در غزه- که با تمامي رنج ديدگان از سيطره آمريکا و صهيونيسم هم پيمان است- در حال فروپاشي و از بين رفتن است و نشانه هاي فروپاشي آن در عرصه قدرت در روابط بين الملل آشکار مي شود تا نويد بخش جهاني جديد باشد؛ اما ابعاد و ويژگي هاي اين جهان جديد چه خواهد بود؟
1. پايداري اسطوره اي غزه!
الف. هيچ کس توقع نداشت که حماس در غزه در مواجهه با دستگاه مخوف امنيتي که نظام بين المللي بر فعاليت هاي اين جنبش تحميل نموده و ميليون ها دلار براي آن هزينه کرده، مقاومت کند. شايان يادآوري است اين نظام امنيتي طي چند ساعت از هم پاشيد و به دست چند صد نفر از افراد گردان هاي عزالدين قسام از بين رفت. قاطعانه مي توان گفت اگر حماس نبود، شرايط غزه تفاوت چنداني با کرانه باختري نداشت که سربازان صهيونيست با آرامش و امنيت در شهرها و روستاهاي آن رفت و آمد مي کنند و در مقابل چشم ده ها تن از نيروهاي «تشکيلات خودگردان» هر کس را که بخواهند دستگير مي کنند و مي کوشند. اين نيروها خود توسط اشغالگران مورد آزار قرار مي گيرند و بازداشت مي شوند تا بدين گونه مجبور شوند با جديت بيشتري فعاليت هاي مربوط به مقاومت را پيگيري کنند. در حالي که دستگيري حتي يک نفر در غزه آزاد يا نجات يک اسير باعث به راه افتادن جنگي تمام عيار مي شود.
پس با کدامين معيار عادلانه مي توان از ارزش آنچه غزه را آزاد نگه داشته و آن را از سرزميني اشغال شده به مرحله اي رسانده که در مقابل چيزي سر تسليم فرود نمي آورد، کاست؟ اگر قرار باشد بين غزه و رام الله آشتي ايجاد شود و هر دو طرف در جبهه واحدي قرار گيرند و براي به دست آوردن حکومت، منازعه نکنند بايد در برابر اشغالگري و معضل نبود مقاومت با يکديگر متحد شوند اما نپرسيند اتحاد بر کدام اساس؟ بر اساس مقاومت يا سراب و سازش؟
اين پايداري اسطوره اي غزه است که موج اعلام همدردي را در جهان با خود همراه کرده و تحولات مهمي را در عرصه روابط بين الملل رقم زده است.
ب. اگر همبستگي قوي بين مردم غزه و رهبران منتخب حماس نبود، غزه نمي توانست در مقابل محاصره خفقان آور و جنگ وحشيانه همه جانبه اي که از سوي ارتشي که کشورها و نظاميان منطقه از آن مي هراسند، مقاومت کند؛ نه به اين دليل که رهبري حماس خالي از اشتباه است بلکه به آن سبب که اين رهبران همچون مردمان عادي زندگي مي کنند و در اردوگاه ها و مساجد با مردم به سر مي برند.
ملت ما توانايي پايان ناپذيري براي صبر و فداکاري دارد و اگر به شجاعت و عدالت و رهبرانش ايمان داشته باشد تمامي نقشه هاي رژيم صهيونيستي که به منظور از ميان برداشتن حماس و بيرون راندن آن از غزه طراحي شده- رژيمي که مورد حمايت نظام بين المللي بوده و با نظام هاي منطقه اي نيز همدست است- با شکست و ناکامي روبه رو خواهد شد.
ج. درس هايي که مي توان از غزه گرفت: پايداري مؤمنان اهل حق هر چند با امکانات مادي کم در مقابل زورگويي و عربده جويي قدرت هاي بزرگ، امري ممکن است. سنگ هاي کودکان که تبديل به موشک شده اگر در دستاني قرار گيرد که از قلبي مالامال از ايمان به مقاومت فرمان برد مي تواند معيار جديدي براي قدرت بسازد؛ چرا که سياست، هنر تغيير دادن معيارهاي قدرت است نه تسليم شدن در برابر آن.
شيخ احمد ياسين چيزي جز جسمي نحيف و صندلي چرخدار نداشت؛ با وجود اين به مدد روحيه خود و ايمانش به مقاومت و تغيير معيار قدرت تبديل به چهره اي شده بود که شارون از او مي ترسيد. بايد توجه داشت که سرانجام شارون مايه عبرت همگان است.

2. سرانجام، کاروان آزادي پيروز ميدان شد!
 

کاروان آزادي فقط براي کودکان غزه غذا، دارو و اسباب بازي و براي بناهاي اين منطقه و ترميم ساختمان هاي آن، که در اثر حملات اشغالگران بر سر ساکنانش خراب شده بود. سيمان حمل مي کرد؛ ساکناني که بر فراز خرابه هاي خانه هايشان نشستند و چشم به آسمان دوختند تا جامعه جهاني و کشورهاي منطقه به کمکشان بشتابند؛ اما کسي جرئت نمي کرد که دشمن صهيونيست را که از رسيدن کمک به مقاومت جلوگيري مي کرد به خشم آورد.
حقيقت آن است که بار اصلي کشتي هاي اين کاروان که با قدرت در حال حرکت بود، ارزش هاي والاي انساني بود که در سينه زنان و مرداني نهفته بود که وارد اين نبرد شدند و با کمک هاي مالي خود به ياري ساکنان غزه شتافتند. اين اقدام به منزله تلاش جامعه اسلامي و انساني در مواجهه با جامعه نظامي و طاغوت زده بين الملل و مزدور منطقه اي اش بود.
چنين جامعه اي، جامعه حق و انسانيت است که در مواجهه با زورگويي و خشم قدرت هايي چون آمريکا و صهيونيست ها ايستاده است. ماهيت اين تلاش، ايمان به مظلوميت ساکنان غزه و حمايت از پايداري آنهاست؛ حمايت قلب هايي که مالامال از کينه و نفرت سبب به اشغالگران
صهيونيست و قدرت هاي بين المللي و منطقه اي است که عليه کودکان غزه با اين قدرت ها همگام شده اند. اين قهرمانان، زندگي خود را براي از بين بردن محاصره غزه وقف کردند و تصميم گرفتند که در مقابل زورگويي، وحشي گري، ترس، رذالت و فرومايگي بايستند و با درايت، تدبير و کارداني، خرس احمقي چون اسراييل را به دام بکشند و مايحتاج اوليه و ضروري زندگي را بارگيري کنند. آنها در ميان بار خود اسلحه نگذاشته بودند تا دشمن وحشي بتواند آن را بهانه کند و عليه آنها دست به سلاح ببرد و همچنين ترکيب افرادي که در اين کاروان بودند با تنوع بالايي انتخاب شده بود؛ اين تنوع در سن و سال، رنگ پوست، دين، زبان و جنسيت آنها کاملاً مشهود بود و به اين دليل، آنها به هيچ عنوان شباهتي به يک ارتش منظم و تعليم ديده نداشتند. از اين رو نبردي آشکار بين مفاهيم انساني و توحش و زورگويي درگرفت. با وجود تلاش هاي ناکامي که دشمن براي تسلط يافتن بر تمامي جوانب و به ويژه وجهه ظاهري کار انجام داد اما در عرصه رسانه اي به سرعت شکست خورد و در نتيجه به شيوه اي توهين آميز با اصحاب رسانه، پزشکان، انديشمندان و امدادگراني که از کشورهاي مختلف آمده بودند برخورد کرد. اين موضوع طي دو يا سه روز بذر نفرت از صهيونيست ها را در همه جا پراکند؛ چرا که اين افراد وحشي گري اين رژيم را لمس کردند. اسراييل تصميم گرفت به مبارزه خود ادامه دهد و بر قربانيان فلسطيني خود پيروز شود. اين سخني است که بر زبان هر کسي که چنين تجربه سختي را از سر گذرانده جاري است که هرگز در راه مبارزه با صهيونيسم خسته نمي شود. چرا که وحشي گري و در عين حال بزدلي سربازان اين رژيم را درک کرده و از خود مي پرسد آنان که 60 سال به آتش اين رژيم سوخته اند چه کشيده اند؟ و بدين ترتيب قضيه مظلوميت فلسطين مخصوصاً غزه بر سر زبان ها جاري شد به گونه اي که طي ده ها سال اشغال اين چنين از آن ياد نشده بود. شاهد اين مدعا ميليون ها نفري هستند که در پايتخت ها، شهرها و حتي بسياري از روستاهاي سراسر جهان بر سر ظلم صهيونيست ها و حاميانشان فرياد کشيدند. دليل ديگر بر پيروزي چشمگير کاروان آزادي، موج اعتراض خود را به شکل قطع رابطه و فراخواندن سفرا، برگزاري نشست سازمان هاي بين المللي براي محکوميت اين اقدام و تفحص در مورد آن نشان دادند. حتي دولت حامي صهيونيست، آمريکا نيز که از اين رژيم دفاع مي کند واکنش نشان داد اما در نهايت اعلام داشت که نيروهاي اسراييل در حال دفاع از خود بوده اند! گويي اين کاروان ، بار اسلحه حمل مي کند و مي خواهد تل آريو را هدف حمله خود قرار دهد که محاصره کنندگان مسئوليت اين حادثه را متوجه آن ساخته اند.
گويي حتي دولت مبارک، که خود يکي از همدستان عمده رژيم صهيونيستي در محاصره غزه و کشتار کودکان و بيماران اين منطقه است، با حادثه کاروان آزادي به يکباره از خواب بيدار شد و دستور داد گذرگاه رفح براي مدت نامحدودي باز شود! به راستي چه اتفاق افتاده؟ و چه چيزي تغيير کرده است؟ چرا در طول جنگ غزه ساکنان اين منطقه و تمامي انسان دوستان که از همسايه آنها طلب کمک مي کردند و از او مي خواستند به جاي همدستي با صهيونيست ها به ياري مردم غزه بشتابد پاسخي جز برپايي ديواري فولادين دوره غزه با حمايت مالي آمريکا دريافت نمي کردند؟
اما امروز چه اتفاقي افتاده است؟ آيا تمامي کساني که مبارک را تشويق کردند که در محاصره همسايه اش شريک باشد، تحت فشار افکار عمومي عقب نشيني کرده اند؟ يا اين کار اقدامي در جهت کاستن خشم جامعه رو به انفجار مصر عليه سردمدارانش است؟ جامعه اي که تنها در انتظار يک جرقه است تا در قضيه فلسطين نقش پررنگ تري داشته باشد.
با وجود مجاملات و تعارفات و به کارگيري زبان ديپلماتيک در مورد اين موضوع که گاه دو چهره مي نمايد، کاروان آزادي در ديوار محاصره، شکاف هايي ايجاد کرده که هرگز پر نخواهد شد؛ از اين کاروان هاي کمک هاي انسان دوستانه بايد از اين فرصت استفاده کنند و فعاليت هاي خود را عليه آن افزايش دهند.
آنچه امروز رو به نابودي است تنها ديوار حائل و محاصره غزه نيست بلکه مهم تر از آن عامل اصلي برپايي اين ديوار يعني اشغالگري است. طريقه تعامل با کاروان آزادي ناشن واضحي از ناداني، بي خردي و عقب ماندن از زمان است و بيانگر آن است که عرصه حتي بر انديشمندان يهود هم تنگ شده است. اين رژيم پاي در راه سلفش در آفريقاي جنوبي گذاشته و روبه نابودي گام مي نهد.

3. اسلام و غزه، ترکيه را به صف مبارزاتي امت باز مي گرداند.
 

بيداري اسلامي در ترکيه به رهبري مردي چون نجم الدين اربکان آغاز شد و توسط شاگردانش اردوغان، گل و نعمان ادامه يافت. اين جنبش چهار دهه بعد از مبارزات، ملت بزرگ ترکيه را به دل تاريخ اسلامي پر افتخار اين کشور بازگردانده و با آن آشتي داده است. رهبران اين کشور درخشش قرن هاي گذشته را دوباره به صحنه بازگرداندند و گام بزرگي را در رهايي از سکولاريسم تندرو برداشتند و دوباره به آغوش شرق بازگشتند؛ به ويژه آنکه اروپا که نگرش هاي آتاتورکي ترکيه را جزيي از آن مي ديد، به ترکيه پشت کرد و تلاش هاي اين کشور براي پيوستن به باشگاه مسيحيت ناکام ماند.
درست در زماني که چنين تحولاتي داخل ترکيه در حال روي دادن است، اروپا به او پشت کرده و بيدراي اسلامي روندي فزاينده را طي مي کند، قضيه فلسطين پاي به صحنه مي گذارد؛ به ويژه مسئله غزه و قدس نيز به تکميل آن مي پردازد و اين جنبش را از يک رويکرد ديني، فردي و اجتماعي صرف به طرحي سياسي، تمدني و اسلامي تبديل کرده؛ به ويژه آنکه مصر نيز از اين موقعيت عقب نشسته و به تدريج به جزيي از اجزاي تأمين امنيت براي صهيونيست ها تبديل شده است و به آنها چنگ مي زند تا به آمريکا نزديک شود و در رأس حکومت باقي بماند. پس از خروج عراق از معادلات منطقه در پي جنگ اول خليج فارس؟، بازيگري جز صهيونيسم و ايران در منطقه باقي نماند.
در راستاي بيداري اسلامي فزاينده در ميان امت و قرار گرفتن ترکيه در مقابل رويگرداني اروپا از اين کشور، قضيه غزه همچون ميانجي کارآمدي، شکاف بين اعراب و ترک ها را پر مي کند و اين خيزش و بيداري ديني را به موضوعي سياسي تبديل مي نمايد که به سرعت روبه گسترش است و با غلبه بر مشکلات داخلي به زودي مي تواند در خارج به موفقيت دست يابد. کاروان آزادي درست در زمان مناسب وارد عمل مي شود تا اين تحول بزرگ تاريخي را با قدرت تمام به جلو راند تا اسراييل مهم ترين هم پيمان خود را در منطقه از دست بدهد. اين اتفاق در سايه نظام دموکراتيکي مي افتد که مشروعيت خود را از افکار عمومي کسب مي کند. امروز همه يکصدا صهيونيست ها را محکوم مي کنند چرا که عامل کشتار شهروندان بي گناه ترک بوده و درصدد بازپس گيري کرامت ملت ترک است که مورد آزار صهيونيست ها قرار گرفته اند و به اين ترتيب مجال براي مقابله با صهيونيست ها فراهم مي شود و نه آشتي با آنها.
براي اين حماقت صهيونيست ها نمي توان تفسيري جز آنچه به قول فلاسفه مکر تاريخ است در نظر گرفت؛ همان چيزي که به زبان اسلام و قرآن تقدير و مکر خداوند در برابر دشمنانش است: «و مکرون و مکرالله و الله خير الماکرين» (1) اين خون پاک شهداي غزه و رنج ها و شکيبايي شان است که به بار مي نشيند و ثمر مي دهد.

4. اسلام،انگيزه قوي را به عرصه سياست بين المللي بازگرداند.
 

برخلاف فلسفه هاي بدبينانه درباره پايان تاريخ، مرگ ايدئولوژي و آنچه فلسفه هاي بشري در مورد عصر دانش و به پايان رسيدن دوره اديان بدان معتقدند، دين آسماني و برحق اسلام، امروز شاهد بيداري روزافزوني است که رو به گسترش کمي و کيفي دارد. مسلمانان در اوايل قرن بيستم، تنها 4% از جمعيت جهان را تشکيل مي دادند در حالي که ساکنان اروپا 40% اين ترکيب را از آن خود کرده بودند. اين نسبت در اوايل قرن جديد تحولي اساسي يافت. ساکنان اروپا تنها 40% جمعيت جهان را تشکيل مي دهند در حالي که مسلمانان 20% اين ترکيب را از آن خود کرده اند که برآورد مي شود اين ميزان در پايان قرن حاضر به 40% برسد. از جانب کيفيتي نيز مي توان گفت مسلمانان امروز به مراتب از گذشتگان خود بهترند و رغبت بيشتري به تعاليم اسلامي از خود نشان مي دهند و تنها چند دولت غيرمردمي هستند که شهروندان مسلمان خود را از به جا آوردن فرايض اسلامي منع مي کنند که آنها هم نمي توانند چندان در برابر موج اسلامي و آزادي خواهانه مقاومت کنند.
مسلمانان امروز بيش از گذشتگان خود از زمانه و دانش هاي آن آگاه اند. اسلام نيز امروزه بيش از ساير اديان مرزهاي جغرافيايي را در مي نوردد و گسترش مي يابد؛ براي فهم اين موضوع کافي است نگاهي به تظاهراتي بيندازيم که خيابان هاي شهرهاي مختلف جهان شاهد آن است تا اسلام را در آنها لمس کنيم. در عرصه سياست جهاني نيز اگر چه هنوز هم در اثر دشمني هاي تاريخي و تأثير صهيونيسم اصرار بر دوري گزيدن از اين دين وجود دارد اما سياست تا ابد نمي تواند در مقابل حقايق و واقعيت ها مقاومت کند و در نهايت بايد مصلحت خود را در نظر گيرد که اين مصلحت نيز در همراهي با مسلمانان است نه صهيونيست ها؛ بنابراين آن را کنار خواهد نهاد.
از سوي ديگر تأثير صهيونيسم بر تصميم گيري هاي اروپا کم خواهد شد و مسئله فلسطين روابط بين اسلام و غرب را در همين راستا با سرعت بيشتري پيش خواهد برد.
مسئله فلسطين شاخص مهمي در عرصه افکار عمومي است. از زماني که اين مسئله به کانون مسائل جهان اسلام تبديل شد امت اسلامي، جمال عبدالناصر و ايدئولوژي او و همچنين ياسر عرفات و طرحش را محکوم نمود و امروز با حماس و هم پيمانان و دوستانش همراه شده است.
روشن است اسلام فلسطيني چه در غزه و چه در کرانه باختري 1948 و يا در اردوگاه ها چه نقشي ايفا مي کند. اسلام نماينده حماس، قطب مهمي است که امت اسلامي و توانايي هاي آن را گرد اين موضع مقدس جمع مي کند و نيروهاي آزادي خواه را که ديروز گرد مسئله الجزاير و ويتنام مي گشتند امروز دورادور خود جمع کرده است.
نگاهي به جنبش جهاني «غزه آزاد» و نيروهاي آزادي خواهي که از تمامي ملت ها و گرايش هاي آزادي خاهانه دور آن گرد آمده اند و تلاش هايي که براي شکستن محاصره غزه و فائق آمدن براشغالگران انجام مي شود، نقش پيشروي آزادي خواهانه و جهانشمولي را آشکار مي سازد که اسلام به طور کلي و اسلام با نگرش فلسطيني و ترکي به طور خاص ايفا مي کند.
اين تصادفي نيست که صهيونسيت ها با وجود حضور غيرمسلمانان در کاروان آزادي، همزمان با وقت نماز صبح به اين کاروان حمله مي کنند. واضح است که اسلام چه امروز و چه در آينده ستون اصلي مهم ترين مبارزات اين امت را تشکيل مي دهد؛ گويي مؤذن کائنات نداي اذان سر داده و صدايش درهاي آسمان را مي گشايد و در سراسر جهان پخش مي شود. همراه نوح پيامبر در کشاکش طوفان ندا سر مي دهد و فرزندش را به کشتي نجات فرا مي خواند:
فرزندم با ما بيا و در زمره کافران مباش، اما او پاسخ داد که به کوهي مي روم تا مرا از سيل نجات بخشد و نوح گفت امروز هيچ کس ار اراده خداوند رهايي نمي يابد مگر آنکه پروردگارم بر او رحم آورد. (2)

پي نوشت ها :
 

1. قرآن کريم، 54/3.
2. قرآن کريم، 43/11-42
 

منبع:کتاب 15 خرداد 24 - 25